نویسنده: اسکات فیتز جرالد
مترجم: رضا رضایی
انتشارات: نشر ماهی
گتسبی بزرگ با عنوان انگلیسی The Great Gatsby نوشتهی اف. اسکات فیتزجرالد، یکی از شاخصترین رمانهای ادبیات قرن بیستم آمریکا است که اغلب به عنوان تصویری روشن و در عین حال انتقادی از «رویای آمریکایی» شناخته میشود. این اثر که در سال ۱۹۲۵ منتشر شد، نهتنها روایتگر داستان عشق و جاهطلبی است، بلکه با ظرافت تمام، تناقضهای اجتماعی و شکاف طبقاتی دههی ۱۹۲۰ را آشکار میکند. فیتزجرالد با نثری شاعرانه و پر از جزئیات تصویری، فضایی خلق میکند که هم مجلل و فریبنده است و هم سایهای از زوال و پوچی بر آن افتاده. در این یادداشت از وبلاگ طاقچه، نقد و بررسی این اثر ادبی شاخص را میخوانید.
«در سال هایی که جوانتر و به ناچار آسیبپذیرتر بودم پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزه مزه می کنم. وی گفت: ” هر وقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همهی مردم مزایای تو رو نداشتهن.”»(ترجمهی کریم امامی)
این جملات آغازین رمان گتسبی بزرگ است؛ اثری از اسکات فیتز جرالد که در زمان انتشارش فروش چشمگیر نداشت، اما بعدها بهعنوان یکی از مهمترین رمانهای ادبیات آمریکا تثبیت شد. داستانی که از زبان نیک کارهوی روایت میشود؛ مردی از غرب میانهی آمریکا که برای کار در والاستریت به نیویورک میآید و در همسایگی جی گتسبی، مردی مرموز و ثروتمند، ساکن میشود. گتسبی با مهمانیهای باشکوه و پرخرجش شهره است، اما همهی این تجملات تنها نقابی است برای هدفی شخصی: جلب توجه دِیزی بیوکنن، عشق قدیمیاش. دیزی اکنون با تام بیوکنن، مردی از طبقهی ثروتمند آمریکا، ازدواج کرده است. در پس این داستان عاشقانه، فیتزجرالد جهانی را ترسیم میکند که در آن ثروت، جاهطلبی و هوس در هم تنیدهاند و رویاها زیر فشار واقعیت و فساد فرو میپاشند.
نیک کارهوی، راوی داستان، پس از پایان خدمت در جنگ جهانی اول از مینهسوتا به نیویورک نقل مکان میکند تا در حوزه اوراق بهادار کار کند. او خانهای کوچک در محلهای به نام وست اگ (West Egg) اجاره میکند؛ جایی که ثروتمندان «نوکیسه» ساکناند. درست در همسایگیاش، عمارتی مجلل و پرشکوه قرار دارد که صاحبش، مردی مرموز و بسیار ثروتمند به نام جی گتسبی، هر هفته مهمانیهای عظیم و پرزرقوبرق برگزار میکند؛ مهمانیهایی با موسیقی، مهمانان بیشمار و تجمل بیپایان.
بهتدریج نیک با گتسبی آشنا میشود و درمییابد که تمام این شکوه و ولخرجیها هدفی در پس خود دارد: گتسبی میخواهد عشق قدیمیاش، دیزی بیوکنن، را دوباره به دست آورد. دیزی اکنون با تام بیوکنن ازدواج کرده؛ مردی از طبقهی «Old Money» که ثروت خانوادگی، غرور و روحیهای سلطهگر دارد. نیک با کمک دوستش، جردن بیکر، زمینهی دیدار مجدد گتسبی و دیزی را فراهم میکند. این دیدارها رابطهای احساسی را از نو شعلهور میکند و گتسبی مطمئن است که میتواند گذشته را دوباره زنده کند.
در طول داستان، راز گذشته گتسبی آشکار میشود: او از خانوادهای فقیر برخاسته و ثروتش را با روشهای نهچندان مشروع به دست آورده است. انگیزهی اصلیاش نه صرفاً پول، بلکه ساختن تصویری از خود بوده که دیزی را دوباره جذب کند.
تنشها زمانی اوج میگیرد که تام به رابطهی دیزی و گتسبی پی میبرد. در یک روز گرم تابستانی، گروهی به نیویورک میروند و در هتلی لوکس، تام با گتسبی روبهرو میشود. در راه بازگشت، تراژدی رخ میدهد: مِرتل ویلسون، معشوقهی تام، با خودرویی برخورد میکند و کشته میشود. دیزی پشت فرمان بوده، اما گتسبی برای محافظت از او مسئولیت را بر عهده میگیرد.
جورج ویلسون، شوهر مِرتل، که از غم و خشم به مرز جنون رسیده، گمان میکند گتسبی قاتل همسرش است. او به عمارت گتسبی میرود، او را به ضرب گلوله میکشد و سپس خودکشی میکند.
گتسبی در حالی میمیرد که جامعهای که روزی گرد او میچرخید، با بیاعتنایی کامل از کنارش میگذرد و جز نیک و چند نفر معدود، کسی در مراسم خاکسپاریش حاضر نمیشود. نیک که از سطحینگری و پوچی ارزشهای طبقهی مرفه به ستوه آمده، نیویورک را ترک کرده و به زادگاهش بازمیگردد.
رمان، همزمان با روایت داستانی عاشقانه و تراژیک، تصویری از دههی ۱۹۲۰ آمریکا ارائه میدهد؛ دورانی که زرقوبرق و لذتطلبی، زیر سایهی فساد، بیمعنایی و فاصلهی طبقاتی پنهان شده بود. گتسبی در این میان، نماد آرزویی است که هرگز به واقعیت بدل نمیشود؛ «رویای آمریکایی» که درخشش ظاهری دارد اما در درون تهی است.
بخشی از کتاب صوتی گتسبی بزرگ را بشنوید.
گتسبی بزرگ
نویسنده: اسکات فیتز جرالد
گوینده: آرمان سلطانزاده
انتشارات: آوانامه
رمان گتسبی بزرگ اغلب بهعنوان نمادی از «عصر جَز» شناخته میشود؛ اصطلاحی که فیتزجرالد برای توصیف دههی ۱۹۲۰ آمریکا بهکار میبرد. این دوره، زمانی بود که کشور به اوج رونق اقتصادی و تغییرات فرهنگی رسیده بود و رمان نیز بازتابی از همین فضای پرجنبوجوش و تحول است. موسیقی جَز، مهمانیهای پرزرقوبرق، مدهای نو، و آزادیهای بیشتر، نماد جذابیت و زرقوبرق ظاهری این دوره بودند. اما در پس این جلوهها، فساد مالی، نابرابری اجتماعی و پوچی عمیقی پنهان بود و بسیاری از منتقدان این داستان را نقد فیتزجرالد به «نسخهی جدید و فاسدشده»ی رویای آمریکایی میدانند. برای نسلهای قبلی، رویای آمریکایی بیشتر به معنای جستوجوی زندگی بهتر و شرافتمندانه بود؛ یعنی کار سخت، ساختن آینده، و رشد فردی. اما در دههی ۱۹۲۰، این رویا داشت کمکم مساوی میشد با پولدرآوردن سریع، تجمل و مصرفگرایی.
گتسبی نمونهی این «موفقیت» ظاهری است: کسی که از صفر شروع کرده و ثروتی به دست آورده است؛ اما انگیزهی اصلیاش رسیدن به دیزی است، و آن هم بهخاطر تصویری که پنج سال پیش ازش داشته است، نه خودِ واقعی دیزی. فیتزجرالد نشان میدهد که حتی وقتی گتسبی به پول و موقعیت رسید، چیزی که واقعا میخواست را به دست نیاورد. این برای فیتزجرالد نمادی است از اینکه رویای آمریکایی به بنبست خورده است؛ چون مشکل، فقط در پول نیست، بلکه در محدودیتهای انسانی، گذشتهی غیرقابلبرگشت، و شکاف طبقاتی عمیق است. فیتزجرالد با نمایش تجملاتِ توخالیِ مهمانیها و سطحیبودن روابط، این رویا را به پرسشی تاریخی و اخلاقی تبدیل میکند.
مبحث شکاف طبقاتی از جهتی در داستان پررنگ میشود که تمایز میان «ثروتمندان قدیمی» یا به اصطلاح old moneyها و «تازهبهدورانرسیدهها و نوکیسهها» new moneyها را به تصور میکشد.
در نتیجهی رونق اقتصادی دههی ۲۰ آمریکا، بسیاری از کسانیکه قبلا متعلق به طبقهی متوسط یا حتی پایین جامعه بودند، ناگهان از راه تجارت، سرمایهگذاری یا حتی فعالیتهای غیرقانونی (مثل قاچاق الکل در دوران ممنوعیت) توانستند ثروتی برای خود بههم بزنند. به این آدمها اصطلاحاً «نوکیسه» گفته میشده چراکه ثروتشان تازه و بهسرعت بهدستآمده بود. از طرفی دیگر، ثروتمندان و اشراف قدیمی، به خانوادههایی تعلق داشتند که نسلها ثروت و قدرت داشتند و ثروتشان از راههای سنتی، مثل زمینداری یا تجارت بزرگ، آمده بود. اینها خودشان رو مظهر «فرهنگ، اصالت و سلیقه» میدانستند و به تازهبهدورانرسیدهها با دیدهی تحقیر نگاه میکردند، حتی اگر ثروتشان چندین برابر بود.
در «گتسبی بزرگ»، فیتزجرالد این شکاف فرهنگی را خیلی برجسته میکند: دیزی و تام نمایندهی طبقهی ثروتمندان و اشراف قدیمی هستند و غروری پنهان نسبت به طبقهشان دارند. گتسبی نمایندهی طبقهی نوکیسههاست؛ پولدار شده است، ولی نه از مسیر سنتی. سبک زندگی پرزرقوبرق و مهمانیهای بزرگش برای اشراف قدیمی «بیکلاس» حساب میشود، حتی اگر ثروتشان مشابه یا بیشتر باشد.
چیزی که باعث میشود این موضوع در این رمان آنقدر پررنگ باشد، این است که فیتزجرالد عملاً با این تقابل نشان میدهد رویای آمریکایی (ایدهای که هر کسی میتواند با تلاش به هرچه میخواهد برسد) یک لایهی پنهان و تلخ دارد: حتی اگر به قلهی ثروت برسی، هنوز ممکن است در نگاه بعضیها «یکی از ما» حساب نشوی.
گتسبی بزرگ سرشار از نمادهاست که هر کدام بُعدی از دنیای رمان را بازتاب میدهند. شناختهشدهترین آنها، چراغ سبز در انتهای اسکلهی دیزی است؛ نشانهای از امید و رویایی که گتسبی هرگز به آن نمیرسد. چراغ سبز، فاصلهی میان آرزو و واقعیت را به تصویر میکشد و نمادی از وسوسهی جاودانهی «آمریکایی» برای پیشرفت و کامیابی است.
نماد دیگر، درهی خاکستر است که بین نیویورک و وست اِگ قرار دارد؛ جایی بیروح که نشانگر زوال اخلاقی و پوچی پشت زرقوبرق عصر جَز است. و چشمهای دکتر اکلبورگ نقششده بر بیلبوردی تبلیغاتی که بر این بیابان خاکستری نظارت میکنند، اغلب به عنوان نمادی از نگاه الهی یا ناظری که به تماشای فساد و زوال اخلاقی جامعهی آن دوران نشسته، تعبیر میشود.
یکی از آثاری که بعضی از منتقدان و پژوهشگران «گتسبی بزرگ» را با آن مقایسه کردهاند، سرزمینبیحاصل (The Wasteland) تی.اس.الیوت است؛ زیرا همانگونه که الیوت در «سرزمین بیحاصل» تصویری از فرسودگی فرهنگی و روحی بعد از جنگ جهانی اول را ارائه میدهد، فیتزجرالد هم در «گتسبی بزرگ» شهری را نشان میدهد که ظاهراً پر زرق و برق است، اما درونش تهی شده است. هر دو اثر بازتاب همان بحران زمانهاند: فروپاشی انسجامهای کهن (اسطورهها، ایمان مذهبی، آرمانگرایی رمانتیک) و جایگزینیشان با یک زندگی ماشینی، تجاری و بیروح.
یکی دیگر از مشابهتها، در کنار هم قراردادن تصاویر پراکنده و تکهتکه شده در کنار یکدیگر است. تکنیکی که تی.اس.الیوت در «سرزمین بیحاصل» و بقیهی اشعارش به کار میگرفته است تا حسی از ویرانی عصر مدرن را منتقل کند، اینبار توسط فیتزجرالد در این رمان استفاده شده است و با تکرار تصویرهایی مثل چراغ سبز، درهی خاکستر، چشمانِ بیلبورد، و مهمانیهای پرزرقوبرق، چهلتکهای از تصاویر را خلق کرده است که نمایانگر سرگشتگی انسان قرن ۲۰ است.
به گفتهی منتقدی به نام ریچارد لِهان، این مقایسه «گتسبی بزرگ» را از یک رمان اجتماعی صِرف فراتر میبرد و ابعاد مرموز و شاعرانهی این اثر را برجسته میکند. این نگاه کمک میکند بفهمیم چرا بعضی صحنههای رمان مانند تکههای ناتمام یا تصویرهای پراکنده به نظر میرسند و میتواند این برداشت را ایجاد کند که فیتزجرالد نثرش را چنان پرداخته که همچون قطعات یک شعر عمل کند، تا خواننده خود معنای اخلاقی را از میان آنها بیرون بکشد.
جالب است بدانیم که تی.اس. الیوت در نامهای به فیتزجرالد اشاره کرده است که «گتسبی بزرگ» را سه بار خوانده است. او گفته طی سالهای اخیر آن زمان (دههی ۱۹۲۰)، هیچ رمان جدیدی، چه انگلیسی و چه آمریکایی، به اندازهی این اثر او را به هیجان نیاورده است. به گفتهی الیوت، این کتاب نخستین گام جدیای است که داستاننویسی آمریکایی پس از هنری جیمز برداشته است.
جی گتسبی مردی با گذشتهای تا حدی نامعلوم است؛ کسی که در گذشته چندان مرفه نبوده، اما طی تنها پنج سال توانسته ثروتی چشمگیر به دست آورد و جایگاهی در میان طبقهی مرفه برای خود بسازد. او رویاپرداز و جاهطلب است و در عین رمانتیک بودن، نمیتواند با واقعیتهای زندگی کنار بیاید. گتسبی دلبستهی دیزی است، حتی اگر دیزی امروز دیگر همان زن پنج سال پیش نباشد؛ جملهی مشهورِ نیک: «گذشته رو نمیشه تکرار کرد.» و پاسخِ گتسبی: «نمیشه تکرار کرد؟ البته که میشه!» هستهی تراژدی او را نشان میدهد. گتسبی، دیزی را نه بهعنوان زنِ واقعیِ حال، بلکه بهعنوان تصویر آرمانیِ گذشته میپرستد. او میخواهد آنچه را که بوده بازسازی کند و برای رسیدن به این هدف به مسیرهایی میرود که چندان درست و قانونی نیستند. همین تناقض میان آرمانگرایی و واقعیت، شخصیت او را پیچیده و سرنوشتش را تراژیک میکند و در نهایت، قربانی رویایی میشود که هم خودش آن را ساخته و هم دیگران به آن پر و بال دادهاند. گتسبی را میتوان آخرین بازماندهی نسل قهرمانان آرمانگرای آمریکایی دانست؛ شخصیتهایی که همچون قهرمانان ادبیات رمانتیک، سرشار از ایمان به سرنوشت فردی، جستوجوی معنا و آرزوی رسیدن به کمالی فراتر از واقعیت روزمره بودند. این نگاه، گرچه در دنیای صنعتی و مادیگرای پس از جنگ دیگر جای چندانی نداشت، در وجود گتسبی همچنان زنده و پرشور باقی مانده بود.
نظرات کاربران دربارهی گتسبی بزرگ طیف وسیعی دارد. برخی خوانندگان از نثر شاعرانه و تصویرسازی دقیق فیتزجرالد قدردانی کرده و فضای دههی ۱۹۲۰ و نقدهای اجتماعی رمان را جذاب یافتهاند. اما در مقابل، تعدادی از خوانندگان گفتهاند که نتوانستهاند به طور کامل با داستان یا پیامهای آن ارتباط برقرار کنند و برایشان جای سؤال بوده که چرا این اثر به عنوان شاهکار ادبی شناخته شده است. بسیاری از کاربران بیان کردهاند که رمان نیازمند دقت و توجه بیشتری است و به همین دلیل، خواندنش سخت یا مبهم به نظر میرسد. برخی نیز معتقدند شخصیتها و داستان برایشان به اندازهی کافی قابللمس یا درگیرکننده نبودهاند. در نهایت، گتسبی بزرگ برای عدهای تجربهای ارزشمند و متفاوت بوده و برای برخی دیگر اثری نامفهوم یا حتی دستکم گرفته شده است. در عین حال، آن دسته از خوانندگانی که به تحلیلهای اجتماعی علاقه دارند، ارزش اصلی رمان را در بازتاب تضادهای طبقاتی، شورش علیه سنتها و فروپاشی رویای آمریکایی میدانند.
گتسبی بزرگ بیش از یک داستان عاشقانه یا ماجرایی جنایی است؛ تصویری چندلایه از جامعهی آمریکا در دورهای است که شکوفایی اقتصادی و زوال اخلاقی دست در دست هم داشتند. فیتزجرالد با زبانی شاعرانه و روایتی مبهم، به ما یادآوری میکند که فاصلهی میان رویا و واقعیت، گاهی بهاندازهی فاصلهی یک چراغ سبز در افق است؛ همیشه در دیدرس، اما دستنیافتنی.
این رمان هنوز هم پس از گذشت یک قرن، در بحثهای فرهنگی و ادبی جایگاه ویژهای دارد، زیرا پرسشهای بنیادینش دربارهی هویت، آرزو و ارزشها همچنان با زندگی امروز ما بیگانه نیستند.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه