معرفی بهترین کتاب‌های ژول ورن و ترتیب خواندن آن‌ها

وقتی به‌تازگی شغل خود را از دست داده‌اید و هیچ کار دیگری برای انجام ندارید، چه کاری می‌‌تواند از رفتن به ماه هیجان‌انگیزتر باشد؟ داستان این کتاب حول محور اعضای باشگاه اسلحه‌ی بالتیمور می‌گردد. آن‌ها که در دوران جنگ داخلی آمریکا به تهیه و تولید توپ و گلوله مشغول بودند، حال با پایان جنگ کار دیگری برای انجام ندارند و وقت خود را به بطالت می‌گذرانند. ازآنجایی‌که حوصله‌ی همگی آن‌ها از این بیکاری سر رفته است، رئیس باشگاه تصمیم می‌گیرد تا تغییری در این یکنواختی ایجاد کند. او پیشنهاد می‌کند که راهی برای ارتباط برقرار کردن با ماه پیدا کنند و پیشنهاد هیجان‌انگیز او، نیروی تازه‌ای به اعضای باشگاه می‌بخشد و همگی آن‌ها را درگیر این چالش می‌کنند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند تا با ساخت یک توپ جنگی بزرگ، موشکی را به‌سوی ماه شلیک کنند. در شرایطی که رقبایشان بر روی شکست آن‌ها شرط‌بندی کرده‌اند و کسی امیدی به موفقیت این نقشه ندارد، آیا آن‌ها واقعاً می‌توانند به آرزوی خود دست پیدا کنند؟ این کتاب در زبان فارسی با نام «سفر به ماه» نیز ترجمه شده است. 

این کتاب که با نام‌های دیگری چون «دور ماه» و «گردشی به دور کره‌ی ماه» نیز ترجمه شده است، درحقیقت ادامه‌ی کتاب «از زمین تا ماه» است و در این اثر باقی ماجرای سفر سه فضانورد و بلندپروازی‌های آن‌ها را دنبال می‌کنیم. مدتی از سفر فضانوردان به ماه گذشته است و مردم از بازگشت آن‌ها قطع امید کرده و خیال می‌کنند که همگی آن‌ها مرده‌اند. بااین‌حال، این سه فضانورد هنوز زنده‌اند و موفق شده‌اند تا وارد فضا شوند. باوجود زنده‌بودن و خارج‌شدن از سطح زمین مشکلات و سختی‌های زیادی بر سر راه فضانوردان قرار دارد. در محاسبات آن‌ها اشتباهاتی رخ داده است و به‌جای فرود بر سطح ماه، وارد مدار آن شده‌اند. حال فضانوردان باید تلاش کنند تا راهی برای فرود بر روی ماه پیدا کنند و علاوه‌بر این، باید بتوانند دوباره به زمین بازگردند. گازهای سمی، ماجراهای ناگوار و فضایی ناشناخته و تاریک از جمله مشکلات بزرگی هستند که بر سر راه قهرمانان این داستان قرار دارند. 

پرتو سبز داستانی متفاوت و جذاب از ژول ورن است که از افسانه‌ای قدیمی الهام گرفته شده است. پرتوی سبز پدیده‌ای طبیعی است که گاهی اوقات درست در لحظه‌ای ظاهر می‌شود که خورشید از افق بر فراز دریا غروب می‌کند. بر اساس افسانه‌های اسکاتلندی، کسانی که این پدیده را به چشم می‌بینند می‌توانند از احساسات حقیقی خود و دیگران با خبر شوند. در این کتاب، هلنا پس از آنکه در روزنامه درباره‌ی این پدیده می‌خواند، با خود عهد می‌کند تا زمانی که پرتوی سبز را ندیده است با کسی ازدواج نکند. او سپس برای مشاهده کردن این پدیده به همراه چند نفر دیگر و گروهی از خدمتکارانش به سواحل غربی اسکاتلند سفر می‌کند. او در این سفر، با هنرمندی به نام آرتور سینکلر آشنا می‌شود و بین آن‌ها اتفاقات جالب و شیرینی رخ می‌دهد. این کتاب با نام «اشعه‌ی سبز» نیز ترجمه شده است. 

دریا یکی از زیباترین پدیده‌های این جهان است. این پدیده به‌قدری ژرف و بزرگ است که انسان هنوز هم قادر به کشف بسیاری از نقاط عمیق آن نشده است. ژول ورن هم در این کتاب قسمت‌های ناشناخته و اسرارآمیز دریا را به تصویر کشیده است. داستان این کتاب در سال ۱۸۶۶ اتفاق می‌افتد. بسیاری از کشتی‌هایی که به دریا می‌روند پس از رویارویی با موجودی ناشناخته غرق می‌شوند و از بین می‌روند. برخی از مردم خیال می‌کنند که آن موجود یک کوسه است و برخی دیگر نیز آن را هیولایی دریایی تصور می‌کنند. در این میان، دولت آمریکا که از این وضعیت آشفته به ستوه آمده است تصمیم می‌گیرد تا گروهی را روانه‌ی اقیانوس کند تا اطلاعات بیشتری به دست آورد. پروفسور پی‌یر آروناکس به همراه چند نفر دیگر به این مأموریت می‌رود و کشتی آن‌ها نیز مانند دیگران با این موجود برخورد می‌کند و آسیب می‌بیند. گرچه پروفسور آروناکس و دوستانش با هیچ هیولایی روبه‌رو نمی‌شوند، ولی گرفتار کاپیتان عجیبی می‌شوند که در یک زیردریایی زندگی می‌کند و از جامعه‌ی انسانی گریزان است. آن‌ها ناخواسته با این کاپیتان همراه می‌شوند و در طی سفر اجباری خود با شگفتی‌های زیر دریا و اسراری آشنا می‌شوند که درست در اعماق آن قرار دارند. آن‌ها باید درعین‌حال راهی برای گریختن از چنگ این کاپیتان مرموز و زیردریایی شگفت‌انگیزش پیدا کنند.

ساموئل فرگوسن، دانشمند و کاوشگری بلندپرواز است که آرزوی کشف سرزمین‌های ناشناخته را در دل دارد. او به همراه خدمتکار وفادارش و دوست شکارچی‌اش که دیک کندی نام دارد و در کار خود مهارتی ستودنی دارد، سفری ماجراجویانه را آغاز می‌کند. آن‌ها قرار است به وسیله‌ی یک بالن به قاره‌ی آفریقا بروند. فرگوسن برای این سفر، بالن پیشرفته‌ای طراحی کرده است که با بهره‌گیری از فناوری نوآورانه، می‌تواند بدون نیاز به تخلیه‌ی گاز هیدروژن یا کیسه‌های شن، ارتفاع خود را تنظیم کند. بااین‌حال، سفر آن‌ها خالی از خطر نیست و آن‌ها در طول ماجراجویی‌شان با چالش‌های گوناگونی روبه‌رو می‌شوند. سفر آن‌ها پر است از طوفان‌های ویرانگر، حیوانات درنده و مکان‌های تاریکی که گویا تاکنون کسی به آن‌ها پا نگذاشته است. انگیزه‌ی ساموئل فرگوسن و دوستانش برای کشف ناشناخته‌ها و حضورشان در کنار یکدیگر، تنها چیزهایی هستند که به آن‌ها در این مسیر قوت قلب می‌بخشد.  

سال ۱۸۶۵ است و آمریکا درگیر جنگ داخلی. در بحبوبه‌ی جنگ، پنج اسیر جنگی پس از دزدیدن یک بالن تصمیم می‌گیرند تا با پرواز بر فراز آسمان از زندان فرار کنند، اما نقشه‌ی فرار آن‌ها در میانه‌ی راه با شکست روبه‌رو می‌شود. آن‌ها پس از گرفتار شدن در یک طوفان سهمگین، بر روی جزیره‌ای سقوط می‌کنند که کاملاً خالی از سکنه و نشانه‌های تمدن است. این پنج نفر که شامل یک مهندس، برده‌ای سیاه‌پوست که به‌تازگی آزاد شده، خبرنگاری کنجکاو، یک ملوان و پسر نوجوانش می‌شود باید در چنین شرایط دشواری زندگی خود را از نو بسازند. آن‌ها نه ابزار چندانی در اختیار دارند و نه امکاناتی برای راحتی، اما هرکدام باتکیه‌بر توانایی‌ها و دانش خود سعی می‌کنند نقشی در پیشبرد گروه ایفا کنند. در طول دوران سکونتشان در جزیره، آن‌ها با پدیده‌ها و اتفاقات عجیب و چالش‌برانگیزی روبه‌رو می‌شوند، اتفاقاتی که نه‌تنها زندگی روزمره‌شان را مختل می‌کند، بلکه گاهی به تهدیدی جدی برای جانشان تبدیل می‌شود.

داستان این کتاب با یک شرط‌بندی آغاز می‌شود. البته نه یک شرط‌بندی معمولی و ساده. فیلیاس فوگ اکثر روزهای خود را در باشگاه ریفورم در کنار دوستانش می‌گذارند. او در میان مردم به وقت‌شناسی و منظم بودن شهرت دارد، همیشه کارهای خود را سر وقت انجام می‌دهد و در زندگی شخصی‌اش از یک برنامه‌ی روزانه‌ی دقیق پیروی می‌کند. یک روز که فوگ مثل همیشه به باشگاه ریفورم رفته است، بین او و یکی از دوستانش بحثی رخ می‌دهد و در طی آن، فوگ بر سر بیست هزار پوند شرط می‌بندد که می‌تواند در هشتاد روز به دور دنیا سفر کند. او به دوستش قول می‌دهد که هشتاد روز دیگر، درست سر ساعتی معین به همین باشگاه بازگردد. او سپس برای اولین‌بار از زندگی منظم خود فاصله می‌گیرد و همراه خدمتکار فرانسوی وفادار خود این ماجراجویی بزرگ را آغاز می‌کند. فوگ و خدمتکارش باید با استفاده از وسایل نقلیه‌ی گوناگون به شهرهای مختلفی در سراسر دنیا سر بزنند. اگر آن‌ها نتوانند درست سروقت به لندن برگردند، فوگ نه‌تنها شرط‌بندی را می‌بازد، بلکه تمام ثروتی که در حسابش دارد را نیز از دست می‌دهد. 

ژول ورن این بار در این کتاب خواننده را با خود به اعماق ناشناخته‌ی زمین می‌برد. داستان از جایی آغاز می‌شود که پروفسور لیدنبراک دست‌نوشته‌ای باستانی پیدا می‌کند و به کمک برادرزاده‌اش، اکسل، آن را رمزگشایی می‌کند. آن‌‌ها از طریق این دست‌نوشته مسیر رسیدن به مرکز زمین را پیدا می‌کنند و متوجه می‌شوند که برای رسیدن به آن باید به درون آتشفشانی بروند که در ایسلند قرار دارند. پروفسور لیدنبراک که روحی ماجراجو و کنجکاو دارد، نمی‌تواند در برابر وسوسه‌ی این کشف مقاومت کند و اکسل، باوجود تردیدها و ترس‌های درونی‌اش، با او همراه می‌شود. آن‌ها در طول سفر دورودراز خود با خطرات بسیاری مواجه می‌شوند و درعین‌حال، با مناطق و پدیده‌هایی آشنا می‌شوند که تا پیش از آن، هیچ انسانی به آن‌ها دست نیافته است. مسیری که آن‌ها در این سفر از آن عبور می‌کنند شگفت‌انگیز و سرشار از نشانه‌هایی از دوره‌های کهن و فراموش شده است.  

کاپیتان گرانت و همراهانش گم شده‌اند و هیچ‌کس نمی‌داند آن‌ها ممکن است کجا باشند. یک روز لرد گلناروان به همراه خدمه‌ی کشتی‌اش نامه‌ای در بطری پیدا می‌کند که به سه زبان نوشته شده است. به دلیل آنکه نامه مدتی طولانی در دریا بوده بسیاری از قسمت‌های آن خراب شده‌اند و لرد گلناروان به‌سختی موفق می‌شود تا آن را رمزگشایی کند. او متوجه می‌شود که این نامه از طرف کاپیتان گرانت نوشته شده و او درخواست کمک کرده است. لرد گلناروان پیام او را به فرزندانش انتقال می‌دهد؛ ولی در این میان یک مشکل اصلی وجود دارد. ازآنجایی‌که نامه به سه زبان نوشته شده است، کاپیتان گرانت ممکن است در آفریقا، آمریکای جنوبی یا حتی استرالیا باشد. مری و رابرت، فرزندان کاپیتان گرانت، تصمیم می‌گیرند تا با همراهی لرد گلناروان به تمامی این مناطق سفر کنند تا پدرشان را پیدا کنند. آن‌ها باید برای رسیدن به پدر خود از موانع و چالش‌های بسیاری عبور کنند؛ علاوه‌بر این آن‌ها وقت زیادی نیز برای تلف کردن ندارند چراکه ممکن است جان کاپیتان در خطر باشد. 

میشل استروگف داستان مرد شجاعی به همین نام را تعریف می‌کند که در دوره‌ی سلطنت الکساندر دوم بر روسیه، به‌عنوان یکی از پیک‌های نامه‌بر کار می‌کند و وظیفه‌اش اطلاع‌رسانی و بردن پیام به مناطق مختلف است. با شورش یکی از شاهزاده‌های تاتار که در صدد انتقام‌جویی است، در مسیرهای ارتباطی مشکل ایجاد می‌شود و خطوط تلگراف کامل قطع می‌شوند. تزار که نگران جان برادرش است، تصمیم می‌گیرد تا میشل استروگف را به ایرکوتسک بفرستد تا به برادرش درباره‌ی حمله‌ی شورشیان هشدار دهد. میشل استروگف مجبور است برای رسیدن به ایرکوتسک از مسیرهای سختی عبور کند. او همچنین باید هویت خود را مخفی نگه دارد تا کسی او را به قتل نرساند. آیا این نامه‌بر شجاع موفق می‌شود تا مأموریت پردردسر خود را با موفقیت به پایان برساند؟