نویسنده: فتانه حاج سید جوادی (پروین)
انتشارات: نشر البرز
رمان بامداد خمار اگر نگوییم تنها رمان، اما یکی از رمانهای پرفروش طی حدود سی سال اخیر است که خود کتاب بیش از نویسندهاش شناختهشده و معروف گشته است. شاید اگر از بعضی خوانندههای این رمان اسم نویسندهاش را بپرسیم، چندان اطلاعی از وی نداشته باشند. یادداشت پیشِ رو از وبلاگ طاقچه، به معرفی و نقد رمان بامداد خمار میپردازد. امید که خوانندگان گرامی با خواندن آن اطلاعات لازم را دربارهی این رمان بهدست بیاورند؛ و آنهایی که رمان را نخواندهاند به خواندن آن ترغیب شوند.
فتانه حاج سید جوادی متولد ۱۳۲۴ کازرون، در سال ۱۳۷۴ اولین رمان خود با عنوان بامداد خمار را در ۴۳۹ صفحه نوشت و انتشارات البرز آن را چاپ و منتشر کرد. گفته میشود در ده سال اولی که انتشار یافت سیصدهزار نسخه به فروش رفته است. استقبال عامهی مردم از این رمان باعث شد که جزو رمانهای عامهپسند قرار بگیرد. در بخش نقد و تحلیل بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت که بامداد خمار از زمان انتشارش با نقدهای موافق و مخالف بسیاری روبهرو گردید. این رمان علاوه بر شهرتش در ایران در خارج از کشور هم شناختهشده است. سوزان باغستانی آن را به آلمانی ترجمه کرده و حدود دههزار نسخه از آن چاپ و به فروش رفته است. نیلوفر مجلسی نیز در سال ۲۰۲۲ آن را به انگلیسی ترجمه کرد.
بخشی از کتاب صوتی بامداد خمار را بشنوید.
بامداد خمار
نویسنده: فتانه حاج سید جوادی (پروین)
گوینده: شیما درخشش
انتشارات: آوانامه
ماجرای بامداد خمار اینگونه آغاز میشود که دختری تحصیلکرده و ثروتمند به اسم سودابه میخواهد با پسری ازدواج کند که آن پسر از نظر خانوادهاش مناسب دخترشان نیست؛ نه تحصیلات درست و حسابی دارد و نه به لحاظ فرهنگی به خانوادهی اینها میخورد. خلاصه پدر و مادر سودابه از دخترشان میخواهند تا پیش از ازدواج، سرگذشت عمهاش محبوبه را بشنود، آن وقت تصمیم بگیرد.
اصل داستان از اینجا آغاز میشود. محبوبه دختر بصیرالملک از خانوادهای اعیان است که عاشق و دلدادهی پسری فقیر که شاگرد مغازهی نجاری است میشود. محبوبه برای رسیدن به عشقش همهی خواستگارهایش از جمله منصور را که از خویشاوندان نزدیکش است رد میکند. خانوادهی محبوبه که میبینند از پس دختر خود برنمیآیند، خانهی کوچکی به اسم دخترشان میزنند و مغازهای برای رحیم میخرند ولی محبوبه دیگر اجازه ندارد به خانهی پدرش برگردد و با آنها در ارتباط باشد. محبوبه و رحیم ازدواج میکنند، اما این عشق سوزان مدت زیادی دوام نمیآورد. بداخلاقیهای رحیم و مادرش که با ازدواج پسرش آمده و با آنها زندگی میکند شروع میشود. پس از مدتی بچهدار میشوند. اما رحیم باز هم سربهراه نمیشود، بلکه بدتر به رابطه با زنان دیگر روی میآورد. در این میان، محبوبه هم هرچه برای حفظ زندگیاش تلاش میکند فایدهای ندارد. تنها فرزندشان یک روز به دلیل سهلانگاری مادر رحیم میمیرد و رحیم و مادرش به جان محبوبه میافتند و کتکش میزنند. محبوبه هم چاره را در رفتن به خانهی پدریاش میبیند. سرانجام پدر محبوبه طلاق دخترش را میگیرد. پس از مدتی محبوبه راضی میشود همسر سوم منصور که زمانی خواستگارش بوده بشود.
شخصیت اصلی رمان بامداد خمار محبوبه دختری اعیانی است. تنها تفاوت وی با رحیم و امثال او این است که در خانوادهی ثروتمندی بزرگ شده است، وگرنه او هم یک آدم معمولی است که معایب و محاسن خود را دارد. در این رمان با سیر تحول شخصیت محبوبه نیز روبهروییم. وی در ابتدا یک دختر خام و ساده و بیتجربه است که در خانوادهای با آداب و قوانین مخصوص به خود تربیت شده است، اما از وقتی که در دام عشق رحیم میافتد، به خاطر او جلوی خانوادهاش میایستد، خانوادهاش را ترک میکند و به زندگی با یک کارگر راضی میشود.
شخصیت رحیم که در اصطلاحات داستانی از آن به ضدقهرمان تعبیر میشود در دو بخش داستان متفاوت است. درواقع قبل از ازدواج یکجور و پس از ازدواج جور دیگری رفتار میکند. بنا به گفتهی نویسنده، شخصیت رحیم ابتدا از نگاه محبوبه که دختری خام و بیتجربه است به شکلی بیعیب و ایدئال توصیف میشود، اما همین که وارد زندگی مشترک میشود، چهرهی واقعی رحیم برای محبوبه آشکار میشود و با واقعیت روبهرو میگردد. اما نکتهای که نباید فراموش کنیم این است که ما با شخصیت رحیم از دیدگاه محبوبه آشنا میشویم.
یک شخصیت مقتدر است که با توجه به فرهنگ آن زمان که پدر مرکز دنیاست، همهی خصایص پدرسالاری را دارد، به محض نافرمانی از اوامرش مجازاتهایی چون نفی و طرد در نظر میگیرد. از نظر پدر، صلاح زن و دختر خود را بهتر از خودشان میداند.
رمان بامداد خمار برشی از زندگی و جامعهی سالهای ابتدایی ۱۳۰۰ است. رضاشاه تازه تاجگذاری کرده است. ناگفته نماند که بهجز جریان تاجگذاری و بعدتر موضوع کشف حجاب، دیگر به هیچ مسئلهی تاریخی اشاره نمیشود. اما با خواندن این رمان تاحدودی با طرز فکر آدمها در آن دههها و نیز سبک زندگی آشنا میشویم، اگرچه نویسنده چندان در این باره ریز و جزئی ننوشته است. درواقع آنقدر عام و کلی است که میتوان آن را بهراحتی تعمیم داد.
نکتهی جالب توجه که مهرک کمالی در تحلیل خود از این رمان به دست داده، تقارن محیط بیرون و درون خانه است. آنجا که حرف از رفتن قاجار است و تاجگذاری رضاخان، درون خانه هم اوضاع چندان خوب نیست. یا وقتی که ایران مسحور رضاخان شده، محبوبه هم مسحور رحیم شاگرد نجار شده است. در مجموع بامداد خمار بازتاب روح زمانه و نشانهی تغییرات شگرف در راه بود.
وقتی بامداد خمار منتشر شد، نظرات به دو دسته تقسیم شد؛ عدهای مثل نجف دریابندری از آن تعریف و تمجید کردند و عدهای دیگر مثل هوشنگ گلشیری آن را ضعیف و بیمایه خواندند. حتی برخی از منتقدان با عامهپسند دانستن آن، آن را جزو رمانهای زرد قرار دادند که ارزش توجه و نقد و تحلیل ادبی ندارد.
شهلا لاهیجی از نخستین ناشران زن پس از انقلاب بود. وی در نقد بامداد خمار نوشت که این رمان به لحاظ اخلاقی و اجتماعی نگاهی واپسگرایانه دارد؛ چراکه راه نجات شخصیت زن داستان را در همسر چندم شدن یکی از خواستگاران پیشینش میداند. منتقد دیگری در مجلهی زنان به این رمان بهعنوان اثری عامیانه با طرحی پیش پا افتاده پرداخت. ناهید کبیری نویسندهی این مقاله معتقد بود که محبوبه یک زن مازوخیستِ سبکسرِ ضعیف است و به دلیل همین ضعیف بودنش درنهایت به ازدواجی عقبمانده و مربوط به عصر حجر تن میدهد. همچنین کبیری بر این باور بود که با این پایانبندی و نتیجهگیری نویسنده مخاطب به این نکته میرسد که طبقهی ثروتمند هم صاحب ثروت و رفاه هستند و هم صاحب عاطفه و شرافت و اخلاق در جامعه.
افسانه نجمآبادی نظریهپرداز و تاریخنگار ایرانیآمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد در رشتهی مطالعات زنان و جنسیت در سال ۲۰۰۴ مقالهای منتشر کرد و از دیدگاهی متفاوت به رمان بامداد خمار پرداخت. این مقاله با عنوان «بامداد خمار: رنج سکسوالیته و عشق در ایران مدرن» در کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم منتشر شده است. مهمترین پرسش پژوهش نجمآبادی در این مقاله این بود که «چرا خوانندگان باید از رمانی که شور و اشتیاق جوانی را محکوم میکند لذت ببرند؟» به باور وی، بامداد خمار طرح پیچیدهای دارد. حال «اگر ما اشتیاق محبوبه را نه متوجه رحیم بلکه متوجه خود عشق بدانیم، یعنی اشتیاق برای افتادن در دام عشق، آن هم عشقی دیوانهوار، آنگاه میتوانیم رمان را از منظری تمثیلی تفسیر کنیم، روایتی دربارهی عشق دیوانهوار ایران به مدرنیته.» به عبارتی دیگر، رمان میخواهد از نوعی خرد سنتی در برابر عصیانگری زن جوان دفاع کند. نجمآبادی همچنین از پایانبندی رمان دفاع میکند. او مینویسد وقتی در پایان معلوم نمیشود که سودابه با شنیدن ماجرای زندگی عمهاش چه تصمیمی میگیرد، پس معلوم نمیشود که خوانندگان رمان هم درونمایههای اخلاقی کتاب را پذیرفته باشند. بهعلاوه، از آنجایی که عشق و عاشق شدن نمیتواند بدون عصیان و جسارت باشد، بهنوعی توجیهی برای محبوبیت این رمان در میان خوانندگان آن نیز هست؛ اینکه تلاش میکند مقابله و مبارزهی با نسلی را نشان دهد که برای رسیدن به عشقش عصیان و طغیان میکند.
بهاءالدین خرمشاهی از جمله طرفداران این رمان بود. وی میگفت بامداد خمار روایتی دربارهی دفاع از خرد و عقلانیت است.
خود نویسنده البته همیشه از اخلاقمند بودن داستانش دفاع میکرد و قصدش این بود که مخاطبان جوانش با خواندن آن پند و عبرت بگیرند.
در مصاحبهای که سالها پیش با حاج سیدجوادی انجام شده، نویسنده در آنجا در پاسخ به این سؤال که برخورد خوانندگان و نظرشان دربارهی کتاب چه بوده، میگوید: جدای از انتقاداتی که بعضی داشتند، اغلب خوانندگان از آن تعریف کردهاند. بعضی با بخشی از داستان همذاتپنداری کردهاند؛ بعضی گفتهاند زندگی دختر یا پسرمان را نجات داده؛ بعضی معلمها به شاگردهایشان توصیه کردهاند؛ یا حتی بعضی جوانها درک بهتری از نسل قدیم و نگرانی آنها برای فرزندانشان پیدا کردهاند.
شب سراب عنوان رمانی از ناهید پژواک است که در سال ۱۳۷۷ از سوی انتشارات البرز منتشر شد و تاکنون بیش از سی بار تجدید چاپ شده است. شب سراب همان ماجرای بامداد خمار است، فقط زاویه دید راوی آن عوض شده است؛ یعنی در این رمان ماجرا از زبان رحیم، شخصیت ضدقهرمان بامداد خمار، روایت میشود و بهشکلی غریب محبوبه، قهرمان بامداد خمار، مسبب همهی مصائب و بدبختیهای رحیم است و اوست که رحیم را بدبخت کرده است. در شب سراب رحیم نجار گول محبوبه را میخورد و این محبوبه است که مدام به رحیم اصرار میکند تا با هم ازدواج کنند و در نهایت او و مادرش را بدبخت میکند. خانم پژواک سعی کرده است ناگفتههای بامداد خمار را در داستان خود بیان کند؛ ناگفتههایی که به باور نویسندهی شب سراب، مخاطب بهتر میتواند رحیم و مادرش را قضاوت کند. به همین دلیل ممکن است کسانی که آن را میخوانند، از شدت نفرتشان به رحیم و مادرش کاسته شود. البته مسئلهی دیگر آن است که به لحاظ فرم چندان قوی نیست.
از آنجایی که پژواک داستان جدیدی خلق نکرده، بلکه داستان نویسندهی دیگری را تغییر داده، پس از انتشار شب سراب با شکایت حاج سیدجوادی روبهرو میشود، چراکه حاج سیدجوادی معتقد است پژواک سرقت ادبی کرده است. از نظر برخی منتقدان، همین شکایت باعث جلب شدن توجهها به شب سراب و اینمقدار فروش آن شد. گفته شده ناهید پژواک تمامی عواید و حقوق حاصل از فروش کتاب خود را به خانم حاج سیدجوادی تقدیم کرده است.
ماجرای نوشته شدن و انتشار بعضی داستانها هم واقعا جالب است. همین رمان بامداد خمار را حاج سیدجوادی در پنج ماه و بهطور مداوم نوشته است. اما اگر دست خودش بود هیچگاه آن را چاپ نمیکرد. وقتی نوشتن رمان را به پایان میرساند، چندتایی از دوستانش آن را میخوانند و درنهایت به پیشنهاد آنها اولین رمان خود را به دست ناشر برای چاپ میسپارد. شاید اگر نویسنده نسخهی اولیه را به دوستانش نمیداد، یا حتی همانموقع پیشنهاد دوستانش را نمیپذیرفت، و پس از سی سال آن را چاپ میکرد هیچگاه این محبوبیت را پیدا نمیکرد.
مدتی بود که خبر ساخت یک مجموعهی نمایشی خانگی را براساس رمان بامداد خمار داده بودند. در ابتدای سال ۱۴۰۴ تیزر تبلیغاتی آن منتشر شد. این مجموعهی نمایشی به کارگردانی نرگس آبیار و تهیهکنندگی حسن مصطفوی است و بازیگران مطرح سینما (ازجمله ترلان پروانه (در نقش محبوبه)، نوید پورفرج (در نقش رحیم)، علی مصفا (در نقش پدر محبوبه)، گلاب آدینه (در نقش مادر رحیم)، رضا کیانیان، پدرام شریفی، لاله اسکندری، مرجانه گلچین، بهناز جعفری، پریوش نظریه، احترام برومند و رزیتا غفاری) در آن نقشآفرینی کردهاند.
یادداشتی که خواندید دربارهی رمان بامداد خمار بود. رمانی که به باور بعضی منتقدان نخستین رمان مدرن عامهپسند فارسی است. نویسندهی آن اگرچه آثار دیگری پس از بامداد خمار نوشت، موفقیت این رمان را به دست نیاورد. هرچند این رمان آنقدر فروش رفت و خوانده شد که برای به شهرت رساندن نویسندهاش کافی بود. ماجرای بامداد خمار شاید اکنون دیگر خواندنی و جذاب نباشد، چراکه نسل مخاطبان به لحاظ فرهنگی بهنوعی پوست انداختهاند و وضعیت زندگی دختری مثل محبوبه را نمیتوانند تصور کنند، اما عمیق شدن در این رمان برای آنکه به ریشههای فرهنگی خودمان آگاهی یابیم بسیار حائز اهمیت است. به عبارتی بهتر، وقتی هنوز در جامعهی اکنون دختر تحت قیمومیت پدر، برادر و شوهرش است و آنها هم در بعضی مسائل دختر حق تصمیمگیری دارند، ریشههای آن را باید در تاریخ جستوجو کرد. بامداد خمار تاریخ فرهنگی صد سال پیش را روایت میکند و مخاطب امروز میتواند با خواندن آن اطلاعاتی جامعهشناختی کسب کند.
کتابها دریچهای به جهانهای تازهاند و طاقچه این دریچه را همیشه برای شما باز نگه میدارد. با چند کلیک ساده در فروشگاه کتاب طاقچه میتوانید به دنیای قصهها، دانش و ماجراجویی قدم بگذارید. کتابخانهای همیشه در دسترس، برای لحظاتی که میخواهید غرق در کلمات شوید!
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه