رهایی از شاوشنک
نویسنده: استفن کینگ
مترجم: علی کاوسی
انتشارات: انتشارات آذرکلک
امیدْ شاید حلقهی مفقودهای باشد که ما در زندگی امروز خودمان به آن احتیاج داریم. اما کجا میتوانیم به دنبال امید بگردیم و کجا میتوانیم امید را پیدا کنیم؟ شاید خواندن جملات امیدبخش بد نباشد، اما داستانها تاثیر به مراتب قویتری دارند. داستان میتواند به عمق روح و جان ما نفوذ کند و در شرایط خاص به دادمان برسد. داستان با خلق شخصیتها و موقعیتهای مختلف، بیشتر به مسیر زندگی شبیه است! در این یادداشت وبلاگ طاقچه به سراغ کتابهایی رفتیم که مفاهیمی مانند امید، رهایی از شرایط سخت، ایمان، باور و ایستادگی بر سر عقیدهها را بهزیبایی در دل خود جا دادهاند! کتابهایی مانند کتاب رهایی از شاوشنک.
رهایی از شاوشنک
نویسنده: استفن کینگ
مترجم: علی کاوسی
انتشارات: انتشارات آذرکلک
تجربهی زندان سخت است. مسیر زندگی را تغییر میدهد و بر ابعاد مختلف زندگی فرد زندانی، خانواده، دوستان و نزدیکان او نیز تاثیر میگذارد. اگر کسی که در زندان است، به ناحق محبوس شده باشد، سختیها چندبرابر میشود. چطور باید در چنین شرایطی ایمان به روز آزادی و رهایی را در دل زنده نگاه داشت؟
اندی دوفرین به اتهام قتل همسر و معشوقهی همسرش به حبس ابد محکوم شده است. زندان فضایی تاریک، ترسناک و شرایطی سخت دارد. اما اندی امیدوار میماند و تلاش میکند تا نهال شکنندهی امید را در دل خود زنده نگاه دارد. او میداند که بیگناه است و برای آزادیاش میجنگد. آیا در نهایت تلاشهای او نتیجهای میدهد؟
فرانک دارابونت با اقتباس از این کتاب که نوشتهی استیون کینگ بود، فیلم رستگاری در شاوشنگ را در سال ۱۹۹۴ ساخت. تیم رابینز و مورگان فریمن در این فیلم ایفای نقش کردند. در جشنوارهی آکادمی اسکار، فیلم رستگاری در شاوشنک برای دریافت هفت اسکار نیز نامزد شد.
بخشی از کتاب صوتی رهایی از شاوشنک را بشنوید.
رهایی از شاوشنک
نویسنده: استیون کینگ
گوینده: شهاب ایلکا
انتشارات: استودیو نوار
مسیر سبز
نویسنده: استیون کینگ
مترجم: ماندانا قهرمانلو
انتشارات: انتشارات افراز
جان کافی، مرد سیاهپوست درشتهیکلی است که بهتازگی به یک ندامتگاه مخصوص زندانیان محکوم به اعدام وارد شده است. محیط داخلی زندان تاریک، ترسناک و زجرآور است و شباهتی به نامش، مسیر سبز ندارد. یکی از نگهبانان زندان، بعد از گذشت مدتی رابطهای دوستانه با جان برقرار میکند و متوجه میشود او دارای قدرتهایی ماورایی است. تماس دست او میتواند شفابخش باشد. از همینجا متوجه میشود که جانْ نمیتواند جرمی را که به آن متهم شده است، یعنی قتل دو کودک، مرتکب شده باشد. اما حضور جان در زندان، روابطی که با دیگران شکل میدهد و بهویژه رابطهای که با پل اجکامب، نگهبان زندان برقرار میکند، مسیر زندگی پل را تغییر میدهد.
فرانک دارابونت، در سال ۱۹۹۹ فیلم سینمایی مسیر سبز را با اقتباس از این رمان نوشتهی استیون کینگ به روی صحنه برد، تام هنکس، مایکل کلارک دانکن، گراهام گرین و داچ هاچینسن در این فیلم بازی کردند. فیلم مسیر سبز در مراسم اسکار سال ۲۰۰۰ در چهار رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد.
پرواز بر فراز آشیانهی فاخته
نویسنده: کن کیزی
مترجم: حسین کاظمییزدی
انتشارات: انتشارات پندار تابان
آیا زندانها همیشه در قالب همان زندان کلاسیک هستند؟ یا هر جایی و هر کسی که آزادی انتخاب و عمل را از انسان بگیرد میتواند به زندان و زندانبان تبدیل شود؟ این شاید سوالی باشد که بعد از خواندن کتاب پرواز بر فراز آشیانهی فاخته از خود بپرسید. نویسندهی کتاب، کن کیزی که مدتی را در یک بیمارستان روانی کار کرده بود، با الهام از تجربههای تلخی که در آن دوران به دست آورد، این کتاب را نوشت.
زمانی که رندال مکمورفی، وارد یک بیمارستان روانی میشود، نمیتواند با اوامر و رفتارهای خشن و بیرحمانهی پرستار آنجا، خانم راچد کنار بیاید. به همین دلیل تصمیم میگیرد فرار کند. هرچند در فرار موفق نمیشود اما تصمیم به فرار کار دستش میدهد. حالا پرستار راچد برخوردی سختتر با او دارد و همین، رندال را برای عملیکردن تصمیمش مصممتر میکند! باید دید که در نهایت چه بر سر او میآید و آیا به آزادی که در انتظار و تلاش برای به دستآوردنش است، میرسد؟
میلوش فورمن در سال ۱۹۷۵ با اقتباس از این کتاب فیلمی ساخت که در ایران با نام دیوانه از قفس پرید شناخته میشود. جک نیکلسون، لوئیز فلچر و ویل سمسون در فیلم دیوانه از قفس پرید، با هنرمندی بازی کردند و جوایز بسیاری از جمله جایزهی اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین فیلمنامهی اقتباسی و همچنین چند جایزهی گلدن گلوب و بفتا را با خود به خانه بردند.
بخشی از کتاب صوتی پرواز بر فراز آشیانهی فاخته را بشنوید.
پرواز بر فراز آشیانهی فاخته
نویسنده: کن کیزی
گوینده: فرهاد اتقیایی
انتشارات: کتابهای صوتی کتابسرای نیک
امپراتوری خورشید
نویسنده: جی.جی. بالارد
مترجم: علیاصغر بهرامی
انتشارات: نشر چشمه
امیدواری در روزهایی که مشکلات بر سر آدمها آوار نشده است، آسان است. مشکل زمانی است که در جنگ، گرفتار در نیروهای شوم و تاریک باشی و امیدوار باقی بمانی، همانطور که جی. جی. بالارد در داستان امپراتوری خورشید به تصویر کشیده است. داستان دربارهی پسر جوانی است که در طول دوران جنگ جهانی دوم زندگی میکند. به طور اتفاقی پدر و مادرش را گم میکند و حالا، باید تنها و گرفتار در جنگ و اردوگاه اسرای ژاپن راه خود را پیدا کند.
استیون اسپیلبرگ در سال ۱۹۸۷ فیلم امپراتوری خورشید را با اقتباس از این کتاب ساخت. کریستین بیل و جان مالکوویچ در این فیلم بازی کردند. فیلم امپراتوری خورشید در شصتمین دورهی جشنوارهی جایزهی اسکار در شش رشته نامزد دریافت جایزه اعلام شد.
بخشی از کتاب صوتی امپراتوری خورشید را بشنوید.
امپراتوری خورشید
نویسنده: جی.جی. بالارد
گوینده: احسان چریکی
انتشارات: نوین کتاب گویا
انجمن شاعران مرده
نویسنده: ان. اچ کلاین باوم
مترجم: زهرا طراوتی
انتشارات: نشر نیماژ
دانشآموزان کالج ولتون، روزهای سختی را میگذرانند. شعار مدرسه «سنت، افتخار، انضباط و سرافرازی» است. قوانین و محدودیتهای دستوپاگیر نیز بر اساس همین شعار در مدرسه اعمال میشود. اما زمانی که معلم ادبیات جدید، جان کیتینگ به مدرسه پا میگذارد، دانشآموزان جرئت و قدرت پیدا میکنند که از محدودیتها فراتر بروند، تجربه کنند، قدر لحظات را بدانند و در نهایت به آزادی و رهایی برسند؛ هرچند این رهایی شکلی متفاوت از آنچه که در ذهن داریم، داشته باشد.
پیتر ویر در سال ۱۹۸۹ فیلم انجمن شاعران مرده را با بازی رابین ویلیامز در نقش جان کیتینگ ساخت. این فیلم بیشتر از کتاب سروصدا به پا کرد و جوایز و افتخاراتی را هم از آن خود کرد، مانند نامزدی جایزهی اسکار بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش مرد برای رابین ویلیامز و دریافت جایزهی اسکار بهترین فیلمنامه.
بخشی از کتاب صوتی انجمن شاعران مرده را بشنوید.
انجمن شاعران مرده
نویسنده: ان. اچ کلاین باوم
گوینده: هومن خیاط
انتشارات: رادیو گوشه
ماهی بزرگ
نویسنده: دانیل والاس
مترجم: احسان نوروزی
انتشارات: نشر مرکز
امید و امیدواری را نمیتوان لابهلای اخبار یافت. اما در عوض در دل قصهها و افسانهها همیشه نشانی از امید و امیدواری و باور به آنچه درست است و ایستادگی بر سر این باور پیدا میشود. دنیل والاس با نوشتن داستان ماهی بزرگ، این نوع امیدواری و باورداشتن را به تصویر کشیده است. ویل بلوم با شنیدن خبر بیماری پدرش به سراغ او میرود. پزشک از معالجهی او ناتوان است و به دوستان و اعضای خانوادهی ادوارد بلوم توصیه کرده است تا با او خداحافظی کنند. اما ادوارد بلوم همیشه باور داشت که قصهها و افسانهها آدمها را نامیرا و جاودان میکند. حالا ویل تلاش میکند تا همان قصهها و افسانهها را دوباره برای پدرش روایت کند. شاید این راهی برای زنده نگهداشتن پدرش باشد!
کتاب ماهی بزرگ هم مانند دیگر کتابهای محبوب، دستمایهی ساخت فیلم سینمایی به همین نام با کارگردانی تیم برتون شد. ایوان مکگرگور، آلبرت فینی، بیلی کروداپ و هلنا بونهام کارتر از هنرمندانی بودند که در این فیلم ایفای نقش کردند.
فارست گامپ
نویسنده: وینستون گروم
مترجم: سمانه فلاح
انتشارات: انتشارات طاهریان
فارست گامپ، داستان زندگی یک سادهدل است! او خودش را کمی خنگ میداند و در همان اول داستان هم تکلیف خودش و ما را با این قضیه روشن میکند. از نظر او خنگبودن چیز بدی نیست! اما خب جالب اینجاست که مغز او سازوکار خاصی دارد. هرچند درجهی هوش او چندان بالا نیست اما در بعضی از مواقع، یک نابغهی تمام عیار است… مادرش، در تمام دوران کودکی ماجراها را با زبان ساده برای او توضیح میدهد و حالا که جنگ ویتنام آغاز شده است، او به جنگ میرود. جنگ تجربههای عجیبی برای او میسازد اما او هیچ لحظهای از یاد جنی، دوستش که در تمام عمر دوستش دارد غافل نمیشود…
فارست گامپ را شاید با جملهی معروف «بدو فارست، بدو!» به یاد بیاورید. جالب اینجاست که اگر عنوان کتاب را به انگلیسی جستجو کنید، تصویر آدمکی در حال دویدن هم بالای صفحه ظاهر میشود! فیلم فارست گامپ با بازی تام هنکس در نقش فارست گامپ در سال ۱۹۹۴ اکران شد و در شصت و هفتمین دورهی جشنوارهی اسکار جایزهی بهترین هنرپیشه نقش اصلی مرد، بهترین فیلم، بهترین فیلمنامهی اقتباسی، بهترین کارگردانی، بهترین جلوههای ویژه و بهترین تدوین را از آن خود کرد.
بخشی از کتاب صوتی فارست گامپ را بشنوید.
فارست گامپ
نویسنده: وینستون گروم
گوینده: غلامرضا صادقی
انتشارات: شادن پژواک
در جستجوی خوشبختی
نویسنده: کریس گاردنر
مترجم: سارا افراز
انتشارات: انتشارات اژدهای طلایی
روزهای سخت و تاریک در زندگی همهی ما وجود دارد. اما مهم این است که به خاطر داشته باشیم تمام سختیها به پایان میرسد و بعد از هر تاریکی میتوان روزنهی نور را دید. کریس گاردنر که شرایط مشابهی را پشتسر گذاشته است، در کتاب در جستجوی خوشبختی داستان زندگیاش را برای ما تعریف میکند. داستانی که به معنای واقعی کلمه، جستجو برای خوشبختی، شادی و آرامش را نشان میدهد.
کریس فروشندهی خردهپایی است که کودک نوزادی دارد. اما مشکلات مالی که بر سر راهش قرار میگیرد، خانهاش را از او میگیرد. بعد از این اتفاق همسرش نیز او را ترک میکند. حالا کریس به همراه فرزندش آوارهی خیابانها شده است. به کارش ادامه میدهد. امیدش را از دست نمیدهد و هرچه در توان دارد، انجام میدهد تا بتواند فرزندش را از آن شرایط سخت نجات دهد. حالا او به یکی از ثروتمندان بزرگ آمریکایی بدل شده است.
فیلم در جستجوی خوشبختی با بازی ویل اسمیت، سال ۲۰۰۶ اکران شد. ویل اسمیت برای بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزهی اسکار بهترین هنرپیشهی مرد، نامزد جایزهی بفتا برای بهترین هنرپیشهی مرد، نامزد جایزهی انجمن بازیگران و نامزد جایزهی انجمن منتقدان فیلم شیکاگو اعلام شد.
بخشی از کتاب صوتی در جستجوی خوشبختی را بشنوید.
در جستجوی خوشبختی
نویسنده: کریس گاردنر
گوینده: کامبیز خلیلی
انتشارات: کتابهای صوتی کتابسرای نیک
اسکیتر، دختر سفیدپوستی است که بهتازگی از کالج فارغالتحصیل شده است، دوست دارد بلندپروازی کند و رویاهایی را که از نظر دیگران، بیارزش است، دنبال کند. آیبیلین، زنی پنجاهساله و سیاهپوست است که همیشه، کارش، اطاعت بیچون و چرا از اوامر اربابها و بالادستیهایش بوده است. اما حالا مدتی است که تلخی زبانش کار دستش داده و مینی، دوست آیبیلین است که هرگز نمیتواند جلوی زبانش را بگیرد اما خب، بهتازگی رازی شنیده که باید پیش خودش نگاه دارد.
زندگی آنها در اواسط قرن بیستم در میسیسیپی میگذرد. جایی که مردم بهشدت نژادپرست هستند و نگاه برابری به سیاهپوستان ندارند. از سوی دیگر، نگاه آنان به زنان نیز چندان تعریفی ندارد. زن باید شوهری داشته باشد وگرنه ارزشی ندارد. حالا خدمتکارها و اسکیتر، باید باهم متحد شوند تا مسیر زندگی زنان پس از خودشان را برای همیشه تغییر دهند. کاترین استاکت در رمان خدمتکارها، امید در میان زنان را به تصویر میکشد.
بخشی از کتاب صوتی خدمتکارها را بشنوید.
خدمتکارها
نویسنده: کاترین استاکت
گوینده: راضیه هاشمی
انتشارات: انتشارات ماه آوا
مرد بارانی
نویسنده: فلیشر لیونر
مترجم: قاسم کبیری
انتشارات: انتشارات به سخن
آیا امید، رهایی و خوشبختی برای آدمهایی با ویژگیهای متفاوت یا نیازهای ویژه، همان معنا و مفهومی را دارد که برای انسانهای عادی دارد؟ لیونر فلیشر با نوشتن کتاب مرد بارانی به این سوال پرداخته است. چارلی و ریموند دو برادری هستند که سالهاست از یکدیگر بیخبرند. چارلی سخت مشغول تجارت است که خبر فوت پدرش را میشنود. او که منتظر است تا پدرش، در وصیتنامه، خانهی بزرگ و گرانقیمتش را به او بخشیده باشد، از وجود برادری که به اوتیسم مبتلاست، باخبر میشود. خانه هم برای همین برادر است. ریموند، برادر ندیده و نشناختهاش! چارلی باید بفهمد که این برادر کیست!
فیلم مرد بارانی با بازی تام کروز و داستین هافمن در سال ۱۹۸۸ اکران شد و خوش درخشید. اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد برای داستین هافمن و اسکار بهترین فیلمنامه، جایزهی گلدن گلوب بهترین فیلم درام و بهترین بازیگر مرد و جایزهی خرس طلایی جشنوارهی فیلم برلین، از جمله جوایزی بود که این فیلم سینمایی از آن خود کرد.
فرار از اردوگاه ۱۴؛ داستانی واقعی فرار ادیسهوار مردی از کرهی شمالی به سوی آزادی
نویسنده: بلین هاردن
مترجم: مسعود یوسف حصیرچین
انتشارات: نشر چشمه
کرهی شمالی، کشوری تاریک با حکومتی دیکتاتوری است. مردمی که در کرهی شمالی زندگی میکنند، خبری از دنیای بیرون از مرزهای کشورشان ندارند. امکانات خاصی در زندگی آنها وجود ندارد. تمام زندگیشان بر طبق قوانین عجیب و محدودیتهایی میچرخد که رهبران کشور بنا نهادهاند و همیشه باید مراقب حرفهایی که میزنند باشند، چراکه خبرچینها همهجا حضور دارند. هر اشتباهی منجر به زندانی شدن در اردوگاههای کار اجباری یا اعدام میشود و کمتر کسی میتواند پایش را از دیوارهای اردوگاه یا حتی مرزهای کشور، فراتر بگذارد.
شین در اردوگاه به دنیا آمد. چراکه اشتباه یکی از اعضای خانواده میتواند جان و آزادی تمام اعضای خانواده، حتی گاهی تا چند نسل بعد را به خطر بیندازد. اما شین، به طرزی معجزهوار موفق به فرار از اردوگاه ۱۴ و ترک کشورش میشود. حالا او باید زندگی جدیدی را آغاز کند. زندگی که این بار در تمدن میگذرد و متفاوت و امیدبخشتر از چیزی است که او تابهحال پشتسر گذاشته است.
بخشی از کتاب صوتی فرار از اردوگاه شماره ۱۴ را بشنوید.
فرار از اردوگاه شماره ۱۴
نویسنده: بلین هاردن
گوینده: حمید محمدی
انتشارات: رادیو گوشه
فرار از دیوار برلین
نویسنده: میلاد خان میرزایی
انتشارات: شفاف
دیوار برلین که پس از پایان جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۶۱ برلین (و به طور کلی آلمان) را به دو بخش غربی و شرقی تقسیم کرد، بیش از ۱۲۵ کشته و بالای ۲۰۰ نفر مجروح از خود به جا گذاشت. آلمان شرقی که تحت نفوذ و حکومت شوروی بود، فضایی مانند زندان برای مردمش ساخته بود. زندگی بدون امکانات و بیکیفیت، نیروهای پلیس که همواره در تلاش برای پیداکردن جاسوسها بودند و به هیچکس، نه زن و نه مرد، نه بزرگ و نه کوچک، رحم نمیکردند مردم را از آلمان شرقی فراری میداد و امید به داشتن زندگی بهتر آنها را به سوی آلمان غربی میکشاند. اما ماموران تمام تلاششان را میکردند که از فرار مردم جلوگیری کنند.
تخریب خانههایی که در آن محدوده قرار داشت، ساختن نوار مرگ و ریختن شن در مسیر برای مشخصشدن ردپای فراریها و در نهایت کشتن بیرحمانهی آنها برای جلوگیری از فرار، بخشی از ماجرا بود، بازار رشوه و اسناد هویتی جعلی هم به راه بود. اما بهراستی آدمها چطور موفق به فرار و ساختن دوبارهی زندگی خود، آن سوی دیوار شدند؟ روایتهای گردآوری شده در کتاب فرار از دیوار برلین، پاسخی به این سوال است.
زیر تیغ ستاره جبار
نویسنده: هدا مارگولیوس کووالی
مترجم: علیرضا کیوانینژاد
انتشارات: نشر بیدگل
این کتاب داستان زندگی هدا مارگولیوس کووالی در دوران نازیسم و سپس کمونیسم است. هدا زندگیاش را از سال ۱۹۴۱، زمانی که آلمان نازی در اوج قدرت بود و کشورهای مختلف اروپا از جمله پراگ را ضمیمهی خود کرده بود، آغاز میکند. این روایت تا سال ۱۹۶۸ در پراگ ادامه پیدا میکند. یعنی تا دورانی که وحشت کمونیسم بر پراگ سایه افکنده بود. سال ۱۹۶۸ بهار پراگ رخ میدهد. هدا از نازیسم و اردوگاههای آن جان سالم به در میبرد اما بعد از آن به سیاهی و وحشت و اختناق کمونیسم میرسد. مشاهدههای هدا از این دو تجربهٔ عظیم و جانکاهْ خواندنی است و نفس را در سینه حبس میکند. هدا از این همه سیاهی چطور نجات پیدا میکند؟
زیر تیغ ستاره جبار روایتی است از زندگی پر از مشقت اما پرامیدی که در پراگ رخ داد. تقریبا تمام کسانی که در فاصله سالهای جنگ جهانی و ظهور کمونیسم در اروپا زندگی کردهاند، تجربه عجیبی را از سر گذراندهاند. تجربهای که با داستان اشغال، اردوگاههای کار اجباری نازی، سالهای پس از جنگ و ساختهشدن دیوار برلین، بهار پراگ و رژه تانکها و سربازان شوروی و شکست جنبش بهار پراگ عجین شده است و تمامش به دلیل وجود افکاری است که معنای زندگی و ارزشهای جامعه بشری را از بین برده است.
آدولف هیتلر و ژوزف استالین دو نفری بودند که به گفته هدا مارگولیوس کووالی، در ساختن این جامعه تهی از معنا و ارزش، شریک و سهیم بودند. او در این کتاب که زندگینامه زندگی پرفراز و نشیب خودش است، به اعماق جانکاهترین لحظاتی نقب زده است که برای روح و جسم بشری رخ داده است. او با این کارش موفق شده تا بسیاری از باورها، شکل نگاه کردن ما به جهان و شیوه برخوردمان با مصائب زندگی را به چالش بکشد.
زیر تیغ ستاره جبار: داستان یک زندگی در پراگ ۱۹۶۸ – ۱۹۴۱ قرار نیست حس دلسوزی مخاطبان را بیدار کند، بلکه نگاه خوانندگانش را به عمق فجایعی جلب میکند که یک حکومت خودکانه و دیکتاتور میتواند رقم بزند. افرادی که با شعارهایی مانند «ما میخواهیم برایتان آیندهی بهتری بسازیم» یا «صلاح شما را بهتر از خودتان میدانیم» زندگی میلیونها نفر را به بازی گرفتند و تاریخ جهان را برای همیشه سیاه کردند.
بخشی از کتاب صوتی زیر تیغ ستاره جبار را بشنوید.
زیر تیغ ستاره جبار
نویسنده: هدا مارگولیوس کووالی
گوینده: بهار کاتوزی
انتشارات: رادیو گوشه
دوازده سال بردگی
نویسنده: سالومون نورثاپ
مترجم: فرناز گنجی
انتشارات: انتشارات جامی
سالومون نورثاپ سیاهپوستی آزاد ساکن نیویورک و فرزند یک برده آزادشده است. نورثاپ در مزرعه پدرش کار میکرد و زمانی که کانال شامپلین بین فورت ادوارد و رود شامپلین در حال تعمیر بود، در آنجا مشغول کار شد.
او همان زمان برای انتقال کلکهای چوبی بزرگ از رود شامپلین تا تروا چند قرارداد بست. زمانی که آن، همسر نورثاپ، در یکی از هتلهای بزرگ ساراتوگا اسپرینگز در نیویورک کار پیدا کرد، خانواده به نیویورک نقل مکان کرد. نورثاپ، در آنجا به عنوان موزیسین مشغول کار شد.
در ۱۸۴۱ دو مرد سفیدپوست، با یک پیشنهاد کاری خوب، نورثاپ را راضی کردند همراه آنها به واشنگتن دیسی برود اما در آنجا او را ربودند و به نیواورلئان بردند، جایی که نورثاپ به عنوان برده فروخته شد.
نورثاپ ۱۲ سال بعد را، در یک مزرعه پنبه، در لوئیزیانا بردگی کرد، تا اینکه بالاخره دوستانش در ساراتوگا باعث آزادی او شدند.
نورثاپ، در ۱۸۵۳ خاطرات خود را از آن دوران پرعذاب، در قالب کتاب منتشر کرد و کتاب او مورد حمایت طرفداران الغای بردگی قرار گرفت. نورثاپ سپس با فعالان جنبش آزادسازی بردگان همراه شد و به بردههای فراری کمک کرد تا در شمال شرقی امریکا و کانادا، آزادانه زندگی کنند اما او حول و حوش ۱۸۶۳ در اوج جنگ داخلی، از انظار عمومی خارج شد و دیگر کسی چیزی از وی نشنید.
از روی کتاب وی فیلمی نیز با نام ۱۲ سال بردگی محصول ۲۰۱۳ به کارگردانی استیو مککوئین ساخته شده است.
حتی در پایان فیلم ۱۲ سال بردگی، نوشته شده: «سالومن نورثاپ احتمالا بین سالهای ۱۸۶۳ تا ۱۸۷۵ از دنیا رفت. تاریخ دقیق، محل و نحوه مرگ او مشخص نیست.»
کلام آخر
کتابهای «چیزهای کوچکی مثل اینها» نوشتهی کلر کیگن از نشر بیدگل و کتاب «یک روز قشنگ بارانی» نوشتهی اریک امانوئل اشمیت از نشر قطره نیز به حال و هوای کتاب رهایی از شاوشنک نزدیکاند. شما امید را در کدام کتابها پیدا کردید؟ خواندن چه داستانی امید را در دلتان زنده نگه داشته است؟ نامش را برایمان بنویسید.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه