نویسنده: ارنست همینگوی
مترجم: اسدالله امرایی
انتشارات: نشر افق
ارنست همینگوی از تأثیرگذارترین نویسندگان آمریکایی است که با سبک نوشتاری خود توانست خوانندگان بسیاری را مجذوب خود کند. سبک نوشتاری او شاید در ظاهر ساده بهنظر برسد؛ اما از عمق بسیاری برخوردار است. همینگوی معتقد بود کلمات علاوهبر معنای ظاهری، عمق و معنای نهفتهای نیز درون خود دارند و از همین موضوع در نوشتن آثارش بسیار بهره گرفت. او از جملات کوتاه و موجز برای نوشتن استفاده میکرد. استفادهی هوشمندانه از دیالوگها نیز از دیگر ویژگیهای مهم آثار او بهشمار میرود. مضامین آثار او اغلب مضامینی انسانی هستند. همینگوی در آثارش دستوری برای تصمیمگیری و نوع زندگی نمیدهد و تنها تلاش دارد تا خوانندگان را به فکر وادارد. در این یادداشت از بلاگ طاقچه به معرفی بهترین کتابهای همینگوی میپردازیم.
همینگوی در مردان بدون زنان برشهایی از زندگی را به رشتهی تحریر درآورده است؛ البته نه یک زندگی معمول. او از مردانی میگوید که بدون زنان زندگی میکنند. این مجموعه داستان کوتاه از نوشتههای اولیهی همینگوی است و همین داستانها نام او را بهعنوان یک نویسندهی داستان کوتاه زبردست بر سر زبانها انداخت. چهارده داستان کوتاه در این مجموعه وجود دارد و در تمام آنها نویسنده از احساسات مردانه میگوید. شخصیتهای اصلی مردانی هستند که یا تصمیم گرفتهاند بدون زنان زندگی کنند و یا نمیدانند با وجود زنان در زندگیشان چگونه برخورد کنند. در تپههایی مثل فیل سفید بحثی سرنوشتساز و دلخراش بین یک زوج جوان را میبینیم. در ده نفر سرخپوست داستانی از خیانت یک زن را میخوانیم. در سینیور مگیور با مردی مواجه میشویم که کلیشههای جامعه دربارهی مردان فشار زیادی را به او تحمیل میکند و در داستان مسابقهی پنجاه هزار دلاری جنگ بین وظیفه و افتخار را شاهد هستیم؛ مردی که بین جایگاه خود بهعنوان پدر و همسر و یک افتخارآفرین در جامعه در نوسان است. همینگوی مثل سایر آثارش در این داستانها نیز هیچ دستوری ندارد و تنها بهدنبال اندکی تفکر متفاوت است.
شاید بتوان گفت رمان کوتاه پیرمرد و دریا مشهورترین اثر ارنست همینگوی است. او در این رمان جدال بین یک پیرمرد و دریا را تصویر کرده است؛ گویی جدالی است که معنای زندگی و اندیشهی همینگوی دربان موضوع را نمایان میکند. پیرمرد ماهیگیری چیرهدست است؛ اما داستان از جایی شروع میشود که او به بدشانسی دچار میشود. هر چه به دریا میزند هیچ ماهیای به دست نمیآورد. پس از گذشت حدود سه ماه تصمیم میگیرد به جایی بسیار دور در دریا برود. بالاخره یک نیزهماهی بزرگ به تورش میخورد؛ اما این تازه شروع ماجراجوییها و جدال او با طبیعت خشن است. همینگوی جزئیات این سفر را چنان زیبا مینویسد که همه را مجذوب سیر داستان میکند و درنهایت خواننده را به حالی وا میگذارد تا خود سرانجام پیرمرد را قضاوت کند.
بخشی از کتاب صوتی پیرمرد و دریا را بشنوید.
پیرمرد و دریا
نویسنده: ارنست همینگوی
گوینده: اشکان عقیلیپور
انتشارات: رادیو گوشه
وداع با اسلحه از بهترین کتابهای حال حاضر دربارهی جنگ جهانی اول است. داستان این کتاب بازتابی است از آنچه که ارنست همینگوی در جنگ جهانی اول دیده و تجربه کرده است. وداع با اسلحه دربارهی زندگی جوانی آمریکایی است که در ایتالیا زندگی میکند و با شروع جنگ جهانی اول به ارتش میپیوندد. او در جنگ مجروح میشود و زمانی که برای درمان در بیمارستان بستری است عاشق پرستاری به نام کاترین میشود. همینگوی در خلال تاریکیها و تلخیهای جنگ عشق را همچون نشانهای از زندگی و همچون تابش نوری کمسو در داستان گنجانده است و این ستایش نویسنده را نسبت به زندگی و عشق نمایان میکند. همینگوی برای سرانجامِ کتاب ۳۶ پایانبندی را درنظر گرفته بود و درنهایت پایانبندیای که میخوانید را نوشت که نسبت به دیگر کتابهای او بسیار متفاوت است.
بخشی از کتاب صوتی وداع با اسلحه را بشنوید.
وداع با اسلحه
نویسنده: ارنست همینگوی
گوینده: امید تقوی
انتشارات: آوانامه
ارنست همینگوی در کتاب داشتن و نداشتن یک داستان جنایی و پر از ماجرا با محوریت شخصیتی به نام هری مورگان را خلق کرده است. هری مورگان ناخدای کشتی است که به خاطر وضعیت بد اقتصادی مجبور شده تا به بازار سیاه وارد شود و کالاهای قاچاقی را بین کوبا و فلوریدا جابهجا کند. هری سر نترسی دارد و البته که جبر زندگی از او چنین ساخته است و اگر کاری پر پول پیش بیاید حتما قبول میکند حتی اگر خطرناک باشد؛ مثلاً او چند باری فراریها را با کشتیاش جابهجا کرده است. او در یکی از این جابهجاییها اما بدشانسی میآورد و با گروهی از انقلابیون کوبایی که بانک زدهاند روبهرو میشود و این شروع ماجراهای عجیب و غریب برای این ناخدای کشتی است. همینگوی در این کتاب گروههای مختلفی از اجتماع را فراخوانده و آنها را به چالش کشیده است. سبک ویژهی همینگوی در این اثر بسیار غالب است و از همینرو اثری خاص خلق شده است. ناصر تقوایی فیلم ناخدا خورشید را با اقتباس از این داستان ساخت.
بخشی از کتاب صوتی داشتن و نداشتن را بشنوید.
داشتن و نداشتن
نویسنده: ارنست همینگوی
گوینده: اشکان عقیلیپور
انتشارات: رادیو گوشه
برفهای کلیمانجارو از آثار مهم قرن بیستم است. همینگوی در این کتاب از درد و رنجهای آدمی و تأثیر آنها بر زندگی میگوید. کتاب با پاراگرافی آغاز میشود که ذهن خواننده را از همان ابتدا با یک سؤال درگیر میکند. لاشهی یک پلنگ یخزده در نزدیکی قلهی کوه کلیمانجارو چه کار میکند؟ چرا سختی این سفر را به خود داده است؟ و خواننده سپس با هری نویسندهای که به قانقاریا مبتلاست و در کمپ گیر کرده است آشنا میشود. گفتوگوهای بین هری و همراهش هلن دربارهی مرگ و زندگی خوانندگان را به سفری به اعماق وجود آدمی و زندگی انسانی میبرد. همینگوی با قراردادن تضادهای موجود در زندگی و تجربههای بسی اعجابانگیز آن در کنار هم آدمی را به تفکری عمیقتر وامیدارد. او سعی میکند دلیل وجود دردها و رنجها را در زندگی بیابد و معنایی برای آنها مشخص کند؛ اما نه بهصورت مستقیم بلکه با دعوت به تفکر.
بخشی از کتاب صوتی برفهای کلیمانجارو را بشنوید.
برفهای کلیمانجارو
نویسنده: ارنست همینگوی
گوینده: بهناز بستاندوست
انتشارات: انتشارات ماه آوا
خورشید همچنان میدمد اولین رمان ارنست همینگوی است. او در این کتاب از درد و رنجهای مردانی میگوید که از زمان جنگ جهانی اول همراه آنهاست و دست از سرشان برنمیدارد. او که در کتاب وداع با اسلحه از وقایع جنگ جهانی اول میگوید حالا در این کتاب دنیای پس از جنگ را تصویر میکند و زندگی سربازانی را میگوید که همچنان جنگ برایشان ادامه دارد و گویی هیچوقت تمام نمیشود. همینگوی در این کتاب ماجرای زندگی چند نویسنده و روشنفکر را مینویسد که در سالهای جنگ جهانی اول شاهد بدترین اتفاقات بودهاند و زخمهای عمیقی را با خود حمل میکنند و اکنون تصمیم میگیرند تا به مسافرت بروند بلکه خلأ زندگی خود را پر کنند و زندگی را با خوشی بگذرانند؛ اما غافل از آنکه گویی این کار سختتر از آن چیزی است که تصور میکنند. همینگوی در کنار روایت زخمهای ماندگار جنگ یک ماجرای پیچیدهی عاشقانه را نیز به تصویر کشیده است. این کتاب با نام دیگر زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست نیز در ایران ترجمه شده است.
بخشی از کتاب صوتی خورشید همچنان می دمد را بشنوید.
خورشید همچنان می دمد
نویسنده: ارنست همینگوی
گوینده: اشکان عقیلیپور
انتشارات: رادیو گوشه
در زمان ما در نگاه اول شاید یک مجموعه داستان کوتاه به نظر برسد؛ اما اینطور نیست. این کتاب روایتگر داستان زندگی یک فرد است که همینگوی آن را تکهتکه روایت میکند. با کنار هم قراردادن این تکهها زندگی یک فرد نمایان میشود. فردی که شخصیتی ویژه دارد. او وحشی و گویی از مناطق بکر آمریکاست. به چیزی دل نمیبندد و آگاهانه نسبت به همه چیز و همه کس بیتفاوت است. برای او آزادی و غنیمتشمردن دم ارزش والایی دارد. او دوست ندارد پایبند چیزی شود چون معتقد است پایبندشدن آدم را اسیر میکند و قلوزنجیر به پا میاندازد. همینگوی داستان زندگی این مرد خاص را از دوران کودکی و آمریکا شروع میکند. کمکم پیش میرود و صحنههای از زندگی این مرد را تصویر میکند و به جایی میرسد که گویی ناکجاست و این خواننده است که باید از میان این تکهها تصویر ذهنی خود را کامل کند.
ارنست همینگوی در بسیاری از آثارش تجربههای زندگی خود را دستمایهی داستانهایش قرار داده است. او مدتی بهعنوان روزنامهنگار در دوران جنگ داخلی اسپانیا حضور داشت و اخبار و حوادث آن زمان و تجربهاش را دستمایهی این اثر خود قرار داد. همینگوی در این کتاب هر گونه جنگی را محکوم میکند. به نظر او فرقی ندارد طرفین جنگ چه کسانی باشند؛ در هر صورت چیزی جز زشتی و تباهی و نابودی انسانیت را در پی ندارد. او به زیبایی این تصویر را برای مخاطب ترسیم میکند که هیچ راه درستی در جنگ وجود ندارد و درنهایت این مردمان هستند که در راه افکار دیگران و قدرتمندان قربانی میشوند. رابرت جوردن شخصیت اصلی کتاب یک مرد آمریکایی است که در جنگ داخلی اسپانیا شرکت میکند و در جبههی علیه فاشیستها میجنگد. او مأمور میشود تا پلی را در زمان مشخص منفجر کند. او که تصور میکند راهی که انتخاب کرده است راه درست است در هنگام انجام این مأموریت با واقعیت جنگ روبهرو میشود. فرق این اثر با دیگر آثار همینگوی در سبک نوشتاری او است. در این رمان از جملات موجز و دیالوگگونه خیلی خبری نیست و نویسنده همه چیز را با جزئیات توصیف میکند. این کتاب در ایران با عنوان زنگها برای که به صدا در میآید نیز ترجمه شده است.
همینگوی با این کتاب بار دیگر به شهر محبوبش پس از جنگ جهانی دوم سفر میکند؛ شهری در دل ایتالیا یعنی ونیز. او یک عشق پرشور و متفاوت را در این شهر به تصویر میکشد. کانتول یک سرهنگ آمریکایی است که پس از جنگ جهانی به ونیز میرود تا سالهای پایانی عمر خود را در این شهر زیبا بگذراند. او که با بیماری قلبی دستوپنجه نرم میکند امیدی برای زندگی ندارد؛ اما دیدار او با دختر جوانی به نام رناتا تمام محاسباتش را بههم میریزد. این دو با وجود اختلاف سنی زیاد عشقی شورانگیز را تجربه میکنند. عشق برای آنها چون گرمای امیدبخشی میماند که ناگهان در زندگی سرد و یخبندانشان تابیده است اما هر دو میدانند که این گرما و نور زیاد دوام نمیآورد و زمان زیادی ندارند تا نهایت استفاده را از آن ببرند.
ارنست همینگوی بخشی از سالهای جوانیش را در پاریس گذراند و آنجا با غولهای ادبیات و هنر آن زمان آشنا شد. او در کتاب پاریس جشن بیکران خاطرات سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ و خاطرات این نشست و برخاستها را به نگارش درآورده است. خاطرات او در این دوران که نویسندهای جوان و ناشناس است بسیار لطیف، احساسی و سرشار از تجربه است. او این کتاب را در سالهای پایانی زندگی خود نوشت و در آن از روزگاری میگوید که نوشتن برایش به قوت قلبی تبدیل شده بود و امید را به روحش هدیه میکرد. خواندن بخشی از زندگی این نویسندهی بزرگ از زبان خودش خالی از لطف نیست.
نویسنده: ارنست همینگوی
مترجم: شادی شریفیان
انتشارات: خانه داستان چوک
همینگوی هم رمان مینوشت و هم داستانهای کوتاه بینظیری خلق میکرد. اتفاقا اولین کتابی هم که منتشر کرد مجموعهای از چند داستان کوتاه و شعر بود. اما یکی از زیباترین داستانهای کوتاهی که از همینگوی بهجا مانده است، داستان تپههایی همچون فیلهای سفید است. داستان در زمینهی آرام اتفاق میافتد اما ناآرامی درونی شخصیتها را به خوبی میتوان لمس کرد. دختر و پسری که یکدیگر را دوست دارند، در یک میخانه نشستهاند و در تلاشند تا مشکلشان را حل کنند. دختر ناخواسته باردار شده است و پسر از او میخواهد که بچه را از بین ببرد. او تاکید میکند که دختر را دوست دارد اما هنوز برای پدر شدن آمادگی ندارد و دختر در تلاش است تا پسر را راضی نگه دارد، صرفنظر از اینکه آیا این خواستهی خودش هم هست یا نه؟
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه