لوگو طاقچه
ترجمه‌های فارسی مرگ ایوان ایلیچ

مقایسه‌ی ترجمه‌های کتاب مرگ ایوان ایلیچ 

1 بازدید

فرقی نمی‌کند یک کتاب از زبان اصلی ترجمه شده باشد یا از یک زبان واسطه‌، مهم این است که مترجم کتاب به‌قدری خوب عمل کرده باشد که خواننده هنگام خواندن آن احساس نکند که با یک اثر ترجمه‌شده طرف است. اصطلاحاً می‌گویند که یک اثر نباید «بوی ترجمه» بدهد. خوشبختانه در کشورمان ایران، نه‌تنها حوزه‌ی ترجمه روزانه بیش‌ازپیش رونق می‌گیرد، بلکه ما از دیرباز مترجمان چیره‌دستی داشته‌ایم که ترجمه‌های بسیار خوب خود را به خوانندگان ارائه داده‌اند و باعث آشنایی بیشتر مردم با ادبیات کشورهای دیگر شده‌اند. جالب این است که زبان روسی یکی از سخت‌ترین زبان‌های دنیا به حساب می‌رود و با‌‌این‌حال، مترجمان ایرانی بسیاری هستند که آثار روسی را از زبان اصلی به فارسی برگردانده‌اند و حتی می‌توان گفت که بهترین مترجمان کشورمان بیشتر به زبان‌های روسی و فرانسوی مسلط هستند. 

وجود این تعدد در ترجمه ویژگی خوبی است و درعین‌حال، خواننده را سردرگم می‌کند. خواننده، نام‌های مترجمان گوناگون را از نظر می‌گذراند و ممکن است درنهایت باز هم به نتیجه نرسد که کدام مترجم از دیگری بهتر است، چراکه گاهی یک اثر را چندین مترجم خوب هم‌زمان ترجمه کرده‌اند و این باعث می‌شود که انتخاب سخت‌تر شود. تاکنون در وبلاگ طاقچه، ترجمه‌های مختلف کتاب‌های زیادی را بررسی کرده‌ایم تا کار شما برای انتخاب بهترین ترجمه آسان‌تر شود. در این یادداشت نیز سراغ مقایسه‌ی ترجمه‌های کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» رفته‌ایم. 

درباره‌‌ی کتاب مرگ ایوان ایلیچ

ایوان ایلیچ قاضی‌ای است که پس از مبتلا شدن به بیماری لاعلاجی از دنیا می‌رود. این کتاب با مرگ او آغاز می‌شود؛ ولی در طول کتاب ما در ابتدا با افکار و احساسات خود ایوان ایلیچ روبه‌رو می‌شویم که سعی دارد مرگ و پایان زندگی خود را بپذیرد و سپس واکنش اطرافیان، همکاران، خانواده و دوستان او را نسبت به مرگش مشاهده می‌کنیم. تولستوی در این اثر نحوه‌ی مواجهه‌ی افراد مختلف را به مرگ نشان داده است. 

سبک نوشتاری لئو تولستوی 

از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار تولستوی این است که او به واقع‌گرایی علاقه‌ی بسیاری داشت و تقریباً تمامی آثارش در این همین سبک نوشته شده‌اند. تولستوی تلاش می‌کرد تا واقعیت زندگی، احساسات و پیچیدگی روح و افکار انسان را به تصویر بکشد. او همچنین بسیار در شخصیت‌پردازی ماهر بود و همیشه شخصیت‌هایی را خلق می‌کرد که تمامی خوانندگانش می‌توانستند به‌راحتی با آن‌ها ارتباط برقرار کنند. تحلیل‌های فلسفی و روان‌شناختی، زبان ساده و صمیمی و درعین‌حال غنی از توصیفات پیچیده و زیبا، از دیگر ویژگی‌های آثار تولستوی هستند. یک مترجم باید بتواند این ویژگی‌ها را به بهترین شکل به زبان مقصد برگرداند. به‌عبارت‌دیگر، ترجمه‌ی آثار تولستوی باید در خواننده‌ی فارسی‌زبان همان احساساتی را برانگیزد که یک خواننده‌ی روسی آن‌ها را تجربه می‌کند.  

بستن تبلیغ

قسمت‌هایی از کتاب برای مقایسه 

ازآنجایی‌که برخی از مترجمان از زبان روسی و برخی دیگر از زبان انگلیسی این کتاب را ترجمه کرده‌اند، ما قسمت‌های منتخب را به دو زبان روسی و انگلیسی آورده‌ایم تا بهتر بتوان ترجمه‌ی مترجمان را مقایسه و قضاوت کرد. 

بخش اول به زبان انگلیسی: 


“Ivan Ilych had been a colleague of the gentlemen present and was liked by them all. He had been ill for some weeks with an illness said to be incurable. His post had been kept open for him, but there had been conjectures that in case of his death Alexeev might receive his appointment, and that either Vinnikov or Shtabel would succeed Alexeev. So on receiving the news of Ivan Ilych’s death the first thought of each of the gentlemen in that private room was of the changes and promotions it might occasion among themselves or their acquaintances.” 

بخش اول به زبان روسی:

“Иван Ильич был сотоварищ собравшихся господ, и все любили его. Он болел уже несколько недель; говорили, что болезнь его неизлечима. Место оставалось за ним, но было соображение о том, что в случае его смерти Алексеев может быть назначен на его место, на место же Алексеева — или Винников, или Штабель. Так что, услыхав о смерти Ивана Ильича, первая мысль каждого из господ, собравшихся в кабинете, была о том, какое значение может иметь эта смерть на перемещения или повышения самих членов или их знакомых.”

بخش دوم به زبان انگلیسی:

“Now I must apply for my brother-inlaw’s transfer from Kaluga,” thought Peter Ivanovich. “My wife will be very glad, and then she won’t be able to say that I never do anything for her relations.”

بخش دوم به زبان روسی:

” «Надо будет попросить теперь о переводе шурина из Калуги, —подумал Петр Иванович. — Жена будет очень рада. Теперь уж нельзя будет говорить, что я никогда ничего не сделал для ее родных».”

مقایسه‌ی ترجمه‌های مرگ ایوان ایلیچ

ترجمه‌ی صالح حسینی

مرگ ایوان ایلیچ

نویسنده: لئو تولستوی

مترجم: صالح حسینی

انتشارات: انتشارات نیلوفر

خرید کتاب

کاظم انصاری کسی بود که اولین‌بار داستان «مرگ ایوان ایلیچ» را ترجمه کرد و آن را در مرداد سال ۱۳۴۱ در سی‌ونهمین شماره‌‌ی مجله‌ی «کیهان هفته» به انتشار رساند. صالح حسینی مترجم دیگری بود که پس از چندین سال تصمیم گرفت تا این داستان را دوباره ترجمه کند و ترجمه‌ی خود را در سال ۱۳۸۵ به انتشار رساند. صالح حسینی در مقدمه‌ی کتاب ذکر کرده که قصدش از ترجمه‌ی دوباره‌‌ی این اثر به‌هیچ‌عنوان کاستن از ارزش ترجمه‌های پیشین نبوده است. او همچنین درباره‌ی اینکه چرا این داستان را از زبان انگلیسی‌به‌فارسی ترجمه کرده می‌گوید: «مدت‌ها بود تصمیم گرفته بودم هیچ اثری را از زبان واسط به فارسی برنگردانم. اما ترجمه‌ی انگلیسی این اثر به دست زن و شوهری صورت گرفته است که – باتوجه‌به اینکه شخص شوهر ۲۷ سال در روسیه زندگی کرده و خانم روسی‌الاصل او هم تا ۴۰ سالگی در روسیه بوده – قابل‌اعتماد است و من هم به این سبب که آن را دست‌کم تاکنون بیست بار در دوره‌های مختلف ادبیات درس داده‌ام، گمانم بر این است که علاوه‌بر معنا و مضمون داستان و قصد نویسنده، تااندازه‌ای هم به ریزه‌کاری‌های داستان واقفم. راستش همین سبب شد که پس از پنج ترجمه‌ی موجود، جسارت کنم و روایت دیگری از آن به دست بدهم، با این معیار که اگر تولستوی امکانات زبان فارسی را در اختیار می‌داشت، مرگ ایوان ایلیچ را چگونه می‌نوشت.» 

صالح حسینی متولد سال ۱۳۲۵ است. او دارای مدرک دکترای زبان انگلیسی در دانشگاه جرج واشینگتن است و آثار افرادی مثل ویرجینیا وولف، ویلیام فاکنر، تولستوی و داستایفسکی را به فارسی ترجمه کرده است.

ترجمه‌ی بخش اول: 

«ایوان ایلیچ همکار آقایان حاضر در جلسه بود و همگی به او ارادت داشتند. چند هفته‌ای می‌شد بیمار افتاده بود و می‌گفتند دردش بی‌درمان است. سمتش را هنوز به کسی نداده بودند منتها زمزمه‌هایی در میان بود که سمتش را در صورت فوت به الکسی‌یوف می‌دهند و وینیکوف یا اشتابل را به‌جای الکسی‌یوف منصوب می‌کنند. برای همین به شنیدن خبر مرگ ایوان ایلیچ نخستین فکری که به ذهن هریک از آقایان حاضر در آن دفتر کار خطور کرد، نقل و انتقال و ارتقاهای حاصل از آن در میان خودشان یا آشنایان بود.» 

ترجمه‌ی بخش دوم: 

«پیتر ایوانیچ به دل گفت: «حالا باید تقاضا کنم برادرزنم را از کالوگا به اینجا منتقل کنند. زنم از خوشحالی بال درمی‌آورد. دیگر هم سرکوفتم نمی‌زند که برای کس و کارش کاری نمی‌کنم.»

صالح حسینی معمولاً در ترجمه‌های خود به متن اصلی وفادار است و با دقت و ظرافت بالایی کلمات را به فارسی برمی‌گرداند. برخی عقیده دارند که ترجمه‌های او ممکن است کمی سخت‌خوان باشند؛ با‌این‌حال ترجمه‌ی او از کتاب مرگ ایوان ایلیچ روان است و به‌راحتی خوانده می‌شود. او در این ترجمه از کلمات و عبارات ساده‌تری نسبت به متن اصلی استفاده کرده است. به‌طور مثال جمله‌ی «زنم از خوشحالی بال درمی‌آورد. دیگر هم سرکوفتم نمی‌زند.» نسبت به متن اصلی محاوره‌ای‌تر است؛ ولی نمی‌توان این موضوع را مشکل تلقی کرد و ترجمه روی‌هم‌رفته خوب انجام شده است. صالح حسینی در انتهای کتاب نقد و تفسیر خود از این داستان را نیز ارائه داده است. 

ترجمه‌ی سروش حبیبی 

مرگ ایوان ایلیچ

نویسنده: لئو تولستوی

مترجم: سروش حبیبی

انتشارات: نشر چشمه

خرید کتاب

سروش حبیبی، از پرکارترین و چیره‌دست‌ترین مترجمان کشورمان است که در سال ۱۳۱۲ در تهران متولد شده است. او شاهکارهای ادبی بسیار زیادی را به زبان فارسی ترجمه کرده است. نام او به‌خصوص برای کسانی آشنا است که به خواندن ادبیات روسیه علاقه دارند، چراکه او ترجمه‌ی کتاب‌های سترگی مثل جنگ و صلح، آنا کارنینا، شیاطین و ابله را برعهده داشته است. ترجمه‌ی او از کتاب مرگ ایوان ایلیچ در سال ۱۳۸۹ به انتشار رسیده است. حبیبی در مصاحبه‌ای با رادیو فردا در جواب این انتقاد که می‌گویند وی تنها کتاب‌هایی که از پیش ترجمه شده‌اند را از نو ترجمه می‌کند، این‌طور گفته است: «جواب بنده این است که زبان فارسی در پنجاه سال اخیر به‌سرعت متحول بوده است. خاصه زبان رمان. یعنی ترجمه‌ای که پنجاه سال پیش ترجمه‌ی خوبی شمرده می‌شد، امروز دیگر این‌طور نیست. برخورد کتاب‌خوان‌ها با ترجمه عوض شده. زمانی بود که مترجم همین که می‌دید به زبان محاوره تسلط دارد خود را فارسی‌دان می‌دانست و وقتی ماجرای رمانی را کم‌وبیش می‌فهمید آن را ترجمه می‌کرد و البته حدس و گمان در ترجمه‌اش مقام مهمی داشت، دیگر چه رسد به رعایت سبک و ظرایف کتاب… بنده معتقدم که شاهکارهای ادبی جهان را هر ۱۰ یا ۱۵ سال باید دوباره ترجمه کرد. من این اصل را در ترجمه‌های خودم مراعات می‌کنم.» 

شایان ذکر است که ترجمه‌ی سروش حبیبی مستقیم از متن روسی انجام شده است.

ترجمه‌ی بخش اول: 

«ایوان ایلیچ همکار آن‌ها بود و همه دوستش داشتند. از چند هفته‌ی پیش بیمار شده بود و می‌گفتند که از این بستر برنخواهد خاست. البته همچنان در سمتش باقی بود، اما همه فکر می‌کردند که در صورت فوت او ممکن است الکسی‌یف جای او را بگیرد و سمت الکسی‌یف نصیب وینیکف یا شتابل بشود. به‌این‌ترتیب هریک از آقایان حاضر در اتاق به شنیدن خبر مرگ دوست خود در فکر بودند که این پیشامد چه نتیجه‌ای ممکن است در تغییر سمت، یا ارتقا مقام خود یا آشنایانشان داشته باشد.» 

ترجمه‌ی بخش دوم: 

«پیتر ایوانویچ فکر می‌کرد: «حالا باید برای انتقال برادرزنم از کالوگا اقدام کنم. زنم از این انتقال خیلی خوشحال می‌شود. دیگر نمی‌تواند بگوید که هیچ کاری برای کسانش نمی‌کنم…» 

ترجمه‌ی سروش حبیبی کمی رسمی‌تر است و می‌توان گفت که نسبت به متن اصلی وفادارتر و به سبک و لحن روسی تولستوی نزدیک‌تر است. ازآنجایی‌که سروش حبیبی کاملاً به زبان روسی تسلط دارد و تاکنون چندین اثر مختلف را از تولستوی به فارسی ترجمه کرده است، با قلم و سبک نوشتار او آشنایی بیشتری دارد و در انتقال لحن و فضای داستان به خوبی عمل کرده است. در ترجمه‌ی سروش حبیبی از آن عبارات محاوره‌ای که در ترجمه‌ی پیشین شاهدشان بودیم خبری نیست. 

ترجمه‌ی یوسف قنبر 

ترجمه‌ی بخش اول: 

«ایوان ایلیچ همکار آقایانی بود که در آنجا جمع شده بودند و همه‌ی آن‌ها او را دوست داشتند. هفته‌ها می‌شد که او بستری بود و می‌گفتند که به مرضی غیرقابل درمان مبتلاست. منصبش در دادگاه محفوظ مانده بود ولی می‌گفتند که در صورت فوتش الکسیف ممکن است جانشین او شود و وینیکف یا شتابل جانشین الکسیف. بنابراین به‌محض اطلاع از فوت ایوان ایلیچ اولین فکری که به ذهن هریک از آقایان حاضر در آن اتاق خصوصی خطور کرد، تغییرات و ترفیعاتی بود که از این رهگذر در منصب خود یا دوستانش پدید می‌آمد.» 

ترجمه‌ی بخش دوم: 

«پیتر ایوانوویچ فکر کرد: «من باید تقاضا کنم که برادرزنم را از کالوگا به اینجا منتقل کنند. زنم خیلی خوشحال خواهد شد و دیگر نخواهد توانست بگوید که کاری برای خویشانش انجام نمی‌دهم.» 

ترجمه‌ی یوسف قنبری در سال ۱۳۹۴ به انتشار رسیده و او نیز ترجمه‌ی دقیقی از این اثر ارائه داده است، بااین‌حال شاید بتوان گفت که لحن ترجمه‌ی او کمی بیش از اندازه رسمی است و شاید این موضوع باعث شود که خواننده به‌راحتی نتواند با این ترجمه ارتباط برقرار کند. مشکل این ترجمه این است که بیش از اندازه خالی از احساس است. 

بخشی از کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ را بشنوید.

مرگ ایوان ایلیچ

نویسنده: لئو تولستوی

گوینده: مهیار ستاری

انتشارات: نوین کتاب گویا

ترجمه‌ی تیمور قادری 

تیمور (محمد) قادری متولد سال ۱۳۳۵ است. او مدرک دکترای خود را در رشته‌ی فرهنگ و زبان‌های باستان را از دانشگاه تهران به دست آورده و تاکنون کتاب‌های زیادی از ادبیات روسیه ترجمه کرده است که بسیاری از آن‌ها آثار آنتون چخوف بوده‌اند. ترجمه‌ی او از کتاب مرگ ایوان ایلیچ در سال ۱۳۹۶ به انتشار رسیده و از روی نسخه‌ی انگلیسی انجام شده است.  

ترجمه‌ی بخش اول: 

«ایوان ایلیچ، همکار این آقایان بود؛ و همه‌ی آن‌ها نیز او را بسیار دوست می‌داشتند. او چند هفته‌ای بیمار بود؛ آن هم بیماری که گفته می‌شد؛ غیرقابل درمان بوده است. جایگاه و منصب وی را همچنان برایش خالی داشته بودند؛ اما گمانه‌زنی‌ها وجود داشت مبنی بر اینکه؛ در صورت مرگ وی، «الکسیو» محتملاً به جایش گمارده شود؛ و این‌گونه یا «وینیکوف» یا «شتابل» هم جانشین «الکسیو» خواهد شد. بدین ترتیب، با دریافت خبر مرگ ایوان ایلیچ، اولین حدس و تصور آن آقایان در آن اتاق شخصی، تغییرات یا ترفیعاتی بود که این حادثه می‌توانست در میان ایشان و یا آشنایانشان ایجاد کند.» 

ترجمه‌ی بخش دوم: 

«پیتر ایوانویچ هم می‌اندیشید: «حالا، من باید تقاضای انتقال برادر زنم را از کالوگا مطرح کنم، همسرم خیلی خوشحال خواهد شد؛ و دیگر نمی‌تواند بگوید که من هرگز برای خویشاوندان او کاری نمی‌کنم.» 

ترجمه‌ی تیمور قادری در مقایسه با ترجمه‌های پیشین پیچیده‌تر و دارای جملاتی است که ممکن است خواندنشان برای خواننده چندان روان نباشد. او در ترجمه‌ی خود از سادگی متن اصلی کاسته و از فضای اصلی متن فاصله گرفته است. علاوه‌بر این موارد، برخی از اسامی روسی نیز به درستی ترجمه نشده‌اند. به طور مثال الکسی‌یف به‌صورت «الکسیو» ترجمه شده است. 

ترجمه‌ی کیومرث پارسای 

کیومرث پارسای متولد سال ۱۳۲۵ است. او در رشته‌ی ترجمه‌ی زبان‌های خارجی تحصیل کرده و به گفته‌ی خودش به چندین زبان از جمله انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی تسلط دارد. او تاکنون از نویسندگانی چون داستایفسکی، ویکتور هوگو و جان اشتاین بک آثار مختلفی به زبان فارسی ترجمه کرده است. ترجمه‌ی کیومرث پارسای از این کتاب در سال ۱۳۹۸ به انتشار رسیده است.

ترجمه‌ی بخش اول:

«ایوان ایلیچ همکار افراد حاضر در گردهمایی محسوب می‌شد و همه‌ی آن‌ها، او را دوست داشتند. از چند هفته پیش بیمار و بستری شده بود. گفته می‌شد درد او درمان ندارد. سمت او را به کسی نداده، ولی شایع کرده بودند که جای او را پس از مرگ، به الکسیف می‌دهند و وینیکوف یا اشتابل جای الکسیف را می‌گیرد. به همین دلیل، پس از شنیدن خبر درگذشت ایوان ایلیچ، نخستین فکری که به ذهن افراد حاضر در آن همایش آمد، انتقال و ارتقای تعدادی از آن‌ها یا آشنایان آن‌ها بود.»

ترجمه‌ی بخش دوم: 

«پیوتر ایوانوویچ اندیشید: «باید تقاضا کنم برادر همسرم را از کالوگا به اینجا انتقال بدهند. همسرم بسیار خوشحال خواهد شد و دیگر نمی‌تواند به من بگوید برای اعضای خانواده‌ی او کاری نمی‌کنم.» 

ترجمه‌ی کیومرث پارسای چندان در انتقال لحن و فضای متن اصلی خوب عمل نکرده است. استفاده از کلمه‌ی «گردهمایی» برای private room درست نیست. فضایی که در متن اصلی به آن اشاره شده است یک محیط رسمی است، درحالی‌که «گردهمایی» چنین تصویر‌سازی‌ای در ذهن ایجاد نمی‌کند. عبارت «گفته می‌شود که درد او درمان ندارد» نیز جالب نیست. بهتر بود از «بیماری لاعلاج» استفاده می‌شد. درد کلمه‌ای بسیار کلی است و منظور متن اصلی را به خوبی انتقال نمی‌دهد. 

ترجمه‌ی حمیدرضا آتش برآب

حمیدرضا آتش برآب متولد سال ۱۳۵۶ در اهواز است. او مدرک دکترای خود را در رشته‌ی ادبیات روسی از دانشگاه مرکزی مسکو به دست آورده است و به زبان روسی تسلط کامل دارد. آتش برآب آثار افرادی مثل پوشکین، داستایفسکی و تولستوی را به فارسی ترجمه کرده است. ترجمه‌ی او از کتاب مرگ ایوان ایلیچ در سال ۱۴۰۱ به انتشار رسیده است. 

ترجمه‌ی بخش اول: 

«ایوان ایلیچ، همکار آقایانی بود که در آنجا جمع شده بودند و همگی هم دوستش داشتند. چند هفته‌ای می‌شد که مریض بود. می‌گفتند به مرض لاعلاجی گرفتار شده است. هرچند در پستش باقی بود، می‌شنید اگر بمیرد، آلکسی‌یف را جانشین او خواهند کرد و وینیکاف یا شتابیل را جانشین آلکسی‌یف. اولین فکر پس از شنیدن خبر فوت ایوان ایلیچ برای آقایان حاضر در دفتر این بود که، فوت او چه اهمیت به‌سزایی در انتصابات و ارتقای اعضای هیئت‌رئیسه‌ی دادگاه و آشنایانش دارد.» 

ترجمه‌ی بخش دوم:

«پیوتر ایواناویچ هم فکر می‌کرد که، حالا باید بردارم و تقاضانامه بنویسم که برادرزنم را از کالوگا منتقل کنند اینجا. زنم حتماً خیلی خوشحال می‌شود که این کار را در حق برادرش بکنم. بعدش دیگر نمی‌تواند هی به جانم نق بزند برای کس‌وکارش تا حالا هیچ کاری نکرده‌ام.» 

ترجمه‌ی آتش برآب در مقایسه با متن اصلی، لحنی عامیانه‌تر دارد و سبکی که وی در ترجمه‌ی این اثر اتخاذ کرده است بیشتر به ترجمه‌ی آزاد نزدیک است. در برخی از قسمت‌ها او کلمات و عباراتی را اضافه کرده که اصلاً در متن اصلی وجود ندارند. خواندن ترجمه‌ی او برای مخاطبی می‌تواند لذت‌بخش باشد که به دنبال یک ترجمه‌ی روان و ساده است و به فکر وفاداری به متن اصلی نیست.

بهترین ترجمه‌ی مرگ ایوان ایلیچ از دید کاربران طاقچه

بهترین ترجمه‌ی کتاب مرگ ایوان ایلیچ از دید کاربران طاقچه، ترجمه‌ی سروش حبیبی است. هم نسخه‌ی الکترونیکی (نشر چشمه) و هم نسخه‌ی صوتی این اثر که از سوی انتشارات آوانامه منتشر شده است از محبوب‌ترین‌های کاربران طاقچه به شمار می‌روند. ترجمه‌ی صالح حسینی نسخه‌ی محبوب بعدی است. بعد از ترجمه‌ی صالح حسینی، نسخه‌ی صوتی ترجمه‌ی یوسف قنبر که از سوی انتشارات نوین کتاب گویا تهیه و منتشر شده است از محبوب‌ترین نسخه‌ها است. بقیه‌ی ترجمه‌هایی که در این یادداشت مورد بررسی قرار گرفتند، هنوز در طاقچه موجود نیستند. علاوه‌بر این، گفتنی است که ترجمه‌ی سروش حبیبی در نسخه‌ی بی‌نهایت طاقچه قرار دارد و کاربران می‌توانند با تهیه‌ی این اشتراک به‌صورت رایگان به این ترجمه دسترسی داشته باشند. 

بهترین ترجمه‌ی مرگ ایوان ایلیچ 

از میان ترجمه‌هایی که مقایسه کردیم، ترجمه‌ی سروش حبیبی نسبت به دیگر ترجمه‌ها وفاداری بیشتری به متن اصلی داشت و بهتر و روان‌تر از دیگر ترجمه‌ها بود. بعد از ترجمه‌ی سروش حبیبی، ترجمه‌ی صالح حسینی نیز ترجمه‌ی خوبی است و تنها کمی نسبت به متن اصلی عامیانه‌تر است. درنهایت، شما مختارید که به سراغ هر ترجمه‌ای که به سلیقه‌تان نزدیک‌تر است بروید.  

1 بازدید
برچسب ها
بستن تبلیغ

Avatar

هستی خیبر


اشتراک گذاری یادداشت
0 0 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه