نویسنده: فئودور داستایفسکی
مترجم: جلال آل احمد
انتشارات: انتشارات جامی
ترجمهی یک کتاب با میزان لذتبردن ما از آن اثر رابطهای مستقیم دارد. خوانندگان حرفهای خوب میدانند که اگر در بازار از یک کتاب چند ترجمه وجود داشته باشد، باید پیش از اقدام به خرید خوب جستوجو کنند تا ببینند که کدامیک از ترجمهها از دیگری بهتر است. در این میان، همیشه میشنویم که بسیاری از مردم میگویند که از خواندن کتابهای کلاسیک واهمه دارند. از نظر آنها این کتابها سختخوان، دشوار و خستهکننده هستند. جالب است بدانید که در اکثر مواقع این احساسات در اثر یک ترجمهی بد به وجود میآیند. درست است که کتابهای کلاسیک بهطورکلی سختخوانتر از کتابهای مدرن هستند؛ ولی اکثر آنها داستان جذابی دارند و اگر خوب ترجمه شده باشند، خواندن آنها نهتنها دشوار نیست که بسیار سرگرمکننده است.
ادبیات روسیه نیز در دید بسیاری از افراد غول ترسناک و پرهیبتی است که هیچ بهراحتی خوانده نمیشود. واقعاً هم ادبیات این کشور سختخوان است؛ ولی خوشبختانه در کشور ما مترجمان توانا و سختکوش بسیاری آثار ادبیات روسیه را به فارسی برگرداندهاند. تعداد زیادی از این ترجمهها چنان خوب و هنرمندانه انجام شدهاند که خواندنشان دستکمی از خواندن آن اثر به زبان روسی ندارد. در این یادداشت از وبلاگ طاقچه، ترجمههای مختلف کتاب قمارباز را مقایسه میکنیم، نکات مهمی را که دربارهی هریک از آنها وجود دارد بررسی میکنیم تا درنهایت بهترین ترجمه را پیدا کنیم.
قمارباز یکی از شخصیترین کتابهای فیودور داستایفسکی به شمار میرود. او در نوشتن این کتاب و همچنین در طراحی شخصیتهای آن از تجربیات شخصی خود الهام گرفته بود. داستان قمارباز دربارهی معلم جوانی است که نزد خانوادهای نسبتاً مرفه کار میکند. او متوجه میشود که استعداد خاصی در قمار دارد و رفتهرفته به این کار معتاد میشود. داستایفسکی خودش نیز به قمار علاقهای بیمارگونه داشت و ثروت خود را اینگونه به باد میداد. او اکثر کتابهای خود را تحتفشار شدید مالی و برای پرداخت بدهکاریهایش مینوشت. داستایفسکی اغلب مجبور بود در نوشتن شتاب به خرج دهد تا زودتر بدهیهای خود را پرداخت کند و قمارباز را نیز ظرف مدتی کمتر از یک ماه و زمانی نوشت که با مشکلات مالی بسیار مواجه بود.
داستایفسکی در این کتاب با جزئیات دقیق روان و افکار شخصیتها و همچنین هیجانات درونی آنها را به تصویر کشیده است. داستان سراسر تنش است و مدام ماجراهایی اتفاق میافتند که در ظاهر طنز ولی در باطن تلخ و گزنده هستند. بسیاری از شخصیتها نیز هنگام صحبت کردن از کلمات و اصطلاحات عامیانه استفاده میکنند. مترجم باید هنگام ترجمهی این کتاب لحن طنز و کنایهآمیز کتاب را حفظ کند و شیوهی گفتوگوی متفاوت شخصیتها را به بهترین شکل به زبان فارسی برگرداند.
عمده ترجمههای این کتاب از روی متن روسی و انگلیسی انجام شدهاند. گرچه تعداد اندکی از مترجمان نیز از متن فرانسوی برای ترجمه استفاده کردهاند؛ ولی ما در اینجا نمونهها را تنها به زبان روسی (زبان اصلی کتاب) و انگلیسی قرار میدهیم.
نمونهی اول به زبان روسی:
ся совсем и круто прибавил: — А то вы, пожалуй, их в воксал, на рулетку, поведете. Вы меня извините, — прибавил он, — но я знаю, вы еще довольно легкомысленны и способны, пожалуй, играть. Во всяком случае, хоть я и не ментор ваш, да и роли такой на себя брать не желаю, но по крайней мере имею право пожелать, чтобы вы, так сказать, меня-то не окомпрометировали…
— Да ведь у меня и денег нет, — отвечал я спокойно; — чтобы проиграть- ся, нужно их иметь.
نمونهی اول به زبان انگلیسی:
In the end, he became thoroughly angry and added sharply: ‘Otherwise, you might take them to the casino, to the roulette tables. You must excuse me,’ he added, ‘but I know that you are still rather frivolous and are capable, perhaps, of gambling. In any event, although I am not your mentor and do not wish to take on such a role, at the very least I have the right to desire that you, so to speak, do not compromise me …’
‘But I don’t even have any money,’ I answered calmly, ‘you need to have some money in order to lose it.’
نمونهی دوم به زبان روسی:
За столом французик тонировал необыкновенно; он со всеми небрежен и важен. А в Москве, я помню, пускал мыльные пузыри. Он ужасно много гово- рил о финансах и о русской политике. Генерал иногда осмеливался противо- речить, но скромно, единственно настолько, чтобы не уронить окончательно своей важности.
نمونهی دوم به زبان انگلیسی:
At the table the little Frenchman set a peculiar tone; he was offhand and pompous with everybody. But in Moscow, I recall, he would talk a lot of twaddle. He’d go on an awful lot about finance and Russian politics. The general would sometimes venture to contradict him, but modestly, only as much as was possible without doing real injury to his own self-importance.
در ادامه ترجمههای مختلف این کتاب را بررسی میکنیم تا بهترین آنها را پیدا کنیم.
نخستین ترجمهی کتاب قمارباز نخستین بار با کوشش جلال آل احمد و در سال ۱۳۲۷ به انتشار رسید. جلال آل احمد زمانی این کتاب را ترجمه کرد که تنها ۲۵ سال داشت و تازه فرانسه آموخته بود، ازاینرو این کتاب را نیز از نسخهی فرانسوی به فارسی برگردانده است. همچنین ازآنجاییکه او نسخهی فرانسوی کتاب را از آقای خانلری امانت گرفته بود در ابتدای ترجمهی خود از او تشکر کرده است.
ترجمهی نمونهی اول:
«آخر سر هم به خشم آمد و خیلی زننده و خشک گفت: «وگرنه شما خیلی خوب بلدید که بچهها را بردارید و به بازی رولت ببرید…» و بعد افزود که: «معذرت میخواهم، من میدانم که شما جلف هستید و آمادهی این هستید که خودتان را به قمار بکشانید، به هر جهت درعینحال که من لَله شما نیستم و علاقهای هم ندارم که باشم، حق این را دارم که از شما بخواهم خودتان را به بدنامی نکشانید.»
و من که از گفتهی خود او استفاده میکردم گفتم:
«شما فراموش کردهاید که من پول ندارم و برای این که آدم در قمار ببازد گویا پول لازم است.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«سر میز، مردک فرانسوی با وضعی توهینآمیز نشسته بود و همه را از بالا نگاه میکرد. در مسکو برعکس، اینطور که به یاد من مانده است همیشه داد سخن میداد. از مسائل مالی و سیاست روز خیلی صحبت میکرد. ژنرال گاهی به خودش اجازه میداد که با او مخالفت کند ولی خیلی با فروتنی و فقط برای حفظ شخصیت خودش.»
ترجمهی جلال آل احمد اولینبار از سوی انتشارات فردوسی به چاپ رسید و در طی سالهای بعد ناشران دیگری نیز اقدام به انتشار این ترجمه کردند و اصلاحات مختلفی بر روی آن انجام دادند. باوجود این اصلاحات، این ترجمه همچنان بهپای ترجمههای جدیدتری که از روی این کتاب انجام شدهاند نمیرسد. ترجمهی جلال آل احمد برای زمان خودش ترجمهی خوب و مقبولی بوده است؛ ولی شاید خوانندگان امروزی نتوانند بهراحتی با آن ارتباط برقرار کنند.
صالح حسینی از مترجمان شناختهشدهی کشورمان است که کتابهای کلاسیک و مشهور بسیاری را به زبان فارسی ترجمه کرده است. از جمله کارهای او میتوان به کتاب ۱۹۸۴ اثر جورج اورول، دل تاریکی اثر جوزف کنراد و خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر اشاره کرد. او همچنین آثاری چون مرگ ایوان ایلیچ و برادران کارامازوف را نیز از ادبیات روسیه ترجمه کرده است.
ترجمهی نمونهی اول:
«آخرالامر هم حسابی از کوره در رفت و با چهرهی سهمناک به گفته افزود: «شاید هم آنها را برداشتی با خودت بردی قمارخانه، سر میز رولت. باید ببخشی، ولی میدانم هنوز جوانی و عاجز از تشخیص خوب و بد، برای همین شاید بخواهی قماربازی پیشه کنی. بههرحال، گو اینکه نصیحت گوی تو نیستم و دلم هم نمیخواهد ناصح بازی دربیاورم، دستکم حق به زبان آوردن این آرزو را دارم که کاری نکنی که مرا مسبب بدانند…»
به لحنی آرام جواب دادم: «آخر من که پول ندارم و کسی که بخواهد پول ببازد، اول باید پول داشته باشد.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«سر شام، جناب فرانسوی بنای صحبت را بر شیوهی بسیار عجیبی گذشت. طرز رفتارش با همگان از سر بیاعتنایی و بندهنوازی است، تا آنجا که یادم میآید، در مسکو هم پر از باد دماغ بود. از بس راجع به مالیه و سیاست روس حرف زد که سرمان را برد. ژنرال گاهگاهی جسارتاً مخالفخوانی میکرد، منتها با احتیاط، همینقدر که منزلت خودش را حفظ کند.»
ترجمهی صالح حسینی از این کتاب در سال ۱۳۸۳ به انتشار رسیده است. به نظر میرسد که او این کتاب را از زبان انگلیسی به فارسی برگردانده است. از ویژگیهای سبک ترجمهی صالح حسینی این است که در آنها لغات کهن فارسی بسیار به چشم میخورد. گرچه این ویژگی بدی نیست؛ ولی باعث میشود که متن از اصل خود فاصله بگیرد و دشوارتر شود. در این دو نمونه ترجمه نیز میبینیم که لغات و ساختارهای پیچیدهی بسیاری به کار رفتهاند که سبب شدهاند فضای روسی متن کمرنگتر شود. بهطورکلی این ترجمه به متن اصلی وفادار است؛ ولی نیازی نبود که اینطور سختخوان ترجمه شود؛ چراکه متن اصلی هم به این اندازه دشوار نیست.
سروش حبیبی از دیگر مترجمان پرکاری است که آثار زیادی را از ادبیات روسیه به فارسی برگردانده است. او به جز زبان روسی، به زبانهای دیگری چون آلمانی، فرانسوی و انگلیسی نیز مسلط است. سروش حبیبی ترجمهی بسیاری از آثار داستایفسکی را برعهده داشته است و تمامی آنها را از زبان روسی به فارسی برگردانده است. ترجمهی کتاب قمارباز نیز از روی زبان اصلی انجام شده است.
ترجمهی نمونهی اول:
«عاقبت اوقاتش تلخ شد و به لحن عتاب افزود: «آخر میترسم هوس کنید و با آنها به کازینو بروید و آنها را هم به پای میز رولت ببرید.» و اضافه کرد: «ببخشید، ولی میدانم که شما هنوز خیلی سبکسرید و بعید نیست که… شاید قمار کنید. بههرحال گرچه مربی شما نیستم، و هیچ میلی هم ندارم که این وظیفه را به عهده بگیرم، دستکم حق دارم میل داشته باشم که شما… به اصطلاح حیثیت مرا لکهدار نکنید.»
من با خونسردی جواب دادم: «آخر با جیب خالی که نمیشود قمار کرد. آدم باید پولی داشته باشد که ببازد!»
ترجمهی نمونهی دوم:
«مردک فرانسوی سر نیز بیش از اندازه خود میفروخت و با همه سرسنگین بود، انگاری از دماغ فیل افتاده بود. به خاطر دارم که در مسکو که بود زیاد لاف میزد: بادکنک رنگین، پرزرقوبرق و توخالی! سر میز بیش از اندازه در خصوص مسائل مالی و سیاست روسیه اظهارنظر میکرد. ژنرال یکی دو بار جرئت کرد و به گفتههای او خرده گرفت، اما بسیار با ملایمت و احتیاط، به اندازهای که اعتبار خود را زیاد به خطر نیندازد.»
ترجمهی سروش حبیبی از این کتاب در سال ۱۳۹۳ به انتشار رسیده است. این ترجمه به متن اصلی وفادار است و سروش حبیبی لحن و فضای متن اصلی را نیز بهخوبی به فارسی برگردانده است. در ابتدای این مطلب گفتیم که شخصیتهای کتاب قمارباز اغلب با طنز خاصی صحبت میکنند و اصطلاحات و عبارات کنایهآمیز زیادی به کار میبرند. در این ترجمه نیز میبینیم که از تعبیرات عامیانهای چون «از دماغ فیل افتاده بود» و یا «سرسنگین بودن» استفاده شده است. چنین عباراتی گرچه برگردان مستقیم از زبان روسی نیستند؛ ولی ازآنجاییکه با متن سازگارند و آسیبی به آن وارد نکردهاند تعبیرات مناسبی به شمار میروند. علاوهبر این، چنین عباراتی معمولاً به ذهن مخاطب فارسیزبان نزدیکی بیشتری دارند و خواندن متن را برای او شیرینتر میکنند. مهم این است که مترجم هنگام بهکاربردن چنین اصطلاحات محاورهای از متن اصلی فاصله نگیرد.
بخشی از کتاب صوتی قمارباز را بشنوید.
قمارباز
نویسنده: فئودور داستایفسکی
گوینده: آرمان سلطانزاده
انتشارات: آوانامه
حمیدرضا آتش برآب از دیگر مترجمانی است که اغلب در زمینهی ترجمهی آثار روسیه فعالیت میکند. از دیگر ترجمههای مهم او میتوان به یادداشتهای زیر زمینی، مرشد و مارگریتا، شبهای روشن و مرگ ایوان ایلیچ اشاره کرد. او به زبان روسی تسلط دارد و کتاب قمارباز را نیز از زبان اصلی به فارسی ترجمه کرده است.
ترجمهی نمونهی اول:
«بعد هم جوش آورد و با تندی اضافه کرد: میترسم صاف بچهها را برداری ببری کازینو سر میز رولت. البته میبخشی، ولی میدانم آنقدر جوان و سبکسر هستی که به سرت بزند بروی و بازی کنی. درهرحال، قصد ندارم سرزنشت کنم، دلم هم نمیخواهد همچین نقشی داشته باشم، ولی حق دارم ازت بخواهم کاری نکنی که من را هم بهخاطرش سرزنش کنند…»
به آرامی جواب دادم: «قمار کردن پول میخواهد که من ندارم.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«سر غذا، جناب فرانسوی عجیب دور برداشته بود و با همه رفتاری جدی و لحنی رک و بندهنواز داشت. البته یادم هست که در مسکو هم سرش خیلی باد داشت. دربارهی مسائل مالی و سیاسی روسیه جوری وراجی میکرد که بیا و ببین. گهگاه ژنرال به خودش جرئت مخالفت میداد، اما خیلی فروتنانه و با احتیاط، طوری که به طرف برنخورد.»
ترجمهی حمیدرضا آتش برآب از این کتاب در سال ۱۳۹۵ به انتشار رسیده است. او همچنین در کنار داستان اصلی ۹ تفسیر از این اثر را نیز ترجمه کرده و در کتاب قرار داده است. ترجمهی آتش برآب از لحاظ وفاداری خوب است؛ ولی در برخی از قسمتها از متن اصلی کمی فاصله گرفته و به دلخواه مترجم تغییر کرده است. ترجمهی نمونهی دوم نیز چندان دقیق نیست و منظور متن اصلی را به درستی به مخاطب منتقل نمیکند. در متن اصلی گفته شده که مرد فرانسوی سر میز شام خودش را میگرفت؛ درحالیکه در مسکو زیاد حرف میزد و بداههگویی میکرد. یعنی بین رفتارش در مسکو و بر سر میز شام تفاوت زیادی بود. این در حالی است که در این ترجمه چنین چیزی دیده نمیشود. یا بهعبارتدیگر مترجم این نکته را چندان دقیق در ترجمه نمایان نکرده است. عبارت «سرش خیلی باد داشت» با متن اصلی هماهنگی ندارد؛ چرا متن اصلی بیشتر بر حماقت مرد فرانسوی تأکید دارد.
ترجمهی مریم صالحی از این کتاب در سال ۱۳۹۷ به انتشار رسیده و از زبان انگلیسی به فارسی برگردانده شده است.
ترجمهی نمونهی اول:
«آخر سر هم به خشم آمد و خیلی زننده و خشک گفت: «وگرنه شما خیلی خوب بلدید که بچهها را بردارید و به بازی رولت ببرید…» و افزود که: «معذرت میخواهم، من میدانم که شما جلف هستید و آمادهی این هستید که خودتان را به قمار بکشانید. به هر جهت درعینحال که من للِهی شما نیستم و علاقهای هم ندارم که باشم، حق این را دارم که از شما بخواهم خودتان را به بدنامی نکشانید.»
و من که از گفتهی خود او استفاده میکردم گفتم:
«شما فراموش کردهاید که من پول ندارم و برای اینکه آدمی در قمار ببازد، گویا پول لازم است.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«سر میز، مردک فرانسوی با وضع توهینآمیزی نشسته بود و همه را از بالا نگاه میکرد. در مسکو، برعکس اینطور که به یاد من مانده است همیشه دادِ سخن میداد. از مسائل مالی و سیاست روز، خیلی صحبت میکرد. ژنرال گاهی به خودش اجازه میداد که با او مخالفت کند ولی خیلی با فروتنی و فقط برای حفظ شخصیت خودش.»
این ترجمه جملات را از آنچه که واقعاً هستند سادهتر به فارسی برگردانده است و در برخی قسمتها نیز مترجم تغییراتی ایجاد کرده است. به عبارت دیگر، این ترجمه به یک ترجمهی آزاد نزدیکتر است تا یک ترجمهی وفادار.
پرویز شهدی از مترجمان پرکار کشورمان است که آثار مهم و شاخص بسیاری را از نویسندگانی چون داستایفسکی، کامو و کالوینو به فارسی ترجمه کرده است. او به دلیل تسلط به زبان فرانسوی کتاب قمارباز را نیز از این زبان به فارسی برگردانده است. ترجمهی او در سال ۱۴۰۰ به انتشار رسیده است.
ترجمهی نمونهی اول:
«آخر سر از کوره دررفت و با لحن خشنی افزود: وگرنه شاید آنها را به قمارخانه بکشانید. معذرت میخواهم؛ ولی میدانم که شما آن اندازه عقل توی کلهتان نیست که بتوانید جلوی خودتان را بگیرید و به پای میز قمار جلب نشوید، در هر صورت اگرچه من سرپرست و مسئول شما نیستم، بههیچوجه هم نمیخواهم چنین نقشی را بهعهده بگیرم، دستکم این حق را دارم از شما بخواهم کاری نکنید که باعث آبروریزی من بشود، البته اگر اجازه داشته باشم چنین حرفی را بزنم…»
به آرامی جواب دادم: ولی شما میدانید که من آه در بساط ندارم. برای دست زدن به قمار آدم باید پول داشته باشد.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«سر میز شام و در طول خوردن غذا مردک فرانسوی پا را از گلیمش بیشتر دراز کرد، با همه حالتی تحقیرآمیز و بیادبانه رفتار کرد. یادم میآید در مسکو دوست داشت حالت فریبندهای به خودش بگیرد. مدتی طولانی دربارهی مسائل مالی و سیاست در روسیه اظهار فضل کرد. ژنرال یک یا دو بار به خودش اجازه داد با اظهارنظرهای او مخالفت کند؛ اما خیلی به ملایمت، به این خاطر که برای همیشه به حیثیت خودش لطمه نزند.»
در نمونهی دوم این ترجمه نیز مشکل ترجمههای پیشین را میبینیم. افزونبر این، این ترجمه نسبت به ترجمههای قبلی آزادتر است و تا حدودی از متن اصلی فاصله گرفته است. ترجمه وفادار است ولی دقیق نیست.
ترجمهی مریم کرمی و مرتضی هانی در سال ۱۴۰۳ به انتشار رسیده است. در ابتدای ترجمهی آمده که آنها این کتاب را از زبان انگلیسی به فارسی برگرداندهاند.
ترجمهی نمونهی اول:
«سپس ناگهان با خشم و هیجان گفت: «در غیر اینصورت ممکن است وسوسه شوید که با بچهها به میزهای قمار بروید.» سپس ادامه داد: «باید از شما عذرخواهی کنم، اما میدانم که هنوز تا حدی بیمسئولیت هستید و ممکن است دوباره در دام قمار بیفتید. بههرحال، هر چند من قیم شما نیستم و تمایلی هم به این کار ندارم، اما حداقل حق دارم از شما بخواهم که خود را بدنام نکنید.»
حرفهایش را خوب گوش دادم و گفتم:
«اما شما فراموش کردهاید که من پولی ندارم و برای باختن در قمار به پول نیاز است.»
ترجمهی نمونهی دوم:
«در آن میز، مرد فرانسوی با حالتی متکبرانه نشسته بود و با نگاهی مغرور به همه مینگریست. به یاد دارم که در مسکو، همیشه دربارهی وضعیت مالی و سیاسی روسیه سخنرانی میکرد و ژنرال نیز گهگاه برای حفظ پرستیژ خود به طور مؤدبانه با او مخالفت میکرد.»
در این ترجمه برخی از قسمتهای متن اصلی حذف شده یا به صورت کوتاهتر به فارسی برگردانده شدهاند. انگار از حالوهوای متن روسی در این ترجمه هیچ خبری نیست و جملات بسیار ساده و دور از متن اصلی به فارسی ترجمه شدهاند.
از میان ترجمههایی که بررسی کردیم ترجمهی سروش حبیبی بیشترین محبوبیت را میان کاربران طاقچه دارد. بعد از ترجمهی او، ترجمههای جلال آل احمد، پرویز شهدی، حمیدرضا آتش برآب، مریم کرمی و مرتضی هانی و مریم صالحی همگی تقریباً به یک اندازه محبوب هستند. گفتنی است که ترجمهی صالح حسینی در طاقچه قرار ندارد. علاوهبر این، ترجمهی جلال آل احمد از سوی چند ناشر مختلف به انتشار رسیده است.
ترجمهی سروش حبیبی وفاداری بیشتری به متن اصلی دارد. همچنین ازآنجاییکه سروش حبیبی به زبان روسی مسلط است و این کتاب را نیز از زبان روسی به فارسی ترجمه کرده است، میتوان گفت که ترجمهی او نزدیکی بیشتری با فضا و لحن اصلی کتاب دارد. پس از ترجمهی سروش حبیبی، ترجمهی آتش برآب نیز میتواند گزینهی مناسبی باشد.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه