نویسنده: فردریش نیچه
مترجم: سعید فیروزآبادی
انتشارات: انتشارات جامی
فردریش نیچه ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ در دهکدهی روکن در نزدیکی لایپزیک به دنیا آمد که آن زمان جزو قلمرو پروس بود. خانوادهی او لوتری و پدر و پدربزرگش کشیش بودند. خود نیچه در مدرسهی شبانهروزی پروتستان درس خواند و از آنجا برای تحصیل در رشتهی الهیات و فلسفهی کلاسیک به دانشگاه بن رفت که به دلیل مشکلاتی نیمهتمام ماند. برای مدتی به موسیقی پناه برد و تعدادی تصنیف نوشت. در همین زمان با فلسفهی شوپنهاور آشنا شد. تحصیل در زبانشناسی تاریخی را آغاز کرد و سرانجام دوستیاش با ریشارد واگنر آغاز شد. در ۱۸۶۹ درجهی دکتری گرفت و همزمان در دانشگاه بازل با عنوان استادیار زبانشناسی مشغول به کار شد. وقتی انتشار نخستین کتابش یعنی زایش تراژدی با سردی مواجه شد، از همکارانش فاصله گرفت و شروع به تحقیر آنها کرد. از ۱۸۷۳ دورهی رنجوری او آغاز شد. علت مشخص نیست؛ اما میدانیم از کودکی چشمانی کمسو داشت. در همان زمان بود که با لو سالومه آشنا شد و به او دل بست در عین اینکه در او شاگردی پرورشیافتنی میدید و در پی این هر دو بود. سالومه اما او را نپذیرفت. نیچه که بهشدت بیمار بود، نیمهکور، با دردهای بیامان، در پانسیونهای سوئیس، فرانسه و ایتالیا زندگی میکرد، آن هم تنها با تماس انسانی محدود و به نوشتن کتابهایش مشغول بود. این وضعیت وقتی بغرنجتر شد که در ژانویه ۱۸۸۹ در یکی از خیابانهای تورین ایتالیا سقوط کرد و کنترل قوای ذهنی خود را به کلی از دست داد و بنابراین یازده سال آخر عمر خود را در تاریکی مطلق گذراند. ابتدا در آسایشگاهی در بازل، سپس تحت مراقبت مادرش و پس از مرگ او، تحت مراقبت خواهرش. او در ۱۹۰۰ درگذشت و در آرامگاه خانوادگیاش در روکن به خاک سپرده شد. ابتدا بیماری و فلج عمومی غیرمعمول او را ناشی از سفلیس خفتهی سوم تشخیص دادند. تشخیصی که بعدها به تومور مغزی تغییر کرد.
«فلسفهی احیاگر» نیچه به خاستگاه و کارکرد ارزشها در زندگی بشر مشغول است. نیچه اعتقاد داشت زندگی نه دارای ارزش ذاتی است و نه فاقد ارزش ذاتی و در عین حال همیشه ارزیابی میشود که آن هم کاملاً به وضعیت ارزیاب وابسته است. موضوعی که دیدگاهگرایی (پرسپکتیویسم) نیچه خوانده میشود. دیدگاهگرایی نیچه گاهی بهاشتباه با نسبیگرایی و شکگرایی شناسایی شده است. از این رو، او بهویژه به تحلیل و ارزیابی ارزشهای فرهنگی و بنیادین فلسفه، دین و اخلاق غرب که «آرمان زاهدانه» مینامید، مشغول بود.
نقد نیچه از اخلاق سنتی بر گونهشناسی اخلاق «ارباب» و «برده» متمرکز بود. بر این اساس، او پیروزی مسیحیت را مدیون آموزهی ریاکارانهی جاودانگی شخصی میدانست؛ یعنی این خودپسندی که زندگی و مرگ هر فرد دارای اهمیت کیهانی است. به همین ترتیب، فلسفهی سنتی آرمان زاهدانه را زمانی پیش کشید که روح را بر جسم، ذهن را بر حواس، وظیفه را بر میل و بیزمان را بر امر زمانی برتری داد. نیچه با بررسی ریشهشناسی واژههای آلمانی خوب (gut) و بد (schlecht) اظهار داشت که تمایز بین خوب و بد در اصل توصیفی است و اشارهای غیراخلاقی به کسانی دارد که امتیاز داشتند؛ یعنی اربابان، در مقابل کسانی که پست بودند، یعنی بردگان. تضاد خوب و بد زمانی به وجود آمد که بردگان با تبدیل ویژگیهای تسلط به رذیلت، انتقام خود را گرفتند.
«نیهیلیسم» اصطلاحی بود که نیچه برای توصیف کاهش ارزش بالاترین فضیلتهای مطرحشده توسط آرمان زاهدانه به کار میبرد. او عصری را که در آن زندگی میکرد به عنوان عصری از نیهیلیسم منفعل میپنداشت؛ یعنی عصری که هنوز آگاه نبود که مطلقهای دینی و فلسفی در ظهور پوزیتیویسم قرن نوزدهم از بین رفتهاند. با فروپاشی مبانی متافیزیکی و الهیاتی و تحریمهای اخلاقی سنتی، تنها احساس فراگیر بیهدفی و بیمعنایی باقی میماند و پیروزی بیمعنایی، پیروزی نیهیلیسم است. با این حال، نیچه فکر میکرد که اکثر مردم نمیتوانند کسوف آرمان زاهدانه و بیمعنای ذاتی هستی را بپذیرند، بلکه به دنبال مطلقها هستند تا زندگی را معنا ببخشند. این آرمانها تحت مقدسترین نامها بر آن حکمرانی میکنند. نیچه اغلب نوشتههای خود را مبارزه با نیهیلیسم میدانست و جدای از نقد دین، فلسفه و اخلاق، تزهایی را مطرح کرد؛ بهویژه دیدگاهگرایی، اراده به قدرت، ابرمرد و بازگشت جاودانه.
نیچه اغلب زندگی را با «اراده به قدرت»، یعنی غریزهی رشد و دوام میشناخت. این مفهوم راه دیگری برای تفسیر آرمان زاهدانه ارائه میکند؛ زیرا نیچه ادعا میکرد «همهی ارزشهای متعالی بشر فاقد این اراده، نشانهی زوال و ارزشهای نیهیلیستی هستند.» بنابراین، فلسفه، دین و اخلاق سنتی، نقابهایی بودهاند که یک ارادهی ناقص قدرت بر چهره میگذارد؛ بنابراین ارزشهای پایدار تمدن غرب محصول فرازش انحطاط بوده است.
اولین کتاب نیچه، زایش تراژدی، نخستین تکاپوی او برای رهایی از دانش کلاسیک بود. این کتاب استدلال میکند که تراژدی یونانی از آمیختگی عناصر آپولونی و دیونیزیایی به وجود آمد که اولی نشاندهندهی میزان، خویشتنداری و هماهنگی بود و دومی نشاندهنده شور افسارگسیخته؛ اما عقلگرایی و خوشبینی سقراطی مرگ تراژدی یونانی را نشان داد. این کتاب، نوشتهای کلاسیک در تاریخ زیباییشناسی تا به امروز باقی مانده است.
بعدها، نیچه علاوه بر اینکه آرزوهای بلند رمانتیسم قرن نوزدهم را پس زد، غایتشناسی پیشرفت تاریخی را که از رنسانس به بعد بر اندیشهی اروپایی حاکم بود و در هگل، سرسختترین حامیاش، یافته بود، کنار گذاشت. در عوض، نسخهای از طبیعتباوری را در پیش گرفت. عقیدهای پساداروینی مبنی بر اینکه انسان گونهای جانوری است و هیچ هدف متعالی ندارد. این چرخش، جنجالیترین ایدههای نیچه را به بار میآورد: اعلام مرگ خدا، بازگشت جاودانه که وجود را در چارچوب چرخههای تکرارشوندهی بیپایان قرار میدهد و اراده به قدرت که مستلزم کشمکشی بیوقفه برای بقا و چیرگی است.
آموزهی بازگشت جاودانه که مفهوم اساسی در چنین گفت زرتشت است، این پرسش را مطرح میکند: «آدمی چقدر باید به خود و زندگی خوشبین باشد تا چیزی بیش از تکرار بینهایت، بدون تغییر، هر لحظه بخواهد؟» نیچه میگوید فردی که میتواند بدون خودفریبی یا طفره رفتن، بازگشت جاودانه را بپذیرد، موجودی مافوق بشر خواهد بود. ابرمردی که فاصلهاش از انسان معمولی بیشتر از فاصلهی بین انسان و میمون است.
آنچه در بالا آمد تمام فلسفهی نیچه را بازگو نمیکند؛ زیرا او در نوشتههایش از بسیاری علوم و دانشها همچون لغتشناسی، تاریخ، دین، فلسفه و هنر استفاده کرده و با توجه به نوع فلسفهورزیاش که تأمل در بحران است به بسیاری مسائل نظر میاندازد. در زمانهای که آرمان روشنگری به پیروزی خود دست یافته بود او که ابتدا رمانتیکی غرولندکن و همواره ناراضی (همچون همهی رمانتیکهای دیگر) بود با عبور از آن اما به همان پشتوانهی فکری تبدیل به بزرگترین منتقد تمدن جدید غرب شد. پس، پیش از آنکه ترتیب خواندن کتابها و دلایل آن بیاید تذکر این نکته لازم است که نیچه فیلسوفی نیست که برای آغاز فلسفهخوانی بخواهید به آن رجوع کنید. هیچکدام از کتابهای این مرد عبوس سادهخوان نیستند. او در نوشتههایش دائم کل سنت فلسفی و اندیشهی غربی را به نقد میکشد. او یا درگیر الهیات مسیحی است یا به فرهنگ و تمدن یونان مشغول است یا با غولهای فکری پیش از خود چون هگل و کانت و غیره در ستیز؛ بنابراین برای خواندن کتابهای نیچه باید دانشی مناسب از تاریخ فلسفه از دوران کلاسیک تا دورانی که او میزیست، داشته باشید.
در اینجا به کسانی که میخواهند وارد دنیای نیچه شوند ترتیبی برای خواندن کتابهای او پیشنهاد میشود و در ادامه توضیحاتی برای ترجیح این ترتیب میآید:
نوشتههای نیچه در سه دورهی کاملاً مشخص قرار میگیرند. آثار اولیهی او که دربارهی تراژدیهای یونانی است و متأثر از گرایشهای رمانتیک و ایدئالیسمش که آن هم زیر سایهی تأثیرپذیری از شوپنهاور و دوستی با واگنر بود. دورهی میانی را میتوان از نوشتن انسانی زیاده انسانی آغازشده دید که در آن عقل و علم را ستایش میکند و در تلاش است تا از پیوندهای پیشین خود بهویژه واگنر وارهد. دیریابترین مفاهیم نزد نیچه به دوران پختگی او بازمیگیرد و در کتابهایی چون غروب بتها و چنین گفت زرتشت دیده میشوند. به همین دلیل منطق چینش کتابها بر اساس سیر فکری اوست. پرواضح است کسی که نیچه نخوانده و با فلسفه نیز آشنایی ندارد، آخرین کاری که باید بکند رفتن به سراغ کتاب (مشهور برای ایرانی) چنین گفت زرتشت است که هیچ نسبتی با تصورات خوانندهی ناآشنا با نیچه ندارد. در ادامه، برای اینکه بهتر با ترتیب این کتابها آشنا شوید، توضیحی مختصر از هر کدام میآید.
در این قسمت از یادداشت، بهترین و اصلیترین کتابهای نیچه را به صورت مختصر و مفید معرفی میکنیم.
نویسنده: فردریش نیچه
مترجم: سعید فیروزآبادی
انتشارات: انتشارات جامی
در کتاب «زایش تراژدی» (۱۸۷۲) نیچه که ایدئالیستی رمانتیک است، برای رد کردن ناامیدی و خمودگی در جهانی که بدبینانه باید به آن تسلیم شد، ضمن پذیرش هراسآمیز بودن جهان بر نیروی اراده تأکید میکند و یونان باستان را تجلی جامعهای آرمانی، انسانی و آزاد میداند که با ارواح بزرگ خود با نیروهای هراسآور میجنگیدند و تسلیم نمیشدند.
در این نگاه، هنر تراژیک نهتنها بازتابی از رنج و اضطراب انسانی است، بلکه نیرویی است که زندگی را با تمام تلخیهایش تأیید میکند و آن را شایسته زیستن میداند. نیچه با الهام از دیونیزوس، خدای شور و مستی، تراژدی را بهمثابه جشن پیروزی زندگی بر نیستی میستاید.
نویسنده: فریدریش ویلهلم نیچه
مترجم: کامبیز گوتن
انتشارات: انتشارات علمی و فرهنگی
در ادامهی این موضوع و در کتاب «حکمت در دوران شکوفایی» (۱۸۷۰) میراث فلسفی تمدن یونان را مطالعه میکند و روند حرکت فکر و اندیشهی فلسفی را که در طول قرنها الهامبخش فیلسوفان بوده شرح میدهد. او بعد از پرداختن به تمدن یونان که آن را الگویی مناسب برای حرکت در مسیر ساخت فرهنگی خاص در آلمان میدانست، نخستین تأملاتش را دربارهی زندگی، هنر، آموزش و تاریخ منتشر کرد.
«تأملات نابهنگام» (۱۸۷۶) مجموعهای از چهار رساله دربارهی آموزش، رابطهی زندگی و هنر و مطالعهی تاریخ هستند که بر اساس تأثیراتی که واگنر، شوپنهاور و اشتراوس بر او داشتند نوشت.
نیچه در این رسالهها به نقد فرهنگ زمانهی خود میپردازد و تاریخگرایی افراطی را که به رخوت و زوال ارادهی انسان میانجامد، به چالش میکشد. او بر آن است که تاریخ نباید صرفاً باری بر دوش انسان باشد، بلکه باید همچون نیرویی زنده در خدمت آفرینش و زندگی قرار گیرد. در این مسیر، او از «انسان نابهنگام» سخن میگوید؛ فردی که در برابر ارزشهای کهنه و ایستای زمانه میایستد و با نیروی ارادهی خویش، افقهای تازهای میگشاید.
در کتاب «انسانی زیاده انسانی» (۱۸۷۸) فاصلهگیری او از گرایشهای رمانتیکش و پایهگذاری فلسفهای را میبینیم که مفاهیم پیچیدهای را در خود دارد. نیچه آن را یادوارهی یک بحران نامید: کتابی برای «جانهای آزاده». او از فرهنگ عامیانه و اجتماعی، اقتصادی و سیاسیای که پیرامونش جان میگرفت بیزار بود و دیگر نمیتوانست سنت فکری و دینی آن حتی روشنگری را جدی گیرد. بنابراین هر چیزی را سزاوار تفحص و نقد میدانست. هر چیزی که انسانی و زیاده انسانی بودند. گزینگویههای این کتاب بر تمام نوشتههای بعدی او تسلط دارند.
«آواره و سایهاش» (۱۸۷۹) دنبالهی کتاب انسانی، زیاده انسانی بود و بعدها مستقل نیز چاپ شد. این کتاب گزینگویههایی با ساختاری ابداعی است: گفتوگوی آواره و سایه. گفتوگوی این دو که نشان از تقلاهای نیچه برای وارهیدن از بندهای ایدئالیسم رمانتیکش (متأثر از پایان ارتباطش با واگنر) داشت، دوپاره از شخصیت انسان را به گفتوگویی بدیع میکشاند. یکی پیرو و در سایه، بنده و مقلد و دیگری سروَر اما آواره.
در «حکمت شادان» (۱۸۸۲) از دانشی میگوید که برای انسان همچون شعر و موسیقی شادیآور است. این شادی از علم، دانش و معرفت فرد ناشی میشود. کتاب نقطهی عطفی در میان نوشتههای نیچه است؛ زیرا اولین بار مهمترین مفاهیمی که او را پرآوازه کرد در آن به کار برد. مفاهیمی چون اَبَرانسان، بازگشت ازلی، ارادهی معطوف به قدرت، خدای مرده و چهرهی نمادین زرتشت. اگرچه آنجا دربارهی هیچکدام نظریهی سامانمند ارائه نداده است. حکمت شادان همچنین در سیر تفکر نیچه نقطهی گذار به حساب میآید که در کتاب «چنین گفت زرتشت» (۱۸۹۱) بسط مییابد.
بخشی از کتاب صوتی حکمت شادان را بشنوید.
حکمت شادان
نویسنده: فردریش نیچه
گوینده: آرمان سلطانزاده
انتشارات: آوانامه
نویسنده: فردریش نیچه
مترجم: مسعود انصاری
انتشارات: انتشارات جامی
نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت از زبان زرتشت، پیامبر ایرانی سخن میگوید. زرتشت نیچه شخصیتی نمادین است و زبانی تمثیلی دارد. او پس از ده سال عزلت در کوههای آلپ احساس میکند که میخواهد شهد خرد خویش را به انسانها بچشاند و به شهر فرود میآید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمیدهند. این کتاب نخستین تلاش نیچه برای نمایاندن کامل فلسفهاش بود. زبان رمز، اندرز و شاعرانهی این کتاب نیاز به شرح دارد. به همین دلیل نیچه آن را «کتابی برای همهکس و هیچکس» نامید.
بخشی از کتاب صوتی چنین گفت زرتشت را بشنوید.
چنین گفت زرتشت
نویسنده: فردریش نیچه
گوینده: آرمان سلطانزاده
انتشارات: آوانامه
«فراسوی نیک و بد» (۱۸۸۶) آخرین کتاب نیچه است که ساختار گزینگویه دارد و البته به قلهی رفیع زبان رمز رسیده است. او اندیشهی خود را بازگو نمیکند بلکه از زبان تمثیل استفاده میکند. خود نیچه آن را کتابی برای «روشنگری مهمترین مفهومهای زرتشت» نامید. کتابی که نقد مدرنیت است؛ علوم مدرن، هنر مدرن، سیاست مدرن و «هرآنچه روزگار ما بدان سرفراز است».
او در این اثر به کاوش در لایههای پنهان اخلاق، حقیقت و قدرت میپردازد و با طنزی گزنده، باورهای ریشهدار فلسفی و فرهنگی را به چالش میکشد.
کتاب «غروب بتها»(۱۸۸۹) را برای کسی نوشت که میخواهد درکی برقآسا از آن داشته باشد که پیش از خود همهچیز چه واژگونه ایستاده بوده است. او میگوید چنین کسی باید از این کتاب آغاز کند. بت همان چیزی است که تاکنون درست نامیده میشد. غروب بتها یعنی پایان کار حقیقت دیرینه. بنابراین میتوان آن را درآمدی کوتاه و فشرده بر فلسفهی نیچه دانست و بهدرستی چکیدهای از همهی دیدگاههای اساسی فلسفهی اوست. تبر بتشکنی او بر سر و شانهی همهی بتهای کلاسیک و مدرن کوبیده شده است. از بنیادهای متافیزیک تا میراث افلاطون و ارسطو تا فلسفهی روشنگری کانت. نیچه که منتقد فرهنگ «منحط و نیهیلیستی» آلمان بود همهی شخصیتهای فرهنگی کلیدی فرانسوی، بریتانیایی، ایتالیایی و یونانی را که نمایندهی گرایشهای مشابه هستند، با پتک کوبندهی خود مواجه کرده است؛ بنابراین این کتاب کوچک، اعلام جنگی بزرگ است.
بخشی از کتاب صوتی غروب بتها را بشنوید.
غروب بتها
نویسنده: فردریش نیچه
گوینده:
انتشارات: آوانامه
«این است انسان» (۱۹۰۸) شخصیترین کتاب نیچه است که در آن شرح احوال شخصی و مفهومهای موجود در کتابهایش را توضیح داده است. در این کتاب از نزدیک با نیچهی فیلسوف، روزهای پایانی زندگیاش و چگونگی وضعیت روانی وی آشنا میشوید. او این کتابهای را در هفتههای پیش از فروپاشی کاملش نوشت و بهنوعی آخرین نوشتههایش دربارهی همهی آن چیزی است که در طول زندگی به باد انتقاد گرفت از واگنر تا انسان مدرن تا مسیحیت.
در پایان
در این یادداشت با بهترین آثار نیچه و ترتیب خواندن آنها آشنا شدید، اگر میخواهید کتابهای این اندیشمند بزرگ را بخوانید، سری به طاقچه بزنید. فروشگاه کتاب طاقچه پلی است به دنیای بیکران کتابهای الکترونیکی و صوتی؛ جایی که هر داستان، دری به جهانی تازه میگشاید. چه اهل خواندن باشید، چه شنیدن، هر لحظه و هر کجا میتوانید در دنیای کلمات غرق شوید و از لذت بیپایان کتابها بهره ببرید.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه