نویسنده: ویکتور فرانکل
مترجم: مهین میلانی
انتشارات: انتشارات لیوسا
درد و رنج بخشی جداییناپذیر از زندگی است. تمامی انسانها در هر سن و سالی سختیهای مختلفی را تجربه میکنند و هر چه در زندگی جلوتر میروند بر شدت این سختیها افزوده میشود. به نظر میرسد که همگی این مشخصهی زندگی را پذیرفتهایم و درعینحال همچنان با پذیرش آن مشکل داریم. بهراستی چه معنایی در پشت رنجهایی که میکشیم وجود دارد؟ چرا برخی از مشکلات نجات پیدا میکنند و برخی دیگر از همان ثانیهی اول تسلیم میشوند و شکست را میپذیرند؟
این سؤالات ذهن ویکتور فرانکل را نیز به خود مشغول کرده بودند. او بهخصوص زمانی که در جنگ جهانی دوم در اردوگاه کار اجباری نازیها گرفتار شده بود، به معنای زندگی و هدفی که پشت مصیبتها وجود دارد بسیار فکر میکرد. او در آن شرایط سخت روزبهروز بیشتر و بیشتر به این باور میرسید که هر کس برای بهانجامرساندن رسالتی متولد شده است و معنای زندگی هر انسانی با دیگری متفاوت است. او بر اساس همین عقیده و همچنین تجربیاتی که در اردوگاههای کار اجباری از سر گذرانده بود کتاب «انسان در جستوجوی معنا» را نوشت. در این یادداشت از وبلاگ طاقچه قصد داریم این کتاب و ترجمههای مختلف آن را بررسی کنیم و درانتها مشخص کنیم که کدام مترجم ترجمهی بهتری انجام داده است.
خواندن دربارهی اردوگاههای کار اجباری نازیها هنوز هم تازگی دارد و شنیدن دربارهی رفتار ستمگرانهی آنها از زبان کسانی که بخشی از زندگی خود را در این اردوگاهها سپری کردهاند بیش از اندازه دردناک و تاثیرگذار است. ویکتور فرانکل یکی از کسانی بود که به دلیل یهودی بودن مجبور شد تا سه سال از زندگی خود را در این اردوگاهها بگذراند. بااینحال این تجربهی وحشتناک او را از پای درنیاورد، برعکس، او در طی مدتی که در آنجا بود به فکر معنای زندگی افتاد. او میدید که افراد وقتی در زندگی هدف و معنایی داشتند بسیار راحتتر میتوانستند بر رنجهای خود چیره شوند و نجات پیدا کنند.
این کتاب بهطورکلی به دو بخش تقسیم میشود. در بخش اول، ویکتور فرانکل از تجربیات هولناکی صحبت میکند که در طی سه سال حضور در اردوگاههای کار اجباری آشویتس و داخائو از سر گذرانده است. در بخش دوم، او باتکیهبر نظریهی «معناگرایی» سختیهایی که افراد در زندگی تجربه میکنند را تحلیل میکند. فرانکل عقیده دارد که قدرت انتخاب انسان همان چیزی است که به رنجهایش معنا میدهد و او را از سردرگمی و ناامیدی نجات میدهد.
اصل کتاب انسان در جستوجوی معنا به زبان آلمانی نوشته شده است؛ ولی ازآنجاییکه که تقریباً تمامی نسخههای فارسی از ترجمهی انگلیسی برای برگردان این کتاب استفاده کردهاند ما نیز تنها به آوردن متن انگلیسی بسنده کردهایم.
نمونهی اول:
In psychiatry there is a certain condition known as “delusion of reprieve.” The condemned man, immediately before his execution, gets the illusion that he might be reprieved at the very last minute. We, too, clung to shreds of hope and believed to the last moment that it would not be so bad. Just the sight of the red cheeks and round faces of those prisoners was a great encouragement. Little did we know then that they formed a specially chosen elite, who for years had been the receiving squad for new transports as they rolled into the station day after day.
نمونهی دوم:
These former prisoners often say, “We dislike talking about our experiences. No explanations are needed for those who have been inside, and the others will understand neither how we felt then nor how we feel now.”
در ادامه یادداشت به مقایسه ترجمههای مختلف این کتاب پرداختهایم؛ همراه ما باشید.
ترجمهی نهضت صالحیان و مهین میلانی اولینبار در دههی ۸۰ به چاپ رسید. این ترجمه چند سال بعد از سوی نشر لیوسا منتشر شد. نهضت صالحیان و مهین میلانی ترجمهی خوب و روانی از این کتاب ارائه دادهاند؛ بااینحال مانند هر ترجمهای این ترجمه نیز خالی از اشکال نیست.
ترجمهی نمونهی اول:
«در روانپزشکی حالتی هست به نام توهم رهایی. مرد محکوم به مرگ در چنین حالتی لحظهای پیش از اینکه حکم به مرحلهی اجرا درآید، دچار این توهم میشود که احتمالاً در واپسین لحظه از مرگ رهایی خواهد یافت. ما نیز چنین حالتی داشتیم و به کوچکترین چیزی امید میبستیم و تا آخرین لحظه در دل میگفتیم انشاءالله به خیر خواهد گذشت. گونههای سرخ و چهرهی گوشتالود آن زندانیان خود بهتنهایی باعث دلگرمی بود و دانهی امید در دلمان بارور میکرد. در آن زمان نمیدانستیم آنان برگزیدگانی بودند برای پذیرایی از زندانیانی که همهروزه وارد آنجا میشدند.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«زندانیان از بند رسته اغلب میگویند: «از بازگو کردن تجاربمان بیزاریم. برای کسانی که در اردوگاهها بودند نیازی نیست که سخنی بگوییم و دیگران هم قادر به فهمیدن آن نخواهند بود که ما در آن اردوگاهها چه احساسی داشتیم و نمیتوانند درک کنند که اکنون چه احساسی داریم.»
در نمونهی اول استفاده از «انشاءالله» معادل چندان مناسبی نیست. چنین کلمات و اصطلاحاتی که بار فرهنگی دارند باعث میشوند که فضای متن اصلی از بین برود و آسیب ببیند.
بخشی از کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا را بشنوید.
انسان در جستجوی معنا
نویسنده: ویکتور فرانکل
گوینده: رضا عمرانی
انتشارات: انتشارات ماه آوا
ترجمهی امیر لاهوتی از این کتاب در سال ۱۳۹۴ به انتشار رسیده است. این ترجمه رویهمرفته ترجمهی خوب و خوشخوانی است.
ترجمهی نمونهی اول:
«در روانپزشکی حالتی است به نام «توهم رهایی» و امید نجات یا بنا به ضربالمثل مشهور: «از این ستون به آن ستون فرجی است». شخص محکوم به مرگ درست قبل از اعدام چنین توهماتی به سراغش میآید که شاید در آخرین لحظه حکم مرگش به تأخیر بیفتد و از مردن رهایی یابد. ما هم چنین امیدی به دل میبستیم و امیدوار بودیم که امور به خیر بگذرد. صورتهای سرخ و گونههای گوشتالود آن زندانیان، برای همهی ما کورسوی امید و نوعی دلداری بود. اما نمیدانستیم که آنها گروه برگزیدهای بودند که وظیفهی خوشامدگویی روزانه به تازهواردان را برعهده داشتند.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«این زندانیان آزاد شده اکثراً میگویند: «ما از یادآوری ایام گذشته بیزاریم. نیازی نیست برای آنان که خود در اردوگاهها بودند سخنی بگوییم و دیگران هم قادر به فهم آن رنجها و تیرهروزیها و احساس ما نخواهند بود و احساس حالای ما نیز برای آنان غیرقابل درک است.»
در نمونهی اول مترجم باز هم ترجمهای آزاد ارائه داده است. ضربالمثل ذکرشده در نمونهی اول اصلاً در متن اصلی وجود ندارد. این قسمت از متن بهطورکل از جانب مترجم اضافه شده است.
بخشی از کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا را بشنوید.
انسان در جستجوی معنا
نویسنده: ویکتور فرانکل
گوینده: میلاد میرزایی
انتشارات: آوانامه
ترجمهی علیرضا ارجاع از این کتاب در سال ۱۳۹۹ به انتشار رسیده است. این ترجمه نیز خوب و روان است.
ترجمهی نمونهی اول:
«در روانپزشکی حالتی وجود دارد به نام «توهم رهایی»؛ در این حالت فردِ محکوم تا آخرین لحظات اجرای حکم اعدامش امید به بخشش و رهایی از مجازات دارد. ما هم چنین حالتی داشتیم و به رشتههای باریکِ امید چنگ انداخته و تا آخرین لحظه امید داشتیم که اوضاع بهتر خواهد شد. همین گونههای سرخ و صورتهای گرد و تپل زندانیان دلگرمی بزرگی برای ما بود. نمیدانستیم که آنها افراد برگزیدهای بودند که سالها از میان زندانیانی که هر روزه وارد آنجا میشدند گروههایی را برای کار انتخاب میکردند.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«زندانیان نجاتیافته اغلب میگویند: «ما دوست نداریم راجع به تجربیاتمان حرفی بزنیم. کسانی که همراه ما داخل اردوگاه بودند نیازی به تعریف سرگذشت ما ندارند و مردم هم هرگز احساس ما را چه در زمانی که در آنجا بودیم و چه حالا که آزاد هستیم درک نخواهند کرد.»
مترجم برخی از قسمتها را بیش از اندازه پیچیده به فارسی برگردانده است. برخی از قسمتهای دیگر نیز کاملاً بهصورت لغت به لغت از متن انگلیسی به فارسی ترجمه شدهاند. بهطور مثال «رشتههای باریکِ امید چنگ انداخته» کاملاً لغت به لغت ترجمه شده است. گرچه این امر لزوماً چیز اشتباهی نیست و تا جایی که به خوانایی متن آسیب نزند نباید بهعنوان یک اشتباه تلقی شود؛ ولی بهطورکلی بهتر است که مترجم خلاقیت داشته باشد و متن را به زبان مقصد نزدیکتر کند.
ترجمهی مریم حسین نژاد اولین بار در سال ۱۳۹۹ به انتشار رسیده است. این ترجمه از لحاظ وفاداری مقبول است.
ترجمهی نمونهی اول:
«در روانپزشکی، شرایط خاصی به نام توهم آزادی وجود دارد. محکوم به مرگ درست لحظاتی پیش از اعدام دچار این توهم میشود که شاید در لحظهی آخر مرا آزاد کنند. ما هم همان شرایط را داشتیم و درست در لحظات آخر تصور میکردیم شاید شرایطمان خیلی بد نباشد. دیدن صورتهای گرد و گونههای قرمز آن زندانیان آرامشخاطری به ما داد. کمی بعد فهمیدیم آنها گروهی از زندانیان برگزیده بودند که برای استقبال از ورودیهای جدیدی که هر روز به ایستگاه میآمدند، انتخاب شده بودند.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«این زندانیان سابق اغلب میگویند، دوست نداریم دربارهی تجربیاتمان حرف بزنیم. کسانی که آنجا بودند، نیازی به شنیدن دوباره ندارند و کسانی که نبودند، هرگز نمیتوانند حس آن زمان و حس کنونی ما را درک کنند.»
ترجمه نسبتا خوب است ولی چندان روان نیست. بهطورمثال جملات نمونهی اول و نمونهی دوم میتوانستند بسیار راحتتر ترجمه شوند.
بخشی از کتاب صوتی انسان در جستجوی معنا را بشنوید.
انسان در جستجوی معنا
نویسنده: ویکتور فرانکل
گوینده: داوود حیدری
انتشارات: نشر سماوا
ترجمهی پروانه طاهری و سیمین پناهی فرد در سال ۱۴۰۰ به انتشار رسیده است. این ترجمه از نظر انتقال لحن و مفاهیم متن اصلی از وفاداری خوبی برخوردار است.
ترجمهی نمونهی اول:
«در روانپزشکی، شرایط خاصی وجود دارد به نام «توهم رهایی». محکوم دقیقاً قبل از اعدام، دچار این توهم میشود که ممکن است در آخرین لحظه، از مرگ رها گردد. ما هم به امید متوسل شدیم و تا آخرین لحظه به خود گفتیم: شرایطمان آنقدرها هم بد نخواهد بود. صورتهای سرخ و سفید آن زندانیان، دلگرمی بزرگی بود. آن زمان نمیدانستیم این آدمها برگزیده شده بودند تا سالها بهطور خاص از زندانیانی که هر روز وارد ایستگاههای راهآهن میشوند استقبال کنند.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«این زندانیان اغلب میگویند: «ما از حرف زدن دربارهی تجربههای خود بیزاریم. برای آنها که در اردوگاه بودهاند، نیازی به توضیح نیست. دیگران هم نه درک میکنند آن زمان چه احساسی داشتیم و نه میفهمند حالا چه حسی داریم.»
تنها در نمونهی دوم کلمهی former که به زندانیان سابق اشاره دارد حذف شده است. البته این مورد را نمیتوان بهعنوان یک مشکل بزرگ در نظر آورد چراکه به متن آسیبی وارد نشده است.
پرویز همت افزا این ترجمه را در سال ۱۴۰۰ به انتشار رسانده است. ترجمهی او به نسبت ترجمههای پیشین چندان روان نیست و انگار حالت ترجمهی خود را حفظ کرده است. یک اثر ترجمه شده زمانی خوب و خلاقانه است که خواننده حین خواندن آن احساس خوانندگان متن اصلی را تجربه کند.
ترجمهی نمونهی اول:
«در روانپزشکی، حالتی است به نام «توهم رهایی». شخص محکوم به مرگ در چنین حالتی، لحظهای پیش از این که حکم به مرحلهی اجرا گذارده شود، این این توهم برایش پیدا میشود که احتمالاً در واپسین لحظه، از مرگ رهایی خواهد یافت. ما نیز چنین حالتی داشتیم و به کوچکترین چیزی امید داشتیم و تا آخرین لحظه فکر میکردیم به خیر خواهد گذشت. گونههای سرخ و چهرههای باز آن زندانیان، خود به تنهایی دل گرممان میساخت و دانهی امید را در دلمان بارور میکرد. در آن زمان نمیدانستیم آنان منتخبانی بودند برای پذیرایی زندانیانی که همهروزه وارد آنجا میشدند.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«این زندانیان آزادشده اغلب میگویند: «از بازگو کردن تجاربمان بیزاریم. برای کسانی که در اردوگاهها بودند، نیازی نیست سخنی بگوییم و دیگران هم قادر به فهمیدن این نخواهند بود که ما در آن اردوگاهها چه احساسی داشتیم و نمیتوانند درک کنند که اکنون چه احساسی داریم.»
در نمونهی اول میبینیم که برخی از جملات بیش از اندازه سخت ترجمه شدهاند. بهطورمثال جملهی «ما نیز چنین حالتی داشتیم و به کوچکترین چیزی امید داشتیم و تا آخرین لحظه فکر میکردیم به خیر خواهد گذشت.» کمی گنگ است و روان خوانده نمیشود.
ترجمهی علی کردی که در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است نیز دارای برخی از اشتباهاتی است که در ترجمههای پیشین به بررسی آنها پرداختیم.
ترجمهی نمونهی اول:
«در روانپزشکی حالتی است به نام توهم رهایی. مرد محکوم به مرگ در چنین حالتی لحظهای پیش از اینکه حکم به مرحلهی اجرا درآید، دچار این توهم میشود که احتمالاً در واپسین لحظه از مرگ رهایی خواهد یافت. ما نیز چنین حالتی داشتیم و به کوچکترین چیز امید میبستیم و تا آخرین لحظه در دل میگفتیم انشالله به خیر خواهد گذشت. گونههای سرخ و چهرهی گوشتالود آن زندانیان خود به تنهایی باعث دلگرمی بود و دانهی امید را در دلمان بارور میکرد. در آن زمان نمیدانستیم آنان برگزیدگانی بودند برای پذیرایی از زندانیانی که همه روزه وارد آنجا میشوند.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«این زندانیان از بند رسته اغلب میگویند: «از بازگو کردن تجاربمان بیزاریم. برای کسانی که در اردوگاهها بودند نیازی نیست که سخنی بگوییم و دیگران هم قادر به فهمیدن آن نخواهند بود که ما در آن اردوگاهها چه احساسی داشتیم و نمیتوانند درک کنند که اکنون چه احساسی داریم.»
در نمونهی اول میبینیم که دوباره از «انشالله» استفاده شده است. گفتیم که چنین کلماتی باعث از بین رفتن لحن اصلی متن میشوند. علاوهبر این بهتر بود که به جای «مرد محکوم به مرگ» از «فرد محکوم به مرگ» استفاده میشد چراکه متن اصلی بر روی جنسیت خاصی تمرکز ندارد و کلمهی man بهعنوان چیزی کلی به کار رفته است. این امر در زبان انگلیسی بسیار معمول است.
این ترجمه شاید از لحاظ وفاداری ترجمهی خوب و مقبولی باشد؛ ولی بههیچعنوان روان خوانده نمیشود و دارای جملاتی است که سخت و مبهم ترجمه شدهاند. این مسئله در نمونهی اول به خوبی مشهود است.
ترجمهی نمونهی اول:
«در روانپزشکی وضعیت خاصی وجود دارد به نام «هذیان تعویق مجازات». فرد محکوم بلافاصله پیش از اعدام خیال میکند که در آخرین لحظه، اعدامش به تعویق خواهد افتاد. ما هم به ذره ذرههای امید چسبیدیم و در آخرین لحظه باور کردیم که وضع به آن بدیها هم نخواهد بود. صرف دیدن گونههای گلگون و صورتهای گرد آن زندانیها، دلگرمی بزرگی بود. در آن زمان نمیدانستیم که آنها یک گروه برگزیدهی خاص را تشکیل داده بودند که سالها در نقش جوخهی استقبال از تازهواردینی که هر روز وارد ایستگاه میشدند، ظاهر میشدند.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«این عدهی اخیر معمولاً میگویند: «ما دلمان نمیخواهد از تجاربمان حرف بزنیم. برای کسانی که خودشان آنجا بودند، هیچ توضیحی لازم نیست. دیگران هم هرگز نخواهند فهمید که ما آنجا چه احساسی داشتیم و حالا چه احساسی داریم.»
بخشی از کتاب صوتی انسان در پی معنا را بشنوید.
انسان در پی معنا
نویسنده: ویکتور ئی فرنکل
گوینده: فرهاد اتقیایی
انتشارات: نشر صوتی نیک
از میان نسخههایی که در این یادداشت بررسی کردیم، ترجمهی علیرضا ارجاع و امیر لاهوتی بیشترین محبوبیت را در میان کاربران طاقچه دارند. گفتنی است که هر دوی این نسخهها در طاقچه بینهایت قرار دارند و کاربران میتوانند با تهیهی این اشتراک بهصورت رایگان به این ترجمهها دسترسی داشته باشند. ترجمهی مریم حسین نژاد نسخهی محبوب بعدی است. بعد از این نسخه، ترجمههای نهضت صالحیان و مهین میلانی، پروانه طاهری و سیمین پناهی فرد، پروین همت افزا، علی کردی و همچنین زهره زاهدی امتیاز خوبی کسب کردهاند. از این کتاب در طاقچه نسخههای دیگری نیز موجود هستند که برخی از آنها عبارتاند از: ترجمهی هنگامه خدابنده و محجوبه دلدار که هر دو خلاصهشده هستند، ترجمههای مهدی خلیلی، گروه مترجمان ۳۶۰ درجه، زهرا ناظری، بهمن عربی و رضا اردلان. بسیاری از این نسخهها بهصورت صوتی نیز قابل شنیدن هستند.
ترجمههای امیر لاهوتی، ترجمههای علیرضا ارجاع، پروانه طاهری و سیمین پناهی فرد از میان دیگر ترجمهها بهتر و روانتر هستند. البته نیاز به گفتن نیست که انتخاب نهایی برعهدهی شماست و میتوانید هر یک از ترجمهها را که از نظرتان مناسبتر است انتخاب کنید.
طاقچه پلی است به دنیای بیکران کتابهای الکترونیکی و صوتی؛ جایی که هر داستان، دری به جهانی تازه میگشاید. در فروشگاه کتاب طاقچه، با چند کلیک میتوانید کتاب دلخواهتان را بخرید و هر لحظه و هر کجا، از خواندن یا شنیدن آن لذت ببرید.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه