لوگو طاقچه
خرید کتاب با تخفیف
معرفی و نقد بوف کور

تحلیل کتاب بوف کور اثر صادق هدایت

96,183 بازدید

سرنوشت نویسنده گاهی بیشتر از آثارش بر سر زبان‌هاست. یکی از این نویسنده‌ها صادق هدایت است که حتی اگر تاکنون کتابی از او نخوانده باشیم، اسمش به گوش‌مان خورده است. احتمالا اولین تصویری که به محض شنیدن نام صادق هدایت به ذهن‌مان می‌آید، نویسنده‌ای مایوس باشد که با خودکشی به زندگی‌اش پایان داده است. بوف کور مشهورترین اثر هدایت است که به باور بسیاری نشان‌دهنده‌ی شخصیت و طرز فکر نویسنده‌اش است. کتابی با موضوعی جنجالی که تا مدت‌ها نوجوانان را از خواندنش منع می‌کردند. هنوز هم بحث و جدل درباره‌ی بوف کور که نزدیک به هشتاد سال از انتشارش می‌گذرد، ادامه دارد.

خلاصه کتاب بوف کور

بوف کور

نویسنده: صادق هدایت

انتشارات: طاقچه

(هشدار: این بخش ممکن است قسمت‌هایی از داستان را فاش کند!)

شخصیت اصلی و راوی کتاب بوف کور، نقاش گوشه‌گیری است که سال‌هاست با نقاشی‌کردن یک تصویر تکراری روی قلمدان‌ها روزگار می‌گذراند. در نقاشی‌هایش همیشه دختری سیاه‌پوش حضور دارد که گل نیلوفری را به دست گرفته است و می‌خواهد آن را به پیرمرد تکیده‌ای که در سایه‌ی درخت سروی نشسته است، تقدیم کند. البته بین دختر سیاه‌پوش و پیرمرد خمیده، جوی آبی قرار دارد که میان آن‌ها فاصله انداخته است. این نقش تکراری شاه‌کلید درک رمان بوف کور و البته جوهره‌ی اصلی ماجراهای آن را تشکیل می‌دهد.

درست در روز سیزده‌به‌در، این نقاش منزوی از سوراخ خانه‌ی خود تصویر زنده‌ای از همین نقاشی را می‌بیند؛ یعنی دختری که لباس سیاهی به تن دارد و می‌خواهد نیلوفری را به پیرمردی قوزکرده در زیر درخت سرو تقدیم کند. در همین لحظه، نقاش دلباخته‌ی دختر می‌شود و با خود عهد می‌بندد که هرطور شده این بانوی اثیری را پیدا کند؛ غافل از اینکه مدتی بعد، دختر را ایستاده در آستانه‌ی خانه‌اش می‌بیند.

نقاش که هنوز از دیدن دختر سیاه‌پوش در آستانه‌ی خانه‌اش شگفت‌زده است، می‌بیند که این مهمان‌ تازه‌وارد بدون هیچ کلامی قدم به خانه‌اش می‌گذارد و روی تخت او می‌خوابد. اما نقاش رفته‌رفته پی‌ می‌برد که دختر نخوابیده است، بلکه مرده است! بنابراین، برای اینکه وجود دختر را برای خود جاودانه کرده و او را از چشم نامحرم حفظ کند، تصویر چهره‌ی بی‌جان او را روی کاغذ می‌کشد. سپس بدن دختر را قطعه‌قطعه کرده و او را به کمک گورکن پیری که شبیه مرد قوزکرده‌ی نقاشی‌هایش است، دفن می‌کند. 

در همان زمان که پیرمرد گورکن در حال حفر گوری برای دختر سیاه‌پوش است، گلدانی را پیدا می‌کند و آن را به نقاش می‌دهد. جالب آنکه نقاش می‌بیند روی گلدان، تصویر چشمان همان دختر سیاه‌پوش کشیده شده است. 

هنگامی که نقاش به خانه برمی‌گردد، همان‌طور که در اندوه غرق شده است، نقاشی خود و گلدانی را که یافته است، روبه‌رویش می‌گذارد و با کشیدن تریاک، به عالم رویا و خلسه قدم می‌گذارد. از اینجا به بعد، با روایت تازه‌ای از راوی مواجه می‌شویم که با آنچه در نیمه‌ی اول کتاب روایت شده است، ارتباط مستقیم دارد.

در ادامه، راوی از زندگی تلخ خود در کنار دختر‌عمه‌اش یا در واقع، همسرش برایمان می‌گوید. راوی در حقیقت، داستان زندگی‌اش را برای سایه‌اش روایت می‌کند و می‌کوشد تصویری از کودکی دخترعمه‌اش تا بزرگسالی او را به مخاطبان نشان بدهد. 

راوی ناامیدانه از همسر و دخترعمه‌اش گلایه می‌کند. دخترعمه‌ای که با فریب، خود را به همسری او درآورده اما اکنون که با او ازدواج کرده، هرگز خود را تسلیم راوی نکرده است. در عوض، فاسق‌های فراوانی دارد که راوی از وجود آن‌ها باخبر است و اتفاقاً یکی از آن‌ها شبیه به مرد تکیده‌ای است که در نیمه‌ی اول کتاب، او را در کنار دختر سیاه‌پوش دیده‌ایم. 

در ادامه، شاهد کشمکش‌های ذهنی راوی و احساس او نسبت به همسرش هستیم. در انتها، راوی که از همسرش و فاسق‌های او به ستوه آمده، به اتاق همسرش می‌رود و او را در آغوش می‌کشد. در همین زمان، زن نیز مانند ماری به دور او می‌پیچد و در آغوش او تسلیم می‌شود تا اینکه راوی می‌بیند با خنجر دسته‌استخوانی‌اش همسرش را به قتل رسانده است. در این لحظه، راوی به چهره‌ی خود در آینه نگاه می‌کند و چیزی نمی‌بیند جز چهره‌ی همان پیرمرد تکیده‌ای که قبلاً او را به‌عنوان یکی از فاسق‌های همسرش شناخته بود.

بخشی از کتاب صوتی بوف کور را بشنوید.

بوف کور

نویسنده: صادق هدایت

گوینده: بهروز رضوی

انتشارات: واوخوان

تفسیر بوف کور

بوف کور رمانی است چندوجهی که می‌توان آن را از زوایای گوناگونی اعم از روان‌شناختی، اجتماعی، سیاسی و… مورد بررسی قرار داد. جالب آنکه به کمک هرکدام از این زوایا می‌توان تفسیر متفاوتی را از این رمان و پیام‌های نهفته در آن به دست داد.

کتاب بوف کور به لحاظ تاریخی به دهه‌های سی و چهل خورشیدی تعلق دارد؛ یعنی زمانی که ایران به لحاظ سیاسی و اجتماعی در حال گذار از دورانی پرتلاطم بود و رفته‌رفته لباس کهنه‌ی سنت را رها می‌کرد تا به جریان پرسرعت مدرنیته بپیوندد. در این رمان، اگرچه فردگرایی راوی و دنیای کوچک او اولین چیزی است که توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند اما نباید از یاد برد که نویسنده قصد دارد از خلال دنیای تیره‌و‌تار راوی، جهان و جامعه‌ی یأس‌زده‌ی او را به مخاطب نشان دهد.

نویسنده در بوف کور اشاره‌ی مستقیمی به ایران و ایرانی نمی‌کند اما با توجه به بستر تاریخی این رمان و نگاه انتقادی صادق هدایت در سایر آثارش، نمی‌توان انکار کرد که بوف کور در حقیقت طعنه‌ای است به ایران معاصر صادق هدایت که هرگز با تظاهر به مدرنیته نمی‌شد درون ویران آن را پنهان کرد. ایرانی که شکوه و جلال گذشته‌اش را از دست داده و اکنون از آبادانی گذشته، جز خاطره‌ای برایش باقی نمانده است.

مفهوم بوف کور چیست؟

می‌دانیم که‌ «بوف کور» نام یکی از رمان‌های مشهور و شناخته‌شده‌ی ایرانی است؛ اما این دو کلمه در کنار هم چه معنایی دارند و چه ارتباطی میان آن‌ها با درون‌مایه‌ی کتاب وجود دارد؟ در این بخش به همین موضوع می‌پردازیم.

«بوف» نام دیگر «جغد» است و «بوف کور» نیز به معنای «جغدِ کور» است. در بسیاری از متون ادبی، «جغد» به‌عنوان سمبل دانایی و خرد شناخته شده است. در‌حالی‌که معنای استعاری «کور بودن» با خرد و دانایی منافات دارد. به نظر می‌رسد صادق هدایت با انتخاب چنین عنوانی برای کتابش قصد داشته تا سرگشتگی و ازخودبیگانگی انسان‌ها و شخصیت‌های داستانش را به مخاطبان نشان بدهد. 

البته باید توجه داشت در ادبیات فارسی، پرنده‌ی «جغد» با مفهوم «شومی»، «بدیمنی» و «مرگ» و «انزوا» نیز گره خورده است. از این جهت، وجود نام این پرنده در عنوان کتاب «بوف کور»، همچنان بر فضای تیره‌و‌تار این رمان و یأس حاکم بر آن دلالت دارد.

نقد و تحلیل تخصصی کتاب بوف کور

«بوف کور» رمانی نمادین است که لابه‌لای نمادهای پیچیده‌اش، رگه‌هایی از هستی‌شناسی را نیز در خود دارد. صادق هدایت، چه در مقام نویسنده و چه از زبان راوی داستان، کوشیده تا نگاه فلسفی خود را در مورد زندگی و درون‌مایه‌ی آن به مخاطب نشان بدهد و البته آن را در هاله‌ای از ابهام پیش روی مخاطبان قرار بدهد.

با تعمق در ساختار و نوع روایت صادق هدایت در بوف کور پی می‌بریم که این نویسنده در نگارش رمان خود به آثار ادگار آلن‌پو و سارتر توجه ویژه‌ای داشته است. در عین حال، از داستان‌ها و حکایات ایرانی غافل نبوده و به‌نوعی حال‌و‌هوای «هزارو‌یک شب» را در رمان خود پدید آورده است.

ترس، وهم، ناامیدی، صراحت در بیان واقعیت‌های هولناک و… ویژگی‌های شاخص بوف کور هستند که از همان صفحات ابتدایی، توجه مخاطبان تیزبین را به خود جلب می‌کنند. بوف کور رمانی درون‌گرایانه است که روایت‌‌های آن همگی از زاویه‌ی دید راوی‌ای منزوی بیان می‌شوند.  

بوف کور به زعم بسیاری از منتقدان ادبی ایرانی از برترین رمان‌های معاصر به شمار می‌آید. بااین‌حال، این رمان نتوانست در دنیای غرب، توجه ادیبان و ادب‌دوستان را چندان به خود جلب کند. از میان منتقدان ایرانی، شخصیت‌های به‌نامی مانند «همایون کاتوزیان» و «ماشاء‌الله آجودانی» در تحلیل و نقد این رمان دست به تألیف کتاب‌های ارزشمندی زده‌اند.

نقاط قوت کتاب

  • از اولین آثار روان‌شناختی که لایه‌های عمیق روان آدمی را واکاوی می‌کند.
  • از بهترین نمونه‌های روایت‌های سوررئال و سمبولیک.
  • اولین رمان مدرن ایرانی که به زبان انگلیسی ترجمه شد.
  • با استفاده از مونولوگ درونی توانسته در فرم داستانی نوآوری ایجاد کند.
  • جملات و عبارات کوتاه و روایت غیر خطی به ایجاد فضای وهم‌آلود کمک کرده است.

نقاط ضعف کتاب

  • فضای تاریک و بیش از اندازه مبهم می‌تواند ارتباط خوانندگان را با کتاب مختل کند.
  • همین تاریکی و انزوا و پوچی در سراسر رمان برای بعضی خوانندگان آزارنده است.
  • غالب بودن صدای راوی‌ای منزوی و مأیوس و اینکه هیچ دریچه‌ و امیدی به روشنی وجود ندارد و مجالی به صدای دیگری داده نمی‌شود، نیز می‌تواند از نقاط ضعف بوف کور تلقی شود.

تم و درون‌مایه بوف کور

بوف کور سرگذشت انسان نوعی در زمان‌های مختلف تاریخ بشری است. این را که پایان هر شخصیت به مرگ ختم می‌شود و به عبارتی مرگ‌اندیشی درون‌مایه‌ی بوف کور است. اما وقتی کل رمان را می‌خوانیم درمی‌یابیم مرگ‌ها لزوماً به معنی اولیه‌ی آن، یعنی مرگ جسم و از دنیا رفتن نیست، بلکه از بین رفتن یا بهتر است بگوییم کنار رفتن لایه‌ای از روان راوی است. به عبارتی دیگر، بوف کور روایت تباهی و سرکوب لایه‌های روان و شخصیت آدمی است.

مسئله‌ی تناسخ و حلول هم که در فرهنگ‌های کهن بشری وجود داشته از جمله تم‌های بوف کور است. در دوره‌های مختلف پس از انتشار کتاب، شاید به دلیل طرح همین مسائل و این‌که با آموزه‌های دینی ایرانیان همخوانی نداشته، سانسور یا چاپش ممنوع شده است.

اما نکته‌ای که نباید فراموش کرد، این است که اگر بوف کور تلخ و تاریک است به این دلیل است که راوی نمی‌تواند به شناخت و وصال معنوی با روح یا خویشتنِ خویش که در شخصیت‌های مختلف نمودار می‌گردد، برسد.

بنا به گفته‌ی سیروس شمیسا در داستان یک روح، بوف کور از طرفی تمام راز و رمزهای ادبیات سنتی ما را در بر دارد و ریشه در ادبیات و سنت‌های پیش از خود دارد، و به‌نوعی ادامه‌دهنده‌ی منطقی ادبیات سمبلیک و تمثیلی ماست و از سویی دیگر، خود، سرآغاز فصل جدیدی در ادبیات ماست.

زمان رمان و بستر تاریخی و اجتماعی کتاب

از آنجایی که هر روایت داستانی در زمان‌ها و مکان‌های مشخصی اتفاق می‌افتد، و خواننده هم به کمک این دو مؤلفه می‌تواند با کلیت داستان ارتباط بگیرد و داستان را پیش ببرد، ولی این مسئله در مورد بوف کور صدق نمی‌کند. بوف کور بی‌زمان و بی‌مکان است، یا بهتر است بگوییم به همه‌ی زمان‌های تاریخ و به همه‌ی مکان‌های این دنیا تعلق دارد.

اما هدایت وقتی در سال ۱۳۱۵ در بمبئی ساکن شد، بوف کور را به‌صورت پلی‌کپی در پنجاه نسخه منتشر کرد و به دوستان خود در مناطق مختلف داد. جالب است بدانید که روی نسخه‌ی کپی‌شده نوشته بود «چاپ این اثر در ایران ممنوع است». هدایت نوشتن بوف کور را وقتی که در پاریس بود آغاز کرده بود، و در هند مجال پیدا می‌کند تا آن را بازبینی و چاپ کند. 

به لحاظ تاریخی و اجتماعی، جامعه‌ی ایران در این سال‌ها چندان آزاد نیست و فضای فکری و روشنفکری چندان مجال بروز اندیشه‌های خود را ندارد. البته ممنوع بودن چاپ بوف کور دلیل دیگری دارد که بعدتر بدان اشاره خواهیم کرد.

ژانر بوف کور و سبک نگارش

بوف کور جزو رمان‌های کوتاه است که به سبک سوررئال نوشته شده است. سبک سوررئال (به‌ فارسی فراواقع‌گرا و رؤیاگون) ویژگی‌های شاخصی دارد، مثل فضای وهم‌ناک و غرق در رؤیا و خیال، حالتی از خلسه و رخوت، مرموز بودن وجود و هویت شخصیت‌ها و نوشتار آزاد و بدون هیچ قید و بند زبانی. سوررئالیسم به عالم خواب و رؤیا و ضمیر ناخودآگاه تعلق دارد. به‌نوعی «خواب دیدن در بستر کاغذ است». بوف کور را اثری سوررئال باید دانست، چراکه محصول فعالیت ذهن ناخودآگاه فردی یا جمعی است و برای درک و تفسیر آن بایستی از نقد روان‌کاوی، نقد اسطوره‌گرا و کهن‌الگویی کمک گرفت که لایه‌های ذهن را در ارتباط با خواب و رؤیا واکاوی می‌کنند.

درست به همین دلیل بوف کور را جزو رمان‌های روان‌شناختی می‌دانند. همچنین به این دلیل که سراسر رمان پر از نماد و نشانه‌های کهن‌الگویی و آرکی‌تایپی است آن را جزو ادبیات سمبولیستی تلقی می‌کنند. از سویی بوف کور نماینده‌ی رمان مدرن فارسی است و به‌نوعی مدرنیسم ایرانی را نمایندگی می‌کند.

روایت و زاویه دید

داستان تماماً از زبان راوی اول شخص روایت می‌شود؛ راوی‌ای که روان پریشانی دارد و زمان نمی‌شناسد و گذشته و حال و آینده را در هم می‌آمیزد و فضای مبهم و رازآلودی را روایت می‌کند که معلومِ خواننده نمی‌شود که راوی خواب است یا بیدار، زنده است یا مرده، در عالم خیال است یا واقعیت.

مضامین کتاب

پوچی، مرگ‌اندیشی، انزوا و روان‌پریشیِ راوی (همه‌ی شخصیت‌ها در نهایت در خود راوی جمع می‌شود) از مضامین عمده‌ی این کتاب است که هر کدام را در لایه‌های مختلف شخصیت‌هایش می‌توان مشاهده کرد.

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

نظرات خوانندگان درباره کتاب بوف کور

از نظرات خوانندگان برای این اثر در طاقچه هم پیداست که بعضی کتاب را دست‌کم تا ده صفحه‌ی آغازینش خوانده‌اند. نکته‌ی بعدی اینکه اغلب خوانندگان نظر مثبتی نسبت به کتاب و نویسنده‌ی آن داشته‌اند. مثلاً بعضی‌ها نوشته‌اند با اینکه تا آخر آن را خوانده‌اند، نتوانسته‌اند درست بفهمند، ولی خوشحال‌اند که این اثر شاخص ادبیات معاصر فارسی را خوانده‌اند. در واقع به برجستگی بوف کور و سردمداری صادق هدایت اذعان دارند.

برخی خوانندگان نگاه مثبت و خوبی به بوف کور دارند. بیشترشان بوف کور را نماینده‌ی یک اثر سوررئال در ادبیات فارسی می‌دانند که هدایت خوب از عهده‌ی نمایندگی این مکتب برآمده است. برخی نوشته‌اند که گاهی توانسته‌اند بعضی رفتارهای شخصیت‌ها را درک کنند، چون خودشان هم گاهی مرتکب چنین رفتارهایی شده‌اند و چنین خلقیاتی دارند. 

بعضی کاربران هم که چندان زیاد نیستند اما نظرشان محترم و البته قابل تأمل است، نوشته‌اند که خواندن این کتاب را نپسندیده‌اند و وقت تلف‌کردنی بیش نیست؛ زیرا بیشتر پوچی و ناامیدی و انزوا و مرگ را القا می‌کند. از این جهت نوشته‌ایم قابل تأمل، چون باید دلایل آن‌ها هم واکاوی شود. اینکه چرا نپسندیده‌اند؟ به چه نسلی تعلق دارند؟ آیا از آثار مشابه هم خوششان نمی‌آید؟ پاسخ به این پرسش‌ها بسیار در کیفیت آثار ادبی‌ ما تأثیر خواهد داشت. چراکه با همین ارزیابی‌ها می‌توانیم در ادبیات جهان جایی برای خود پیدا کنیم و حرفی برای گفتن داشته باشیم.

می‌توانید جملات معروف کتاب بوف کور را که توسط خوانندگان آن گردآوری شده است، در طاقچه بخوانید.

شخصیت‌شناسی و تحلیل شخصیت‌های بوف کور

در مجموع باید گفت همه‌ی شخصیت‌های زن در بوف کور یک نفر هستند و همه‌ی شخصیت‌های مرد هم یک نفر؛ در نهایت خودِ این مرد و زن هم یکی هستند. به عبارتی، مردان دیگر، وجود مذکر و بیرونی خود راوی و نویسنده‌اند و زنان همان روح مؤنث و آنیمای وجود وی هستند که همه سرانجام در وجود راوی جمع می‌شوند و به اشکال مختلف نمود می‌یابند.

راوی

راوی اول‌شخص، کسی که همه‌ی ماجراها را از دریچه‌ی نگاه او می‌بینیم و درمی‌یابیم، روان پریشان و دردمند و وهمناکی دارد. بوف کور در دو بخش نوشته شده است. به باور بعضی منتقدان، راوی که صورتی از شخصیت نویسنده است گویی در بخش اول رمان عشق و تجربه‌ی عاشقانه و علاقه‌مندی به معشوق را نشان می‌دهد و در بخش دوم، این تجربه با شکست و ناکامی روبه‌رو و به جدایی ختم می‌شود.

زن اثیری

زن اثیری چهره‌ی معشوق آسمانی و متعالی راوی است. در تحلیل‌های اسطوره‌ای وی را حوّا یا آنیما گفته‌اند که دست در دست سایه‌ی آدم یعنی شیطان نفس که پیرمرد خنزرپنزری نمودی از آن شیطان است، به زمین می‌آید و می‌شود لکاته‌ی بوف کور؛ همان موجود پست و زمینی. زن اثیری نمودی از روان زنانه است که جنبه‌ی مثبت و خلاقی دارد. پاکی و دست‌نیافتنی‌ بودن زن اثیری از دیگر ویژگی‌های شخصیتی اوست. 

لکاته

لکاته نمود دیگری از روان زنانه است که برخلاف زن اثیری، جنبه‌ی منفی و ویرانگر و تباه‌کننده‌ای دارد. راوی در ارتباط با او دو نوع رفتار دارد؛ هم با او رفتار مثبتی دارد و واقعاً صمیمانه دوستش دارد، هم رفتاری بد و منفی دارد و از او متنفر است. در مقابل، لکاته هم او را نوازش می‌کند، هم آزارش می‌دهد. لکاته که چهره‌ای از معشوق راوی است، نماد عشق زمینی و گاهی پست اوست که چهره‌ای پلید و آلوده دارد.

پیرمرد خنزرپنزری

این شخصیت که نمودی از عمو و پدر راوی و در نهایت خود اوست، پیرمردی کریه است و ظاهری پریشان و پوسیده دارد. راوی ارتباط خوبی با وی ندارد، چرا که مرگ و زوال و تباهی را با خود به همراه دارد. حتی مرگ زن اثیری هم به او گره خورده است. همین دلیل دیگری برای نفرت و بیزاری راوی از اوست. این شخصیت تاریک و حالت خمودگی‌ای را القا می‌کند که می‌تواند نماینده‌ی هر آنچه مورد نفرت راوی است باشد، حتی باورها و عقاید پوسیده. وی که دلال اشیای کهنه معرفی می‌شود، با خود نقابی از تاریخ کهن را نیز به چهره دارد.

سایه

هر چه در طول داستان با ابهام و رمز و پیچیدگی روبه‌رو می‌شویم، شخصیت سایه در آنجا نمایان است. سایه که بسیار شبیه به خود راوی است، به‌نوعی همزاد وی به حساب می‌آید. حکم همان آینه‌ای را دارد که راوی جرئت نمی‌کند در آن بنگرد. سایه تجسم بخش‌های تاریک، سرکوب‌شده و هر آنچه را که راوی انکار می‌کند، است. در واقع وجود سایه در هر جای روایت بوف کور نشان می‌دهد که هر کدام از شخصیت‌هایی که راوی به تصویر کشیده از وجود خودش سرچشمه می‌گیرد. ویژگی‌های این شخصیت شبیه به مؤلفه‌ی سایه در روان‌کاوی یونگ است.

رجاله‌ها

این افراد که جماعت زیادی را تشکیل می‌دهند، بی‌چهره‌اند و هویت مشخصی ندارند. نویسنده هر قدر در زندگی واقعی و اجتماعی خود در رنج و عذاب بود، بخشی‌اش به این رجاله‌های فرصت‌طلب مربوط می‌شود که تاریخ ایران همیشه از آن‌ها فراوان داشته است. جماعت منفور و مبتذلی که برای غیرخودی‌ها مخرب‌اند. همیشه در پی فرصت‌طلبی‌اند و در سایه‌اند تا به وقت مناسب بیرون بیایند.

نمادشناسی بوف کور

هدایت در بوف کور توانسته با کمک نمادپردازی هر کدام از لایه‌های ضمیر ناخودآگاه راوی/ خود را به تصویر بکشد. در ادامه تلاش می‌کنیم توضیحاتی درباره‌ی هر کدام از نمادهای به‌کاررفته در رمان به دست دهیم.

  • بوف کور: جغد/ بوم/ بوف در ادبیات نماد شومی و تنهایی است و بر ویرانه‌ها می‌نشیند. در فرهنگ اساطیر آمده که جغد از آفتاب دوری می‌کند و دوستدار تاریکی است. در باور عرب، روح پس از مرگ به‌صورت جغد از جمجمه‌ی مرده بیرون می‌آید. بوف کور در واقع نمودی از شخصیت راوی است. او هم تاریکی را دوست دارد و در انزوا به سر می‌برد.
  • سایه: همان‌طور که از اسمش مشخص است، همزاد و همراه راوی است. در روانکاوی یونگ سایه بخش سرکوب‌شده و تاریک هر شخصی است. در بوف کور، راوی برای شناخت خود که حتی جرئت ندارد در آینه بنگرد، به سایه متوسل می‌شود؛ سایه‌ای که گویی نمودی از ضمیر ناخودآگاه اوست. سایه حامل و نماینده‌ی بعد تاریک و سرکوب‌شده و مرگ‌اندیش راوی است که تلاش می‌کند وجودش را انکار کند.
  • زن اثیری: این شخصیت نماد پاکی، زیبایی، دست‌نیافتنی و موجودی آرمانی و ایدئال است. همان ویژگی‌هایی که در آنیما پدیدار است. بنابراین زن اثیری نمادی از آنیمای (جنبه‌ی روان زنانه‌ی) راوی است. در تحلیل‌های روان‌کاوانه از بوف کور، زن اثیری را با حوّا مقایسه کرده‌اند و به‌نوعی یکسان دانسته‌اند. این‌که وی هم همچون حوا دست در دست سایه به زمین سقوط کرد و از آن پاکی خود دور و به شخصیت لکاته بدل شد.
  • لکاته: وی بُعد و جنبه‌ی سقوط‌کرده و فرولغزیده‌ی زن اثیری است. لکاته نمادی از پلیدی، فساد و تباهی و سقوط اخلاقی است. هر چه زن اثیری شخصیتی متعالی و دست‌نیافتنی و مورد علاقه‌ی راوی است، لکاته زمینی و فاسد و مورد نفرت و بیزاری وی است.
  • پیرمرد خنزرپنزری: وی نماد مرگ و زوال و نابودی است. او هر آن چیزی را که پوسیده و منحط شده یا راوی می‌خواهد که صورت تباهی بدان بدهد، نمایندگی می‌کند. در شخصیت‌شناسی پیرمرد اشاره کردیم که وی در صورت عمو و پدر راوی که دوقلو بوده‌اند هم نمودار می‌گردد؛ از این رو می‌شود وی را نماینده‌ی پدر اقتدارگرا و سرکوبگری که موجبات نفرت و بیزاری راوی را فراهم کرده است، دانست. عده‌ای معتقدند این شخص نمادی از رضاشاه پهلوی است.
  • شراب و تریاک و افیون: این‌ها چیزهایی هستند که باعث می‌شود از عالم واقعیت دور شویم و قدم در عالم وهم و خیال و رؤیا بگذاریم.

بازخوردها و نقدهای ادبی

با جست‌وجوی بوف کور در اینترنت با خیل عظیمی از اطلاعات روبه‌رو می‌گردیم که نشان از اهمیت این اثر دارد. جلال آل‌احمد در جایی نوشته است: سکوتی که در آن دوران حکومت می‌کند، درخودفرورفتگی و انزوایی که ناشی از حکومت سانسور است، نه‌تنها در اوراق انگشت‌شمار مطبوعات رسمی و در سکوت نویسندگان نمودار است، بیش از همه در بوف کور خوانده می‌شود. ترس از گزمه، انزوا، گوشه‌نشینی، عدم اعتقاد به واقعیت‌های فریبنده، ظاهرسازی‌هایی که به جای واقعیت جا زده می‌شوند، غم غربت (نوستالژی)، انکار حقایق موجود، قناعت به رؤیاها و کابوس‌ها، همه از مشخصات طرز فکر مردمی است که زیر سلطه‌ی جاسوس و مفتش زندگی می‌کنند… بوف کور گذشته از ارزش هنری آن یک سند اجتماعی است؛ سند محکومیت حکومت زور.

نجف دریابندری در مقاله‌ای بوف کور را منحط می‌خواند، اما توضیح می‌دهد که منظور از منحط نه فاسد و ناشیانه، بلکه به فرانسوی به معنی هنر یا ادبیات دکادان (دکادنس)، شبیه به اشعار سمبولیست‌های آخر قرن گذشته‌ی فرانسه و تاحدودی شبیه به اشعار سبک هندی خودمان.

از جمله منتقدان و نویسندگان خارجی که درباره‌ی بوف کور نظر داده‌اند، آندره برتون است که آن را جزو بیست شاهکار سده‌ی بیستم میلادی دانسته است. هنری میلر هم آرزوی نوشتن کتابی شبیه به بوف کور را دارد. کتابی که نظیرش در هیچ زبانی نیست. هانری ماسه هم گفته بود صادق هدایت به‌خوبی موفق به لمس و درک فرازونشیب‌ها و درخشنگی‌های دنیای رازآمیزی شده است که احساس‌های ما نمی‌تواند آن را دریابد. آندره روسو هم نوشت: این رمان صادق هدایت به تاریخ ادبیات قرن ما امتیاز خاصی بخشیده است.

جایگاه کتاب در ادبیات ایران و جهان

سیروس شمیسا در پیشگفتار کتاب مشهور خود با عنوان داستان یک روح (شرح و متن بوف کور صادق هدایت) می‌نویسد پیش از نگارش کتابش، اغلب دانشجویان به نسخه‌ی اصلی بوف کور دسترسی نداشتند و بیشتر متن را به‌صورت رونوشت (کپی) در اختیار داشتند. درحالی‌که همان‌موقع در جهان به زبان‌های مختلف ترجمه‌ و در محافل ادبی اروپایی درباره‌ی آن صحبت می‌شده است. وی دلیل چاپ نکردن «این تنها صادرات ادبی ما در دوران جدید» را غلط فهمیدن و تبلیغات منفی و عدم درک درست این اثر ادبی ارزشمند می‌داند.

البته ماجرای کژاندیشی در باب بوف کور رفته رفته برطرف شد و اکنون با جست‌وجوی عنوان بوف کور با خیل عظیم مقاله و کتاب و یادداشت روزنامه و مجله مواجه می‌شویم که هر کدام از زاویه‌ای تلاش کرده بدان بنگرد و در بابش بنویسد.

چرا رمان بوف کور ممنوع بود؟

پیش‌تر اشاره کردیم که هدایت بوف کور را در بمبئی در ۵۰ نسخه به‌صورت پلی‌کپی منتشر کرد و روی جلد آن نوشته شده بود: «چاپ در ایران ممنوع». اما جالب است بدانید این ممنوعیت به خود کتاب بوف کور مرتبط نبود، چراکه آن ۵۰ نسخه، نسخه‌های اولیه‌ی این اثر جدید هدایت بود و هنوز به دست خوانندگان در ایران و جایی دیگر نرسیده بود که حکومت بخواهد آن را کتاب ممنوعه‌ای تشخیص بدهد. ماجرا از این قرار بود که در سال ۱۳۱۴ علی‌اصغر حکمت که وزیر معارف بود از صادق هدایت به‌دلیل نوشتن و انتشار کتاب وغ‌وغ ساهاب شکایت می‌کند و به‌دنبال آن، هدایت متعهد می‌شود که دیگر هیچ کتابی در ایران چاپ نکند. البته می‌دانیم که با کناره‌گیری رضاشاه از قدرت در سال ۱۳۲۰، ممنوعیت چاپ آثار هدایت برداشته می‌شود و کتاب‌هایش اجازه‌ی چاپ پیدا می‌کند.

خودکشی بعد از خواندن بوف کور واقعیت دارد؟

رسیدن به امر خود‌خواسته‌ی خودکشی به لحاظ روان‌شناختی به مسائل و شرایط گوناگونی ربط دارد. ما انسان‌ها موجودات پیچیده‌ای هستیم و به این راحتی نمی‌توان دلیلی برای انجام کارهای خاصی مثل خودکشی تراشید. شخصیت صادق هدایت خود گواه این مدعاست.

صادق هدایت دوبار اقدام به خودکشی کرد. بار اول این کار ناقص انجام شد. وقتی در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانه‌ی مارن فرانسه کرد، در یادداشتی به برادرش، محمود، نوشت: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» گفتنِ به خیر گذشت یا می‌خواسته خیال خانواده‌اش را راحت کند که دیگر این کار را نمی‌کند، یا آنکه خودش واقعاً در آن لحظه از آن کار پشیمان شده است. اما وقتی در اواخر سال ۱۳۲۹ برای نوبت دوم رهسپار پاریس می‌شود، به دوستی می‌نویسد: «دیدار به قیامت؛ ما رفتیم و دل شما را شکستیم همین» و در آپارتمانش با باز گذاشتن گاز خود را می‌کشد؛ به تعبیر بعضی، این بار وی با قصد خودکشی راهیِ پاریس شده بود.

بنابراین اینکه بعضی‌ها ادعا می‌کنند که صرفاً با خواندن بوف کور به فکر خودکشی افتاده‌اند، درست نیست. اگر بوف کور چنین قدرتی داشت، تمام خوانندگانش را دچار جنون و تباهی و انزوا و پوچی‌ای می‌کرد که به خودکشی منجر می‌شود؛ حال آنکه چنین نیست. حتی نمی‌توان مدعی شد که این کتاب بر خودکشیِ خودِ هدایت تأثیرگذار بوده است، زیرا وی اولین اقدام به خودکشی را سال ۱۳۰۷ انجام می‌دهد و طبق مستندات، پس از آن نوشتنِ بوف کور را در همان پاریس آغاز می‌کند.

اگر به توصیه‌ی شمیسا، قهرمان بوف کور را یک آرکی‌تایپ روانی و نه یک فرد بیمار روانی بدانیم، آن‌وقت باید در اعمال و افکار این قهرمان به‌دنبال طرح‌های کلی اعمال و افکار بشری در طول تاریخ حیات بشر بگردیم. از این رو، این روان‌پریشی فردی نیست و در ناخودآگاه جمعی ما ریشه دارد.

رمزگشایی بوف کور

کتاب بوف کور هزارتوی پیچیده‌ای از نمادها است که برای رمزگشایی از آن لاجرم باید به سراغ نمادهایش برویم. البته در این زمینه، مطالعه‌ی دقیق «پروین دختر ساسان»، اثر دیگر صادق هدایت، برایمان بسیار راه‌گشا خواهد بود. به گفته‌ی دکتر آجودانی، منتقد ادبی برجسته، بوف کور در دو بخش خود، دو روایت متفاوت را ایران پیش از اسلام و ایران پس از اسلام ارائه می‌کند. نیمه‌ی ابتدای کتاب به دوران قبل از اسلام برمی‌گردد و با «پروین دختر ساسان» پیوند می‌یابد اما نیمه‌ی دوم، نمایی از ایران پس از اسلام را نشان می‌دهد.

در حقیقت، به‌نظر می‌رسد دختر سیاه‌پوش بوف کور، همان دختر ساسان است که به‌جای شکوه گذشته‌اش، این بار شخصیتی اثیری پیدا کرده است. به سخن دیگر، دختر سیاه‌پوش در بوف کور، نماد ایرانی است که به‌تدریج جایگاه خود را از دست داده و در معرض انواع آسیب‌ها قرار گرفته است. به‌طور مثال، دختر سیاه‌پوش در نیمه‌ی ابتدای بوف کور، آن‌چنان برای راوی ارزشمند است که او می‌کوشد با ترسیم چهره و چشمان دختر، این بانو را جاودانه کند اما در نیمه‌ی دیگر کتاب، این دختر به لکاته‌ای بدل شده که راوی راهی جز نابود کردن او نمی‌بیند.

البته رمزگشایی کتاب بوف کور مستلزم نگاهی همه‌جانبه و تحلیلی دقیق است. بااین‌حال، نتیجه‌ی آن هرچه که باشد، ممکن است با آنچه صادق هدایت در ذهن داشته، تفاوت بسیاری داشته باشد.

گفت‌‌وگو با سایه یا بوف کور چگونه ساخته و پرداخته شد؟

نویسنده: حبیب احمدزاده

انتشارات: انتشارات سوره مهر

یکی دیگر از تلاش‌های صورت گرفته برای تحلیل و نقد بوف کور، پژوهش «حبیب احمد زاده» و فیلم مستند «گفتگو با سایه» از «خسرو سینایی» است که در آن تاثیرپذیری صادق هدایت از تماشای فیلم‌های آغازین ژانر وحشت در پاریس بررسی شده است. این پژوهش‌ها با استفاده از خاطرات و نامه‌های هدایت از بعد جدیدی به داستان بوف کور نگاه کرده‌ است. بر اساس این مدارک، صادق هدایت بسیار به سینما علاقه‌مند بوده و یک فیلم‌ را بارها تماشا می‌کرده است. هدایت به دوستش، فرزانه، در وصف پاریس می‌نویسد: «همه‌ی این فیلم‌ها را باید بروی ببینی: کابینه‌ی دکتر کالیگاری، مرغزار سبز و… پاریس یعنی این.»

دراکولا

نویسنده: برام استوکر

مترجم: محمود گودرزی

انتشارات: نشر برج

یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌ها در خلق صحنه‌های بوف کور، فیلم «نوسفراتو، یک سمفونی وحشت» دانسته شده است. این فیلم را پایه‌گذار سینمای وحشت در جهان می‌دانند و ماجرای دراکولا را به تصویر می‌کشد. زن‌هایی که توسط دراکولا گزیده می‌شوند، شب‌ها در خواب به راه می‌افتند. این زنان معصومیت خود را از دست داده و در عوض حالات شهوانی بی‌شرمانه و مستهجنی از خود نشان می‌دهند. ویژگی‌هایی که در زن راوی بوف کور هم دیده می‌شود، به خصوص جای گزیدگی دندان روی صورتش که به داستان دراکولا و گاز گرفتن قربانی‌های زنش شباهت دارد. هدایت در توصیف زن راوی در کتاب بوف کور نوشته است: «من فقط خودم را به یاد موهوم بچگی او تسلیت می‌دادم. آن وقتی که یک صورت ساده محو گذرنده داشت و هنوز جای دندان پیرمرد خنزرپنزری روی صورتش دیده نمی‌شد.»

راهنمای مطالعه کتاب

همان‌طور که می‌دانیم، بوف کور تنها رمان و اثر داستانی بلند صادق هدایت است. وی به‌جز آن داستان‌های کوتاهی نوشته است که همه به جنبه‌های روان‌شناختی شخصیت‌هایشان بسیار توجه کرده است. از این رو، گویی آن کتاب‌ها فتح بابی برای آغاز مطالعه‌ی بوف کور محسوب می‌شوند؛ البته در فهم بوف کور چندان کمکی نمی‌کند. چرا که بوف کور سرشار از نمادها و نشانه‌های اسطوره‌ای است و علاوه‌بر لایه‌ی رویی آن، لایه‌ی زیرینی دارد که پس از مطالعه‌ی متن کتاب، شاید بد نباشد برای فهم بهتر آن و برای ارتباط گرفتن با کتاب، یادداشت‌های تحلیلی بوف کور را که در همین یادداشت هم ما به بخشی از آن اشاره کردیم، مطالعه کنید. ضمن آنکه لازم نیست درباره‌ی گروه سنی این کتاب بگوییم. این کتاب به گروه‌های سنی پیش از جوانی و بزرگ‌سالی پیشنهاد نمی‌شود، چراکه درک مفاهیم آن مستلزم داشتن ساختار فکری منسجم و مستقلی است.

بهترین انتشارات کتاب بوف کور

بوف کور به‌دلیل مسائلی که در آن مطرح می‌شود و بعضاً با آموزه‌های دینی ایرانیان همخوانی ندارد، در زمان‌هایی سانسور شده است. بنابراین نمی‌توان با قطعیت گفت که نسخه‌های موجود کامل هستند. هنگامی هم که اثری از تیغ سانسور جراحت می‌بیند دیگر نمی‌توان به هیچ نسخه‌ای اعتماد کرد. اما در طول این سالیان، انتشارات نیل، جامی و خوارزمی و چاپ افست که در گذشته، بیشتر در بساط دست‌فروشی‌ها دیده می‌شد، آن را منتشر کرده‌اند.

برای دانلود کتاب بوف کور می‌توانید به فروشگاه طاقچه مراجعه کنید. همچنین کتاب صوتی بوف کور با صدای گوینده‌ی محبوب، بهروز رضوی از سوی نشر واوخوان منتشر شده است و شما می‌توانید برای خرید و دانلود نسخه‌ی صوتی بوف کور به طاقچه سر بزنید.

کلام آخر

اما آیا این تاثیرپذیری‌ها از ارزش اثر صادق هدایت کم می‌کند؟ خود او نوشته است: «تقلید؟ همه تقلید می‌کنند. من هم تقلید می‌کنم. تقلید عیب نیست. دزدی و چاپیدن عیب است. داشتن شخصیت در این نیست که آدم به هر قیمت که شده خودش را اوریژینال جا بزند. اوریژینال به تنهایی حسن نیست، شرط خلق کردن نیست. چه بسا آدم حرفی داشته باشد که باید تو یک قالب خاص گفته بشود و این قالب خاص پیش از او ساخته شده باشد.» به نظر می‌رسد که با وجود انتشار کتاب‌ها‌ی بسیار درباره‌ی زندگی، سبک نویسندگی و آثار هدایت در این سال‌ها هنوز امکان انجام پژوهش‌های تحلیلی جدید درباره‌ی او وجود دارد و در آینده ابعاد تازه‌ای از آثار او به ویژه بوف کور کشف خواهد شد.

هنر نویسندگی هدایت، توانایی او در تصویرسازی و قدرت تخیلش در بوف کور، آن را به اثری بی‌مانند در ادبیات فارسی تبدیل کرده است. بوف کور را می‌توان بارها خواند و هربار رمزی را کشف کرد و با این وجود نتوان به جواب تمام سوالات پیش‌آمده رسید. بوف کور اثری خیالی و ترسناک است که درون‌مایه‌های فلسفی و هستی‌شناسانه‌ی بسیاری در خود دارد و به همین دلیل قدرتی دارد که می‌تواند خواننده‌ی خود را به فکر فرو برده تا درباره‌ی چیستی خود، دیگران و مرگ بیندیشد. این به خواننده بستگی دارد که در این سیر و سلوک درونی با کتاب همراه شود یا نه

 پیشنهاد می‌کنیم از قفسه «کتاب‌هایی شبیه بوف کور» دیدن کنید تا کتاب بعدی خود برای مطالعه را پیدا کنید.

پی‌نوشت: بخشی از یادداشتی که مطالعه کردید، به قلم ویدا حامدیان کیش و زهرا کرمی نویسندگان بلاگ طاقچه بود.

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

96,183 بازدید
برچسب ها
بستن تبلیغ
خرید کتاب صوتی با تخفیف

من آرزو شهبازی هستم و در سال ۱۳۶۶ در شهر اصفهان متولد شدم. علاقه‌ی بسیار زیادم به ادبیات باعث شد رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی را تا مقطع دکتری بخوانم و دنبال کنم. به‌طور مشخص در حوزه‌ی جامعه‌شناسی ادبیات پژوهش می‌کنم و همینْ حوزه‌ی مطالعاتیِ من را به تاریخ و فلسفه هم مرتبط ساخته است. علاوه بر تدریس و پژوهش در زمینه‌ی تخصصی دانشگاهی‌ام، یادداشت‌هایی در معرفی و نقد کتاب‌ها نوشته‌ام، و با بعضی ناشران در زمینه‌ی ویرایش و آماده‌سازی کتاب همکاری می‌کنم. مدتی هم هست که در سایت طاقچه مشغول به تولید محتوا در بخش‌های زندگی‌نامه و مجله‌ی طاقچه هستم. در بخش وبلاگ طاقچه می‌توانید یادداشت‌های مرا که به معرفی‌ نویسندگان و شاعران و کتاب‌ها در حوزه‌ی ادبیات فارسی و جهان اختصاص دارد، بخوانید.


اشتراک گذاری یادداشت
3 5 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
64 دیدگاه ها
جدیدترین
قدیمی ترین بیشترین رای
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه