لوگو طاقچه
تصویرجلد کتاب سمفونی مردگان

معرفی، خلاصه و نقد تخصصی کتاب سمفونی مردگان

39,508 بازدید

حوالی سال‌ ۱۳۹۱ بود که در فیسبوک برای آقای عباس معروفی پیام گذاشتم که «سلام آقای معروفی. من دانشجوی ارشد ادبیات فارسی هستم و مشغول پژوهش بر کتاب سمفونی مردگان شما» و نه گذاشتم و نه برداشتم یک‌راست پرسیدم: «آیا شما برای نوشتن سمفونی مردگان از کتاب برادران کارامازوف داستایوفسکی تاثیر گرفتید؟» آقای معروفی هم بعد از احوال‌پرسی گفت که برادران کارامازوف را بعد از نوشتن سمفونی مردگان خوانده‌ و چند نفر دیگر هم جسته‌گریخته به تاثیرپذیری سمفونی مردگان از برادران کارامازوف اشاره کرده‌اند اما چنین چیزی در ذهنش نبوده است. البته بعدها متوجه می‌شود که واقعا قرابت‌هایی دارند.

من هم اصرار پشت اصرار که «مگر می‌شود هیچ تاثیری نگرفته باشید؟! اصلا چه اشکالی دارد اگر تاثیر گرفته باشید؟!» آقای معروفی هم در نهایت به همین نتیجه رسید که «بله واقعا، اگر هم تاثیر گرفته باشم آن هم از چنین کتابی، مگر چه اشکالی دارد؟! باعث افتخار هم است.» 

الان که حدود ۱۰ سال از آن روزگار گذشته و به این خاطره فکر می‌کنم، می‌بینم واقعا چه اهمیتی داشت که آقای معروفی از چه کتابی تاثیر گرفته است؟ مهم خود آقای معروفی بود و سمفونی مردگان. رمانی که باعث شد خیلی از جوان‌ها پا به دنیای رمان‌خوانی بگذارند. سمفونی مردگان یک رمان زرد یا عامه‌پسند نبود. اتفاقا اصلا از آن دسته قرار نمی‌گرفت اما رمانی بود که کتاب‌نخوان‌ها را هم جذب می‌کرد و باعث می‌شد به خواندن رمان‌ها و داستان‌های دیگری هم ترغیب شوند. و این ارزشمندترین ویژگی این کتاب است. 

در این یادداشت از وبلاگ طاقچه به ویژگی‌های دیگر کتاب سمفونی مردگان به‌صورت مختصر می‌پردازیم تا با شگفتی‌های این رمان بیشتر آشنا شوید و از خواندن آن، بیشتر لذت ببرید. گفتنی است برای خرید کتاب سمفونی مردگان می‌توانید به سایت طاقچه مراجعه کنید.

خلاصه‌ی کتاب سمفونی مردگان

سمفونی مردگان

نویسنده: عباس معروفی

انتشارات: گروه انتشاراتی ققنوس

خرید کتاب

سمفونی مردگان در اصل، داستان یک خانواده‌ی ازهم‌گسیخته‌ی ایرانی از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۵۵ در اردبیل است و در درجه‌ی دوم، تقابل و رویارویی دو برادر با باورها و شخصیت‌های متفاوت را روایت می‌کند. آیدین، برادر بزرگ‌تر که شخصیت محبوبی در سمفونی مردگان دارد به تحصیل، کتاب‌خواندن و سرودن شعر علاقه دارد اما با مخالفت پدر زورگویش مواجه می‌شود. آیدین مدام با پدرش در کشمکش است؛ پدر دائم با آیدین مخالفت می‌کند و سد راه او و آرزوهایش می‌شود. برادر کوچک‌تر، اورهان، متعصب و منفعت‌طلب، می‌خواهد راه پدر را در تجارت دنبال کند. مادر خانواده زنی منفعل و فرمان‌بردار از پدر است اما مدافع آیدین است و برای او دل می‌سوزاند. آیدا، خواهر دوقلوی آیدین، دختری کم‌حرف و ظریف است. آیدین هرچه می‌گذرد خود را تنهاتر می‌بیند و به دامن کتاب‌هایش پناه می‌برد. تا اینکه دیگر نمی‌تواند زورگویی پدر و برادرش را تاب بیاورد، خانه را ترک می‌‌کند و در زیرزمین کلیسایی مخفی می‌شود.
هشدار: ادامه‌ی مطلب بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!
آیدا پس از ازدواج و ناکامی‌ای که برایش حاصل می‌شود خودکشی می‌کند. البته این خانواده عضو دیگری هم دارد: یوسف، بزرگ‌ترین پسر خانواده. او در جریان حمله‌ی روس‌ها و در حادثه‌ای دچار معلولیت می‌شود و زندگی نباتی پیدا می‌کند. آیدین نیز پس از فرار خانه و رفتن به کلیسا عاشق دختر مسیحی زیبایی به نام سورملینا (سورمه) می‌شود. آن‌ها بعد از گذشت دو سال با هم ازدواج می‌کنند. آیدین در این هنگام باخبر می‌شود که خواهرش خودسوزی کرده و به همین دلیل به خانه برمی‌گردد.

اورهان هرچه می‌گذرد، پا جای پای پدر می‌گذارد. آیدین هم هرچه پیش می‌رود خود را تنهاتر می‌بیند و به دامن کتاب‌هایش پناه می‌برد. تا اینکه دیگر نمی‌تواند زورگویی پدر و برادرش را تاب بیاورد، خانه را ترک می‌‌کند و در زیرزمین کلیسایی مخفی می‌شود. او در این مدت عاشق دختر مسیحی زیبایی به نام سورملینا (سورمه) می‌شود. بعد از گذشت دو سال با هم ازدواج می‌کنند. در این هنگام باخبر می‌شود که خواهرش خودسوزی کرده و به همین دلیل به خانه برمی‌گردد. غم ازدست‌دادن خواهر باعث می‌شود مدتی نزد خانواده بماند و پیش پدر مشغول به کار شود. اما پس از مدتی پدر خانواده نیز فوت می‌کند. پدر که وصیت کرده همه چیز بین دو برابر به صورت مساوی تقسیم شود، آیدین موظف می‌شود که طبق وصیت پدرش عمل کند. اورهان که خود را صاحب اصلی اموال و حجره و… می‌داند از هر مخالفت و دشمنی با برادرش فروگذار نمی‌کند. با وجود عداوت‌های اورهان، آیدین به خاطر عشق به سورملینا به زندگی امید دارد تا اینکه مرگ سورملینا چراغ قلب او را خاموش می‌کند. او حالا ناامیدتر از هر زمان دیگری است. اورهان که پیش از این ماجراها، یوسف را به قتل رسانده بود، این‌بار به کشتن آیدین فکر می‌کند آن هم به این دلیل که باخبر می‌شود آیدین دختری ۱۵ساله دارد که ممکن است مدعی ارث و میراثش شود. بنابراین به تحریک ایاز پاسبان تصمیم می‌گیرد آیدین را به قتل برساند. اما در میانه‌ی راه احساس گناه دامن‌گیرش می‌شود و رهایش نمی‌کند. در نهایت اورهان به سمت شورابی که زیر برف فررفته و گرگ‌ها محاصره‌اش کرده‌اند می‌رود و در آب غرق می‌شود.

نقد کتاب سمفونی مردگان 

سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۵۵ دوران پرآشوبی در اردبیل است؛ مخصوصاً در بازه‌ی زمانی جنگ جهانی دوم که روس‌ها، انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها هریک چیزی از این شهر را به تاراج می‌بردند. سمفونی مردگان روایت خانواده‌ی ایرانی در این شهر در مرحله‌ی گذار از سنت به مدرنیته است و همچنین روایتگر فضای حاکم بر روشنفکران در دهه‌های ۲۰ تا ۵۰. در این شرایط، از سویی سنت و خانواده که یکی از نمادهای جوامع سنتی است در حال فروپاشی است؛ گویی چیزی کهنه از بین می‌رود اما چیزی نو زاده نمی‌شود و جای آن را نمی‌گیرد و از سوی دیگر، فضای سیاسی و اجتماعی به سمتی می‌رود که افراد کتاب‌خوان، روشنفکر و دگراندیش در تنگنای بیشتری قرار می‌گیرند.

آیدین نماد این قشر روشنفکر است و پدرش نماد سنت و استبداد. در یکی از صحنه‌های کتاب پدر به کمک اورهان کتاب‌های آیدین را به آتش می‌کشد. خانه (وطن) برای آیدین شبیه زندان است.

گسست نسلی در خانواده میان پدر و فرزندان خود را با عدم تبعیت فرزندان از پدر نشان می‌دهد. فرزندان نه‌تنها نمی‌خواهند راه پدر و مادر خود را ادامه دهند بلکه می‌خواهند راهی را انتخاب کنند که ۱۸۰درجه با آن‌ها تفاوت دارد. این اختلاف‌ها حتی در وضع لباس و ظاهر، عقیده به ثروت‌اندوزی و جهان‌بینی نمایانگر می‌شود. برای مثال، پدر کلاه پاپاخ بر سر دارد که نشان‌دهنده‌ی عقاید او (پای‌بندی به سنت) است و آیدین کلاه روسی بر سر می‌گذارد. 

مرگ در این داستان حضور پررنگی دارد. توصیف مکرر مرگ و گورستان بیانگر نابودی و سکوت در جامعه است؛ جامعه‌ای که با مرگ ارزش‌های اخلاقی به مردگان می‌پیوندد. رو به ویرانی نهادن خانواده‌ی اورخانی نشان‌دهنده‌ی سنت‌هایی است که در حال فروپاشی‌اند. البته این فروپاشی همراه با زایایی نیست: لحظه‌ای که پدر نوشته‌ها و شعرهای آیدین را می‌سوزاند در واقع ایده‌های روشنفکر ایرانی سوزانده می‌شود و این یعنی مرگ آینده و مدرنیته‌ای متولدنشده.

درست است که این‌گونه معروفی مرگ را به تصویر می‌کشد اما در سمفونی مردگان بوی امید نیز به مشام می‌رسد؛ امید اینکه آیدین‌ها بتوانند بر اورهان‌ها پیروز شوند و به زندگی ادامه دهند. در پایان داستان هم می‌بینیم با اینکه آیدین حال‌وروز خوبی ندارد اما دختر ۱۵ساله‌اش به نام المیرا امیدبخش زندگی او می‌شود. المیرا می‌تواند راه پدر را ادامه دهد و نوید نسلی باشد که اوضاع برایشان مساعدتر است و در راه رسیدن به هدفشان موفق‌ترند.

بستن تبلیغ

موضوع کتاب سمفونی مردگان چیست؟

در سمفونی مردگان رقابت حرف اول را می‌زند. رقابت بین دو برادر، بین دوطبقه، بین زن و مرد، بین دو آیین، بین دو حزب و… . عده‌ای می‌خواهند منافع حداکثری کسب کنند و جایگاه و سلطه‌شان را تثبیت کنند و عده‌ای دیگر تنها می‌خواهند موجودیت خود را از دست ندهند و زنده بمانند. در نهایت هیچ‌کس در این رقابت و جنگ پیروز نخواهد شد. فقط آن عده که به این رقابت آگاه می‌شوند می‌توانند زندگی دیگر برای خود بسازند؛ البته زندگی‌ای که در آن پیروزی و خوشبختی معنایی ندارد. بلکه آن‌ها پی می‌برند که نباید در این رقابت دست‌و‌پا بزنند و تنها باید تلاش کنند کامی از زندگی بگیرند؛ از عشق، هنر و زیبایی‌های اندک زندگی.

شاید به همین دلیل باشد که معروفی برای نشان‌دادن این رقابت و جنگ بزرگ در کتابش، بر رقابت بین دو برادر دست می‌گذارد چون نزاع دو برادر متعلق به زمان خاصی نیست و تمام زمان‌ها را در برمی‌گیرد.

ژانر کتاب سمفونی مردگان 

تقابل سنت و تجدد، امید به آینده، مرگ و تولدی دیگر از موضوعات جامعه‌شناسانه‌ی این کتاب است. وجه دیگر جامعه‌شناسانه‌ی کتاب انعکاس بیماری‌ها، آشفتگی‌ها و هرج‌و‌مرج‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در برهه‌ای از زمان در اردبیل است که می‌تواند نمایانگر کل ایران در آن بازه‌ی تاریخ باشد. این کتاب همچنین در سبک جریان سیال ذهن نوشته شده است و ساختاری مدرن دارد.

شیوه روایت در سمفونی مردگان

سمفونی مردگان از چهار موومان تشکیل شده است. موومان به پاره‌های سمفونی می‌گویند و از این جهت این عنوان با نام کتاب قرابت دارد. روایت هر یک از این چهار موومان بر عهده‌ی یک شخصیت است. اورهان روایت موومان اول را برعهده دارد. راوی موومان دوم خود عباس معروفی (نویسنده) است. روایت موومان سوم برعهده‌ی سورملینا، معشوق آیدین است. و چهارمی را آیدین روایت می‌کند.

داستان با روایت چند ساعت پایانی زندگی اورهان در بعدازظهر برفی زمستانی بسیار سرد شروع می‌شود. او در حین روایت به گذشته سیر می‌کند و خواننده نیز همراه او می‌شود. این سیر حرکتی از زمان حال به گذشته و از گذشته به حال است و این الگوی چرخشی تا پایان رمان تکرار می‌شود.

موومان پایانی در واقع بازگشتی است به موومان یکم. معروفی در این رمان دو زمان را روایت می‌کند: ۲۴ ساعت پایانی زندگی اورهان که زمان خطی دارد و ۴۳ سال تاریخچه‌ی زندگی خانواده‌‌ی اورخانی و اوضاع سیاسی و اجتماعی اردبیل.

زاویه‌ی دید در رمان مختلط و تلفیقی است: دانای کل، تک‌گویی درونی مستقیم، تک‌گویی درونی غیرمستقیم.

حضور برجسته‌ی سیال ذهن و تک‌گویی ذهنی چنان مرز بین گذشته و حال را درهم آمیخته که داستان به ترتیب رخداد وقایع روایت نمی‌شود. 

خط زمانی داستان و پدیده‌ای به اسم «جریان سال ذهن»

اغلب داستان‌هایی که ما خوانده‌ایم روایتی خطی داشته‌اند. یعنی وقتی کتاب را آغاز کرده‌ایم، زمانی شروع شده، با آن پیش رفته‌ایم و بعد به پایان آن زمان رسیده‌ایم و داستان توسط یک نفر برای ما روایت شده است. در دوران مدرن بعضی نویسندگان سنت‌شکنی کردند و خواستند خط روایی مستقیم را بشکنند. یعنی با تکنیک‌هایی چون تغییر راوی، پرش‌های زمانی بین حال و گذشته، درهم‌ریختگی زبانی (برای مثال زبان یک دیوانه و یک عاقل) و فرورفتن در دنیای ذهنی راوی یا شخصیت‌ها، این خط سیر خطی و مستقیم را از بین ببرند. به این شیوه جریان سیال ذهن می‌گویند؛ گویی نویسنده ذهنش (یا ذهن راویِ داستانش) را آزاد می‌گذارد تا به هر کجا که می‌خواهد برود و سیال و آزاد باشد. از نمونه‌های موفق جریان سیال ذهن در دنیا داستان‌ خشم و هیاهوی اثر فاکنر است و البته نمونه‌ی موفق آن در ایران، سمفونی مردگان است. نوشتن به این شیوه کار هر نویسنده‌ای نیست؛ زیرا هم به‌شدت سخت است و هم اینکه اگر نویسنده به صورت تصنعی از این تکنیک استفاده کند، داستان خود را قربانی می‌کند.

جریان سیال ذهن در موومان دوم سمفونی مردگان بسیار نمود دارد. این موومان با زاویه‌ی دید مرکب سوم شخص هر فصل از ذهن یکی از شخصیت‌ها روایت می‌شود.

وقتی زمان خطی است؛ گویی سوژه یا فاعل بر دنیای خود تسلط دارد؛ اما حال که زمان خطی در هم می‌ریزد، این تسلط هم از بین می‌رود. دیگر فاعل هیچ تسلطی بر هیچ چیزی ندارد. بی‌نظمی بر همه چیز سایه می‌افکند. جریان سیال ذهن بهترین شیوه‌ی روایت برای شخصیت‌های آشفته و ازهم‌گسیخته‌ی سمفونی مردگان است.

معرفی شخصیت‌های اصلی داستان

  • جابر: تاجری سرشاس در کاروانسرای آجیل‌فروش‌ها، مردی عبوس و بداخلاق که همه از او نفرت دارند. او فرزندانش را از بچگی تنبیه می‌کند. اخمو، خرافی و سنت‌گراست. اورهان را بیشتر دوست دارد چون به او شبیه است. 
  • اورهان: پسر کوچک خانواده، چاق و قد کوتاه، یک طرف بینی‌اش شکسته و باد کرده. او نمی‌تواند عاشق شود و بچه‌دار شود. رابطه مادر با اورهان زیاد خوب نیست. خواننده ممکن است اواخر داستان دلش برای اورهان هم بسوزد و حتی او را درک کند. مادر، آیدین را بیشتر دوست دارد و حتی او را آیدینِ من خطاب می‌کند. این برای اورهان موجب خشم و حسادت می‌شود. گویی او سهمی از عاطفه‌ی پدر و مادر نبرده است. به همین دلیل کینه‌ی آیدین را به دل می‌گیرد. او می‌کوشد این احساس حقارتش را از طریق مال‌اندوزی جبران کرده و اینگونه مردانگی‌اش را تلافی کند؛ چون از جانب عشق مادر و عشق همسر شکسته خورده است. اورهان می‌داند آیدین به دلیل تحصیلات و ظاهرش دخترها را به خود جذب می‌کند و حسرت جایگاه او را هم می‌خورد اما راهی ندارد جز ازمیان‌برداشتن برادرش. اورهان که همیشه از شورابی می‌ترسید در نهایت پا در آن می‌گذارد و نابود می‌شود.
  • آیدین: شخصیت محبوب داستان و به‌نوعی نماینده‌ی نویسنده در داستان است. عاشق کتاب، شعر، هنر و درکل، زندگی. آیدین سختی‌های زیادی در زندگی می‌بیند اما باز هم خود را سر پا نگه می‌دارد و استقامت و پایداری دارد. در نهایت هم به دلیل غذای مسمومی که اورهان به او می‌دهد حالش بد می‌شود، وگرنه از لحاظ روحی، با وجود تمام ناامیدی‌ها باز هم خودِ منسجمش را حفظ می‌کند. درواقع عوامل بیرونی حال او را بد می‌کنند در حالی‌که اورهان به دلایل درونی حالش بد است و به دیگران آسیب می‌رساند. 
  • یوسف: وقتی کودک بود به تقلید از چتربازهای روس خود را با چتر پدر از پشت‌بام خانه به پایین پرتاب می‌کند و ناتوان می‌شود. او بعد از این وضعیت به زیرزمین منتقل می‌شود. یوسف به دلیل نحوه‌ی مرگش یادآور حضرت یوسف است و به دلیل اینکه توسط برادر به قتل می‌رسد یادآور هابیل.
  • آیدا: کم‌حرف، فرمان‌بردار، صبور و عاشق‌پیشه. زنی که قربانی مردسالاری می‌شود. آیدا همیشه در آشپزخانه یا قسمت‌های پست خانه است. بعد از ازدواج خودسوزی می‌کند.
  • مادر: زنی صبور و رنج‌کشیده. با اینکه مطیع شوهر است اما مدافع آیدین است. گویی به وسیله آیدین می‌تواند در برابر شوهرش بایستد و همین باعث می‌شود به آیدین نزدیک‌تر شود.

بخشی از کتاب صوتی سمفونی مردگان را بشنوید.

سمفونی مردگان

نویسنده: عباس معروفی

گوینده: حسین پاکدل

انتشارات: آوانامه

نمادهای داستان سمفونی مردگان

  • کلاغ: کلاغ‌ها شهر اردبیل، شهر داستان سمفونی مردگان را فتح کرده‌اند، بر هر درختی چند کلاغ همیشه نشسته است. در داستان هابیل و قابیل کلاغ‌ها حضور دارند (در ابتدای داستان سمفونی مردگان هم ذکر شده). کلاغ‌ها به قابیل نشان می‌دهند با جنازه‌ی برادرش چه‌کار کند. معروفی از همین نماد در سمفونی مردگان استفاده کرده است. کلاغ در جای‌جای رمان حضور دارند. کلاغ‌ها مدام در اردبیل پرواز می‌کنند. گویی اردبیل در این کتاب، شهر مرده‌هاست و این کلاغ‌ها می‌خواهند خبر از فاجعه‌ی برادرکشی بیاورند.
  • پرنده صلح: پرنده‌ای که آیدین می‌بینیدش. نوعی مرغ دریایی که تک و تنها می‌پرد. نماد صلح و امید و آزادی است و تنها آیدین متوجه آن می‌شود. 
  • پالتو: پالتو نیز برای آدم‌های زورگو و مستبد است. در داستان هر که پالتو دارد زورگوست. 
  • سرما و برف: سرما و برف در اغلب داستان حضور پررنگ دارد. سرما از سویی یادآور مرگ است و از سویی دیگر یادآور فضای یأس‌آلود حاکم بر جامعه. برف نیز از یک طرف، پاکی شخصیت‌هایی چون آیدین و آیدا را نشان می‌دهد و از طرف دیگر، به رخوت و انجماد فکری و بی‌تحرکی مردم اشاره دارد.
  • ساعت: اورهان همیشه همراه خود یک ساعت دارد. او با این کار خیال می‌کند که بر زمان مسلط است. اما در انتهای داستان ساعتش توسط پیرمردی مرموز که نماد مرگ است، دزدیده می‌شود. بعد از گم‌شدن ساعت، او خودش هم گم‌گشته می‌شود. بی‌زمانی نزدیک‌شدن بیشتر به مرگ و نیستی است. ساعت سردر کلیسا نیز از جایی به بعد از کار می‌افتد.
  • اورهان: نماد مرگ در داستان است. غریزه‌ی مرگ و نیستی در او غلبه دارد. او نماد قابیل است.
  • آیدین: نماد زندگی در داستان است. غریزه‌ی زندگی در اوغلبه دارد. او نماد هابیل است.
  • ایاز پاسبان: دوست اورهان، مردی طماع و بدطینت، نماد شیطان وسوسه‌گر در کل داستان. او نماد حاکمیت است. بر همه چیز تسلط دارد و حافظ قوانین مردسالار جامعه است.
  • آقای لرد: نماینده‌ی استعمار پیر است (انگلیس). صاحب کارخانه‌ی پنکه‌سازی است. جابر طرفدار اوست.
  • انوشیروان آبادانی: نماینده‌ی استعمار نو (آمریکا). او همسر آیداست.
  • چتربازها و سربازان و نیروهای روس: نماینده‌ی استعمار شوروی. در تمام رمان حضور دارند و بر تمام امور مردم دخالت می‌کنند. به‌ویژه اینکه چتربازند و از آسمان همه چیز را می‌بینند.
  • خانواده میرزایان: نماینده‌ی قشر سرمایه‌داری که از نیروی کار ایران بهره‌کشی می‌کند. آیدین پس از فرار از خانه و از ترس نیروهای امنیتی، از کارخانه‌ی آن‌ها سر در می‌آورد و در زیرزمین آنجا مشغول کار قاب‌سازی با چوب می‌شود.
  • زیرزمین: زیرزمین در داستان سمفونی معانی ضمنی فراوانی دارد. هرکه طرد می‌شود را به زیرزمین سوق می‌دهند: زنان، معلولان، روشنفکران. از نظر طبقه‌ی حاکم و مردسالار زیرزمین جای پستی است و جای بزرگان نیست.
  • پاپاخ چیست؟ پدر خانواده، جابر، همیشه پاپاخ که نوعی کلاه است بر سر می‌گذارد. این کلاه در حقیقت نماد سنت، پدرسالاری و قدرتی است که جابر روی دیگر اعضای خانواده اعمال می‌کند. پاپاخ همچنین نشانه‌ی پایبندی جابر به سنت‌های گذشته است. اورهان برای پاپاخ احترام زیادی قائل است؛ اما آیدین برعکس از آن گریزان است و هیچ علاقه‌ای ندارد که آن را بر سر بگذارد. آیدین به‌سوی مدرنیته و فردگرایی حرکت می‌کند و اورهان همچنان در گذشته و سنت‌ها قدیمی باقی مانده است. این پاپاخ حتی پس از مرگ جابر نیز در ذهن و خاطره‌ی شخصیت‌های داستان باقی مانده است؛ نمادی از اقتداری که سایه‌اش همچنان سنگین و پابرجاست.

معنی لاوا در کتاب سمفونی مردگان 

درباره‌ی این کلمه و معنی آن تفسیرهای مختلفی ارائه شده است. برخی فکر می‌کنند که این کلمه در حقیقت همان  lava است و معنی‌اش «مواد مذاب» است. به‌عبارت‌دیگر، به عقیده‌ی برخی از افراد این کلمه به‌نوعی به حالات روحی آیدین و احساسات شورانگیزی اشاره دارد که او در قلب خود نگه می‌دارد. بااین‌حال، معنی این کلمه بسیار ساده‌تر از این حرف‌هاست و اصلاً به شکل استعاری به کار نرفته است. همان‌طور که می‌دانید، آیدین پس از فرار از خانه مدتی پیش خانواده‌ای ارمنی زندگی می‌کند و دل به دختری ارمنی می‌بازد که «سورمه» یا «سورملینا» نام دارد. وقتی آیدین و سورملینا برای اولین‌بار با یکدیگر روبه‌رو می‌شوند، آیدین نه ارمنی متوجه می‌شود و نه می‌تواند به این زبان صحبت کند: «بعد سورمه به زبان ارمنی چیزهایی گفت و زیرچشمی به او نگاه کرد. و باز ارمنی حرف زد که آیدین نفهمید. و یک لحظه این احساس بهش دست داد که چقدر در برابر آن دختر حقیر است.» 

هرچه آیدین و سورمه با یکدیگر وقت بیشتری می‌گذرانند، آیدین بیشتر با دنیای این دختر، فرهنگ او و زبانی آشنا می‌شود که سورمه به آن سخن می‌گوید. البته که سورمه فارسی نیز صحبت می‌کند. اولین‌بار در موومان سوم کتاب با کلمه‌ی «لاوا» آشنا می‌شویم. این موومان از زبان سورمه روایت می‌شود. اولین رویارویی ما با کلمه‌ی «لاوا» چنین است: 

«گفتم: «خاکی نشوی.» 

گفت: «مهم نیست.» و خیره‌ی تاب خوردن من شد. 

گفتم: «لاوا؟» و خندیدم، و سرم را یک‌ور کردم. 

گفت: «لاوا.» 

گفتم: «اینچ په‌سس؟» 

حالا هرچه فکر کرد این کلمه یادش نیامد. به ذهنش فشار آورد. اما بی‌فایده بود.» 

کلمه‌ی «لاوا» به زبان ارمنی معنای «خوبی؟» را می‌دهد و به این شکل نوشته می‌شود լա՞վ ես. جمله‌ای که سورمه در ادامه می‌گوید نیز ارمنی است. ինչպես ես یا همان اینچ په‌سس هم عبارتی ارمنی است و معنایش می‌شود «حالت چطور است؟». این عبارت گاهی به شکل «اینچ په‌سک» نیز گفته می‌شود. ازآنجایی‌که آیدین ارمنی را تنها به‌صورت دست‌وپاشکسته بلد است، معنای این جمله را فراموش کرده است و بنابراین چیزی در جواب سورمه نمی‌گوید. 

معنی سوجی در کتاب سمفونی مردگان

آیدین در این کتاب سختی‌های بسیاری را از سر می‌گذراند. او نماینده‌ی نسلی است که میان سنت و مدرنیته قرار گرفته و در این میان شاهد سوختن آرزوهای خود و روزهای خوش جوانی‌‌اش بوده است. آیدین روح یک شاعر را دارد، دلش نمی‌خواهد مثل برادر و پدرش در بازار کار کند، دلش می‌خواهد در کتاب‌ها غرق شود، در عشق و در تمام چیزهایی که رنگ‌وبویی از سرزندگی و طبیعت دارند. بااین‌حال، مخالفت‌های مکرر پدرش با خواسته‌های او و همچنین سختی‌هایی که او از سوی برادرش متحمل می‌شود، آیدین را به مرز افسردگی می‌رساند. جنون حقیقی آیدین زمانی اتفاق می‌افتد که تنها بارقه‌ی امید زندگی‌اش، یعنی سورملینا را هم از دست می‌دهد. فقدان سورمه و همچنین سنگینی مرگ خواهرش آیدا، آیدین را دچار نوعی دیوانگی می‌کند. ازآن‌پس، آیدین در بین مردم شهر به «سوجی» معروف می‌شود. سوجی، همان آیدینی است که به نهایت سیاهی و تاریکی دنیای خود سقوط کرده است.

 جالب این است که در کتاب، حتی لحن و زبان سوجی با آیدین فرق دارد، درحالی‌که هر دو درحقیقت یکدیگر هستند. جملات سوجی معمولاً پراکنده و بسیار مبهم هستند، این امر نشان می‌دهد که آیدین پس از فروپاشی روانی دچار چه غم و مالیخولیای سنگینی شده است. جملاتی که پشت جلد کتاب نوشته شده‌اند، به بهترین شکل آیدین و شرایطی که او در آن قرار داشت را توصیف می‌کنند: «کدام یک از ما آیدینی پیش رو نداشته است، روح هنرمندی که به کسوت سوجی دیوانه‌اش درآوردیم، به قتلگاهش برده‌ایم و بااین‌همه او را جسته‌ایم و تنها و تنها در ذهن او زنده مانده‌ایم. کدام یک از ما؟» 

معنی موومان در سمفونی مردگان 

کتاب سمفونی مردگان از چند موومان تشکیل شده است. میان نام کتاب و انتخاب این کلمه بر روی سر فصل‌های کتاب ارتباط جالبی وجود دارد. در موسیقی کلاسیک، سمفونی معمولاً قطعه‌ای بزرگ است که از چند بخش مجزا تشکیل شده است. به هر یک از آن بخش‌ها موومان گفته می‌شود. فضا، ساختار و ریتم هر موومان با دیگری متفاوت است و معمولاً بین آن‌ها سکوت کوتاهی برقرار می‌شود. معمولاً ریتم موومان تند، موومان دوم آهسته و موومان سوم و چهارم تند است. کتاب سمفونی مردگان نیز تعداد موومان‌هایش با یک سمفونی واقعی برابری می‌گیرد. هر یک از موومان‌های کتاب فضایی متفاوت نسبت به دیگری دارد. درست مثل موومان‌های حقیقی. 

خود عباس معروفی در طی مصاحبه‌ای که در آلمان انجام داده بود دررابطه‌با این موضوع چنین توضیح داده است: «سمفونی مردگان تنها یک نام بر رمان نیست. من در ذهنم آدم‌ها را سازبندی کرده‌ام و اگر موسیقیدان بودم، به‌جای رمان واقعاً یک سمفونی می‌ساختم… معمولاً یک سمفونی از چهار موومان تشکیل می‌شود. سمفونی مردگان هم از چهار موومان تشکیل شده که فرم اول، یعنی فرم موومان اول در پایان هم تکرار شده است. اگر دقت کرده باشید، موومان یکم با شماره‌ای مشخص شده: قسمت یکم، قسمت دوم. می‌خواستم ارکستر دوباره به آغاز و فضای آغازین سمفونی بازگردد. شاید به این خاطر که یادم بود چایکوفسکی در «مرگ در پاریس» فرم آغازینش را تکرار نکرد و به کار کمی لطمه زد. از سویی دیگر زمان دراماتیک ما جمعاً بیست و چهار ساعت است که چهل و سه سال زندگی در آن چرخ می‌خورد. زمان دراماتیک سمفونی مردگان در موومان یکم (در آغاز و در پایان) شکل می‌گیرد. 

پایان کتاب سمفونی مردگان 

غم ازدست‌دادن خواهر باعث می‌شود که آیدین مدتی نزد خانواده بماند و پیش پدر مشغول به کار شود. اما پس از مدتی پدر خانواده نیز فوت می‌کند. پدر که وصیت کرده همه چیز بین دو برادر به صورت مساوی تقسیم شود، آیدین موظف می‌شود که طبق وصیت پدرش عمل کند. اورهان که خود را صاحب اصلی اموال و حجره و… می‌داند از هر مخالفت و دشمنی با برادرش فروگذار نمی‌کند. با وجود عداوت‌های اورهان، آیدین به خاطر عشق به سورملینا به زندگی امید دارد تا اینکه مرگ سورملینا چراغ قلب او را خاموش می‌کند. او حالا ناامیدتر از هر زمان دیگری است. اورهان که پیش‌ازاین ماجراها، یوسف را به قتل رسانده بود، این‌بار به کشتن آیدین فکر می‌کند آن هم به این دلیل که باخبر می‌شود آیدین دختری ۱۵ساله دارد که ممکن است مدعی ارث و میراثش شود. بنابراین به تحریک ایاز پاسبان تصمیم می‌گیرد آیدین را به قتل برساند. اما در میانه‌ی راه احساس گناه دامن‌گیرش می‌شود و رهایش نمی‌کند. در نهایت اورهان به سمت شورابی که زیر برف فرورفته و گرگ‌ها محاصره‌اش کرده‌اند می‌رود و در آب غرق می‌شود.

علت مرگ سرمه در سمفونی مردگان

علت مرگ سورمه در این کتاب هرگز به‌صورت صریح و واضح بیان نمی‌شود و این موضوع تا انتهای کتاب نه‌فقط برای خوانندگان که برای خود آیدین نیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. او ابتدا ناپدید می‌شود و آیدین همه‌جا به دنبال می‌گردد؛ ولی هرگز نمی‌تواند پیدایش کند. تا اینکه یک روز جنازه‌ای به او نشان می‌دهند و می‌گویند که این سورمه است. این مسئله چنان برای آیدین غم‌انگیز و سنگین است که قبول نمی‌کند جسد متعلق به سورمه باشد. برخی می‌گویند علت مرگ سورمه جذام بوده و برخی دیگر عقیده دارند که سورمه هنگام فرار از دست نظامیان به رودخانه افتاده و غرق شده است. 

سرنوشت آیدین در سمفونی مردگان 

آیدین پس از تحمل با فقدان‌های روحی و عاطفی بسیار و رویارویی با مشکلاتی که یکی پس از دیگری جلوی پایش قرار می‌گیرند، بالاخره تسلیم نوشت تلخ خود می‌شود و به اجبار تحت ظلم و فشار برادرش اورهان زندگی می‌کند. اورهان نیز با دیدن غذای مسموم به آیدین او را مسموم می‌کند و نوعی دیوانگی در ذهن او به وجود می‌آورد. باوجود جنون، آیدین همچنان بین مردم محبوبیت بیشتری نسبت به اورهان دارد. تمامی این موضوعات و همچنین ترس از دست دادن ارث و میراث، اورهان را وادار می‌کند تا برای به قتل رساندن برادر خود دست به کار شود. او در میانه‌ی دچار احساس گناه می‌شود و در ادامه نیز در آب غرق می‌شود. آیدین ممکن است زنده مانده باشد، اما چنان شکسته و زخمی‌ست که دیگر توان زیستن چون گذشته را ندارد.

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

جنبه‌ای از زیبایی زبان سمفونی مردگان

داستان سمفونی مردگان در اردبیل می‌گذرد. معروفی از برخی اصلاحات آذری مثل قارداش (داداش) و پاتاخ در کتاب استفاده کرده است اما تعداد این واژگان آنقدر زیاد نیست که بتوان این داستان را شامل ادبیات آذربایجان دانست. در واقع معروفی برای استفاده‌نکردن این واژگان عمدی داشته: او می‌خواسته همه‌ی ایرانیان با آن همذات‌پنداری کنند و از سویی دیگر، می‌خواسته از برخی واژگان و اصطلاحات آذری به‌اندازه‌ای استفاده کند که خواننده‌ها آن‌ها را فرا بگیرند و در حافظه بسپرند. همین استفاده‌ی بجا از واژگان و اصطلاحات آذری باعث شده خواننده‌ها با فضای کلی آن ارتباط بگیرند و خودشان را در اردبیل آن سال‌ها تصور کنند. 

در جایی از داستان معروفی می‌گوید: «گوشه‌های آسمان آبی تیره بود و کلاغی بر شاخه‌های آخرین درخت خشکیده شهر می‌گفت: «برف. برف.» جالب‌تر می‌شود اگر بدانید معادل برف در آذری «قار» است و این قار را بگذارید کنار قارقار کلاغ‌ها.

درباره عباس معروفی

عباس معروفی در سال ۱۳۳۶ خورشیدی در تهران متولد شد. او فارغ‌التحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته‌ی هنرهای دراماتیک بود و سمفونی مردگان را اواخر دهه‌ی شصت منتشر کرد. معروفی در پی توقیف «گردون» ناگزیر به ترک وطن شد. به آلمان رفت و مدتی از بورس خانه هاینریش بل بهره گرفت. او در برلین کتابفروشی خانه‌ی هنر و ادبیات هدایت را بنیاد نهاد و کلاس‌های داستان‌نویسی خود را در همان محل تشکیل داد.

او عاشق موسیقی بود و به دلیل همین احساس نزدیکی به موسیقی، سمفونی مردگان را اینگونه نامگذاری کرد. از نظر او «تمام دنیا ریتم دارد. ما در سکوت هم صدایی می‌شنویم. سراسر زندگی موسیقی است.» 

معروفی شهریور ۱۳۹۹ خبر داد: «سیمین دانشور به من گفت: غصه یعنی سرطان! غصه نخوری یکوقت، معروفی! و من غصه خوردم.» و اینگونه نویسنده‌ی محبوب ایران از ابتلا به سرطانش گفت. او پنج‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ در ۶۵ سالگی در غربت درگذشت.

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

39,508 بازدید
برچسب ها
بستن تبلیغ

Avatar

افسانه دهکامه


اشتراک گذاری یادداشت
4.1 11 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
13 دیدگاه ها
جدیدترین
قدیمی ترین بیشترین رای
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه