مستاجر وایلدفل هال
نویسنده: آن برونته
مترجم: رضا رضایی
انتشارات: نشر نی
در اکثر مواقع، خواندن آثار کلاسیک بههیچعنوان ساده نیست. متن بسیاری از این کتابها ممکن است برای خوانندهی امروزی قدیمی جلوه کند و همین باعث میشود تا روند خواندن آنها بهراحتی صورت نگیرد. باوجوداین، خواندن آثار کلاسیک مثل عبور از جادهای پرپیچوخم است که هر دو طرف آن با درختانی زیبا و تنومند مزین شده است. بسیاری از نویسندگان کلاسیک با قلم خود به این درختان طراوت و شکوه بیشتری بخشیدهاند و از میان این نویسندگان، نام خواهران برونته بیشتر در میان دوستداران کتابهای کلاسیک طنین پیدا کرده است. حتی میتوان گفت که دنیای ادبیات کلاسیک با آثار این سه نویسنده رنگ و جلوهی زیباتری به خود گرفته است. نمیشود بهراحتی از کنار این سه خواهر و آثارشان گذر کرد و خلاقیت آنها را تحسین نکرد. آخر مگر چند بار پیش میآید که نه فقط یک، بلکه سه نفر از اعضای یک خانواده نابغههای ادبی باشند و کتابهایی بهیادماندنی به دنیای ادبیات تقدیم کنند؟ گفتنی است که حتی برادر آنها، برانول، نیز شاعر و نقاش بود.
در زمانهای که برونتهها داستان مینوشتند مردم نگاهی جنسیتزده به نویسندگان زن داشتند و کسی تصور نمیکند یک زن بتواند به نویسندهای موفق تبدیل شود. برونتهها با کتابهای خود راه را برای بسیاری از نویسندگان زن بعد از خود هموارتر کردند. در کتابهای آنها اغلب از عشقهای بیمعنی و احساسات بیپایهواساس خبری نیست. دنیای آنها پر است از عشقهای پرشور، قلبهای زخمخورده، انزوا و بادهای سرد پاییزی. کتابهای خواهران برونته در کشور ما نیز محبوب بسیاری از مردم هستند، شاید برای اینکه موضوعاتی که این خواهران دربارهی آنها صحبت میکنند برای همه ملموس و قابلدرک است. چیزی که اهمیت آثار آنها را چندبرابر میکند این است که تنها به یک زمان و مکان محدود نمیشوند و هر کسی در هر زمانی میتواند انعکاس خود را در شخصیتهای نوشتهی آنها پیدا کند. در این یادداشت از وبلاگ طاقچه قصد داریم که با این سه خواهر و کتابهایشان آشنایی بیشتری پیدا کنیم.
برونتهها در ابتدا خانوادهای پرجمعیت بودند و در خانهای کوچک در یورکشایر زندگی میکردند. بچهها به ترتیب سنی ماریا، الیزابت، شارلوت، برانول، امیلی و آن نام داشتند. پدر آنها، پاتریک برونته، کشیش بود و همزمان شعر و داستان نیز مینوشت و به همین دلیل، خانهی برونتهها همیشه پر از کتاب بود و با ادبیات پیوندی محکم داشت. علاوه بر ادبیات، مرگ چیزی بود که در خانهی آنها رنگ پررنگی داشت و همیشه حضورش در پسزمینه احساس میشد. برونتهها از همان سنین کم فقدان و سیاهی بسیاری را تجربه کردند و به چشم دیدند. پس از اینکه به هاورث نقلمکان کردند، مادر آنها سرطان گرفت و نتوانست مدت زیادی دوام بیاورد و زود درگذشت. دو خواهر بزرگتر آنها، یعنی ماریا و الیزابت نیز هر دو هنگامی که بسیار جوان و کم سن بودند مریض شدند و جان خود را از دست دادند. پس از مرگ مادرشان، خالهشان الیزابت که به او «خاله برانول» نیز میگفتند برای کمککردن به پدرشان به خانهی آنها آمد و وظیفهی مواظبت از خانه و بچهها را برعهده گرفت. او نقش پررنگی در افزایش علاقهی بچهها به ادبیات داشت و همیشه برای آنها روزنامههای مختلفی میآورد تا مطالعه کنند. علاوه بر این، ازآنجاییکه برونتهها همگی در خانه و تحت تعلیم پدر خود درس یاد میگرفتند، الیزابت برای آنها مقررات سفت و سختی تعیین کرده بود تا یکوقت از زیر بار درسهای خود در نروند.
بااینحال برونتهها اکثر اوقات تنها بودند. آنها چندان از خانه بیرون نمیرفتند و مرگهایی که در خانوادهشان اتفاق افتاده بود باعث شده بود تا دیگران نگاه عجیب و خرافیای نسبت به آنها پیدا کنند. هاورث نیز روستایی کوچک با آبوهوایی سرد بود و مکانهای زیادی برای تفریح نداشت. در چنین شرایطی، آنها از تخیل خود بهعنوان راه فرار استفاده میکردند. روزها به دشت و علفزارها میرفتند و راجعبه موضوعات مختلفی رؤیاپردازی میکردند. آنها این رؤیاپردازیها را به شکل داستان، شعر و نامه درمیآوردند و بعدها نیز برای نوشتن کتابهایشان از آنها الهام گرفتند. کتابها تنها دوستان آنها بودند و میل به داستاننویسی از همان کودکی در وجود تمامی آنها شکوفه زده بود. انزوای آنها در شخصیتهای کتابهایشان نیز ریشه دوانده بود. شارلوت، امیلی و آنْ درست به اندازهی جین در عمارت تورن فیلد، کتی در بلندیهای بادگیر و هلن در وایلدفل هال تنها بودند و زندگیهای کوتاه و غمانگیزی را از سر گذراندند.
بزرگترین خواهر برونتهها، شارلوت برونته است. او در سال ۱۸۱۶ در انگلستان متولد شد. شارلوت در کودکی دانشآموز زرنگی نبود و در مدرسه روزهای خوشی را نمیگذراند. معلمهایش اغلب از دستور زبان او ایراد میگرفتند و عقیده داشتند که شارلوت در هیچ درسی خوب نیست. شارلوت در آن زمان به همراه خواهرانش، یعنی ماریا و الیزابت و امیلی در یک مدرسهی شبانهروزی درس میخواند. آن مدرسه از هیچ نظر جای خوبی نبود و وضعیت بهداشت بسیار پایینی داشت. درحقیقت، شرایط غیربهداشتی مدرسه و غذاهای آلودهای که به خورد دانشآموزان میدادند باعث مرگ ماریا و الیزابت شد. شارلوت بعدها از خاطرات بدی که از این مدرسه بهخاطر داشت الهام گرفت و کتاب جین ایر را خلق کرد.
مرگ دو خواهر بزرگترش بهشدت شارلوت را تحتتأثیر قرار داد. او ناگهان تبدیل به فرزند ارشد خانواده شده بود و نسبت به خواهران و برادر کوچکتر خود احساس مسئولیت میکرد. از آن زمان به بعد شارلوت بهنوعی رهبر و سردستهی خواهرانش به شمار میرفت و حتی سالها بعد او کسی بود که پیشنهاد داد یک کتاب شعر منتشر کنند. شارلوت از نوجوانی و زمانی که ۱۴ سال بیشتر نداشت شروع به نوشتن نمایشنامه و شعر کرد. در سال ۱۸۳۱ شارلوت و دو خواهر دیگرش بار دیگر خانه را ترک کردند و برای ادامه تحصیل به مدرسهی Roe Head رفتند. تجربیاتی که شارلوت در این مدرسه کسب کرد از تجربیات قبلیاش رضایتبخشتر بودند. شارلوت بهقدری غرق درسهایش شده بود که در طول آن مدت تنها سه شعر نوشت. بعد از بازگشت به خانه و در طی سالهای ۱۸۳۳ تا ۱۸۳۴ او دوباره فعالیت هنری خود را از سر گرفت و شروع به نوشتن کرد. طولی نکشید که شارلوت متوجه شد علاوه بر خودش، خواهرانش نیز شعر مینویسند و تصمیم گرفت با همکاری آنها کتاب شعری منتشر کند. در سال ۱۸۴۶ خواهران برونته برای اولینبار وارد دنیای انتشارات شدند و کتاب اشعار خود را با اسامی مستعار کارر، الیس و اکتون بِل منتشر کردند. دلیل استفادهی آنها از اسامی مستعار این بود که دوست نداشتند هویت واقعیشان آشکار شود و علاوهبر این، جامعهی آن زمان نسبت به نویسندگان زن چندان توجهی نشان نمیداد.
کتاب اشعار آنها موفقیتی کسب نکرد و شارلوت تصمیم گرفت نوشتن رمان را از سر بگیرد. در سال ۱۸۴۷ او باز هم با استفاده از اسم مستعار کارر بِل، اولین کتاب خود یعنی جین ایر را منتشر کرد. جین ایر بهسرعت موردتوجه ناشر قرار گرفت و موفقیت بزرگی برای شارلوت به ارمغان آورد. شارلوت بعد از انتشار کتاب جین ایر سه کتاب دیگر یعنی ویلت، پروفسور و شرلی را نیز منتشر کرد. زمانی که آن کتاب اگنس گری را منتشر کرد، حدس و گمانها دربارهی هویت آنها بیشتر شد و خواهران برونته مجبور شدند اسامی واقعی خود را آشکار کنند.
موفقیت و خوشحالی شارلوت کوتاهمدت بود. برادرش که به الکل و تریاک اعتیاد پیدا کرده بود و از بیماری سل نیز رنج میبرد در سال ۱۸۴۸ و در سن ۳۱ سالگی درگذشت. مدتی بعد امیلی و آن نیز بهخاطر سل درگذشتند و شارلوت را با قلبی انباشته از اندوه تنها گذاشتند.
عمر شارلوت چندان از خواهران و برادرش طولانیتر نبود. او در سال ۱۸۵۴ ازدواج کرد و اندکی بعد باردار شد؛ اما درست در همان زمان تیفوس گرفت و در سال ۱۸۵۵ با کودکی درون شکمش و درحالیکه تنها چند ماه از ازدواجش گذشته بود، درگذشت.
شارلوت برونته در طول زندگی خود کتابهای بسیاری را منتشر کرد. او در کتابهایش اغلب به توصیف واقعیتهای زندگی روزمره میپردازد و با قلمی شیوا و جذاب مسائل و مشکلات اجتماعی را بیان میکند.
امیلی برونته در سال ۱۸۱۸ به دنیا آمد. او با خواهران خود تفاوتهای بسیاری داشت. امیلی نسبت به شارلوت و آن کمتر مذهبی بود و خلقوخوی عجیبی داشت. امیلی بهشدت درونگرا بود و گاهی اوقات زود از کوره درمیرفت و بیش از هر چیزی، به حیوانات و کتابها علاقه نشان میداد. در سال ۱۸۳۵ او به همراه شارلوت به مدرسهی Roe Head رفت تا به کودکان درس یاد بدهد؛ ولی طولی نکشید که متوجه شد چقدر از این کار متنفر است. او متوجه شد که خلوت خود را به هر چیزی ترجیح میدهد و بعد از سه ماه به خانه برگشت. مدتی بعد او و خواهرانش تصمیم گرفتند تا با یکدیگر مدرسهای تأسیس کنند؛ ولی ازآنجاییکه دانشآموزان زیادی نداشتند این نقشهشان به شکست منتهی شد.
در سال ۱۸۴۷ امیلی کتاب بلندیهای بادگیر را با نام مستعار الیس بل به انتشار رساند. داستان این کتاب بهقدری با داستانهای آن زمان تفاوت داشت که حیرت همه را برانگیخت و بهاندازهای از زمانهی خود جلوتر بود که حتی حالا هم یک کلاسیک متفاوت و عجیب به شمار میآید. او تنها کسی بود که بین خواهرانش چنین بیپرده و پرشور عشق و خشونت را به تصویر کشیده بود. در مدارکی که از امیلی به دست رسیده است اینطور به نظر میآید که گویا او مشغول کار بر روی رمان دوم خود بوده است؛ ولی غمانگیز این است که بیماری سل بهسرعت او را از پای درآورد و امیلی در سال ۱۸۴۸ درگذشت.
امیلی برونته تنها یک کتاب منتشر کرد؛ ولی سبک نوشتاری منحصربهفردش در همین یک کتاب مشخص است. قلم امیلی برونته شاعرانه، سرشار از نمادهای مختلف و احساسات مختلف است.
آن برونته، کوچکترین فرزند خانوادهی برونتهها، در سال ۱۸۲۰ متولد شد. آن مدتی طولانی بهعنوان معلمسرخانه کار میکرد و نسبت به خواهرانش، بیشتر تلاش میکرد تا بر کمرویی خود چیره شود. زندگی آن سراسر غم و اندوه بود؛ از رویارویی با مرگ در سنی کم گرفته تا تجربهکردن عشقی نافرجام در جوانی. فقدان و سوز عشق محور اصلی بسیاری از اشعاری بود که آن مینوشت. باوجود اینکه او یکی از بهترین نویسندگان عصر ویکتوریا به شمار میرود، به اندازهی خواهرانش مشهور نشد و یاد او رفتهرفته در تاریخ کمرنگ شد. این در حالی است که کتابهای او از اولین کتابهای فمینیستی در تاریخادبیات به حساب میآیند و شخصیتهای زن داستانهای او اغلب زنانی جسور و خودساخته هستند. آن حتی بین خواهران خودش هم مظلوم بود و از سوی آنان توجهی که باید را دریافت نکرد. شارلوت زودتر از آن موفق شد ناشری برای انتشار کتاب جین ایر پیدا کند، درنتیجه زمانی که آن کتاب اگنس گری را منتشر کرد، بسیاری از منتقدان عقیده داشتند که این کتاب مثل یک نسخهی ضعیفتر از جین ایر است و همین اتفاق سبب شد تا این اثر فروش چندانی نداشته باشد. از طرف دیگر، شارلوت مخالف بسیاری از موضوعاتی بود که آن راجعبه آنها مینوشت؛ او از اینکه آن آنقدر بیپرده دربارهی اعتیاد و الکل صحبت میکرد خوشش نمیآمد. به همین دلیل، پس از مرگ آن به ناشران اجازه نداد که کتابهای او را دوباره چاپ کنند. آن برونته در ۲۹سالگی و درحالیکه از بیماری سل رنج میبرد از دنیا رفت.
سبک نوشتاری آن برونته دوستداشتنی و دارای طنزی ظریف است. او هم مثل دیگر خواهرانش توصیفها و نمادهای فراوانی در آثارش به کار برده است. آن برونته در شخصیتپردازی بسیار هنرمندانه عمل کرده و علاوه بر این، در آثارش به نقد اجتماعی اوضاع آن زمان پرداخته است.
در این قسمت از یادداشت به سراغ بهترین آثار خواهران برونته میرویم که حتما با بعضی از آنها خاطرات خوبی دارید.
مستاجر وایلدفل هال
نویسنده: آن برونته
مترجم: رضا رضایی
انتشارات: نشر نی
این کتاب ماجرای زن جوانی به نام هلن گراهام را روایت میکند که بهتازگی به همراه پسر و خدمتکارش به عمارت وایلدفل هال آمده است. هلن اکثر اوقات فراغت خود را صرف نقاشیکشیدن میکند و از رویارویی با همسایههای خود پرهیز میکند. شخصیت عجیب هلن و انزوای او، کنجکاوی دیگران را برمیانگیزد و مردم داستانهای گوناگونی دربارهی او سرهم میکنند. در این میان، گیلبرت مارکهام به او دل میبازد و ماجراهای مختلفی بین آنها رخ میدهد.
مستاجر وایلدفل هال یکی از اولین کتابهای فمینیستی تاریخ به حساب میآید و آن برونته در این اثر به نقد نظام مردسالارانهی قرن ۱۹ میلادی پرداخته است. این کتاب با ترجمهی رضا رضایی و از سوی نشر نی در ایران به چاپ رسیده است. شبکهی BBC در سال ۱۹۹۶ یک سریال تلویزیونی از روی این کتاب ساخت.
جین ایر
نویسنده: شارلوت برونته
مترجم: رضا رضایی
انتشارات: نشر نی
جین ایر یکی از مشهورترین و محبوبترین کتابها در تاریخادبیات به حساب میآید. در این کتاب ما با دختر یتیمی به نام جین ایر آشنا میشویم که ایام کودکی خود را در پرورشگاهی دلگیر میگذراند و در بزرگسالی بهعنوان معلمسرخانه به عمارت راچستر میرود. آقای راچستر که مالک این عمارت است به جین دل میبازد و آن دو عاشق یکدیگر میشوند؛ ولی طولی نمیکشد که جین راز عجیبی را دربارهی این مرد کشف میکند و همهچیز ناگهان تغییر میکند.
این کتاب تاکنون چندین بار به زبان فارسی ترجمه شده است و از بهترین ترجمههای آن میتوان به ترجمهی رضا رضایی از نشر نی و نوشین ابراهیمی از نشر افق اشاره کرد. البته ترجمهی نشر افق برای گروه سنی نوجوان مناسبتر است. اقتباسهای سینمایی بسیار زیادی نیز از این کتاب صورت گرفته است که از مشهورترین آنها میتوان به نسخهای اشاره کرد که در سال ۲۰۱۶ و با کارگردانی کری فوکوناگا به انتشار رسید.
بخشی از کتاب صوتی جین ایر را بشنوید.
جین ایر
نویسنده: شارلوت برونته
گوینده: مریم پاکذات
انتشارات: آوانامه
اگنس گری
نویسنده: آن برونته
مترجم: رضا رضایی
انتشارات: نشر نی
این کتاب که مشخصاً از زندگی خود آن برونته الهام گرفته شده است، دربارهی دختری به نام «اگنس گری» است که پدری کشیش دارد. اگنس بهخاطر اوضاع مالی نابسامان خانوادهاش تصمیم میگیرد که خودش کار کند و معلمسرخانه شود. او همانطور که تلاش میکند تا از خود درآمد داشته باشد، با آدمهای مختلفی آشنا میشود و در این بین، عشق را هم تجربه میکند. این کتاب روندی آرام و داستانی دوستداشتنی دارد و تلاشهای یک زن را در جامعهای به تصویر میکشد که استقلال مالی یک زن چیزی عجیبوغریب به نظر میآمد. ترجمهی این کتاب را نیز آقای رضا رضایی انجام داده است.
پروفسور
نویسنده: شارلوت برونته
مترجم: رضا رضایی
انتشارات: نشر نی
این کتاب اولین اثر شارلوت برونته است و تا مدت زیادی ناشران حاضر نبودند تا این کتاب را چاپ کنند. داستان این کتاب از زبان مردی روایت میشود که از شغل خود راضی نیست و دلش نمیخواهد که بهعنوان یک روحانی کار کند، درنتیجه، تصمیم میگیرد تا همهچیز را رها کند و برای پیداکردن شغلی بهتر به سرزمینی بیگانه میرود. او در آنجا بهعنوان معلم استخدام میشود و تجربیات جدیدی کسب میکند و از همه مهمتر، گرفتار عشقی پیچیده میشود.
بهترین ترجمهی این کتاب را هم آقای رضا رضایی انجام داده و نشر نی آن را منتشر کرده است.
بخشی از کتاب صوتی پروفسور را بشنوید.
پروفسور
نویسنده: شارلوت برونته
گوینده: سلمان ظاهری
انتشارات: آوانامه
شرلی
نویسنده: شارلوت برونته
مترجم: رضا رضایی
انتشارات: نشر نی
رابرت مور صنعتگر جوانی است که کارخانهی کوچکی را اداره میکند. او در پی ورشکستگی خانوادهاش سعی دارد دوباره کسبوکار را از سر بگیرد و درآمد خوبی از این راه کسب کند؛ ولی مشکلات فراوانی بر سر راهش قرار دارند. از طرفی بین انگلیس و فرانسه درگیریهای نظامی وجود دارد و از طرف دیگر کارگران علیه تحولات صنعتی شورش کردهاند. در این میان، حضور دختر ثروتمندی به نام شرلی کیلدار باعث میشود تا زندگی رابرت وارد مسیر جدیدی شود.
شارلوت برونته در این کتاب با خلق شرلی سعی داشت کلیشههای جنسیتزدهای که در آن زمان دربارهی زنان وجود داشت را نابود کند و نشان دهد که زنان نیز باید شغل و حرفهای داشته باشند. شخصیت شرلی با شخصیتهای زن کتابهای دیگر تفاوت زیادی دارد و حتی نام او در آن زمان نامی مردانه محسوب میشد. شرلی زنی جسور و بیباک است که در برابر بیعدالتی ساکت نمیماند.
نشر نی این کتاب را با ترجمهی رضا رضایی به انتشار رسانده است. از دیگر ترجمههای این کتاب میتوان به ترجمهی مرضیه خسروی از نشر روزگار اشاره کرد.
ویلت
نویسنده: شارلوت برونته
مترجم: رضا رضایی
انتشارات: نشر نی
این کتاب دربارهی دختری به نام لوسی است که به شهر «ویلت» میرود تا در آنجا به تدریس بپردازد. لوسی در آنجا به دلیل تفاوتهای فرهنگی و زبانی، احساس تنهایی بسیاری را تجربه میکند و روزهای سختی را میگذراند. باوجود تمام مشکلات، لوسی مقاومت میکند و شغل خود را رها نمیکند. او در این مسیر با آدمهای مختلفی آشنا میشود، پختهتر و بالغتر میشود و احساسات متفاوتی از جمله عشق را تجربه میکند. این کتاب آخرین اثر شارلوت برونته است و بسیاری عقیده دارند که پختهترین کتاب او نیز به شمار میرود.
بهترین ترجمهی این کتاب نیز متعلق به آقای رضا رضایی است که از سوی نشر نی روانهی بازار شده است.
بلندیهای بادگیر
نویسنده: امیلی برونته
مترجم: رضا رضایی
انتشارات: نشر نی
داستان کتاب از جایی شروع میشود که آقای ارنشاو کودکی یتیم به نام هیتکلیف را به سرپرستی میگیرد و او را در کنار بچههای خودش بزرگ میکند. از همان بدو ورود هیتکلیف، هیندلی که پسر ارشد خانواده است با او بدرفتاری میکند. در عوض، خواهر او که کاترین نام دارد به هیتکلیف مهر و محبت میورزد و از همان کودکی رابطهای عاشقانه میان آنها شکل میگیرد. بنا به دلایلی، هیتکلیف خانه را به مدت چند سال ترک میکند و هنگامی که برمیگردد میبیند که کاترین با شخص دیگری ازدواج کرده است. بلندیهای بادگیر یک داستان عاشقانهی متفاوت با فضایی گوتیک و شخصیتهایی واقعگرایانه است. امیلی برونته با نوشتن این کتاب از زمان خود جلوتر رفته و دربارهی مسائلی مثل نابرابریهای جنسیتی، عشق خارج از عرف و فاصلههای طبقاتی صحبت کرده است.
این کتاب تاکنون چندین بار به زبان فارسی تحت عناوینی همچون «بلندیهای بادگیر»، «تندباد حوادث» و «عشق هرگز نمیمیرد» ترجمه شده است. برخی از این ترجمهها عبارتاند از: رضا رضایی (نشر نی) / سعیدا زندیان (نشر قدیانی) / نوشین ابراهیمی (نشر افق) / علیاصغر بهرام بیگی (نشر علمی و فرهنگی).
بخشی از کتاب صوتی بلندی های بادگیر را بشنوید.
بلندی های بادگیر
نویسنده: امیلی برونته
گوینده: رضا عمرانی
انتشارات: استودیو نوار
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه