دربارهی آزادی (آزادی فرد و قدرت دولت)
نویسنده: جان استوارت میل
مترجم: محمود صناعی
انتشارات: روشنگران و مطالعات زنان
آزادی چیست؟ هزاران متفکر، فیلسوف، نویسنده، شاعر و هنرمند در طول تاریخ تلاش کردهاند معنایی برای آزادی متصور شوند. آنچه ما امروز به نام آزادی میشناسیم، نتیجهی تلاش فکری فیلسوفانی است که توانستند با تعریف مسئولیتها، اختیارات و محدودیتهای «انسانها» و «دولتها» (حکومتها) آزادی فردی (و اجتماعی) را برای انسان متصور شوند. و متعاقبا، دورشدن از آزادی را نزدیکشدن به دیکتاتوری، فاشیسم، توتالیتاریسم و… بدانند که همگی ضد آزادی انساناند. از نظر بسیاری از این فلاسفه، نخستین گام برای رسیدن به آزادی، آگاهی به داشتن حق آزادی است؛ یعنی هر انسانْ خود به این نکته پی ببرد که لایق آزادی است و همانطور که هوا را نفس میکشد و به آب نیاز دارد، به آزادی هم نیاز دارد.
اما اینکه دقیقا آزادی چیست و چطور میتوان به آزادی رسید (و حتی رسیدن به آن، امری ناگهانی و تمامشدنی نیست، بلکه راهی پایانناپذیر است که همیشه باید برای آن تلاش کرد) را میتوان از کتابهایی که در این زمینه نوشته شدهاند جستوجو کرد. کتابهایی که نتیجهی سالها پژوهش نویسندگانشان در این زمینه است و میتوانند به پرسشهای خوانندگان در این زمینه پاسخ دهند و حتی دریچههایی از مفهوم آزادی را به سوی خواننده باز کنند که پیش از خواندن آنها حتی به آنها فکر هم نکرده بود. این چند کتاب که در این یادداشت معرفی خواهیم کرد، از مشهورترین کتابها درباره آزادی هستند.
دربارهی آزادی (آزادی فرد و قدرت دولت)
نویسنده: جان استوارت میل
مترجم: محمود صناعی
انتشارات: روشنگران و مطالعات زنان
در قرن هجدهم در همهی کشورهای اروپای غربی بهویژه در انگلستان و فرانسه در میان بیشتر متفکران امیدواری به آیندهی بشر حکمفرما بود. پیشرفت سریع علوم طبیعی عدهای را امیدوار کرده بود که همهی سختیهای زندگی به زودی از میان خواهد رفت و علم همهی مشکلات را حل خواهد کرد. جان استوارت میل از این لحاظ وارث طرز فکر قرن هجدهم است. به پیشرفت علوم اعتقاد خاصی داشت و معتقد بود پیشرفت علوم اگر با اصلاح مردم به وسیلهی تربیت همراه شود، میتواند جامعهای آرمانی بهوجود آورد. برای این منظور لازم است همان روشی که در علوم طبیعی نتایج درخشانی به دست داده است در علوم مربوط به انسان از روانشناسی گرفته تا جامعهشناسی به کار رود.
جان استوارت میل در اوایل قرن نوزدهم به دنیا آمد و در اواسط همین قرن کتاب «آزادی» را نوشت. بسیاری از نکاتی که او در نقد جامعهی آن روز انگلستان در مورد حقوق مردم به ویژه اقلیتها و دگراندیشان متذکر شده است، امروزه در قوانین اساسی و مدنی بریتانیا اصلاح شده است. از جمله حق زنان برای مشارکتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به طور کامل در این قوانین پیشبینی شده است. اما کتاب آزادی میل درباره چیست و آزادی از دید میل چه معنایی دارد؟
«آزادی» درکل، به معنای نبودن مانع است و جامعهای را آزاد میتوان گفت که افراد آن برای دنبال کردن سعادت خود به موانع برخورد نکنند. این موانع ممکن است موانع سیاسی باشند و از ظلم حکمران ناشی شوند. اما همچنان ممکن است موانعی باشند که اکثریت و عقاید عموم در مقابل اقلیت برپا کردهاند.
استوارت میل معتقد بود که پیشرفت سیاسی و اجتماعی تنها در نتیجهی بهتر شدن افراد محقق میشود و بهتر شدن افراد تنها در اینصورت ممکن میشود که آزادی داشته باشند استعدادهای خود را پرورش دهند و به کمال خود برسند. رسیدن به کمال فردی همان امکان رشد «فردیت» یعنی رشد صفاتی است که فردی را از فرد دیگر متمایز میکند. در نظر میل چیزی مهمتر از این نیست که اجتماع اوضاعی را فراهم کند که فرد بتواند استعدادهای خود را تکمیل کند و بروز دهد. شرط اساسی چنین پیشرفتی آزادی است. بنابراین تأمین آزادی باید یکی از مهمترین هدفهای کسانی باشد که خواهان بهبود جامعه هستند.
وقتی میل از آزادی صحبت میکند میداند بهرهمندی از آزادی وقتی ممکن است که افراد حداقل تربیت و بصیرت را دارا باشند و بتوانند بیجنجال و جدال گرد هم آیند و نیک و بد خود را روشن کنند. اگر چنین نباشد آزادی منجر به اغتشاش خواهد شد و حکومت به دست اراذل و اوباش خواهد افتاد.
استوارت میل از آزادی زیر سه عنوان بحث میکند: نخست آزادی اندیشه و بیان، دوم آزادی ذوقها و سلیقهها و سوم آزادی اجتماعات که از نتایج آزادی افراد است.
آزادی افراد حدودی دارد. این امر وقتی اهمیت پیدا میکند که صحبت از آزادی عمل است. در میدان عمل، آزادی فرد را حق مساوی فرد دیگر بر آزادی محدود میکند. دربارهی حدود آزادی، میزانی که استوارت میل به دست میدهد، این است: آزادی عمل ما در کارهایی که صرفا به خود ما مربوط است نامحدود است و از این قبیل است آزادی در ذوق و سلیقه و اعتقادات از هر قبیل که باشد و اعمالی که نتیجهی آن صرفا به خود ما برمیگردد. اما وقتی به اعمالی میرسیم که نتیجهی آن به دیگران سرایت میکند، آزادی ما محدود میشود. ما آزاد نیستیم کارهایی بکنیم که موجب زیان و آسیب دیدن دیگران شوند و اگر چنین آسیب و زیانی به دیگران برسانیم جامعه حق مداخله و حق تنبیه و کیفر دادن ما را خواهد داشت.
درخصوص شیوه حکمرانی و سیاستورزی استوارت میل تردید ندارد که حکومت انتخابی یا حکومت ملی بهترین نوع حکومت است. با دیکتاتوری از هر نوع که باشد مخالف است و دیکتاتوری صالح را جز خیال خام و محالی بیش نمیداند. گذشته از اینکه غیرممکن است دیکتاتور نیکوکاری پیدا شود، زیرا تملّق چاپلوسان و سودجویان بهترین کسان را منحرف میکنند.
از نکات بارز اندیشههای میل این است که در زمان او، زنان انگلستان حق شرکت در انتخابات پارلمان را نداشتند و از رسیدن به بسیاری مقامهای اجتماعی نیز محروم بودند. میل به دفاع از حق آنان کمر بست. هرچند زنان تا سال ۱۹۱۸ دارای حق رأی نشدند ولی کوشش استوارت میل در بهبود وضع زنان آن کشور بهویژه از لحاظ تربیت مؤثر افتاد.
اما، اشکال بزرگی که در این اثر و کتابهای جان استوارت میل دیده میشود، آن هم در دوران حیات او در کشوری که آفتاب در سرزمینهای تحت سلطهاش غروب نمیکرد، فقدان اشارهای به وضعیت مردم ساکن مستعمرات بریتانیا در دوران زندگی میل است. هنوز سالها فاصله است تا احقاق حق بردهها و مستعمرهها هم به کتابهای آزادی و قوانین راه پیدا کند.
بخشی از کتاب صوتی دربارهی آزادی را بشنوید.
دربارهی آزادی
نویسنده: جان استوارت میل
گوینده: پژمان ابوالقاسمی
انتشارات: روشنگران و مطالعات زنان
در برابر استبداد
نویسنده: تیموتی اسنایدر
مترجم: بابک واحدی
انتشارات: نشر گمان
ماجرا از یک پستِ فیسبوک شروع شد؛ پست فیسبوکیِ، تیموتی اسنایدر، مورّخِ بنام در حوزهی تاریخِ حکومتهای جبّارِ نازی و شوروی، که اینبار نه به حاکمی اروپایی یا شرقی که به انتخابِ رئیسجمهوری جدید در قلب دنیای غرب واکنش نشان میداد. انتخاب دانلد ترامپ به ریاستجمهوریِ امریکا تیموتی اسنایدر را به واکنش واداشت تا در فیسبوک، سرنوشتی را هشدار دهد که امریکاییها مدتها بود خیال میکردند هرگز بر سرشان نخواهد آمد.
تیموتی اسنایدر در این پست فیسبوک، که بعد بسط یافت و شد همین کتاب، به هموطنان امریکاییاش هشدار میدهد که آمریکاییهای امروز هیچ باهوشتر و خردمندتر از اروپاییانی نیستند که در قرن بیستم شاهدِ غلتیدن دموکراسیهایشان در دام فاشیسم، نازیسم یا کمونیسم بودند. مزیت ما در این است که شاید بتوانیم از تجربهی آنان درسهایی بگیریم. و حالا وقت خوبی برای این کار است. و در ادامه دانش جامع و گستردهاش از تاریخِ جهان و بهویژه تاریخِ استبداد را به کار میگیرد تا از تحولات قرن بیستم ۲۰ درس تنظیم کند.
خواننده در این کتاب میآموزد چطور اطاعت از حاکمانِ جبّار خیلی اوقات اجباری و ناگزیر نبوده است و خیلیها پیش از آنکه کسی از آنها اطاعت بخواهد زانو میزنند و فرمانبرداریشان را پیشکشِ حاکم میکنند. یا اینکه نداشتن زندگیِ خصوصی و استقلال فکر و عمل بستری است مهیّا برای سوءاستفادهی استبداد، و جستوجوی حقیقت نه کاری تجمّلی یا پُز روشنفکری، که از ضرورتهای حیاتیِ زندگی در عصرِ اینترنت و شبکههای اجتماعی است.
کتاب صوتی در برابر استبداد را میتوانید با صدای پروین یاوری بشنوید.
بخشی از کتاب صوتی در برابر استبداد را بشنوید.
در برابر استبداد
نویسنده: تیموتی اسنایدر
گوینده: پروین یاوری
انتشارات: انتشارات شرکت توسعه محتوای لحن دیگر
آزادی و خیانت به آزادی
نویسنده: آیزایا برلین
مترجم: عزتالله فولادوند
انتشارات: نشر ماهی
آیزایا برلین (۹۷ – ۱۹۰۹) فیلسوف و اندیشهنگار و نظریهپرداز سیاسی و استاد دانشگاه و جستارنویسی بریتانیایی بود. آوازهی بلندش در بیشتر عمر مرهون گفتوگوهای درخشان، دفاع از لیبرالیسم، حمله به تندروی سیاسی، تعصب و تحجر روشنفکری و نوشتههای قابل فهم و پرتلألؤ وی در زمینهی تاریخ سیر اندیشهها بود.
کتاب آزادی و خیانت به آزادی مجموعه شش سخنرانی آیزایا برلین در برنامهی سوم رادیو بیبیسی در سال ۱۹۵۱ است که با حمایت مخاطبان روبهرو شد. متن اصلی کتاب به آرا و نظرات شش متفکر پرداخته است: هلوسیوس، روسو، فیشته، هگل، سن سیمون و دومستر که در زمانهای بسیار دور از یکدیگر دربارهی موضوعات نزدیک به هم صحبت کردهاند.
این کتاب مجموعهای از نظرات و دیدگاههای برلین دربارهی آثار این اندیشمندان درخصوص آزادی است. برلین آنها را شش دشمن آزادی بشر معرفی میکند. این شش متفکر دربارهی آزادی بشر بحث کردهاند و همه شاید به استثنای دومستر مدعی بودند که با آن موافقاند و بعضی حتی به دفاع پرشور از آن برخاستهاند و خود را حقیقیترین پرچمدار چیزی میدانستند که آن را آزادی راستین مینامیدند؛ ولی شگفت اینکه نظریاتشان نهایتا ضد آنچه معمولا آزادی فردی یا آزدی سیاسی خوانده میشود از کار درآمد.
نافرمانی مدنی
نویسنده: هنری دیوید ثورو
مترجم: غلامعلی کشانی
انتشارات: نشر قطره
نافرمانی مدنی وسیلهای برای انقلاب، به معنای براندازی نیست، بلکه ابزاری اصلاحطلبانه و محدودکنندهی قدرت بیحدوحصر ماشین حکومتی بهمنظور عادلانهتر کردن آن است. هنری دیوید ثورو نافرمانی مدنی را انقلابی واقعی میداند. به عقیدهی نویسنده نافرمانی در پی کسب قدرت نیست و با اخلاق، وجدان فردی و آزادی فرد مستقل فردیت یافته سروکار دارد. با مطالعهی کتاب نافرمانی مدنی درمییابید که برخلاف انقلاب که متعلق به ناامیدشدگان از ایجاد تغییر تحمیلی یا خودخواسته در خصلتهای حریف و «آن دیگری» است، نافرمانی مدنی فراخوانی است خطاب به امیدوارترین جانها و روحهای یک ملت، تا با پاسخ به ندای وجدان و عمل مستقیم، دست به اصلاح فعالانهی شرایط و اوضاع بزنند.
قدرت بیقدرتان
نویسنده: واتسلاف هاول
مترجم: احسان کیانیخواه
انتشارات: نشر نو
قدرت بیقدرتان اثر ماندگار و خواندنی واتسلاف هاول، متفکر، نویسنده، هنرمند و سیاستمدار چکسلواکی است که در سال ۱۹۷۹ منتشر شده است. هاول در این کتاب خود به شرح و بسط نظام توتالیتر و پساتوتالیتر و ویژگیهای آن میپردازد و شرایط اجتماعی و زندگی مردم را تحت چنین حکومتهایی توضیح میدهد. او همچنین دلایل بهقدرترسیدن حکومتهای توتالیتر و افول و نابودی آنها را نیز شرح میدهد. هاول اصطلاح پساتوتالیتر را برای توصیف حکومت چکسلواکی ابداع میکند.
در پراگ حدود سال ۱۹۶۸ بهار پراگ رخ داد که همراه با گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی در چکسلواکی بود؛ دورهای که البته با حملهی شوروی به پایان رسید و بعد از آن، جایش را به خفقان داد. در سال ۱۹۸۹ هاول نخستین رئیسجمهور غیر کمونیست چکسلواکی انتخاب شد. او نقش کلیدی در پیروزی انقلاب مخملی چکسلواکی داشت؛ انقلابی که به فروپاشی حکومت کمونیستی در چکسلواکی منجر شد. او کتاب قدرت بیقدرتان را بعد از بهار پراگ نوشت و میتوان تاثیر شگرف آن را در انقلاب چند سال بعد چکسلواکی دید. از نظر هاول، نظام پساتوتالیتر چیزی فراتر از توتالیتر است و با دیکتاتوریهای کلاسیک متفاوت و بعضا خطرناکتر از آنهاست.
نظام پساتوتالیتر به اسم آزادی، افراد را به بردگی و انقیاد میگیرد. شبیه دیکتاتورهای کلاسیک نیست که عملا انتخابات ندارند؛ بلکه انتخابات برگزار میکند؛ ولی به شکل کاملا نمایشی و فرمایشی. حکومت پساتوتالیتر ادعا میکند که مردم آزادی بیان دارند و هرچقدر که دوست دارند، میتوانند آزادانه نظر بدهند، درحالیکه عملا آزادی بیان را از مردم سلب میکند. چنین حکومتی فقط میخواهد مردم آن چیزی که او مایل است، بگویند و فقط از فضاهایی که او تایید میکند برای بیان نظراتشان استفاده کنند. هاول معتقد است چنین نظامی نمیتواند دوام زیادی داشته باشد و درنهایت با اعتراضها و جنبشهای مردمی فرو میریزد. آن هم نه به دست آدمهای قوی و با قدرت؛ بلکه درست توسط بیقدرتان!
هاول در این قسمت دربارهی مردمی صحبت میکند که در چنین حکومتی زندگی میکنند؛ مردمی که مجبورند هرروز به نوعی اطاعت و سرسپردگی خود را به حکومت ابراز کنند. هاول میگوید اما درست در همینجا بیقدرتان قدرت واقعی خود را نشان میدهند: با «نه گفتن» به تمام آن کارهایی که در زندگی روزمره انجام میدادند. بر برداشتن تابلوی رهبر حکومت، با درود نفرستادن و… .
حکومتهای پساتوتالیتر خودآگاهانه دروغ و نیرنگ و ریا و بیاعتمادی را بین مردم رواج میدهند تا دیگر آنها نتوانند به هم اعتماد کنند و همدیگر را دوست داشته باشند؛ درنتیجه، با نابودکردن این پوستهی تنهایی و پیوستن به مردمی که سالها از هم دور افتاده بودند، میتوان دوباره بذر امید و اعتماد را کاشت. همبستگی و اتحاد اسم رمزی است که حکومتهای پساتوتالیتر از آن میترسند. درست است که حکومتهای پساتوتالیتر از دروغ حمایت میکنند؛ آنقدر دروغ در کشور پر میشود که نمیتوان حقیقت را تشخیص داد؛ اما باید دانست که حقیقت هیچگاه از بین نمیرود. مردم باید حق واقعی خود را بشناسند و برای آن مبارزه کنند؛ زیرا استحقاق آن را دارند. مردم شایستهی آن هستند که زیر سایهی حق و حقیقت زندگی کنند؛ زیر سایهی حکومتی که در مسیر رسیدن آنها به حقیقت یاریشان کند، نه اینکه فریبشان دهد.
بخشی از کتاب صوتی قدرت بی قدرتان را بشنوید.
قدرت بی قدرتان
نویسنده: واتسلاف هاول
گوینده: رضا عمرانی
انتشارات: انتشارات ماه آوا
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه