بهترین کتاب‌های آگاتا کریستی

فرض کنید توسط یک فرد ناشناس برای گذراندن تعطیلات به جزیره‌ای دورافتاده دعوت شده‌اید، واکنش شما چیست؟ این دعوت را می‌پذیرید یا آن را رد می‌کنید؟ این اتفاق درست همان‌چیزی است که نویسنده ماجرای کتاب را با آن شروع می‌کند. 

هفت مرد و سه زن که از اقشار موجه جامعه‌شان به‌شمار می‌روند به بهانه‌های مختلف به جزیره‌ی سلجر دعوت شده‌اند تا تعطیلات خود را در این جزیره بگذرانند اما این موضوع تنها وجه اشتراک آن‌ها نیست، چرا که همه‌شان در گذشته مرتکب اعمالی شده‌اند که به یک قتل منجر شده است. در ادامه و با کشته شدن یکی از مدعوین با الهام از شعری کودکانه به نام «ده پسربچه‌ی سرباز»، بازی کریستی با مخاطب برای یافتن قاتل آغاز می‌شود.

چقدر یک قاتل باید بدشانس باشد که درست در لحظه‌ای که قصد دارد پس از مدت‌ها برنامه‌ریزی نقشه‌ی یک انتقام را عملیاتی کند، با حضور اتفاقی کارآگاه پوآرو مواجه شود؟  

داستان کتاب قتل در قطار سریع‌السیر شرق از جایی شروع می‌شود که کارآگاه پوآرو پس از انجام مأموریتی در سوریه قصد سفر و اقامت چندروزه در ترکیه را دارد که با دریافت یک تلگراف اضطراری به لندن فراخوانده می‌شود. او همان‌روز با تهیه‌ی بلیط یک قطار سریع‌السیر استانبول را به مقصد لندن ترک می‌کند. 

مسافرین این قطار را طیف گسترده‌ای از اقشار تشکیل می‎دهند و یکی از آن‌ها تاجری آمریکایی است به نام راچت که طی یک ملاقات خصوصی از پوآرو می‌خواهد محافظت از جانش را برعهده بگیرد. پوآرو نمی‌پذیرد و راچت همان‌شب، در حالی که قطار به‌خاطر بارش سنگین برف متوقف شده‌است، به قتل می‌رسد.

این‌که کریستی با کدام‌یک از 66 داستان جنایی خود به شهرت رسیده پرسشی است که پاسخ آن می‌تواند یک تبلیغ تمام‌عیار برای یک کتاب باشد. قتل راجر آکروید، کتابی است که به عقیده‌ی بسیاری از صاحب‌نظران، کریستی شهرت خود را مدیون نگارش آن است.

ماجرا با مرگ خانم فرارز شروع می‌شود. او که قرار بوده با مرد ثروتمندی به نام راجر آکروید ازدواج کند در آخرین مکالمه با آکروید اعتراف می‌کند که همسر سابقش را به قتل رسانده است و شخصی که از این موضوع اطلاع دارد، مشغول اخاذی از اوست. مرگ خانم فرارز که در نگاه اول خودکشی به‌نظر می‌رسد شروع داستانی است که با قتل راجر آکروید اوج می‌گیرد. در این میان پوآرو که دوران بازنشستگی خود را در روستایی به نام کینگزابوت می‌گذارند، مسئولیت حل این پرونده را بر عهده می‌گیرد.

شاید اولین سوالی که با شنیدن نام کتاب شبح مرگ بر فراز نیل به ذهن مخاطب خطور می‌کند این باشد که آیا واقعاً این کارآگاه پوآرو است که به دنبال کشف رازهای نهفته در پس قتل‌ها و جنایات می‌رود یا برعکس، این حوادث جنایی‌اند که او را دنبال می‌کنند؟

در شروع داستان کتاب، زوج جوانی که برای ماه‌عسل به مصر آمده‌اند روی یک کشتی تفریحی روی رود نیل در حال سفر هستند و کارآگاه پوآرو نیز یکی از مسافران همین کشتی است. در طول سفر دختر و پسر جوان احساس می‌کنند کسی آن‌ها را تحت‌نظر دارد و در ادامه، دختر به قتل می‌رسد. حال این وظیفه‌ی کارآگاه پوآرو است که کشف کند در پس پرده‌ی این واقعه‌ی هولناک چه اتفاقاتی رخ داده است.

در طول تاریخ قاتلان زنجیره‌ای بسیاری وجود داشته‌اند که قربانیان خود را بر اساس یک ویژگی مشترک انتخاب ‌کرده‌اند، اما آن‌چه کریستی در کتاب قتل‌های الفبایی به آن می‌پردازد یک گونه‌ی ویژه از انتخاب قربانی است: قتل براساس حروف الفبا!

آلیس اشر در شهر آندور، بتی برنارداز از شهربکسیل-ان-هیل و سومین نفر سر کارمیل کلارک از شهر چرچستون سه نفری هستند که در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای موسوم به قتل‌های الفبایی کشته شده‌اند؛ اما این تنها نکته‌ی عجیب این پرونده نیست؛ چرا که قاتل این قتل‌ها قبل از از ارتکاب هر قتل به پوآرو نامه می‌نویسد و او را از وقوع حادثه آگاه می‌کند!

اگر یافتن نقطه‌ی ورود هرکول پوآرو به داستان‌های آگاتا کریستی و مسیر تکامل شخصیت او برایتان جذاب است، خواندن طلوع در استایلز، اسرار خانه ییلاقی را از دست ندهید. این کتاب شامل دو داستان است که اولین و آخرین اثر آگاتا کریستی به‌شمار می‌روند.

در این کتاب با دو شخصیت متفاوت از پوآرو همراه می‌شویم. در بخش اول (طلوع در استایلز)، پوآرو یک بازرس بلژیکی است که در خلال جنگ‌جهانی اول به کشور انگلستان مهاجرت کرده و در یکی از املاک متعلق به خانم‌اینگلتورپ، صاحب عمارت استایلز، مستقر شده است. با قتل خانم اینگلتورپ، نخستین تحقیقات جنایی پوآرو در این کشور آغاز می‌شود.

اخبار جنایات همیشه پس از وقوع به گوش ما می‌رسد، اما آن‌چه این رمان کریستی را از دیگر داستان‌های جنایی متمایز می‌کند این است که در آن قاتل جزئیات قتل را پیش از وقوع منتشر ساخته است.
«روز جمعه، بیست‌ونهم اکتبر، ساعت شش‌ونیم بعدازظهر، در محل لیتل پلاکس، یک قتل انجام خواهد گرفت». این جمله همان‌چیزی است که قاتل مرموز این داستان در بخش آگهی‌های یک روزنامه محلی منتشر کرده است، اما ساکنین روستا در بهترین حالت آن را تبلیغی خلاقانه برای یک نمایش هنری می‌دانند. آن‌ها در زمان مقرر در محل اعلام‌شده حاضر می‌شوند تا به خیال خود، شاهد یک نمایش تئاتر سرگرم‌کننده باشند، اما برخلاف تصور مردم ساده‌‌ی دهکده‌ی چی‌پینگ کلگ‌هورن، این آگهی نه‌تنها مربوط به نمایش تئاتر نیست، بلکه جنایتی هولناک در پس آن نهفته که دهکده را در شوکی بزرگ فرو می‌برد.
این کتاب که از مجموعه‌ داستان‌های خانم مارپل آگاتا است، با شروع جذاب و روایت پرکشش خود به‌خوبی مخاطب را با خود همراه می‌کند.

اگر شاهد وقوع یک جنایت باشید، اولین کاری که می‌کنید چیست؟ در حالی که به پاسخ این سؤال فکر می‌کنید این شرایط را نیز در نظر بگیرید که شاهد وقوع یک جنایت بوده‌اید و دوست نزدیکتان یک کارآگاه خبره است؛ در این حالت انتخاب شما چیست؟

پاسخ احتمالی شما همان کاری است که خانم مک‌گیلکادی، دوست صمیمی دوشیزه مارپل، در مواجهه با قتل زنی جوان در قطار انجام می‌دهد. او ماجرا را برای خانم مارپل تعریف کرده و با پیگیری‌های او و کمک زنی به نام لوسی آیلس‌بارو موفق می‌شوند قاتل را بیابند.

در مورد جنایت‌های سربه‌مهر عموماً گذر زمان با حذف سرنخ‌ها به قاتل کمک می‌کند تا از مجازات بگریزد؛ مگر در مواردی که پای کارآگاه باهوشی چون هرکول پوآرو درمیان باشد. 

16 سال پس از محکومیت کارولین کرالس به جرم قتل همسرش، دخترش کارلا با هرکول پوآرو ملاقات می‌کند. در این جلسه، کارلا ادعا می‌کند که مادرش بی‌گناه است اما او نگران است که اگر این موضوع را فاش کند و حقیقت این قتل مشخص نشود، نامزدش او را ترک کند. پوآرو درخواست کمک به کارلا را می‌پذیرد و تحقیق در مورد این پرونده را آغاز می‌کند. او به‌سرعت درمی‌یابد که در روز قتل، پنج نفر دیگر نیز در خانه کرالس حضور داشته‌اند که او آن‌ها را «پنج خوک کوچک» می‌نامد.

«زیر هر آفتاب شرارتی پنهان است». این جمله را می‌توان یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین دیدگاه‌های کریستی درمورد قتل و جنایت دانست. 

این کتاب -که با نام شیطان زیر آفتاب نیز شناخته می‌شود- قصه‌ی زنی زیبا و اغواگر به‌نام آرلنا استوارت را روایت می‌کند. او که در گذشته هنرپیشه بوده است، برای گذراندن تعطیلات، همراه همسرش، کنت مارشال، به هتلی در یک جزیره‌ آمده است؛ همان محلی که کارآگاه پوآرو نیز برای تفریح در آن‌جا اقامت دارد.

 داستان با کشف جسد آرلنا در ساحل شروع می‌شود و در ادامه، پوآرو با بازجویی از مهمانان هتل درمی‌باید چندین نفر از آن‌ها به‌وضوح انگیزه‌ی لازم برای کشتن آرلنا را داشته‌اند.