لوگو طاقچه
خرید کتاب صوتی با تخفیف
دلایل ممنوعیت آثار صادق هدایت

تاریخچه و دلایل ممنوعیت آثار صادق هدایت

2 بازدید

حتماً برای اغلب ما پیش آمده که وقتی از کنار دستفروش‌های کتاب رد می‌شویم و نگاهی به کتاب‌هایشان می‌اندازیم، می‌بینیم که هر کدام چند کتاب از داستان‌های صادق هدایت را دارند، بعضاً با طرح جلدهای متفاوت و احتمالاً چاپ افست. می‌گوییم چاپ افست، چون کتاب‌های هدایت سال‌هاست که در انحصار هیچ ناشری نیست، ضمن آنکه کتاب‌های نزد دستفروش‌ها هم ناشر مشخصی ندارد و فقط کافی‌ است یک چاپخانه از روی افست آن چندین نسخه تکثیر کند. اما مسئله‌ی دیگری که وجود دارد، اصل‌بودن این نسخه‌ی افست است. بعضی از آثار هدایت متأسفانه طی چندین دهه دستکاری یا به‌عبارتی بهتر، سانسور شده است، از این رو نمی‌توانیم چندان مطمئن باشیم که نسخه‌ی کاملی از آثار صادق هدایت را داریم. در یادداشت پیشِ رو از وبلاگ طاقچه، می‌خواهیم به ممنوعیت آثار هدایت بپردازیم. اینکه این اتفاق از کجا و به چه دلیل رخ داد و در دوره‌های بعد چطور با این مسئله‌ی ممنوعیت آثار هدایت برخورد شد؛ آیا از سانسور آزاد شد یا ممنوعیت ادامه یافت و یا حتی شدت بیشتری پیدا کرد؟

تاریخچه ممنوعیت آثار هدایت

فواید گیاه خواری

نویسنده: صادق هدایت

انتشارات: انتشارات گیوا

صادق هدایت که به باور اغلب منتقدان ادبیات معاصر اولین داستان‌نویس مدرن ایران است، اولین اثر ادبی خود را در سال ۱۳۰۳ نوشت، کتاب کوچکی به نام رباعیات. در سال ۱۳۰۳ رساله‌ی انسان و حیوان را نوشت و سال بعدش آن را چاپ و منتشر کرد. دو سال بعد، در سال ۱۳۰۶ در برلن رساله‌ی فوائد گیاهخواری را چاپ کرد و انتشار داد. (عیسی هدایت، ۱۳۴۶: ۱۲)

عیسی هدایت، برادر صادق هدایت، در یادداشتی در مجله‌ی نگین، سال ۱۳۴۶ که به نوشته‌ی خاطرات ادبی پرویز ناتل‌خانلری درباره‌ی صادق هدایت ایراداتی اساسی گرفت و جوابیه‌ای نوشت، به طرز فکر هدایت اشاره می‌کند که «یاران ربعه مخصوصاً صادق هدایت از اشغالگران و انیران منزجر بودند و همیشه در فرصتی از آنها به بدی یاد می‌کردند مانند داستان خر در چمن و… صادق هدایت در این باره به حدی افراط کرده و با موهومات مخالفت نمود که هنوز بعضی از نوشته‌هایش در کشور ایران قابل چاپ و انتشار نیست مانند: البعثه الاسلامیه البلاد الافرنجیه – توپ مرواری – افسانه آفرینش: افسانه آفرینش یک بار در پاریس صد جلد چاپ و بین اقوام و دوستانش پخش شد ولی امروز نایاب است. صادق هدایت مطالب جدی و دردهایش را آمیخته با شوخی و افسانه می‌نوشت تا دست‌آویز دشمنان برای آزارش نشود.» (عیسی هدایت، ۱۳۴۶: ۱۳ و ۶۲)

برادر بزرگ هدایت همچنین در پایان جوابیه‌اش به ناتل‌خانلری اشاره‌ای به ماجرای ممنوع‌القلم شدن صادق هدایت می‌کند و می‌نویسد: «در سال ۱۳۱۳ آقای علی‌مقدم جزوه‌ای به نام «پیشکش آوردن اعرابی به بارگاه ایران» چاپ و منتشر نمود که شکل عرب روی جلد آن را صادق کشیده بود. انتشار این جزوه خشم جناب آقای علی‌اصغر حکمت وزیر فرهنگ آن زمان را برافروخت و با کمک مراجع قانونی صادق تحت تعقیب قرار گرفت. پدرم پرونده صادق هدایت را راکد گذاشت، اما شهربانی از صادق نوشته‌ای گرفت که دیگر چیزی ننویسد و نکند و منتشر نکند.» (عیسی هدایت، ۱۳۴۶: ۶۲) از همان موقع هدایت در ایران چیزی منتشر نکرد و این ممنوعیت ادامه داشت تا شهریور ۱۳۲۰ و رفتن رضا شاه و هجوم نیروهای متفقین.

ممنوعیت انتشار آثار هدایت در ایران منجر به گم‌شدن چند اثر تألیفی از وی شد، و به عبارتی به ضرر او و ادبیات معاصر ایران تمام شد. به روایت حسن طاهباز که می‌توان او را یکی از پژوهشگران متخصص درباره‌ی صادق هدایت به شمار آورد، با توجه به نامه‌هایی که هدایت به استاد مجتبی مینوی نوشته، معلوم می‌شود که وقتی در هند بوده و می‌خواهد به ایران بازگردد، چندین نوشته از جمله رمان مشهور بوف کور و سفرنامه‌ای به اسم «در جاده‌ی نمناک» داشته که به دلیل ممنوع‌القلم بودن همه‌ی این‌ها را برای محمدعلی جمالزاده در ژنو سوئیس می‌فرستد، تا او به طریقی آنها را برایش به ایران بفرستد. البته چنین به نظر می‌رسد که در جاده‌ی نمناک را پیش از سفر به هند نوشته است، اما به‌دلیل ممنوع‌القلمی آن را همراه خود به هند می‌برد.

همان‌طور که روشن است ریشه‌ی ممنوعیت چاپ و انتشار بعضی آثار هدایت و سانسور آثار چاپ‌شده‌ی وی را باید در دوره‌ی پهلوی اول، یعنی رضاشاه، جست‌وجو کرد. در دوره‌های بعدی نیز آثار هدایت از دم تیغ سانسور گذشت. این سانسور به حدی است که نمی‌توان به‌راحتی به نسخه‌های چاپی و الکترونیکی آثار هدایت اعتماد کرد.

آثار ممنوعه صادق هدایت

دلایل اصلی ممنوعیت یا محدودیت آثار هدایت

به باور اغلب کسانی که هدایت را از نزدیک دیده و تاحدودی شناخته‌اند، هدایت آدمی صریح و رک‌گو بود. از هیچ کس و هیچ بالادستی‌ای ابا نداشت و آشکارا برخی باورهای مذهبی فرهنگ خود را به سخره می‌گرفت. او می‌خواست این تابوها شکسته و کنار زده شوند تا حقیقت پشت آنها آشکار شود. اما از سوی حکومت همیشه این‌طور جلوه داده می‌شد که او آدم بی‌دینی است و از روی جهالت خود عقاید و باورهای مسلمانان را مسخره می‌کند. همچنین وی زیر بار سیاست زمان خود نرفت، با اینکه از خانواده‌ای بزرگ و اصیل و صاحب‌منصب بود، او هیچ‌گاه آزادگی و استقلال خود را فدای سیاست و منافع حاصل از آن نکرد. پس از انقلاب هم به همان ترتیب حکومت قبلی، به‌جز اینکه همه‌ی آثاری که در آن اشاره‌ای به دین و مذهب شده چاپشان ممنوع‌ اعلام شد، آنهایی هم که اجازه‌ی انتشار پیدا کرد، در حد یک تا چند عبارت و جمله از آن حذف شدند.

اما همان‌طور که پیش‌تر گفتیم، فقط در سال ۱۳۱۳ به‌دلیل طرح جلد کتابی از علی مقدم که هدایت کشیده بود، هر دو نفر از سوی وزیر فرهنگ و معارف وقت ممنوع‌القلم می‌شوند و فقط این بار به‌صورت قانونی مانع نوشتنش در ایران می‌شوند. اما بعدتر که این ممنوعیت برداشته می‌شود، در صحبت با جمالزاده «از این که کتاب‌هایش را مغلوط و بدون اجازه‌اش به چاپ رسانده‌اند بسیار ملول و مکدر بود.» (جمال‌زاده، ۱۳۴۷: ۷۸)

بهزاد شهید نورایی پسر حسن شهید نورایی از دوستان صادق هدایت، که در فرانسه در رشته‌ی حقوق و قضا تحصیل کرده است، در مصاحبه‌اش با ویدا طیرانی درباره‌ی علت چاپ نامه‌های هدایت که نزد پدرش بوده چنین از سانسور می‌گوید: «ما حق نداریم افکار نویسنده و یا روشنفکر را سانسور کنیم. می‌توانیم با آنها موافق نباشیم ولی حق نداریم آنها را حذف کنیم. من دقیقاً به همین دلیل اجازه‌ی چاپ این نامه‌ها را دادم به‌خصوص که این نامه‌ها به نویسنده‌ای چون هدایت تعلق دارند، منطق حکم می‌کرد که محتویات آنها بی کم و کاست در دسترس عموم قرار گیرد.» (شهید نورایی، ۱۳۷۹: ۲۲۱) ناگفته نماند این کتاب در شناخت صادق هدایت بسیار راهگشاست و می‌تواند جنبه‌های مختلفی از شخصیت هدایت را برای مخاطبان آشکار کند.

داستان ممنوعیت وغ وغ ساهاب

وغ وغ ساهاب

نویسنده: مسعود فرزاد

انتشارات: انتشارات به سخن

کتاب وغ وغ ساهاب را هدایت با همکاری مسعود فرزاد، از دوستان گروه ربعه‌شان (آن دو نفر دیگر گروه مجتبی مینوی و بزرگ علوی بودند) نوشت. در این کتاب همه چیز به سخره گرفته شده و به‌عمد املای کلمات، وزن‌های شعرها و قافیه و ردیف ابیات و دستور زبان به هم ریخته شده است. مثلاً قضیه را غزیه، عشق را ئشق و صاحاب را ساهاب نوشته‌اند. در مجموع سی‌وپنج قضیه است و بنا به گفته‌ی فرزاد اصل «قضیه‌ها» ابداع خود هدایت بوده است. در این کتاب آن‌قدر همه چیز دست انداخته می‌شود که معلوم نمی‌شود کجا شوخی است و کجا جدی؛ هیچ چیز از تیررس آنها در امان نمانده است، حتی خود این کتاب و نویسندگانش و خوانندگان احتمالی‌اش. برادرزاده‌ی هدایت، جهانگیر هدایت که سال‌هاست وارث اصلی کارها و امور مربوط به صادق هدایت است، در جایی اشاره می‌کند که این کتاب را ابتدا به صُلابه کشیدند، بعد چاپ و منتشرش کردند. «در کتاب ممیزی‌شده وغ وغ ساهاب ۲۳۶ مورد تخطی از متن اصلی ملاحظه می‌شود که ۵۱ مورد تحریف، ۱۳۴ مورد تغییر، ۳۵ مورد حذف و ۱۶ مورد اضافه به متن می‌باشد.» (جهانگیر هدایت، بی‌تا)

با این حال، روایت جهانگیر هدایت، در این‌باره دقیق نیست؛ زیرا ماجرای ممنوع‌القلم شدن صادق هدایت اساساً به دلایلی دیگر رخ داده که پیش‌تر در این مطلب به آن اشاره کرده‌ایم و ارتباط مستقیمی با وغ‌وغ ساهاب نداشته است. جهانگیر در یک مصاحبه گفته بود: «هنگامی که او کتاب وغ‌وغ ساهاب را نوشت این کتاب به مذاق بسیاری خوش نیامد لذا علی اصغرخان حکمت وزیر فرهنگ وقت از او شکایت کرد و از این رو از هدایت امضای کتبی گرفتند که دیگر حق چاپ اثری را ندارد.»

داستان ممنوعیت بوف کور

بوف کور

نویسنده: صادق هدایت

انتشارات: طاقچه

در باب ممنوعیت بوف کور باید گفت پیش از رمان بوف کور این نویسنده‌اش بوده که ممنوع‌القلم بوده و اجازه‌ی نوشتن در ایران را نداشته است. از این رو طی سال ۱۳۱۵ که فرصتی دست می‌دهد و به هند می‌رود بوف کور را می‌نویسد و هنگام بازگشت به کشور، حدود سی نسخه [یا بیشتر] از آن را از بمبئی به ژنو سوئیس نزد جمالزاده می‌فرستد، تا او از طرف خود آنها را به ایران ارسال کند. روی تمامی نسخه‌ها هم چاپ شده که «طبع و فروش در ایران ممنوع است». اما هدایت از شهریور ۱۳۲۰ تا پایان عمرش اجازه‌ی نوشتن و انتشار آن را داشت، اما صراحتی که در نوشته‌هایش داشت، باعث شده بود چندان به مذاق حکومت و حتی جامعه‌ی مذهبی خوش نیاید. از این رو، به جای منع انتشار همه‌ی آثارش، بعضی از آنها را دستکاری کردند. حتی زمانی که هدایت هنوز زنده بود این اتفاق افتاده بود و این را جمالزاده در جایی که پیش‌تر به آن اشاره کردیم، روایت کرده است.

پس از انقلاب، به نظر فقط یک بار بوف کور موفق به گرفتن اجازه‌ی انتشار شد و پس از آن تا مدت‌ها به‌صورت زیرزمینی و افست چاپ شد. به هر روی، شوربختانه باید گفت اغلب نسخه‌های در دسترس از بوف کور دستکاری شده‌اند و از دم تیغ سانسور حکومتی گذشته است. جهانگیر هدایت در مصاحبه‌ای یک بار گفته بود یکی از نمونه‌های اولیه‌ی بوف کور را که در دسترس داشته به انگلستان برده و به شکل آبرومندی چاپ کرده است.

بوف کور

نویسنده: صادق هدایت

گوینده: بهروز رضوی

انتشارات: واوخوان

نگرانی‌های پیرامون تاثیر فرهنگی آثار صادق هدایت

جامعه‌ی ایران همیشه یک جامعه‌ی دینی بوده است، حتی در دوران پهلوی هم علی‌رغم بعضی آزادی‌ها، حکومت برای پیشبرد امور کشور مجبور بود به جامعه‌ی دینی و مذهبی ایران توجه کند. به همین دلیل وقتی کسانی مثل صادق هدایت به‌واسطه‌ی نوشته‌هایشان برخی رفتارها و آداب و مناسک را که اغلب با خرافات آمیخته بود به مسخره می‌گرفتند و البته به دنبال اصلاح آن بودند، نه صرفاً تمسخر، به مذاق حکومت‌ها خوش نمی‌آمد و مجبور بودند به نوعی هدایت و آثارش را حتی با تخریبش سانسور کنند. 

سال‌ها بود که گفته می‌شد هدایت مشکلات روحی داشت که نقطه‌ی پایان زندگی‌اش را به دست خودش رقم زد. درحالی‌که یکی از عمده‌ترین مشکلاتی که وی در فرانسه با آن دست‌وپنجه نرم می‌کرد، فقر و بی‌پولی بود. همچنین اگر برخی مقالات دوران پهلوی را بخوانید، می‌بینید که برخی از کسانی که آن زمان دست به قلم بودند چقدر شخصیت هدایت را تخطئه کرده‌اند. همه‌ی این‌ها روی هم جمع شده تا به زمانه‌ی اکنون رسیده است. اکنون اگر نزد بعضی کسان نام هدایت را بیاوریم، بلافاصله شروع می‌کنند به چسباندن انواع و اقسام بیماری‌های روانی و کارهای ناشایست به هدایت. بنابراین بی‌راه نخواهد بود اگر بعضی از خانواده‌ها با توجه به این شناخت غلط، نگران هدایت‌خواندن فرزندان خود باشند و تصور کنند هر کسی که هدایت بخواند ممکن است دیوانه شود یا خودکشی کند.

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

اختلاف نظرها و روایت‌های مختلف درباره آثار هدایت

هدایت مثل خیلی از آدم‌های سرشناس دیگر، پس از مرگش بیشتر در جوامع ادبی نامش آورده شد و آثارش را خواندند. فارغ از آن جماعتی که نخوانده و نشناخته سنگ کسی را به سینه می‌زنند یا برعکس، علیه کسی بد می‌گویند؛ می‌توان منتقدان و مخاطبان هدایت را به دو دسته‌ تقسیم کرد: یک دسته آن‌هایی که دوستدار وی و آثارش هستند و دسته‌ی دیگر آن‌ها که آثار او را نمی‌پسندند و نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. اما پیشنهاد ما همیشه در مورد هر کس این است که اول بایستی از منابع موثق و مطمئن به‌ شناخت درست از آن شخصیت [ادبی] دست یابیم، بعد او را قضاوت کنیم. اغلب دوستان و اطرافیان هدایت اولین گله‌شان این است که هدایت را درست نمی‌شناسیم و طی این سال‌ها هر کس برای کسب وجهه‌ای به نام هدایت چنگ زده ولی نتوانسته هدایت را درست معرفی کند یا آثارش را درک کند.

محمد بهارلو یکی از دوستان هدایت است که نظر او را به‌عنوان یکی از کسانی که همیشه تلاش کرده است هدایت را درست به مخاطب بشناساند، در مقاله‌ای با عنوان «صراحت و شجاعت در شمار سجایای هدایت بود» چنین شخصیت هدایت را تعریف می‌کند: «به گمان من هدایت را باید بنیان‌گذار روشن‌فکری مستقل در ایران دانست. او نخستین نویسنده‌ای است که با هر گونه نقشه کشیدن و سازمان دادن خشک و خالص و به‌زور جادادن واقعیات در قالب‌های ساختگی مخالفت می‌ورزد، و مخالفت خود را نیز بی هیچ ملاحظه و مصلحتی به زبان می‌آورد. مخالفت او با بینش انتقادی توأم است و هیچ‌گاه، به هیچ عذر و بهانه‌ای، راضی نمی‌شود روش تسلیم و رضا را در پیش بگیرد. او نه فقط عیب مدعیان و معارضان بلکه عیب خود را هم می‌دید و از بیان آن هیچ ابایی نداشت. او هیچ‌گاه به‌زور موعظه و تبلیغ بینش خود را برای خوانندگانش الزام‌آور نمی‌کرد.» (بهارلو، ۱۳۸۶: ۱۶)

یکی از دیگر از محققانی که بسیار بر آثار هدایت تمرکز و توجه کرده، محمدعلی همایون کاتوزیان است که در کتاب‌هایی چون صادق هدایت، درباره بوف کور هدایت، صادق هدایت و مرگ نویسنده و… به زوایای پنهان و کمتر دیده‌شده‌ی آثار هدایت پرداخته است.

اما در سوی دیگر ماجرا، محمدرضا سرشار در کتاب نقد آثار داستانی صادق هدایت و در چند مصاحبه، به مخالفت با هدایت و داستان‌های او پرداخته و سعی کرده توضیح دهد که بسیاری از نقدها و بررسی‌های آثار هدایت، زاییده‌ی تبلیغات و جوسازی‌ است و غرض‌ورزانه نوشته شده‌اند.

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

صادق هدایت بعد از ممنوع‌القلمی

جمال‌زاده در نامه‌ای درباره‌ی صادق هدایت اظهاراتی بیان کرده و به این مسئله اشاره می‌کند که «بعدها که او [هدایت] را در کنج قهوه‌خانه‌ی طاق‌داری (باز در همان خیابان استانبول [منظور کافه فردوسی است]) در طهران تک و تنها دیدم، از این که کتاب‌هایش را مغلوط و بدون اجازه‌اش به چاپ رسانده‌اند بسیار ملول و مکدر بود.» (جمال‌زاده، ۱۳۴۷: ۷۸) جهانگیر هدایت هم در مصاحبه‌اش به دستکاری بوف کور اشاره می‌کند و می‌گوید هدایت از این موضوع خبر داشت، اما چیزی نمی‌گفت، چون فقط دلش می‌خواست که کتاب منتشر شود. درواقع منظورش این بوده که حذف و سانسور بعضی جملاتش اشکالی نداشته، فقط کتاب چاپ بشود.

آیا صادق هدایت اولین ممنوع القلم ایران بود؟

بنا به روایت جهانگیر هدایت، عمویش صادق هدایت اولین ممنوع‌القلم رسمی در تاریخ ادبیات ایران بوده است. اگرچه هدایت هیچ‌گاه تسلیم نشد و از قضا بهترین اثر داستانی‌اش، یعنی بوف کور را در همین دوران نوشت و در هند آن را در حدود سی نسخه تکثیر و بین دوستان و ایران‌شناسانی چون یان ریپکا و هانری ماسه پخش کرد.

کدام کتاب‌های صادق هدایت با ممنوعیت مواجه شدند؟

با توجه به اینکه هدایت از سال ۱۳۱۴ ممنوع‌القلم می‌شود و تا سال ۱۳۲۰ از انتشار اثری در ایران ممنوع بوده است، می‌توان گفت کتاب‌هایی که در این مدت نوشته‌ بود مثل بوف کور و «میهن‌پرست» ممنوع بودند، اما بعد از آن هم اغلب آثار هدایت را دستکاری و بخش‌هایی از متن‌ها را حذف کردند و سه نقطه جای آن گذاشتند. توپ مرواری و البعثه الاسلامیه البلاد الافرنجیه همچنان ممنوع هستند.

میهن پرست

نویسنده: صادق هدایت

گوینده: حسین نصیری

انتشارات: انتشارات گیوا

آیا آثار هدایت هنوز ممنوع است؟

هدایت چندین رساله و داستان دارد به اسم‌های البعثه الاسلامیه البلاد الافرنجیه، گزارش گمان‌شکن و افسانه‌ی آفرینش و توپ مرواری که به لحاظ محتوا قابل انتشار نیست. اما نسخه‌هایی از آنها نزد بعضی کسان هست. و البته که پیش‌تر در مقدمه گفتیم، بعضی چاپخانه‌ها مثلاً چاپ افست توپ مرواری را تکثیر و در اختیار دست‌فروش‌های کتاب قرار داده‌اند.

جمع‌بندی

سرزمین ایران در طول تاریخ خود دوره‌های گوناگونی را تجربه کرده است؛ دوره‌هایی که هر یک به‌شیوه‌ای خاص با فرهنگ و جامعه روبه‌رو شده‌اند. با این حال، آنچه در میان این فراز و فرودها استمرار داشته، پیوند عمیق ادبیات و فرهنگ با زندگی مردم این سرزمین است؛ پیوندی که حتی در دوره‌های محدودیت و سانسور نیز به‌کلی گسسته نشده و راه‌های دیگری برای تداوم و انتقال خود یافته است. صادق هدایت به‌عنوان مدرن‌ترین نویسنده‌ی ایرانی از جمله کسانی بود که با شناخت فرهنگ و تاریخ ایران باستان و نیز فرهنگ عامیانه و فولکلور رساله‌ها و داستان‌هایی نوشت و سعی کرد با شکستن برخی تابوها، صورت اصیل این فرهنگ را از باورهای خرافی که طی قرون بدان آمیخته شده بود، بزداید. اما خیلی زود جلوی نوشتنش را گرفتند و ممنوع‌القلمش کردند. در این یادداشت تلاش کردیم به همین موضوع ممنوع‌القلم شدن هدایت بپردازیم؛ این‌که ماجرا از کجا شروع شد و وضعیت چاپ و انتشار آثارش اکنون چگونه است.

در هیاهوی دنیا امروز، دسترسی آسان به کتاب‌ها فرصتی گران‌بهاست. طاقچه این امکان را برای شما فراهم کرده تا در هر لحظه و هر کجا که هستید، به دنیای بی‌پایان داستان‌ها و دانش سر بزنید. کافی است سری به سایت خرید کتاب طاقچه بزنید، کتاب موردنظرتان را پیدا کرده و بی‌درنگ مطالعه را آغاز کنید. طاقچه، کتابخانه‌ای همیشه همراه، درست در جیب شما!

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید


منابع

بهارلو، محمد (۱۳۸۶) «صراحت و شجاعت در شمار سجایای هدایت بود»، رودکی، شماره‌ی ۱۴، اردیبهشت ۱۳۸۶، صص ۱۱-۱۶.

بهارلو، محمد (۱۳۸۷) «یادداشتی بر «کتاب مستطاب وغ وغ ساهاب»، شهروند، شماره‌ی ۴۸، خرداد ۱۳۸۷.

جمال‌زاده، محمدعلی (۱۳۴۷) «نامه‌ای از جمال‌زاده درباره‌ی صادق هدایت»، نگین، شماره‌ی ۴۱، مهر ۱۳۴۷، صص ۱۴ و ۷۶-۷۸.

طاهباز، حسن (۱۴۰۴) «ناگفته‌هایی درباره‌ی صادق هدایت»، فردان، شماره‌ی ۱۲، سال هفتم، تابستان ۱۴۰۴، صص ۹۸-۱۰۶.

طیرانی، ویدا (۱۳۷۹) «گفت‌وگو با بهزاد (نوئل) شهید نورایی (به مناسبت انتشار کتاب نامه‌های صادق هدایت)»، مصاحبه با بهزاد شهید نورایی، بخارا، شماره‌ی ۱۶، بهمن ۱۳۷۹، صص ۲۱۵-۲۲۵.

هدایت، عیسی (۱۳۴۶) «جواب به آقای دکتر خانلری درباره‌ی صادق هدایت»، نگین، شماره‌ی ۲۹، مهر ۱۳۴۶، صص ۱۲-۱۳ و ۶۲.

مصاحبه با جهانگیر هدایت (۱۳۹۳) «صادق هدایت چگونه اولین نویسنده ممنوع القلم شد؟»، ایسکانیوز

مصاحبه با جهانگیر هدایت (۱۳۹۶) «بوف کور» در زمانی که هدایت ممنوع‌القلم بود»، اتحاد خبر، کد خبر ۸۸۸۴۸، ۰۵/۰۹/۱۳۹۶.

هدایت، جهانگیر (بی‌تا) «نخستین ممنوع‌القلم ایران»، روز آنلاین

2 بازدید
برچسب ها
بستن تبلیغ
خرید کتاب صوتی با تخفیف

من آرزو شهبازی هستم و در سال ۱۳۶۶ در شهر اصفهان متولد شدم. علاقه‌ی بسیار زیادم به ادبیات باعث شد رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی را تا مقطع دکتری بخوانم و دنبال کنم. به‌طور مشخص در حوزه‌ی جامعه‌شناسی ادبیات پژوهش می‌کنم و همینْ حوزه‌ی مطالعاتیِ من را به تاریخ و فلسفه هم مرتبط ساخته است. علاوه بر تدریس و پژوهش در زمینه‌ی تخصصی دانشگاهی‌ام، یادداشت‌هایی در معرفی و نقد کتاب‌ها نوشته‌ام، و با بعضی ناشران در زمینه‌ی ویرایش و آماده‌سازی کتاب همکاری می‌کنم. مدتی هم هست که در سایت طاقچه مشغول به تولید محتوا در بخش‌های زندگی‌نامه و مجله‌ی طاقچه هستم. در بخش وبلاگ طاقچه می‌توانید یادداشت‌های مرا که به معرفی‌ نویسندگان و شاعران و کتاب‌ها در حوزه‌ی ادبیات فارسی و جهان اختصاص دارد، بخوانید.


اشتراک گذاری یادداشت
0 0 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
جدیدترین
قدیمی ترین بیشترین رای
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت‌های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه