نویسنده: بهناز ضرابیزاده
انتشارات: انتشارات سوره مهر
کلمهی شهادت با ایثار و از خودگذشتگی در هم آمیخته شده است. در طول تاریخ مردان و زنانی بودند که برای دفاع از وطنشان پا به میدان نبرد گذاشتند و در این راه جان خود را از دست دادند. دنیا با دیدهی احترام به سربازانی که در راه دفاع از کشورشان کشته میشوند مینگرد. کشور ما نیز هشت سال شاهد رشادتها و جوانمردیهای بسیاری، از مردان و زنانی بود که واژهی شجاعت و از خود گذشتگی را با تمام وجود معنی کردند و نگذاشتند یک وجب از خاک کشورمان به دست دشمن بیفتد. قصهی آنها که رفتند تا ایران بماند سالهاست نقل محافل است. برخی ناشناخته و گمنام ماندند و برخی برای اکثریت شناخته شدند. بعد از اتمام جنگ نویسندگانی که گاه خود درد این واقعه را لمس کرده بوند و دوستانی را در این هشت سال از دست داده بودند دست به قلم شدند و تصمیم گرفتند خاطرات شهدا را به رشتهی تحریر درآورند. برخی نویسندگان هم که از نزدیک شاهد وقایع نبودند به سراغ بازماندگان رفتند و در میان خاطرات جستجو کردند. آنها تلاش کردند تا نام شهدا برای همیشه ماندگار بماند و تاریخ، هیچگاه داستان زندگی و ایثارشان را فراموش نکند.
برخی از کتابهای زندگینامه شهیدان دفاع مقدس که در این یادداشت معرفی میکنیم از زمانی بسیار نزدیکتر روایت میکند و شهدایی که نه در دههی شصت، بلکه در همین حوالی و چند سال پیش، به عنوان مدافعین حرم به جنگ رفته و شهید شدند. داستان آنها هم بیشباهت به شهدای جنگ هشتساله نیست.
این کتاب اثر بهناز ضرابیزاده است که انتشارات سوره مهر آن را منتشر و روانهی بازار کرده است.
ضرابیزاده نویسندهای است که در حوزهی دفاع مقدس کتابهای بسیاری دارد و نامآشناست. ساجی از زنی به نام «نسرین باقرزاده» میگوید. خواننده، از ابتدای زندگی این زن با او همراه میشود و به زمانی میرسد که جنگ همه چیز را دگرگون میکند. خانوادهی نسرین آواره میشوند و تعداد زیادی از اقوامش به شهادت میرسند. هیچکس تصور نمیکرد روزی جنگ به خانه و کاشانهشان حمله کند و سایهی سیاهش را بر سر اهالی شهر افکند. در این میان کم نبودند افرادی که مانند نسرین تصمیم گرفتند با دست خالی مقابل دشمن بایستند و تا جایی که توان داشتند ایستادگی کنند.
او زنی است که وقتی بسیاری از زنهای خرمشهر مجبور به کوچ شدند و به شیراز و دیگر شهرها رفتند، تصمیم گرفت در کنار همسرش بماند. او روزگار سختی را از سر گذراند. ابتدا در خرمشهر بود و پس از آن زندگی در شهرهایی مانند ماهشهر، قم و آبادان را نیز تجربه کرد. پس از گذشت چند سال و زمانی که جنگ رو به اتمام بود به خوزستان بازگشت. او مسیری سخت و دشوار را پیمود. زندگی را میان جنگ طی کرد، ولی هیچگاه همسرش را تنها نگذاشت و تا زمان شهادت در کنارش بود. سردار بهمن باقرزاده در ۲۹ فروردین سال ۱۳۶۷ به شهادت رسید و پس از سالها، نسرین باقرزاده تصمیم گرفت خاطرات زندگی سخت و پرفراز و نشیب خود را روایت کند.
شما میتوانید نسخه صوتی این کتاب شهدا و دیگر کتابهای صوتی ادبیات پایداری را از طاقچه به راحتی خریداری و دانلود کنید.
بخشی از کتاب صوتی ساجی را بشنوید.
ساجی
نویسنده: بهناز ضرابیزاده
گوینده: فضه سادات حسینی
انتشارات: نشر سماوا
این کتاب شرح زندگی شهید ابراهیم هادی است که «گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی» آن را به چاپ رسانده است. این کتاب پس از چاپ به محبوبیت بسیار بالایی رسید. تا سال 1397 به چاپ صد و سیوششم نیز رسیده بود که تا آن زمان یک میلیون نسخه از آن به فروش رفته بود. این آمار برای کتابی تحت عنوان زندگینامه و خاطرات یک شهید خیرهکننده است. زندگی این شهید به روایت دوستان و همرزمانش عجیب و خواندنی است. هادی یک معلم بود. معلمی که بسیاری از دانشآموزان و دوستانش درسهای زیادی از او یاد گرفتند.
این کتاب از ابتدای زندگی او تا زمانی که به شهادت رسید را با نقل خاطراتی از دوستان و خانواده روایت میکند. پس از انتشار این کتاب، جلد دوم آن نیز روانهی بازار شد و چندی بعد کتاب دیگری با نام «راز کانال کمیل» نیز منتشر شد. کتابی که به شرح آخرین روزهای زندگی این شهید از زبان همرزمانش میپردازد، همان معدود افرادی که از کانال کمیل زنده بیرون آمدند و همگی زندگی خود را مدیون این شهید میدانند. شهیدی که در وصیتنامهاش نوشته بود دوست دارد هیچگاه جسدش پیدا نشود و همین اتفاق افتاد. او را در آخرین لحظه میان دود و آتش دیدند و پس از آن هیچ وقت جسدش پیدا نشد و به عنوان شهید گمنام باقی ماند.
«دا» یک روایت است؛ روایتی انسانی از جنگ ایران و عراق از زبان «سیدهزهرا حسینی». این کتاب که به همت «سیدهاعظم حسینی» تدوینشده، ترکیبی از خاطره و ادبیات داستانی است و علیرغم مستند بودنش، با بهره بردن از تکینیکهای روایی رمان، اثری تاثیرگذار خلقشده و در میان انبوه روایتهای مردانهای که از جنگ ایران و عراق وجود دارد این روایت زنانه، دریچههایی جدید به این رخداد عظیم است. کتاب نگاهی است به رنج و دردی که جنگ بر غیرنظامیان وارد کرده و اتفاقهایی که تاثیر روحی و روانی آنها در طول زمان همراه این افراد مانده. از آنجایی که کتاب بر اساس آنچه راوی و نویسنده خود مشاهده و تجربه کرده است نگاشتهشده، میتوان آن را سندی تاریخی از رخدادی دانست که بر سر مردم خرمشهر و حاضران در آن واقعه در بازه زمانی که راوی از آن میگوید. کتاب در سه بخش اصلی زندگی در عراق و مهاجرت اجباری، جنگ و مقاومت خرمشهر و پس از جنگ به بیان اتفاقها و حوادث مختلف میپردازد. کتاب «دا» با انتقادهایی از سوی برخی نیروهای ارتش روبهرو شد که به تصویر ارائهشده از تکاوران ارتش در کتاب معترض بودند و یا بعضی پژوهشگران در انتقاد به این کتاب میگفتند که روایات کتاب گاه با واقعیتهای تاریخی تفاوت دارد اما این اثر توانست جوایز متعددی چون جایزهی جلال آل احمد را کسب کند و بهعنوان کتاب سال دفاع مقدس و نیز اثر برگزیده جشنواره شهید غنیپور برگزیده شود. «دا» تاکنون به زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی، اردو و اسپانیایی ترجمهشده است.
این کتاب روایت داستانی زندگی شهید مصطفی صدرزاده از زبان همسرش، سمیه ابراهیم پور، است که به قلم راضیه تجار نوشته شده است. شهید صدرزاده، اهل جنوب بود و سمیه، شمال کشور. هر دو متولد سال 1365 بودند. سمیه متولد مرداد و اهل رشت، مصطفی متولد شهریور و اهل شوشتر. البته در یازده سالگی به همراه خانواده به مازندران نقل مکان کرد و پس از آن به استان تهران رفت. خانوادهی سمیه نیز بهخاطر شغل پدر به تهران نقل مکان کردند. روزگار طوری به گردش درآمد که این دو در تهران با هم آشنا شدند و وصلت کردند. شهید صدرزاده فرماندهی ایرانی گردان عمار از لشکر فاطمیون بود. او مدتی را در سوریه جنگید و سرانجام در راه هدفش به شهادت رسید. او در اول آبان سال 1394 در عملیات محرم و در روز تاسوعا به شهادت رسید. این کتاب شرح کاملی است از زندگی این شهید و ویژگیهای برجستهی اخلاقی او از زبان همسرش.
این کتاب توسط «گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی» تهیه شده و به چاپ رسیده است. عارفانه شرح زندگی شهید احمدعلی نیری است که قسمتی از آن را مادر شهید روایت کرده است. او از شاگردان استاد حقشناس بود و ایشان دربارهی وی گفتند: «بروید در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا میکنید.» او را پیش از شهادت خیلیها نمیشناختند، نوجوانی بود که در مسجد حضور فعال داشت و مربی فرهنگی بود. نه فرماندهی شناخته شده بود و نه فردی مسئول. شاید همین مسأله کار را برای آنها که به دنبال جمعآوری خاطرات این شهید بودند سخت کرده بود، اما در اتفاقی جالب، دقیقاً پس از شروع نگارش کتاب، بعد از 27 سال از لابلای کیفی قدیمی دفتر یادداشت کوچکی از خود شهید پیدا شد. دفترچهای ارزشمند که برای نگارش کتاب کمک بسیار بزرگی بود. شهید نیری تنها نوزده سال داشت که به شهادت رسید ولی گویا در همین مدت کوتاه به چنان درک و شناختی رسیده بود که استاد وی او را شخصی میدانست که مثل و مانندش کم پیدا میشود.
این کتاب روایت زندگی «قدمخیر محمدی کنعان» همسر شهید «حاج ستار ابراهیمی هژیر» از کودکی تا زمان شهادت همسرش است و موفق به کسب نشان طلایی جایزهی ادبی اوراسیا در مسکو شده و در ششمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت از آن تقدیر شده است. این روایت در چهار بازه تولد و کودکی، ازدواج در چهارده سالگی، انقلاب و جنگ و شهادت همسر، مخاطب را با خود همراه میکند. این کتاب نیز روایتی زنانه از جنگ است و از مقاومت زنان در پشت جبهه میگوید. نثر ساده و گیرای آن از فداکاری زنان در دوران جنگ و از صبوری و مقاومت این بانو میگوید.
بخشی از کتاب صوتی دختر شینا را بشنوید.
دختر شینا
نویسنده: بهناز ضرابیزاده
گوینده: مهرخ افضلی
انتشارات: نشر سماوا
این کتاب نیز توسط «گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی» به چاپ رسیده است. پسرک فلافل فروش شرح زندگی و خاطراتی است از شهید هادی ذوالفقاری که در جنگ با تکفیریها و در سامرا به شهادت رسید. کتاب، از بخشهای مختلفی تشکیل شده است. در بخشهایی روایتهایی از دوستان و خانوادهی شهید میخوانیم. بخشی هم به وصیتنامهی شهید ذوالفقاری اختصاص دارد که در انتهای کتاب و همراه با ضمائم آمده است که شامل عکسهایی از شهید نیز میشود.
دربارهی این او گفتهاند که علاقهی عجیبی به شهید ابراهیم هادی داشت و عکسی از او را جلوی موتور و همچنین در اتاقش نصب کرده بود.
محمد هادی ذوالفقاری متولد ۱۳ بهمن سال ۱۳۶۷ بود. با اینکه پس از جنگ تحمیلی به دنیا آمده بود و چیزی از آن دوران نمیدانست ولی علاقهی زیادی به شهدا داشت. همین مساله باعث شد مدتی در چاپخانههای اطراف بهارستان کار کند و با آنها برای چاپ پوستر و برچسب عکس شهدا همکاری کند.
شهید ذوالفقاری فلافل فروشی بود که پس از سه سال جنگ، در ۲۶ بهمن سال ۱۳۹۳ به شهادت رسید.
بسیاری از ما نام شهید محمد ابراهیم همت را شنیدهایم. جوانی که چندین عملیات را همچون فتح المبین، بیتالمقدس، رمضان و خیبر فرماندهی کرده بود. رحیم مخدومی، از نویسندگان فعال در حوزهی دفاع مقدس، اینبار به سراغ شهید همت رفته و در کتاب معلم فراری نگاهی به زندگی این شهید داشته است.
مخدومی در کتاب معلم فراری از تولد تا زمان شهادت شهید همت را روایت میکند و در بخشهایی به سراغ بیان خاطراتی از همرزمان، دوستان و خانوادهی شهید همت میرود. شهید ابراهیم همت در سال 1362 و در سن 28 سالگی در جزیرهی مجنون به شهادت رسید. زمانی که فرماندهی لشکر 27 محمد رسوالا… بود و همه او را حاج همت صدا میزدند. مدتی بود که بعد از سفر حج دیگر به نام حاج همت مشهور شده بود.
این کتاب را سوره مهر با همکاری دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری، در قالب مجموعهای به نام «قصه فرماندهان» تهیه کرده است. تا کنون ۳۱ جلد از این مجموعه روانهی بازار شده که یکی از آنها «معلم فراری» است.
گفتنی است نسخه صوتی این کتاب داستان زندگی شهدا و نیز چندین کتاب صوتی دفاع مقدس دیگر را میتوانید از طاقچه با تخفیف و قیمت مناسب خرید و دانلود کنید.
بخشی از کتاب صوتی معلم فراری را بشنوید.
معلم فراری
نویسنده: رحیم مخدومی
گوینده: رامین عسگری پور
انتشارات: نشر قناری
این کتاب از سری کتابهای «تاریخ شفاهی جبهه مقاومت اسلامی» است که جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی آن را به چاپ رسانده است. کتاب «تو شهید نمیشوی» زندگینامهی شهید محمودرضا بیضایی است، به قلم برادرش. شهیدی که در 29 دی ماه 1393 در سوریه، منطقهی قاسمیه به شهادت رسید.
احمدرضا بیضایی پس از مدتی تصمیم گرفت کتابی بنویسد از زندگی برادرش، فراز و فرودها، کودکی، نوجوانی، دانشگاه و تصمیم به رفتن؛ زمانی که با آغاز جنگ در سوریه عزم خود را جزم کرد و در سال 1390 عازم این منطقه شد. او پیش از آخرین سفر، به یکی از دوستانش گفته بود که این سفر بیبازگشت است و خود میدانست شهید میشود. شهید بیضایی در سال 1385 از دانشکدهی افسری فارغالتحصیل شده بود و عضو نیروهای قدس سپاه پاسداران بود.
کتاب «تو شهید نمیشوی» در ۱۵۲ صفحه و در سال ۱۳۹۶ به چاپ رسید. جالب اینجاست که چاپ نخست این کتاب در دو روز به پایان رسید.
«من زندهام» اثر «معصومه آباد» از اسارت میگوید؛ از چهار سال حضور اجباری در زندانهای رژیم بعث عراق. این کتاب که در ژانر خاطرات جنگ و ادبیات مقاومت قرار میگیرد، موفق به کسب جایزه کتاب سال دفاع مقدس شده و به چندین زبان نیز ترجمهشده است.
این کتاب را که در ژانر خاطرات خودنوشت از دوران اسارت در جنگ ایران و عراق قرار میگیرد، میتوان سندی تاریخی بر جنایات رژیم بعث دانست. این روایت تلاش کرده بخش کوچکی از رنجی که زنان اسیر در آن زمان متحملشدهاند را به ما نشان دهد. ساختار کتاب شامل بخشهای کودکی و نوجوانی، انقلاب اسلامی، جنگ و اسارت، زندان الرشید بغداد، انتظار، اردوگاه موصل و عنبر و عکسها و اسناد میشود. روایت صادقانه از وقایع و نیز پرداختن به جزئیات تاثیرگذار با نثری روان و احساسی کتاب را در میان خوانندگان محبوب کرده است. «من زندهام» بیانی شفاهی از بازهای از تاریخ و وقایعی است که بر سر مردمان ما گذشته است. نسخهی الکترونیک این کتاب در طاقچه موجود است.
بخشی از کتاب صوتی من زنده ام را بشنوید.
من زنده ام
نویسنده: معصومه آباد
گوینده: صبا راد
انتشارات: شادن پژواک
حمید داودآبادی در این کتاب از شهید مصطفی کاظم زاده نوشته است. او از زمان نوجوانی به خوبی شهید را میشناخت. برای هم مانند برادر بودند و رفاقتی بینشان شکل گرفته بود که تا آخر و هنگام شهادت پابرجا ماند. این کتاب از یک لحاظ با سایر کتابهای زندگینامه و خاطرات شهدا متفاوت است. در بسیاری از آنها نویسنده به سراغ همرزمان میرود، اما در این کتاب، نویسنده، خود همرزم شهید بود.
اولینبار حمید و مصطفی در چادر وحدت یکدیگر را دیدند. سال 1358 و در بحبوحهی انقلاب، این دو با هم آشنا شدند. آمده بودند تا برای مقابله با گروهکهای منافق کمک کنند. از آنجا به بعد آنها در کنار هم بودند، در اوج مبارزات برای پیروزی انقلاب، پس از آن و با شروع جنگ، زمانی که با اصرار رضایتنامهی اعزام به جنگ را از خانوادهها گرفتند، وقتی در جبههی جنگ بودند، و سرآخر وقتی به سومار اعزام شدند و مصطفی کاظمزاده به شهادت رسید.
او در ۹ شهریور ۱۳۴۴ در محلهی شاهپور متولد شد و در عملیات مسلمبن عقیل در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید. شاید عمر این دوستی از سه سال تجاوز نکرده و مانند برخی رفاقتها دو رقمی نشده باشد، اما مشخص است چنان عمیق و برادرانه بود که نویسنده برای عنوان کتاب «دیدم که جانم میرود» را انتخاب کرد.
تا به اینجا هر چه گفتیم از خاطرات مردان شهید بود و دلاوریهای آنها. اما جنگ چهرهی دیگری هم دارد و به هیچکس رحم نمیکند. در طول تاریخ جنگهای زیادی اتفاق افتاده است که در همهی آنها افرادی به شهادت رسیدند که هیچگاه شاید حتی سلاحی را از نزدیک ندیده بودند. روزی بمبی از آسمان فرود آمد و زندگیشان برای همیشه تمام شد. این افراد نه نام و نشان خاصی در جنگ داشتند و نه جنگاور بودند. کلاه و لباس جنگی به تنشان بزرگ بود.
عبدالرضا سالمینژاد به سراغ شرح زندگی یکی از همین افراد رفته است. او در کتاب «دختری کنار شط» به شرح زندگی و خاطرات شهید مریم فرهانیان پرداخته است. دختری ۲۲ ساله که در روزهای ابتدایی جنگ با انفجاری در منطقهای غریب شهید شد و کسی نبود تا آخرین لحظات این دختر جوان را به تصویر بکشد. کم نیستند افرادی که مانند مریم، غریبانه به شهادت رسیدند و هیچوقت نامی از آنها برده نشد. اگر این کتاب نبود هیچکس هیچوقت نمیدانست روزگاری مریم فرهانیانی وجود داشت و شاید برای خودش آرزوهای زیادی در سر میپروراند. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است زندگی او را به تصویر بکشد و از روحیات و احساساتش بگوید.
«محبوبه معراجپور» در این کتاب به زندگی و خاطرات «حاج عباسعلی باقری» تعمیرکار جبهههای جنگ ایران و عراق میپردازد؛ روایتی متفاوت از یکی از آدمهایی که در بخش پشتیبانی و تعمیرات فعال بوده است. «عباس دستطلا» تعمیرکاری فنی و ماهر است که در اوج جنگ بنابر احساس وظیفهای که دارد زندگی خوب، خانواده و کار خود در تهران را رها کرده و عازم جبههها میشود. او به همراه تعمیرکارانی دیگر مشغول تعمیر خودروها و تجهیزات جنگی شده و بهنوعی ستونی اصلی در فعال بودن جبههها میشوند. از پارههای شاخص این کتاب میتوان به تصمیم برای رفتن به جبهه، تشکیل تیم تعمیرکاران، مکانیکها و صافکاران و شهادت فرزندش اشاره کرد. کتاب رویکرد و نگاهی متفاوت به جنگ تحمیلی هشتساله دارد و روایت صمیمی و گاه آمیخته با طنز آن برآمده از توجه و نگاه دقیق به گروهی است که در روایتهای موجود کمتر به آنها پرداختهشده است. این کتاب اثری متفاوت از ادبیات دفاع مقدس است که با روایتی صادقانه و لحنی جذاب به نقش پشتیبانی و مقاومت مردمی، آنچه تا به حال در ادبیات جنگ کمتر به آن پرداختهشده، میپردازد.
«پایی که جا ماند» خاطرات ۸۰۸ روز اسارت «سیدناصر حسینپور»، نویسنده کتاب، در زندانهای مخفی رژیم بعث عراق است. این کتاب که در ژانر خاطرات خودنوشت از دوران اسارت قرار میگیرد روایتگر دورانی است که نویسنده از سر گذرانده، دورانی که از دیدهبانی در جزیره مجنون شروع شده و با جراحت شدید و قطع پای راست به زندانهای الرشید بغداد، تکریت و رمادیه میرسد. تقدیمنامه کتاب به گروهبان عراقی «ولید فرحان» است که او را در این زندانها تحت شکنجههای شدید قرار داده بود؛ «تقدیم به ولید فرحان… مردی که سالها مرا در همسایگی حرم مطهر جدم شکنجه کرد». بیشک همین تقدیمنامه، همین جمله تکاندهنده، همین عبارتی که توقع دیدنش در ابتدای کتاب را نداریم، ما را جذب میکند… که چه خواهیم خواند… و با چه مواجه خواهیم شد. روایات مطابق آنچه از پیش و از دیگر جاها خوانده و شنیده و میدانیم بهصورت مخفیانه و بر روی کاغذهای سیگار و با پنهان کردن آنها در جایجایی که امکانپذیر بود ثبت، نگهداری و منتقلشدهاند.
«معصومه سپهری» در این کتاب خاطرات «سید نورالدین عافی» رزمنده نوجوان و جانباز هفتاد درصد جنگ ایران و عراق را به رشته تحریر درآورده است. در روند نگارش کتاب مصاحبهای چهل ساعته با نورالدین انجام شده است. او در این روایت از رد شدن درخواست اعزامش به جبهه به دلیل پایین بودن سن تا شهادت برادرش پیش چشمان او و فعالیت خودش بهعنوان غواص با وجود جانبازی هفتاد درصدی گفته و به دوران درمانش در آلمان و بازگشت زودتر از موعدش به کشور اشاره میکند. راوی در بیان آنچه از سر گذرانده صادق بوده در کنار رشادتها و دلاوریها از ترسها و ضعفهای انسانی در جنگ نیز گفته است. روایت چنان ساده و روان است که گذر زمان احساس نشده و تا انتها همراه نورالدین و ماجراهایش میمانید.
در این یادداشت به چند کتاب در مورد شهدای دفاع مقدس پرداختیم. طاقچه پلی است به دنیای بیکران کتابهای الکترونیکی و صوتی؛ جایی که هر داستان، دری به جهانی تازه میگشاید. چه اهل خواندن باشید، چه شنیدن، هر لحظه و هر کجا میتوانید در دنیای کلمات غرق شوید و از لذت بیپایان کتابها بهره ببرید.
پینوشت: بخشی از یادداشتی که مطالعه کردید، به قلم بنوشه فرهت، نویسندهی بلاگ طاقچه بود.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه