لوگو طاقچه
تصویر جلد کتاب‌هایی شبیه به کتاب بادام

اگر کتاب بادام را دوست داشتید، این کتاب‌ها را هم بخوانید!

1,988 بازدید

«رنج نباید تو را غمگین کند، این همان‌جایی است که اغلب مردم اشتباه می‌کنند. رنجت را تحمل نکن، رنجت را درک کن. وقتی آگاه شوی، بیچارگی‌ات هم تمام می‌شود.»

درک کردن رنج، همان کاری است که در تمام طول زندگی باید انجامش دهیم. چون زندگی آسان و عادلانه نیست و همیشه چیزی برایمان دارد. برای درک کردن رنج، آگاه شدن و پایان دادن به بیچارگی، چه راهی بهتر از پناه بردن به داستان‌ها و شنیدن قصه‌ آدم‌هایی که درست مانند ما رنج کشیده‌اند؟

در این یادداشت از وبلاگ طاقچه به سراغ کتاب‌هایی رفته‌ایم که شخصیت‌هایش، در زندگیشان حسابی رنج کشیده‌اند. درست مانند شخصیت اصلی کتاب بادام. اگر از خواندن داستان بادام لذت بردید، شانسی هم به کتاب‌های این فهرست بدهید.

اعجوبه

اعجوبه

نویسنده: آر. جی. پالاسیو

مترجم: فرح بهبهانی

انتشارات: نشر پیدایش

خرید کتاب

اگر در یک محیط عمومی مانند مدرسه، یک جلسه‌ی کاری یا … ظاهر شوید و همه بهتان زل بزنند، چه احساسی به شما دست می‌دهد؟ احتمالاً معذب می‌شوید. حالا اگر رویشان را برگردانند و نچ‌نچ کنند چطور؟ قرار گرفتن در چنین موقعیتی خیلی سخت است. اما این چیزی است که اوگی در تمام عمرش تحمل کرده است! او به خاطر قیافه‌ی عجیب و غریبش، همیشه خودش را از مردم قایم کرده است. مدرسه نرفته و توی زمین بازی مجبور بوده با دلسوزی آدم‌ها و سوال‌های عجیب غریبشان کنار بیاید. اما حالا که پدر و مادرش تصمیم گرفته‌اند او را به مدرسه بفرستند، اوضاع قرار است خیلی‌خیلی پیچیده‌تر از این‌ها بشود.

داستان کتاب، داستان زندگی آگوست است که با یک بیماری ژنتیکی نادر به دنیا آمده است. بیماری که باعث شده تا صورتش از فرم بیفتد. به‌غیر از این، او هیچ فرقی با همسن و سالانش ندارد. اما ترس از نگاه‌ها و قضاوت‌های مردم دلیلی است که او را از محیط‌های اجتماعی مانند مدرسه و … دور نگه داشته است. آر.جی. پالاسیو در این داستان، به خوبی از مواجهه‌ی اوگی با مدرسه و اجتماع می‌گوید و روند تغییرات او (و همینطور دوستانش) را به خوبی شرح می‌دهد. 

فیلم اعجوبه (شگفتی) با بازی جیکوب ترمبلی، جولیا رابرتس و اوون ویلسون در سال ۲۰۱۷ اکران شد. هرچند کتاب جزئیات بیشتری دارد و کامل‌تر است، اما به‌هرحال دیدن فیلم هم خالی از لطف نیست.

ماجرای عجیب سگی در شب

ماجرای عجیب سگی در شب

نویسنده: سایمون استیونز

مترجم: افسانه کمالی

انتشارات: نشر آواژ

خرید کتاب

شاید شما هم این شعار معروف درباره اوتیسم را شنیده باشید: «اوتیسم بیماری نیست، تفاوت است.» اما وقتی از تفاوت حرف می‌زنیم، دقیقاً از چه چیزی حرف می‌زنیم؟ کسی که اوتیسم دارد دنیا را چطور می‌بیند؟ زندگی روزمره‌اش چه تفاوت‌هایی با زندگی انسان‌های دیگر دارد؟ مارک هادون با نوشتن کتاب ماجرای عجیب سگی در شب به این سوال‌ها جواب داده است.

کریستوفر نوجوانی است که اوتیسم دارد. او همراه با پدرش زندگی می‌کند و در مدرسه‌ کودکان استثنایی درس می‌خواند. در ظاهر همه چیز در زندگی او عادی است اما از روزی که ولینگتون، سگ همسایه کشته می‌شود، دنیای او زیرورو می‌شود. او بسیار باهوش است؛ می‌تواند معادلات پیچیده ریاضی را در ذهنش حل کند اما وقتی پای چیزهای پیش پا افتاده و روزمره وسط باشد، کار برایش سخت می‌شود. حالا پلیس به او شک کرده که آیا در کشتن ولینگتون نقش داشته یا نه. این موضوع جرقه‌ای در ذهن او می‌زند؛ کریستوفر باید بفهمد که چه کسی ولینگتون را کشته است!

این کتاب، همان کتابی است که به ما نشان می‌دهد این تفاوت، یعنی اوتیسم، خود را به چه شکل نشان می‌دهد. علاوه‌بر این، ما را از شرایط افرادی که اوتیسم دارند آگاه می‌کند و به‌مان می‌آموزد در برخورد با یک فرد اوتیستیک باید چه رفتاری داشته باشیم.

بخشی از کتاب صوتی ماجرای عجیب سگی در شب را بشنوید.

ماجرای عجیب سگی در شب

نویسنده: مارک هادون

گوینده: محسن خدری

انتشارات: استودیو نوار

بستن تبلیغ

خیابانی به رنگ ماه

خیابانی به رنگ ماه

نویسنده: کارن فاکسلی

مترجم: فاطمه پارسا

انتشارات: انتشارات پرتقال

خرید کتاب

لنی زندگی خوبی دارد. هرچند او و برادرش دیوی خیلی نمی‌توانند مادرشان را ببیند چون او مجبور است دوجای مختلف کار کند، هرچند خیلی فقیرند و به جز یک خانه و کمی غذا چیز دیگری ندارند، اما با این‌حال خوشحال است. مامان لنی دوست دارد که همیشه برای او و دیوی قصه تعریف کند. قصه‌های او از زمان بچگی‌اش شروع می‌شوند و تا زمان تولد دیوی ادامه دارند و حسابی سرگرم کننده هستند. علاوه‌بر این، وقتی آخر هفته می‌رسد، نسخه‌های دایره‌المعارف برای آن‌ها می‌رسد و آن‌ها توی دنیای عجیب‌و‌غریب دایره‌المعارف غرق می‌شوند و چه چیزی بهتر از این؟

لنی فقط از یک چیز ناراحت است. او درست به اندازه‌ یک بچه معمولی رشد کرده است اما دیوی، با اینکه از لنی کوچک‌تر است، هم‌قد آدم‌های گنده شده است. انگار قرار نیست قد کشیدن و رشد کردنش هم تمام شود و همین هم باعث شده که نتواند به مدرسه برود. مهم این است که آن‌ها در کنار یکدیگر لحظات خوشی دارند اما چیزی نمی‌گذرد که بیماری دیوی اوج می‌گیرد و حالش بدتر می‌شود.

خیابانی به رنگ ماه، داستانی عمیق و تکان دهنده است. داستانی که از پیوندهای خانوادگی، امید و شور زندگی صحبت می‌کند و در عین‌حال، شخصیت‌هایی متفاوت و استثنایی دارد. 

خانه ای روی پل

خانه ای روی پل

نویسنده: پادما ونکاترامان

مترجم: سینا یوسفی

انتشارات: انتشارات پرتقال

خرید کتاب

شما هم با دیدن آدم‌ها، دلتان می‌خواهد قصه‌هایشان را بنویسید؟ آیا با دیدن بچه‌های کوچکی که کیسه‌های بزرگ پر از زباله روی دوششان انداخته‌اند، به این فکر می‌کنید که از کجا آمده‌اند؟ امشب کجا می‌خوابند؟ چرا عوض اینکه در خانه باشند، توی خیابان، تنها و مشغول کارهای سخت‌اند؟

ویجی و روکو، زمانی که فهمیدند ماندن در خانه برایشان خطرناک است، از خانه بیرون زدند. آن‌ها یک زندگی عادی می‌خواستند. بودن با خانواده‌ای که درکشان کند. اما زندگی با آن‌‌ها سرناسازگاری داشت. حالا کارشان به زباله‌گردی رسیده و زندگی‌شان به پرسه زدن در خیابان‌ها و تلاش برای زنده ماندن تبدیل شده است. چیزهایی که در زندگی با آن روبه‌رو می‌شوند، حسابی سخت است و رنجی که می‌کشند، برای کودکانی به قد و قامت آن‌ها، زیاد و دردناک است. اما تاب می‌آورند و تلاش می‌کنند. چراکه می‌خواهند مسئولیت زندگی خودشان را، خودشان بر عهده بگیرند و این کار، هرچند سخت، اما شیرین است.

اما سوال مهم این است که آیا آن‌ها، رنگ خوشبختی را هم می‌بینند؟

قد کوتاه

قد کوتاه

نویسنده: هالی گلدبرگ اسلون

مترجم: میترا امیری

انتشارات: انتشارات پرتقال

خرید کتاب

اگر می‌توانستید یک ویژگی را در بدنتان تغییر دهید، چه چیزی را انتخاب می‌کردید؟ جولیا مارکس، بدون شک دلش می‌خواست که قد بلندتری داشته باشد. چرا؟ چون او آنقدر کوچک و ریزه‌میزه است که می‌تواند از در کوچک مخصوص سگ و گربه‌ها وارد خانه‌شان شود. وقتی می‌خواهد با کسی صحبت کند، حتما باید بالا را نگاه کند و بدتر از همه اینکه پدر و مادرش هم قدشان معمولی است و اصلا کوتاه نیستند. 

تمام این‌ها به کنار، بازی کردن در نمایش، آنهم وقتی قدتان کوتاه است، اصلا ایده خوبی نیست. حداقل جولیا که اینطور فکر می‌کند. اما بعداً، وقتی توی نمایش نقش یک مانچکین را به او می‌دهند، دنیایش از این رو به آن رو می‌شود. بیشتر به این خاطر که حالا می‌تواند با همسایه‌شان که استعداد عجیب غریبی در نمایش بازی کردن دارد، صحبت کند، از تجربه‌هایش بشنود و درک کند شاید قد کوتاه بودن، آنقدرها هم بد نباشد. 

هالی گلدبرگ اسلون در کتاب قد کوتاه، موضوعات جالبی را مطرح می‌کند؛ از درگیری‌های احساسی شخصیت‌ها گرفته تا نحوه برخورد با افرادی که ظاهری متفاوت دارند. اما شاید جذاب‌ترین ویژگی داستانش این باشد که مخاطب را به پذیرش سوق می‌دهد. پذیرش خود و پذیرش تفاوت‌ها؛ همان چیزی که دنیا را زیباتر می‌کند.

نگول جهش یافته

نگول جهش یافته

نویسنده: معصومه یزدانی

انتشارات: انتشارات سیمای شرق

خرید کتاب

اشتباه‌ها کجای زندگی شما هستند؟ اگر خودتان اشتباه کنید، می‌توانید آن را بپذیرید؟ اگر کس دیگری اشتباه کند چطور؟ می‌توانید اشتباهاتتان و اشتباهات دیگران را بپذیرید و بگذرید؟ برای نگار که دوستانش نگول صدایش می‌کردند، اینطوری نبود. اتفاقاً برعکس، وقتی مادرش اشتباهی کیسه زباله‌ها را در ساعت غلط و سطل زباله غلط انداخت، زندگی خانواده آن‌ها از هم پاشید. به نظر می‌رسید که این اشتباه را هیچ‌جوره نمی‌توان جبران کرد.

واکنش نگول چه بود؟ عصبانی شد، یاغی شد، از خانه فرار کرد و به جای دیگری رفت. حسابی احساس تنهایی و ناراحتی کرد و از این‌طرف و آن‌طرف رازهای مهمی را شنید. رازهایی که باعث شد دوباره تمام احساساتش قاطی شود اما به‌هرحال راهی جلوی پایش گذاشت تا بتواند دوباره به مادرش اعتماد کند، او را ببخشد و دوباره به زندگی‌شان سروشکل بدهد.

بدون مرز

بدون مرز

نویسنده: جون باوئر

مترجم: آذین شریعتی

انتشارات: انتشارات پرتقال

خرید کتاب

اگر رویایی داشته باشید که راهی برای رسیدن به آن نباشد، چه می‌کنید؟ رویایتان را فراموش می‌کنید؟ بیخیالش می‌شوید؟ در دنیای سیاه ناامیدی غرق می‌شوید و رویاپردازی را رها می‌کنید؟ یا تصمیم می‌گیرید تمام تلاشتان را بکنید؟ ممکن است به این فکر کنید که رویای شما، می‌تواند عملی شود فقط اگر شکل و شمایلش را عوض کنید؟ این آخری شاید سخت‌ترین کاری باشد که بتوانیم انجام دهیم. اما در عین سخت بودن، شاید بهترین کاری باشد که می‌توانیم برای عملی شدن رویایمان انجام دهیم. درست مانند کاری که جرمایا انجام داد.

او از وقتی که یادش می‌آید به بیسبال علاقه داشته است. خبر خوب هم این است که او و پدرش به تازگی به شهر دیگری اسباب‌کشی کردند: شهری که به داشتن یک تیم بیسبال درست و حسابی معروف است. اما خب، انگار خبرهای بد هم قرار است از راه برسند. تیم بیسبال شهر درست در مرز فروپاشی است و جرمایا، بعد از عمل قلبش، دیگر نمی‌تواند بیسبال بازی کند!

او دو راه بیشتر ندارد. یا باید بیخیال رویاهایش شود، یا باید راهی پیدا کند که رویایش را زندگی کند. خوشبختانه او آنقدر قوی هست که سراغ مسیر دوم برود. اما چطوری؟ این را می‌توانید در کتاب بدون مرز بخوانید.

به خاطر آنیا

به خاطر آنیا

نویسنده: مارگرت پیترسن هدیکس

مترجم: مهتا مقصودی

انتشارات: انتشارات پرتقال

خرید کتاب

بیماری‌ها وقت نمی‌شناسند و سروکله‌شان همیشه در بدترین موقعیت ممکن پیدا می‌شود. حالا این ما هستیم که خودمان را با بیماری تطبیق بدهیم و کاری کنیم که حالمان خوب شود. نه اینکه تنها در درمان موفق شویم، بلکه بتوانیم قوی باقی بمانیم، از پا درنیاییم، روحیه و امیدواری‌مان را حفظ کنیم و برای زندگی بجنگیم. با این‌همه گاهی بیماری تنها چیزی نیست که باید با آن بجنگیم، چیزهای دیگری هم وجود دارد. ناشناخته بودن بیماری، ترس‌ها، تردیدها و امیدواری‌های آینده، واکنش‌های دیگران و دلسوزی‌های بیجا و…

آنیا، ده‌ ساله است و از همین حالا باید کلاه‌گیس گذاشتن را شروع کند. مشکلش هم سرطان نیست، یک بیماری خودایمنی است که باعث شده تا تمام موهای سرش بریزند. او برای این اتفاق آماده نیست، نمی‌داند آیا دوباره موهایش درمی‌آید یا نه، بدتر اینکه دکترش هم جوابی برای این سوال ندارد! توی مدرسه، بچه‌ها با تعجب نگاهش می‌کنند و می‌خواهند سر دربیاورند که چه بلایی سر موهایش آمده و چرا با کلاه‌گیس به مدرسه می‌آید. تحمل همه این‌ها، برایش سخت است اما آیا می‌شود راهی پیدا کرد که با این چالش کنار آمد؟ بچه‌های مدرسه برای آنیا چه کار می‌توانند بکنند؟

تابستان قوها

تابستان قوها

نویسنده: بتسی بایارس

مترجم: پروین علی پور

انتشارات: نشر افق

خرید کتاب

اگر در سن نوجوانی هستید، شاید این جمله‌ها را از بزرگ‌ترها زیاد شنیده باشید که تمام افکار و احساسات شما را به هورمون‌هایتان ربط می‌دهند. اگر از شرایط زندگی‌تان ناراضی باشید، اگر از جوش‌های صورتتان خسته شده باشید یا اگر موهایتان ناگهانی تصمیم گرفته باشند که بد بایستند، اگر وزن اضافه کرده باشید یا حتی دلتان بخواهد گریه کنید، احتمالاً کسی نیست که شما را بشنود. فقط سر تکان دادن، زیرلب غر زدن و نچ‌نچ کردن است که نصیبتان می‌شود. سارا دقیقا در چنین وضعیتی گیر افتاده است!

او با عمه‌ای سختگیر و برادری زندگی می‌کند که گرفتار معلولیت ذهنی است. بنابراین سارا باید همیشه مراقبش باشد. و البته همیشه هم این کار را انجام می‌دهد. اما به‌هرحال او هم نوجوان است و نیاز به استراحت، وقت گذراندن با خودش دارد و البته باید کسی را داشته باشد که از او مراقبت کند! انگار تمام این‌ها کافی نیست که مدل موها، جوش‌های صورت و … هم یک جنگ نامرئی را با سارا شروع می‌کنند. از همه بدتر این است که چارلی، برادر سارا که همیشه باید مراقبش باشند، گم شده است. می‌توانید حال و روز سارا را تصور کنید؟ علاوه‌بر تمام صداهایی که توی سرش از او ایراد می‌گرفتند، صدای آدم‌های ایرادگیر دیگر هم اضافه شده است. او چطور باید با تمام این‌ها کنار بیاید؟ 

بخشی از کتاب صوتی تابستان قوها را بشنوید.

تابستان قوها

نویسنده: بتسی بایارس

گوینده: شهرزاد کمال‌زاده

انتشارات: نشر سماوا

حقیقت آن طور که میسون باتل گفت

حقیقت آن طور که میسون باتل گفت

نویسنده: لسلی کانر

مترجم: فرح بهبهانی

انتشارات: نشر پیدایش

خرید کتاب

آیا همیشه صداقت بهترین سیاست است؟ می‌توانیم امیدوار باشیم که وقتی راست می‌گوییم، همه‌چیز به نفع ما تمام می‌شود؟ یا حداقل پایان خوشی دارد؟ میسون باتل، اینطور فکر می‌کرد اما انگار دوروبری‌هایش، به خصوص ستوان برد با او هم‌نظر نیستند. آیا همه این‌ها به این خاطر بود که میسون درشت هیکل است، زیادی عرق می‌کند و هنوز در خواندن و نوشتن مشکل دارد؟

چند وقت پیش، میسون با جسد بیجان دوست نزدیکش، آن هم در باغ خانه‌شان روبه‌رو شد. پلیس‌ها به او شک کرده بودند اما عجیب‌تر این بود که کسی باور نمی‌کرد میسون، حالا دوستش را از دست داده و عزادار است. به‌هرحال، او همه آن چیزی را که می‌دانست به پلیس گفت و این کار را بارها و بارها تکرار کرد. بالاخره مردم باید می‌فهمیدند که او، هیچ‌وقت قصد نداشته دوست صمیمی‌اش را از بین ببرد. اما انگار بدشانسی‌های او تمامی ندارد. حالا کالوین، دوست جدید میسون هم گم شده است و پلیس‌ها دوباره راهشان به خانه میسون باتل باز شده است. ممکن است اینبار پلیس‌ها حرف میسون را باور کنند؟

کافیه بپرسی!

کافیه بپرسی!

نویسنده: سونیا سوتومایر

مترجم: مرضیه ورشوساز

انتشارات: انتشارات مهرسا

خرید کتاب

احتمالاً شما هم این ضرب‌المثل معروف «ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است» را شنیده‌اید. شاید سونیا سوتومایر، نویسنده کتاب «کافیه بپرسی»، زمان نوشتن این کتاب، به همین ضرب المثل فکر می‌کرده است. او با کارش، مادر پدرها و مربی‌ها و معلم‌های زیادی را از سردرگمی نجات داده است. او در کتابش از بیماری‌های مختلف یا هرچیزی که سبب ایجاد تفاوت می‌شود صحبت کرده است. از ابتلا به دیابت و آسم گرفته تا خوانش پریشی و سندروم داون. 

زبان ساده کتاب در کنار توضیحات کامل درباره شرایط هر کودکی که متفاوت است، راه را برای آشنایی بچه‌ها با جهان باز کرده است. او به مخاطبان کتابش یادآوری می‌کند که هربار چیزی را نمی‌دانستند، بیخیال پچ‌پچ کردن، رو گرداندن و مسخره کردن بشوند و درباره آن موضوع خاص سوال بپرسند. اینطوری ارتباط برقرار کردن با تمام آدم‌ها قشنگ‌تر، ساده‌تر و سالم‌تر می‌شود.

1,989 بازدید
برچسب ها
بستن تبلیغ

Avatar

صدف کاظمی


اشتراک گذاری یادداشت
0 0 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی ترین
جدیدترین بیشترین رای
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه