چرا نمی توانیم منتظر بمانیم؟
نویسنده: مارتین لوتر کینگ
مترجم: عبدالکریم حسین زاده
انتشارات: نشر نو
عدالت مفهومی است که در بسیاری از ادیان، مکاتب فلسفی، ادبی، جامعهشناسی، نظریههای علوم سیاسی، تاریخی و حتی هنر مطرح شده است. برخی از آنها بسیار تخصصی به عدالت نگریستهاند. بعضی دیگر به قول خودمان «حرف» هستند و در دنیای واقعی اثری از آنها نمیبینیم و برخی دیگر هم در دستهی ایدئولوژیها قرار میگیرند و نتایجشان را در تاریخ میبینیم.
اما مگر میشود مفهومی این اندازه به زندگی ما گره خورده باشد و اینقدر از ما دور باشد که حتی فکر کردن به آن را بیهوده تلقی کنیم و سراغ این متون نرویم؟ آیا واقعا زندگی ناعادلانه است؟ اگر ناعادلانه است پس چطور زنان پس از سالها توانستند حق رأی بگیرند یا سیاهپوستان به بردهداری پایان بدهند؟ اگر مبارزه نمیکردند به این نقطه میرسیدند؟ آیا برابری دستیافتنی است؟ اگر آری، چگونه؟
در سالهای اخیر کتابهایی نوشته شده که به این مفهوم مهم در فلسفهی سیاسی پرداختهاند. اما امتیاز بزرگ این کتابها در این است که نویسندگانشان سعی کردهاند از پیچیدهگویی فیلسوفان قبلی دست بردارند و پایشان را بر زمین سفت واقعیت قرار دهند و جوری توضیح دهند که همهی مردم سر در بیاورند. مطالعهی این کتابها دری جدید پیش چشم خوانندگان میگشاید و باعث میشود به تمام پدیدهها، اتفاقات، انتخابها و موقعیتهایشان جور دیگری بیندیشند. در این یادداشت از وبلاگ طاقچه با برخی از این کتابها آشنا میشویم.
چند کتاب اصلی این یادداشت مستقیم به موضوع عدالت و برابری مربوط میشوند و دو سه کتاب دیگر غیرمستقیم به عدالت میپردازند؛ در این کتابها بیشتر قرار است درمورد این بخوانیم که چطور در برابر بیعدالتی مقاومت کنیم و ناامید نشویم.
چرا نمی توانیم منتظر بمانیم؟
نویسنده: مارتین لوتر کینگ
مترجم: عبدالکریم حسین زاده
انتشارات: نشر نو
«بیعدالتی در هر جا تهدیدی است برای عدالت در همهجا.» این شاعرانهترین جملهای است که مارتین لوترکینگ، رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکاییهای آفریقاییتبار سر داد تا بتواند فریاد دادخواهی خویش را به گوش دنیا برساند. سال ۱۹۶۳ در بیرمنگامِ آمریکا کارزاری علیه تفکیک نژادی و نابرابری اقتصادی به راه افتاد. لوترکینگ در ابتدای این کارزار دستگیر و زندانی شد. او در سلول خود خطاب به هشت کشیش سفیدپوست بیرمنگامی که او را فتنهگر غریبه خوانده بودند نامهای بلند و چندبخشی مینویسد و در آن از رنجی که سیاهپوستان متحمل میشوند میگوید: «در بیرمنگام هستم زیرا بیعدالتی اینجاست. همانند پیامبران قرن هشتم پیش از میلاد که روستاهای خود را ترک کردند و پیغامِ «چنین گوید خداوندگار ما» را به فراسوی سرزمین خود بردند… من نیز بر آن شدم که حکایتنامهی آزادی را به فراسوی زادگاه خود برسانم… از من ساخته نیست که در آتلانتا در گوشهای به بطالت بنشینم و رخدادهای بیرمنگام را نادیده بگذارم.
ما در شبکهی گریزناپذیری از روابط متقابل گرفتاریم، با جامهی یگانهی سرنوشت بر تنِ ما همه. هر آنچه بر شخصی اثر مستقیم بگذارد، بر همگان اثر نامستقیم میگذارد… . کسی نمیتواند منکر این حقیقت شود که بیعدالتیِ نژادی این شهر را فرا گرفته است… . گزیری نبود جز اینکه دست به کارِ اقدام عملی شویم تا این گونه خودِ پیکرهایمان را وسیلهای برای نمایش وضعیتمان در برابر وجدان جامعهی محلی و ملی سازیم.» و اینگونه لوترکینگ با تزکیهی نفس و مقاومت خشونتپرهیز و صلحطلبانه (که در این کتاب شرحشان میدهد) به همراه جمع کثیری از سیاهپوستان و سفیدپوستانی که همراه او شده بودند، به پا خاست تا «پیکر»ش را نمادی برای مبارزه با این بیعدالتی فراگیر قرار دهد. روشی که جواب داد و به میلیونها انسان در سرتاسر جهان نشان داد در برابر بیعدالتی نباید سکوت کرد و «نباید منتظر ماند تا عدالت محقق شود». بلکه باید اقدامی عملی انجام داد؛ مخصوصا اگر کاری بهظاهر کوچک مثل نشستن روی صندلی یک اتوبوس باشد.
مبارزه علیه وضع موجود
نویسنده: سابینه فون دیرکه
مترجم: محمد قائد
انتشارات: نشر نو
در کتاب لوترکینگ با مبارزهی خشونتپرهیز علیه بیعدالتی مواجه میشویم؛ اما حالا میخواهیم بدانیم آیا همهجا و همیشه خشونتپرهیزی علیه بیعدالتی و وضع موجود جواب میدهد؟ خانم سابینه فون دیرکه در کتاب «مبارزه علیه وضع موجود» از اتفاقات دههی ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ میلادی در آلمان غربی میگوید؛ زمانی که جوانان آلمانی علیه وضع موجودشان شورش کردند. این شورش ابتدا به دلایل فرهنگی بود: جوانان به فرهنگ موجود در آلمان که آن را فرهنگ بورژوایی یا فرهنگ مسلط میخواندند، تاختند؛ به اپراهای گرانقیمت که مردم عادی هیچوقت نمیتوانستند بروند، به موسیقیهایی برای تهییج مردم برای کارکردن بیشتر و… . اما کمکم این مبارزه وجه اجتماعی و سیاسی هم پیدا کرد و دانشجویان معترض خواستار واردشدن به ساختار دولت شدند. در همین زمان بود که جوانان نتیجه گرفتند دیگر حرف بس است. سلاح برداشتند تا نظام مستقر را سرنگون کنند.
این کتاب شرحی از مبارزهی جوانان آلمانی است که نزدیک به ۳۰ سال به طول انجامید. در این کتاب میبینیم که دانشجویان چگونه دست به مبارزه زدند، در چه زمینههایی موفق شدند و کجا شکست خوردند. نکتهی اصلی کتاب این است که این جنبش با مسائل فرهنگی آغاز شد و دانشجویان متوجه نابرابری و بیعدالتی در سطوح فرهنگی کشور شدند. مطالعهی این کتاب ما را با جنبههایی از فرهنگ آشنا میکند که شاید پیش از آن متوجهشان نشده بودیم. بیعدالتی در فرهنگ موجود و ایجاد «خردهفرهنگ»ها، جنبههایی از نابرابری میان طبقات مردم را به ما نشان میدهد.
نظریه ای در باب عدالت
نویسنده: جان رالز
مترجم: مرتضی نوری
انتشارات: نشر مرکز
جان رالز (۱۹۲۱-۲۰۰۲) فیلسوف و نظریهپرداز بزرگ آمریکا، از همان کودکی طعم بیعدالتی و نابرابری را چشید؛ زمانی که دو برادرش را به دلیل بیماری از دست داد. حس عدالتخواهیاش در کودکی با دیدن تبعیضهای اعمالشده در حق سیاهان برانگیخته شد و به او نشان داد که بسیاری از بیعدالتیها و نابرابریها از بداقبالی و نابختیاری انسانها ناشی میشوند. کافی بود بچهای در خانوادهای ثروتمند و سفیدپوست به دنیا آید تا زندگیاش جور دیگری رقم بخورد. برای او رسیدن به امکانات و موفقیت راحتتر خواهد بود تا کودکی که در خانوادهای سیاهپوست یا فقیر به دنیا میآید. جان از خود میپرسید اگر همهی حکومتها و… دم از عدالت میزنند پس این عدالت کجاست؟ چرا این همه نابرابری در دنیا وجود دارد؟
رالز خود از چنگِ بیماریهایی جانِ سالم به در برده بود که دو برادرش را از پای در آورد و از امکاناتِ مادی و آموزشیای بهره میبُرد که از سرِ استحقاق به دستشان نیاورده بود؛ درحقیقت او در جایگاه همان انسان سفیدپوستی بود که موفق شده بود؛ با این تفاوت که نمیتوانست نسبت به سرنوشت بقیهی افراد بیتفاوت باشد و راحت از کنارشان رد شود. میفهمید که اگر فرصت و امکاناتی دارد، باید بقیه هم داشته باشند.
او در دانشگاه پرینستون فلسفه خواند و بعد از آنکه دروس خود را پشت سر گذاشت، مدتی در دانشگاههای کورنل، استنفورد و در نهایت در دانشگاه هاروارد مشغول به تدریس شد و سپس تمام هموغم خود را صرف «نظریه عدالت» کرد.
رالز در آن زمان درگیرِ این مسئله بود که چه ضعفهایی باعث شده تا جامعهی وی جنگی چنین ناعادلانه (ویتنام) را با چنان بیرحمیای پیش ببرد و اینکه برای مخالفت با این جنگ از دستِ شهروندان چه کاری بر میآید. در خصوصِ مسئلهی نخست او مشکلِ اصلی را در این واقعیت میدید که توزیعِ ثروت در جامعه بسیار نابرابر است و این نابرابری نفوذِ سیاسی نابرابری را برای افراد به دنبال میآورد. رالز نظریههایی را که تا آن زمان به برابری صوری آزادیها، حقوق و فرصتها اکتفا میکردند ناکافی میدانست و در نظریهی عدالتِ خود میکوشید طرحی نو دراندازد.
از نظرش، کسانی که استعداد و انگیزهای یکسان دارند، قطعنظر از طبقهی اقتصادی و اجتماعی خود، باید کمابیش بختِ یکسانی برای رسیدن به موقعیتهای برخوردار از نفوذِ سیاسی داشته باشند.
و اما در وضعیتی که بیعدالتی دیده میشود از دستِ شهروندان چه بر میآید؟ رالز معتقد بود که باید فرهنگِ عمومی را به گونهای پرورش داد که در آن اقلیتِ جامعه بتواند از طریقِ نافرمانی مدنی و تمرّدِ وجدانمندانه در برابر بیعدالتی و نابرابری اقدام کند.
فلسفهی اخلاقیسیاسی رالز طرحِ جامعی است که توأمان بحثِ عدالت در درونِ یک جامعه و بحثِ عدالت در روابطِ خارجی یک جامعه با جوامعِ دیگر را در بر میگیرد.
کتاب نظریه عدالت جان رالز بحثی مفصل در باب عدالت و برقراری آن است. خواندن آن باعث میشود دیدی تازه به مفهوم عدالت پیدا کنیم و مهمتر از همه اینکه، خودمان با عدالت در برابر انسانهای پیرامونمان رفتار کنیم.
عدالت
نویسنده: مایکل سندل
مترجم: حسن افشار
انتشارات: نشر مرکز
مایکل سندل استاد بزرگ فلسفهی سیاسی دانشگاه هاروارد است. او به خاطر درس عدالتش در هاروارد حسابی معروف شده است؛ مخصوصا از آن زمان که ویدیوهایش در اینترنت نیز منتشر شدهاند. کتاب «عدالت» او حاصل همین کلاس درسش در طول ۳۰ سال است. سندل در این کتاب ما را با برخی از آرای مهم فلسفی دربارهی عدالت آشنا میکند و در خلال آن به پارهای از بحثهای حقوقی و سیاسی زمان ما که پرسشهایی فلسفی را پیش میکشند اشاره میکند.
برای مثال کار درست بالاخره کدام است؟ وقتی بر سر دوراهی اخلاقی قرار میگیریم باید چه کار کنیم؟ سودگرایی چیست؟ چطور میتوانیم کاری کنیم که همهمان خشنود باشیم؟ جبر چیست و اختیار چیست؟ آیا ما مالک خودمان هستیم یا نه؟ وظیفهی دولت چیست؟ بازار باید اخلاقمدار باشد و تا کجا؟ خیر جمعی چیست؟ کانت در مورد عدالت و آزادی و اخلاق چه میگوید؟ جان رالز در مورد برابری (سندل از منتقدان نظریهی عدالت رالز است) چه نظری دارد؟ تبعیض مثبت یعنی چه؟ آیا باید بین آدمها تبعیض بگذاریم تا عدالت برقرار شود؟ ارسطو در مورد عدالت چه میگوید؟ ما چه دینی در برابر یکدیگر داریم و چگونه باید رفتار کنیم که عدالت برقرار شود؟ اصلا ما چه وظیفهای در قبال هم داریم؟ آیا سرانجام میتوانیم جامعهای در بستر عدالت داشته باشیم؟
حُسن بزرگ کتاب سندل این است که با مثالهای ساده سعی میکند مفاهیم فلسفی را توضیح دهد. بنابراین همه میتوانند این کتاب را بخوانند و با آن ارتباط برقرار کنند.
این کتاب همچنین با نام «عدالت؛ چه باید کرد؟» با ترجمهی افشین خاکباز از سوی نشر نو منتشر شده است.
برابری و جانبداری
نویسنده: تامس نیگل
مترجم: جواد حیدری
انتشارات: نشر نو
ما در جهانی سرشار از نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی زندگی میکنیم. در عینحال که میخواهیم دنیا گلستان شود و همه در خوشبختی زندگی کنند همزمان نمیتوانیم از منافع خودمان کمی عقبنشینی کنیم. حالا در چنین وضعیتی که منفعت ما این اندازه برایمان مهم است و جانبدارانه حق خودمان را طلب میکنیم، چطور میتوانیم به برابری نیز برسیم؟ تامس نیگل، فیلسوف و نظریهپرداز، در کتاب برابری و جانبداری میخواهد توضیح دهد که چرا این مسئله اینقدر بغرنج و پیچیده است و چرا دستیابی به یک راهحل این اندازه غیرممکن؟
اگر فلسفه قرار است به مهمترین سوالات ما در مورد زندگی پاسخ بدهد پس حتما در این حوزه هم به یاریمان شتافته است. نیگل با ما همسفر میشود تا ببینیم میتوانیم برای پرسش بزرگمان در مورد برابری و جانبداری پاسخی بیابیم یا خیر؟
تاریخ مختصر برابری
نویسنده: توما پیکتی
مترجم: کبری سنگری مهذب
انتشارات: نشر نو
تاریخ جهان را که ورق بزنید، صفحات آن سرشار از روایت نابرابریها، تبعیضها و بیعدالتیهاست؛ از جنگهای خانمانسوز بگیرید که در آن بیگناهان کشته میشدند، از بردهداری که تا همین صدسال پیش هم اتفاق میافتاد، از استعمار که بلای کشورهای فقیر شد و فقیرترشان کرد تا زنانی که سالها طعم نابرابری را چشیدند. در آن سوی تاریخ، اما با قهرمانها و شخصیتهایی مواجه میشوید که در برابر بیعدالتی ایستادند و مبارزه کردند و یک گام انسان را به عدالت نزدیکتر کردند. کتاب تاریخ مختصر برابری تاریخچهای از این نابرابریهای اجتماعی است و همچنین روایتی از جنبشهای مردمی در طلب برابری بیشترِ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. مسیری که تا امروز هم ادامه دارد.
نکتهی جالب درمورد این کتاب این است که توما پیکتی نشان میدهد سیر حرکت انسان به سمت عدالت خوشبینانه و موفقیتآمیز بوده است و هرچه میگذرد به برابری نزدیکتر میشویم (هنوز جای کار داریم). کتاب در نهایت به این سوال پاسخ میدهد که در این نقطهای که امروزه قرار گرفتهایم باید در ادامهی تلاش خواهران و برادرانمان در طول تاریخ، چه اقداماتی را انجام دهیم که برابری بیشتری محقق شود؟ چه حکومتی ما را به عدالت میرساند؟ آیا چندفرهنگی به ما کمک میکند و در نهایت، وظیفهی ما در قبال زیستبوممان که در حال نابودی است، چیست؟
در برابر استبداد
نویسنده: تیموتی اسنایدر
مترجم: بابک واحدی
انتشارات: نشر گمان
این کتاب همانطور که از نامش پیداست، دربارهی ایستادگی در برابر استبداد است. اما ۲۰ درسی که تیموتی اسنایدر در این کتاب در مورد مقابله با استبداد میدهد به طرز عجیبی به مفهوم عدالت و برابری میخورد و با آن ارتباط تنگاتنگی دارد.
شاید این سوال برایتان پیش آمده باشد که باید چه کار کنیم تا جامعهای بر پایهی برابری داشته باشیم و حکومتها با سلطه و برقراری تبعیض، ما انسانها را از هم جدا نکنند؟ اسنایدر میگوید «ایستادگی کنید»؛ بالاخره یک نفر باید جلوی زور بایستد. «پرسوجو کنید»؛ باید بدانید چه قوانینی وضع میشود و چه تاثیری بر زندگی شما و بقیه دارد. «به حرکتهای خوب کمک کنید» و «از نهادها دفاع کنید». بالاخره باید از طریق نهادی صدایتان را به گوش دیگران، حکومت و رسانهها برسانید. «احوالپرسی کنید»؛ دیدن آدمهای دیگر و احوالپرسی با آنها باعث میشود از رنج طبقات دیگر باخبر شوید.
بخشی از کتاب صوتی در برابر استبداد را بشنوید.
در برابر استبداد
نویسنده: تیموتی اسنایدر
گوینده: پروین یاوری
انتشارات: انتشارات شرکت توسعه محتوای لحن دیگر
من سرگذشت یأسم و امید
نویسنده: آریل دورفمن
مترجم: آزاده کامیار
انتشارات: انتشارات خوب
ممکن است شما همیشه با مفهوم عدالت و برابری درگیر بوده باشید و در این راستا کارهایی هم انجام داده باشید. ولی وضعیت سیاسی و اجتماعی پیرامون به گونهای پیش برود که شما در زمانهایی به قعر چاه یأس و ناامیدی بروید. پیش خودتان فکر کنید که اصلا برای چه باید تلاش کنم؟ اصلا این همه تلاش نتیجه میدهد؟ برابری و آزادی (که رابطهای تنگاتنگ باهم دارند) محقق میشود یا اصلا خیالی خام است؟
کتاب من سرگذشت یأسم و امید را در چنین شرایطی بخوانید. این کتاب جستارهای متنوع از نویسندگان، مبارزان سیاسی و متفکران معاصر است که در دورهای سخت و پرفشار سعی کردهاند امید خود را حفظ کنند و به تلاش و مبارزه ادامه دهند. برخی از این نویسندگان عبارتاند از: نلسون ماندلا، واسلاو هاول، پابلو نرودا، آریل دورفمن و مارتین لوترکینگ. این افراد در عین اینکه از حال خود میگویند و شرح میدهند در چه اوضاع ناامیدکنندهای به سر میبرند، راهکارهایی برای امیدداشتن و تلاشکردن ارائه میدهند.
امید در تاریکی
نویسنده: ربکا سولنیت
مترجم: نرگس حسنلی
انتشارات: مهرگان خرد
کتابی دیگر در این راستا که کمکتان میکند امید در تاریکی است. خانم ربهکا سولنیت این کتاب را در اوج ناامیدی در دوران دولت بوش و آغاز جنگ عراق نوشت؛ او در این کتاب دربارهی امید به تغییر در جامعهی جهانی میگوید، از مبارزات مردم با ظلم و تبعیض، بهار عربی و امید به آینده.
رقبای ما عاشق این هستند که باور کنیم امیدی نیست، هیچ قدرتی نداریم، دلیلی برای انجام کاری وجود ندارد و نمیتوانیم ببریم. امید موهبتی است که لازم نیست واگذارش کنیم، قدرتی که مجبور نیستیم کنار بگذاریم. امید میتواند عملی سرکشانه باشد. برای رسیدن به برابری باید امید داشته باشیم.
امید بر این فرض استوار است که ما نمیدانیم چه پیش خواهد آمد. وقتی عدمقطعیت را به رسمیت میشناسیم، این را تصدیق میکنیم که شاید بتوانیم به تنهایی یا همراه با چند تن دیگر یا چند میلیون نفر دیگر بر نتایج تاثیر بگذاریم. امید باور به این است که عمل ما اهمیت دارد، حتی اگر بعد از مرگمان نتیجه بدهد.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه