
در دوران افسردگی چه کتابهایی بخوانیم؟
نشستن در چشم دیگران و حسکردنِ احساساتشان از عمیقترین لذتهای کتابخوانی است. شاید زیاد شنیده باشیم که کتاب تجربهی دیگران را در اختیار ما میگذارد. این حرف تاثیر زیادی ندارد، مگر اینکه یکبار، هنگام خواندن کتابی، این تجربه مانند صاعقه به عمق جانمان بنشیند. صاعقهای که باعث میشود با شخصیت کتاب، گریه کنیم، بخندیم و حتی عاشقِ معشوقهاش شویم. در یادداشت «۶ نکته برای خرید کتاب مناسب» راهکارهایی پیشنهاد کردیم که بتوانید کتابِ مناسبِ حال و روزتان را انتخاب کنید. این یادداشت قرار است، چند کتاب برای روزهای تنهایی و رهایی از افسردگی پیشنهاد دهد.

سیزده دلیل برای اینکه
سیزده دلیل برای اینکه
مهمترین اثر جِی اَشِر، نویسندهی آمریکایی است که تاکنون به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شده و ۸ میلیون نسخه فروش داشتهاست. بهدلیل استقبال چشمگیر خوانندگان، سریالی به همین نام توسط کمپانی نتفلیکس نیز ساخته شده است. محور داستان خودکشی دختری دبیرستانی به نام هانا بیکر است.
هانا پیش از مرگش در تعدادی نوار کاست، دربارهی خودش و تصمیمش صحبت میکند. نوارها را به تعداد زیادی کپی میکند و برای کسانی که باعث خودکشیاش شدهاند میفرستد. هانا در این نوارها توضیح میدهد که چرا دست به خودکشی زده و چه کسانی در مرگ او مقصر بودهاند.
این داستان یک جورایی بامزهست
ند ویزینی نویسندهی آمریکایی در سن بیست سالگی به علت بیماری افسردگی راهی آسایشگاه روانی شد. «این داستان یک جورایی بامزهست» به عنوان یکی از بهترین رمانهای آمریکا شناخته شده است. براساس این کتاب، فیلمی به همین نام نیز ساخته شده.
نوجوانی بلندپرواز به نام کرگ گیلنر قصد دارد که در زندگی موفق شود. این موفقیت، مستلزم آن است که کرگ به دبیرستانی معتبر راه پبدا کند تا بتواند شغل مورد نظرش را انتخاب کند. وقتی کرگ به دبیرستانی برجسته در منهتن وارد میشود، اضطراب و فشاری غیرقابل تحمل را احساس میکند. کرگ از غذا خوردن و خوابیدن دست میکشد و یک شب، تا آستانهی مرگ نیز پیش میرود:
«داشتم خواب میدیدم. نمیدونم چه خوابی بود ولی وقتی بیدار شدم حس افتضاحی نسبت به بیداری داشتم. نمیخواستم بیدار شم. وقتی خواب بودم خیلی بیشتر بهم خوش میگذشت و این واقعاً ناراحتکنندهس. تقریباً چیزی مثل یه کابوس وارونه بود، مثل وقتیکه داری کابوس میبینی و از خواب میپری و خیالت راحت میشه. منتها وقتی بیدار شدم کابوسم شروع شد.»
«و این کابوس که میگی چی هست گریگ؟»
«زندگی.»
«زندگی یه کابوسه؟»
«آره.»

خانم دالاوی
خانم دالاوی
«خانم دالاوی» مهمترین رمان ویرجینیا وولف نویسندهی صاحبسبک انگلیسی است. در این کتاب، زمان نمودی پُررنگ دارد. وولف که میخواست شکل تازهای از رمان را ارائه دهد، در سال ۱۹۲۵ با نوشتن رمان خانم دالاوی برای اولین بار الگوی زمان را برهم زد و با جسارت طرح داستان را به یک روز واحد، یک منطقه (شهر لندن) و یک شخصیت واحد در مرکز داستان محدود کرد.
وولف این کتاب را به شیوهی سیالذهن نوشت. داستانِ کتاب پیوسته بین زمان حال و گذشتهی شخصیتها حرکت میکند و روند ماجراها خطی نیستند. داستان از زبان کلاریسا دالاوی، روایت میشود. با خواندنِ این کتاب احساس میکنید که پابهپای راوی در خیابانهای لندن قدم میزنید. آدمها و محلههای شهر را ار نگاه کلاریسا میبیند و با افکار و احساساتش آشنا میشوید.
کتاب الکترونیکی و کتاب صوتی خانم دالاوی را میتوانید با ترجمهی خجسته کیهان بخوانید و بشنوید.
در جستوجوی آلاسکا
«در جستوجوی آلاسکا» اولین رمان نویسندهی موفق و محبوب آمریکایی، جان گرین است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. داستان کتاب در فضای مدرسه میگذرد و از عشقهای نوجوانانه میگوید.
مایلز هالتر زندگی بیماجرایی را میگذراند. او تصمیم میگیرد به مدرسهای شبانهروزی کلور کریک در فلوریدا برود. تنها سرگرمی و علاقهی مایلز خواندن آخرین جملات نویسندهها و انسانهای بزرگ است. جملهای از فرانسوا رابله در کتاب زندگینامهی او توجه مایلز را جلب کرده است: «من به جستوجوی شایدِ بزرگ میروم.» و اینجا است که مایلز تصمیم میگیرد در جستوجوی «شایدِ بزرگ خود باشد. در شبانهروزی او با دختری به نام «آلاسکا یانگ» آشنا میشود. دختری زیبا، جذاب، باهوش و بامزه که ذهن پیچیدهای دارد. دختری حیرتانگیز که وجودش بهخودی خود نوعی رخداد است. او مایلز را به دنیای خودش میبرد و راه رسیدن به «شایدِ بزرگ» را برایش هموار میکند و البته چیزی را از او میگیرد. قلبش را.
در یادداشت «کتابها ما را به سفر میبرند» کتابهای پیشنهاد دادهایم که شما را در دنیای سفر غرق میکنند. پیشنهاد میکنیم سری به آن یادداشت هم بزنید.

کتابها ما را به سفر میبرند

ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
ورونیکا دختر جوانی است که با وجود داشتن زندگی خوب، به پوچی میرسد و میخواهد به زندگیاش خاتمه دهد. او هر چه دنبال یک بهانه برای خودکشی میگردد، چیزی پیدا نمیکند. نه در عشق شکست خورده و نه فقر به او فشار آورده است. خانواده و تحصیلات خوب و حتی دوستی با مردانی جذّاب هم مانع تصمیم او برای به پایان رساندن زندگیاش نمیشوند.
ورونیکا از تکراری بودن زندگی خسته شده است. در نهایت با خوردن قرص، خواستهاش را عملی میکند، ولی دوباره چشمهایش باز میشوند. آن هم در شرایطی که دستانش را بستهاند و سیمهای زیادی به او متّصل است. وقتی هوشیاریاش را بهدست میآورد، میفهمد که در یک بیمارستان روانی بستری شده است. پزشک به او خبر میدهد که در اثر خوردن قرصها، به یک عارضهی قلبی دچار شده و بیشتر از یک هفته زنده نخواهد ماند.
ورونیکا از شنیدن این خبر، خوشحال میشود. در یک هفتهای که بین مرگ و زندگی سرگردان است، در بیمارستان با پسر جوانی به نام ادوارد آشنا میشود که زندگی و باورهای او را دگرگون میکند. ورونیکا همراه با ادوارد به شهر میگریزد؛ چون حس میکند دلش برای شهر تنگ شده و میخواهد در میان مردم شهر، از دنیا برود ورونیکا همراه ادوارد، هر جای شهر را که دوست داشت، میگردد. در آخرین شب از فرصت باقی مانده برای زنده ماندن، در کوهپایه خوابش میبَرَد…
این کتاب اثر نویسندهی نامدار برزیلی پائولو کوئلیو است که با کتاب «کیمیاگر» به شهرت جهانی رسید. کتاب صوتی ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد را با ترجمهی آرش حجازی و صدای نیکی کریمی بشنوید.
کتاب، درمان افسردگی
تکرار و یکنواختی روزها، بستری است که انسان را در دام افسردگی میاندازد. اتفاقهای جدید و غیرمنتظره یکی از راههایی است که میتواند ما را از این روزمرگی نجات دهد. کتابها میتوانند اتفاقهای تازه زندگیمان باشند. در قرن نوزدهم، راه درمان افسردگی یا اضطراب این بود که چندماهی را در آسایشگاهی روستایی در میان درختان و کوهها با آرامش سپری کنید و کتاب بخوانید. در قرن بیستم قرصها اختراع شدند و وعده دادند که همهچیز را حل خواهند کرد، ولی نیاز انسان به آرامش و خواندن کتاب با هیچ قرصی برطرف نمیشود. انسانها با خواندن از خود رها میشوند. ما تبدیل میشویم به انسانِ دیگری با انگیزهها، تردیدها و احساسهایی متفاوت که در جهانِ دیگری زندگی میکند.
اگر میخواهید کتابهای علمی و روانشناسی با موضوع افسردگی بخوانید، میتوانید سری به دستهی کتابهای افسردگی در طاقچه بزنید.
شما چه کتابهایی برای دوران افسردگی پیشنهاد میکنید؟