لوگو طاقچه
زندگینامه و آثار سعدی

نگاهی به زندگی و آثار سعدی

19,339 بازدید

سعدی را از کجا می‌شناسیم؟ به نظرم بیشتر از کتاب‌های ادبیات دوران مدرسه‌مان. کتاب‌هایی که گرچه حکایت‌ها و اشعاری را از او جابه‌جا برایمان نقل کرده بودند اما ازنظر پدر و مادرهایمان که پیش‌تر کتاب‌های ادبیات پروپیمانی داشتند، خالی از حکمت می‌نمودند. سعدی در همان زمان که ما در حال آموزش و حتی بیشتر پرورش بودیم خودش را به کتاب‌های درسی‌مان رسانده بود و تلاش می‌کرد نقش پررنگی در رشد ما داشته باشد و به گمانم در این امر موفق نیز بود.

با نگاهی کلی به آثار منظوم و منثور سعدی می‌توان دریافت که با بهره‌گیری از قدرت سخنوری و شاعری خود توانسته طبع خلاق خود را به بهترین وجه ممکن بر خواننده بنمایاند و از این راه تلاشش بر این بوده تا بی‌آنکه معلمی رسمی برای ما باشد، رموز هستی را برایمان واگو کند. سعدی استادانه از پس این امر برآمده است. گاه تصور انتقال این حجم از مفاهیم والا و انسانی و رموز و حکمت‌های زندگی در قالب داستانی ساده و ملموس ممکن نیست اما او به‌خوبی این امر را ممکن ساخته است و چنان در این امر موفق عمل کرده که برخی نقل‌هایش به صورت ضرب‌المثل و یا در قالب جملاتی فراگیر ورد زبان افراد مختلف کوچه و بازار است.

گلستان سعدی

گلستان سعدی

نویسنده: سعدی شیرازی

انتشارات: نشر تیرگان

خرید کتاب

مهارت سعدی در گنجاندن مفاهیم کلان در جملاتی ساده و بیان آنها به روان‌ترین شکل ممکن یکی از دلایل همه‌گیر شدن کلامش در بین عامه مردم بوده است. او به شیوایی از حکمت می‌گوید و با درآمیخته کردن این موضوع‌ها با شعر و داستان آنها را پیش روی ما مردمان ساده می‌گذارد و به‌خوبی در عمق وجودمان رخنه می‌کند. در این یادداشت قصد داریم کمی به سعدی و آنچه برای ما به یادگار گذاشته است بپردازیم.

پیشنهاد می‌کنیم اگر به شعر کهن ایرانی علاقه دارید، یادداشت «نگاهی به زندگی و اثار حافظ شیرازی» را هم بخوانید.

موضوعاتی که در بوستان و گلستان به آن پرداخته شده:

بستن تبلیغ

کلیات سعدی

کلیات سعدی

نویسنده: سعدی شیرازی

انتشارات: مرکب هنر

خرید کتاب

دو اثر معروف سعدی «بوستان» و «گلستان» است. در بوستان پس از نیایش خداوند در ده باب «عدل و تدبیر و رای»، «احسان»، «عشق و مستی و شور»، «تواضع»، «رضا»، «قناعت»، «عالم تربیت»، «شکر بر عافیت»، «توبه و راه صواب» و «مناجات و ختم کتاب» به مسائل مختلف پرداخته است. در گلستان نیز پس از ذکر نام پروردگار در بخش دیباچه در طی هشت باب «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فواید خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت» و «آداب صحبت» مواردی را مطرح کرده است.

در گلستان این‌گونه به حمد خداوند می‌پردازد که:


بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی (نفس) که فرو می‌رود ممدّ حیاتست و چون برمی‌آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب.
از دست و زبان که برآید/ کز عهده شکرش به در آید

و این‌طور ادامه می‌دهد که:


بنده همان به که ز تقصیر خویش/ عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیش/ کس نتواند که به جای آورد

و گلستان را به‌این‌ترتیب آغاز می‌کند:


به نام خداوند جان‌آفرین/ حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده دستگیر/ کریم خطابخش پوزش‌پذیر
عزیزی که هر کز درش سر بتافت/ به هر در که شد هیچ عزت نیافت
سر پادشاهان گردن‌فراز/ به درگاه او بر زمین نیاز
نه گردنکشان را بگیرد به فور/ نه عذرآوران را براند به جور
وگر خشم گیرد ز کردار زشت/ چو بازآمدی ماجرا در نوشت

سهل یا ممتنع؟

سعدی سهل ممتنع می‌گوید. چنان سهل به نظر می‌آید که همه ما فکر می‌کنیم می‌توانیم این‌گونه سخن بگوییم و بنویسیم اما کافی است قصد کنیم، بی‌شک وامی‌مانیم. او از ریزه‌کاری‌های زندگی برای ما گفته و حالا بعد از گذشت سال‌ها هنوز آن نصایح از بهترین‌هایی هستند که می‌توان شنید و به کار بست. شاید بد نباشد در ادامه این یادداشت به برخی نکاتی که شیخ اجل به آنها اشاره داشته، بپردازیم.

سعدی جایی در نکوهش آنها که سخن لقلقه زبان دارند و بر دیگران حکم می‌رانند و خود بر گفته خویش وقعی نمی‌نهند گفته است:


ترکِ دنیا به مردم آموزند/ خویشتن سیم و غله اندوزند

سعدی سیاستمداری خبره بود. چنان‌که آن بیت معروفش را بی‌شک همگان به خاطر داریم که:


آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا

و یا در جای دیگر که این‌گونه گفته است:


مزن تا توانی به ابرو گره/ که دشمن اگرچه زبون، دوست به

و یا:


چو کاری برآید به لطف و خوشی/ چه حاجت به‌تندی و گردنکشی؟

و بر همین منوال نه تنها مدارا را برتر از دشمنی و جدال دانسته که نوعی زیرکی را نیز چاشنی کار می‌کند و می‌گوید:


همی تا برآید به تدبیر کار/ مدارای دشمن به از کارزار
چو نتوان عدو را به قوت شکست/ به نعمت بباید در فتنه بست

تا به این بیت می‌رسد که:


عدو را به فرصت توان کند پوست/ پس او را مدارا چنان کن که دوست

سعدی گاه دوستانه نصیحتمان کرده، فرقی نمی‌کند اربابی با مکنت باشیم و یا از مردم معمولی اما کمی برخوردار. او ما را به نوع‌دوستی و عدم آزار دیگران فراخوانده است که:


درویشی مستجاب‌الدعوه در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان. گفت ازبهر خدای این چه دعاست؟ گفت این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.
ای زبردست زیردست آزار/ گرم تا کی بماند این بازار
به چه‌کار آیدت جهان داری/ مردنت به که مردم‌آزاری

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

ضرب‌المثل‌هایی از میان اشعار سعدی

بسیاری از بزرگان سخنانی به نظم و نثر گفته‌اند و به‌مرورزمان آن سخن و یا بخشی از آن در کلام مردمان روزگاران مختلف گشته و گشته و به‌تدریج یا رنگ ضرب‌المثل گرفته و یا در تواتر به همان غایت دست‌یافته است. از این میان شیخ اجل سعدی هم نقش پررنگی در این حوزه داشته است. چنان‌که در باب کار بیهوده کردن گفته:


کاروانی در زمین یونان بزدند و نعمت بی‌قیاس ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند و فایده نبود:
چو پیروز شد دزد تیره روان/ چه غم دارد از گریه کاروان
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود. یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را نصیحتی کنی و موعظه‌ای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود. گفت: دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن:
آهنی را که موریانه بخورد/ نتوان برد از او به صیقل زنگ
با سیه‌دل چه سود گفتن وعظ/ نرود میخ آهنین در سنگ

که ما امروزه همین مصرع پایانی را به‌عنوان ضرب‌المثل به کار می‌بریم و یا در اهمیت و تاکید بر توکل به ذات پروردگار و ناامید نبودن از سرانجام کار این‌چنین فرموده که:


دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست

و در باب مغرور نبودن اینچنین نصیحت کرده که:


ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش/ که محال است در این مرحله امکان خلود

طنز در شعر سعدی

سعدی طنز را هم سرلوحه قرار می‌داده و گاه در بیان مفاهیم و مضامینی که به آنها می‌پرداخته کمی چاشنی طنز هم اضافه می‌کرده است. خودش این‌گونه می‌گوید که:


سعدی اندازه ندارد که چه شیرین‌سخنی/ باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند

او به زیرکی در مواقعی طنازی را چاشنی آنچه می‌گوید ساخته است و از این امر حتی در مواقعی که از داغ هجران و ناکامی عشق می‌گوید نیز بهره برده چنان‌که گفته:


غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت/ تا خلق ندانند که معشوقه چه نام است

و یا در جای دیگر:


گفتم که برآید آبی از چاهِ امید/ افسوس که دَلو نیز در چاه افتاد

او در این بیان افراد مختلفی چون عاشق، معشوق، صاحبان مال و جاه و مقام، واعظ، زاهد، اربابان قدرت چون پادشاهان و وزرا را مخاطب قرار داده است. به‌عنوان‌مثال این بیت از او:


دیگران را عید فرداست ما را این دم است/ روزه‌داران ماهِ نو بینند و ما ابروی دوست

و یا آنجا که گفته:


مردکی غرقه بود در جیحون/ در سمرقند بود پندارم
بانگ می‌کرد و زار می‌نالید/ که دریغا کلاه و دستارم

او در باب ستایش آزادگی چنان مثالی می‌آورد که خواننده را جوابی باقی نمی‌ماند:


به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری؟/ جواب داد که آزادگان تهی‌دستند

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

کنایه‌ای به پادشاهان

سعدی به پادشاهان کم کنایه نزده است. او در الزام رعایت حال رعیت بسیار گفته و گاه حتی مستقیما پادشاه را هدف گرفته و او را نصیحت کرده و یا به‌طعنه سخنانی بر زبان رانده است. در کنار آن در باب آداب پادشاهی و حکمرانی نیز حکایات شیرینی دارد:


آورده‌اند که انوشیروان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند از این‌قدر چه خلل آید؟ گفت بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است. هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.

استاد عاشقانه‌های بی‌همتا

سعدی استاد عاشقانه‌های بی‌همتاست. چنان سیری در این دنیای بی‌انتها کرده و چنان از فراق و وصال سروده که جان آدمی با خواندن اشعارش آرام می‌گیرد. در ستایش معشوق این‌گونه می‌گوید که:


ما را که تو منظوری، خاطر نرود جایی

و یا با تاکید به او می‌رساند که:


ما به «تو» یک‌باره مقیّد شدیم

و در این تاکید و تحکم به زیبایی اسیر بودن عاشق را به تصویر کشیده است. به همین حد از کمال از فراق و دوری می‌سراید:


من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او/ گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود

به نظر می‌رسد همین گستردگی معانی سبب شده تا از یکسو مخاطبان بسیاری جذب سخنانش شوند و از دیگر سو خوانندگان بسیاری به خواندن آثار او روی آورند. همین امر این اشعار را بیش‌ازپیش در میان مردم گسترانده و به گوش افراد بیشتری رسانیده است. بر درست‌خوانی این خوانش‌ها که گاه دکلمه‌اند و گاه آواز نقدهایی وارد است که بی‌شک اگر اصل کار درست انجام پذیرد نیکو و ماندگار خواهد بود.

سعدی در چه دوره‌ای می‌زیست؟

ابومحمد مشرف‌الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف در بین سال‌های ۶۰۶ تا ۶۹۰ هجری قمری زندگی کرده است.

القاب سعدی چه هستند؟

اهل ادب به سعدی القاب «استاد سخن»، «پادشاه سخن»، «شیخ اجل» را داده‌اند.

پیشنهاد می‌کنیم یادداشت «معرفی و دانلود گلستان سعدی» را بخوانید.

19,339 بازدید
بستن تبلیغ

Avatar

بنوشه فرهت


اشتراک گذاری یادداشت
3.3 7 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
قدیمی ترین
جدیدترین بیشترین رای
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه