نویسنده: آکیرا
مترجم: نهال سهیلی فر
انتشارات: نشر داهی
کتاب «۳۶۵ روز بدون تو» از آن آثاری است که بهسرعت در شبکههای اجتماعی و بین خوانندگان فارسیزبان ترند و فراگیر شده است. متنی مینیمال، کوتاه و ساده دربارهی عشق و جدایی که بعضی آن را آینهی دلشکستگیهایشان دانستند و بعضی دیگر آن را کمعمق و گذرا. در این یادداشت از وبلاگ طاقچه، نگاهی تحلیلی داریم به این کتاب؛ از محتوای آن و چرایی جذابیتش تا نقدهایی که دربارهاش مطرح شده است.
این کتاب مجموعهای از دلنوشتههای روزانه و مینیمال با مضمون عشق و جدایی نوشتهی نویسندهی کانادایی با نام احتمالاً مستعار آکیرا است. هر صفحه از کتاب به یک روز اختصاص دارد و نویسنده با زبانی ساده و جملههایی کوتاه از دلتنگیهای خود در فراق معشوق گفته است. این جملهها حالات او و فرازوفرودهای بیمنطق پس از جدایی را نشان میدهد. کتاب در سال ۲۰۲۳ منتشر و خیلی زود به یکی از کتابهای پرفروش تبدیل شد. در ایران از این کتاب استقبال شده است و ناشران زیادی آن را ترجمه و منتشر کردهاند. شما میتوانید دانلود کتاب ۳۶۵ روز بدون تو را از طاقچه انجام دهید.
محور اصلی کتاب، دلتنگی و جدایی از معشوق است. نویسنده احساسات خام و روزانهی خود را ثبت کرده و این برای خوانندهای که احساسات و تجربهی مشابه داشته همذاتپندارانه است. این دلنوشتههای روزشمار تقریباً تکراری و یکنواخت هستند و جز رویهی دلتنگی هیچ اشارهای به کنکاشهای ذهنی نویسنده دربارهی فقدان، عشق و دلبستگی نشان نمیدهند. کوتاهنوشتهای این کتاب برای خوانندهی علاقهمند به اشعار کوتاه و متنهای عاشقانه بهویژه اگر تجربهی جدایی و شکست عشقی داشته باشد اثرگذار است، اما برای خوانندهی حرفهای ادبیات بسیار سطحی به نظر خواهد رسید. به خلاف بستر مستعد مضامین عاشقانه، کتاب ظرافتهای شاعرانه و بازیهای زبانی ندارد و زبان محدود به صداقت و صمیمیت نویسنده است.
۳۶۵ روز بر چرخهی عاطفی ذهنی فرد پس از جدایی تمرکز دارد؛ چرخهای که از دلتنگی به یادآوری خاطرات، از آن به امید و بعد ناامیدی و دوباره به دلتنگی میرود. هیچ تحولی در کتاب دیده نمیشود. احساسات روزهای اول در روزهای بعد مدام تکرار میشوند. عاشق نه از معنای عشق میپرسد نه تنهایی. این چرخه هر روز تکرار میشود و یک الگوی آشنا اما سادهی روانشناختی را نشان میدهد که در آن تحول شخصیتی و عاطفی دیده نمیشود به این دلیل که این چرخه و بازگشت مداوم به خاطرات، فرد را در یک حالت سوزش عاطفی نگه میدارد که در عمل به او قدرت پیشرفت و تغییر نگرش به عشق یا فقدان نمیدهد.
به طور کلی، ۳۶۵ روز بدون تو کتابی دلنوشتهمحور و عاشقانه است که برای عموم خوانندگان کمتجربه جذاب خواهد بود. این کتاب دفترچهی احساسات خام و بیواسطه است و اگرچه تجربهی عاطفی را منتقل میکند اما بینشی ایجاد نمیکند و چون همهچیز در آن محدود و یکبعدی است موضوعات مدام تکرار میشوند. بنابراین دلنوشتهها برای نوجوانانی مناسب است که تازه با عشق و دلتنگی آشنا شدهاند.
ژانر کتاب عاشقانه است و زبان آن ساده. هر صفحه به یک روز اختصاص دارد که با تکجمله یا چند جملهی کوتاه پر شده است. این سبک، کتاب را در مجموعهی دلنوشتههای مینیمال عاشقانه قرا میدهد. برخی آن را در دستهی شعر عاشقانه کوتاه قرار دادهاند. برای اینکه متنی به عنوان شعر دیده شود نیاز به ویژگیهایی چون ریتم، وزن، قافیه، استعاره و غنای زبانی دارد. اگرچه برای شعر آزاد، وزن و قافیه لازم نیست اما همچنان غنای زبانی، تصویرسازی و تراکم معنا مهم است. زبان این کتاب ساده و مستقیم است. هیچ بازی زبانی ندارد؛ مثلاً به این جمله نگاه کنید: (I miss you today, as I did yesterday, and I will miss you tomorrow.) اگر بر اساس مؤلفههای شعری نگاه کنیم ۳۶۵ روز شعر نیست و نزدیکترین دستهبندی به آن دلنوشتهی احساسی و مینیمال است.
ساختار کتاب به شکل دلنوشتهی روزانه و قطعهقطعه بدون انسجام و یکپارچگی است. یعنی خواننده با چیزی شبیه به دفتر خاطرات مواجه است. در چنین ساختاری هیچ جریان داستانی واقعی، شخصیتپردازی و یا تکامل عاطفی دیده نشود. زاویهی دید کتاب اولشخص است اما خواننده نه نویسنده را میشناسد نه معشوق او را؛ زیرا هیچ نام یا خصوصیت متمایز از او و معشوق گفته نمیشود.
بخشی از کتاب صوتی ۳۶۵ روز بدون تو (متن دو زبانه) را بشنوید.
۳۶۵ روز بدون تو (متن دو زبانه)
نویسنده: آکیرا
گوینده: راضیه هاشمی
انتشارات: انتشارات ماه آوا
خوانندهای که این کتاب را انتخاب میکند باید بداند با متن جدی و اثرگذار مثبت مواجه نیست. کتاب با این هدف نوشته شده است که لحظهای در خواننده همذاتپنداری و لمس دلتنگی ایجاد کند. چرا مثبت نیست؟ چون این دلنوشتهها برای فرد کمتجربه و درگیر تجربهی جدایی یک انزوای عاطفی یکنواخت ایجاد میکند که در آن اثری از مواجههی روانی با فقدان یا بررسی علل وقایع نیست و سطحیترین رویه یعنی دلتنگی را مدام در او بازتولید میکند. شاید در پاسخ گفته شود عشق و فقدان به لمس بیواسطه، صادقانه و شفاف احساسات هم نیاز دارند. کاملاً درست است اما این لمس نباید مانند آینهای بیروح عمل کند، فرد را در چرخهی عاطفی محصور کند و هیچ پیام سازندهای به او ندهد. بدون انتقال پیام سازنده چرخهی دلتنگی در فرد تقویت میشود. این نگرش باعث هیچ نوع رشدی نمیشود و او را در وضعیت افسردگی نگه میدارد. اگر به دلیل فراگیر شدن کتاب یا هر دلیل دیگر مایل به خواندن آن هستید در حین خواندن این چرخهی دلتنگی و امید و ناامیدی از خود بپرسید که چه احساسی در شما ایجاد میشود؟ زیرا با دید انتقادی کمتر در این چرخهی خام گرفتار میشوید.
در نهایت اینکه، خواندن این کتاب تجربهای ادبی نیست بلکه خواندن احساساتی ناکامل در میانهی یک جدایی است. پس تأثیرگذاری ماندگار ندارد. در زمان خواندن از خود بپرسید که در حال یادگیری چه چیزی هستید؟ این احتمالاً شما را سریعتر به پرسش اصلی میرساند: آیا ۳۶۵ روز ارزش مطالعهی دوباره و حضور در چالشهای فضای مجازی را دارد یا صرفاً برای تجربهی کوتاه و از سر کنجکاوی کافی است؟
اگر تصمیم به مطالعهی این اثر گرفتهاید، بهترین ترجمه کتاب ۳۶۵ روز بدون تو را انتخاب کنید.
بررسی شبکههای اجتماعی میتواند به درک دلایل فراگیر شدن کتاب کمک کند. این کتاب بهویژه در دو برنامهی اینستاگرام و تیکتاک محبوبیت زیادی پیدا کرد. ساختار کتاب که به صورت دلنوشتههایی کوتاه است این فرصت را فراهم کرد تا در قالبهای بصری ساده و جذاب به راحتی در پستهای تصویری و ویدیوهای کوتاه در محیط این شبکهها استفاده شود. معمولاً محتوای احساسی و مرتبط با تجربههای مشترک مثل عشق و دلتنگی و جدایی جذابیت دارد و بهراحتی احساسات عاطفی کاربران را برانگیخته و آنها را وادار به تعامل و اشتراکگذاری میکند.
یک علت تأثیرگذاری کتاب ایجاد همذاتپنداری سریع در مخاطب است. مخاطب در دلنوشتههای کوتاه و سادهی کتاب میتواند احساسات خود را خیلی زود پیدا کند. محتوا برای مصرف سریع و شبکههای اجتماعی تولید شده است. این شکل خام احساسات برای کسانی که دنبال تخلیهی فوری احساسات هستند جذاب است و در لحظه هیجان و دلشورهی عاشقانه ایجاد میکند. زبان عاشقانهی بدون استعاره و پیچیدگی آن برای افراد دارای تجربهی محدود در خواندن رمان و شعر راحت هضم میشود. بیشترین گروههای سنی که جذب کتاب میشوند نوجوانان و جوانان بین ۱۳ تا ۲۵ سال هستند که بیشتر در شبکههای اجتماعی حضور و با ترندها ارتباط دارند. گرچه سنین بالاتر اما با تجربهی محدودتر عاطفی هم ممکن است به این کتاب جذب شوند.
محیط اینستاگرام ادبیات «کپشنی» ساخته است. ادبیاتی که هدفش نه اندیشهورزی و درگیرشدن بلکه هرچه زیباتر و بیشتر دیده شدن است. تبلیغات و معرفی این کتاب توسط اینفلوئنسرها و تولیدکنندگان محتوا به مخاطبان هدف خود، باعث افزایش فروش و محبوبیت آن شده است. مثلاً در تیکتاک خوانندگان چالشی به نام «چالش ۳۶۵ روز بدون تو» راه انداختند و احساسات و تجربههای خود را با دیگران به اشتراک گذاشتند. در اینستاگرام فارسی، صفحهای با همین عنوان کتاب، بیش از ۵۲ هزار دنبالکننده دارد که روزنوشتهای کتاب را در قالب پست تصویری به اشتراک میگذارد.
بخشی زیادی از نظرات ثبتشده دربارهی این کتاب توسط کسانی است که با آن همذاتپنداری کردهاند و به یاد تجربهی خود افتادهاند و نوشتهاند که این کتاب ما را درک کرده است. تعداد کمتری آن را سطحی دانستهاند که میتواند بهخصوص روی نوجوانان تأثیر منفی بگذارد. برخی هم نوشتهاند خواندن این کتاب حالشان را بدتر کرده است.
درواقع کاربران درباره «۳۶۵ روز» دو دستهاند: عدهی زیادی میگویند این متنهای کوتاه و مینیمال دقیقاً «حرف دل بعدِ جدایی» است؛ همدردی میآورد، اشک میگیرد و آنقدر شخصی و آشناست که دعا میکنند «ای کاش هیچوقت درکش نکنید». در مقابل، گروهی آن را «یادداشت/کپشنوار»، تکراری و سطحی میدانند و هشدار میدهند برای کسی که تازه دلشکسته است حال را بدتر میکند. بعضیها نسخهی اصلی انگلیسی را پیشنهاد کردهاند، برخی از ترجمه گلایه دارند و حتی دربارهی ناتمامماندن تا حوالی «روز ۲۰۰» بحث است. جمعبندی آنچه کاربران گفتهاند: اگر تجربهی سوگِ رابطه دارید، ممکن است برایتان آینهای تکاندهنده باشد؛ اگر دنبال روایت/تحلیل عمیق هستید، احتمالاً ناامیدتان میکند.
میتوانید جملات معروف کتاب ۳۶۵ روز بدون تو را، که از روی ترجمهی نهال سهیلی فر توسط خوانندگان آن گردآوری شده است، در طاقچه بخوانید.
پر شدن فضای نشر و شبکههای اجتماعی از کوتاهنوشتهای احساسی و انگیزشی باعث سطحیسازی تجربهی معنوی و فکری میشود و مفاهیم بزرگی چون عشق، امید و خودشناسی به جملههایی کوتاه و بدون بستر توضیحی تقلیل داده میشوند. این گسترش، ذهن مخاطب را به مصرف سریع بهجای تفکر عمیق عادت میدهد و خیلیها را دچار این توهم میکند که رشد کردهاند درحالیکه فقط جملههای احتمالاً زیبا مصرف کردهاند. این موضوع در آنها توهم دانایی به وجود میآورد و باعث میشود از مطالعهی جدیتر سر باز زنند و به «دوز روزانه» از جملههای زیبا بسنده کنند. این محتواها بهتدریج عمق تجربهی انسانی را کمرنگ و آنها را به پیامهای واقعی لاقید میکند.
استقبال از این کتابها، بازار نشر را به تولید انبوه وامیدارد؛ زیرا کمهزینه اما پرفروش هستند. چنین محتوایی وقتی از یک جرقه یا یادآوری لحظهای جایگزین اندیشه و تجربهی جدی میشوند نوعی سطحیسازی در فرهنگ مطالعه و رشد فردی ایجاد میکند. در این مورد، عشق از مفهومی پیچیده و عمیق به بازاریسازی میرسد. وقتی عشق در کتابها و پستهای اینستاگرامی به شکل جملههای کوتاه عرضه شود، از تجربهای زنده و پر از رنج و امکان رشد، تبدیل به محصولی آمادهی مصرف سریع میشود: یک حال خوب لحظهای. عشق همیشه در تاریخ با تناقض، پرسش و درگیریهای روحی همراه بوده است. در فضای کوتاهنوشتهای پرفروش، عشق از موقعیتی برای تجربه کردن به «نمایش عشق» تبدیل میشود.
در ادبیات جدی، شور عاشقانه همیشه با تضادهای اخلاقی همراه بوده است که درنهایت از دل آن یا انسانی جدید بیرون میآمد یا تصمیمهایی که به نتیجهای منتهی میشد چه ویرانگر چه سازنده. عشق چه در شعر و چه در داستان در بستری تعریف میشود که رابطه، کشمکش، تضاد، رشد یا قهقرای انسان در آن دیده میشود. تقلیل آن به جملههای کوتاه قابل رونوشتبرداری، عمق این تجربه را از بین میبرد. مثلاً به این ابیات نگاه کنید که در آنها هم جدایی از معشوق و بیصبری هست و هم امید و مبارزه:
چه خوش روزی بود روز جدایی
اگر با وی نباشد بی وفایی
اگر چه تلخ باشد فرقت یار
درو شیرین بود امید دیدار
خوشست اندوه تنهایی کشیدن
اگر باشد امید یار دیدن
وصال دوست را آهوست بسیار
عتاب و خشم و ناز و جنگ و آزار
بتر آهو به عشق اندر، ملالست
یکی میوه که شاخ او وصالت
فراق دوست سر تا سر امیدست
ز روز خرمی دل را نویدست
دلم هرگه که بی صبری سگالد
ز تنهایی و بی یاری بنالد
همی گویم دلا گر رنج یابی
روا باشد که روزی گنج یابی
اینکه چرا خوانندهی فارسیزبان با داشتن غنیترین منابع ادبی عاشقانه تغییر ذائقه داده است و دیگر حوصلهی متنهای طولانی و شعر و نثر پراستعاره و مفهوم ندارد و سرگرمی و سرعت و کوتاهی و در یک کلام لذت سریع را جایگزین صبر و همراهی کرده است بررسی جدا میطلبد. اما واضح است که این روزها، پیچیدگی نداشتن متن میتواند طیف گستردهای از خوانندگان را به خود جلب کند.
اگر مبنا را شبکههای اجتماعی بگذاریم کاملاً درست است که فضای این شبکهها برای جملههای کوتاه و جذاب ساخته شده نه متنهای طولانی عمیق و فلسفی. پس باید چیزی تولید کرد که با خیال راحت در این شبکهها بلعیده شود. از طرف دیگر، همه دنبال تجربههای عمیق نیستند و آرامش دمدستی را طلب میکنند. امروز، محتوای مرتبط با مفهوم عشق بیشتر ابزاری برای پر کردن خلأ عاطفی سریع است و از یک مسیر خودسازی به محصولی مصرفی تبدیل شده است.
پیشنهاد میکنیم از قفسه «کتابهایی شبیه ۳۶۵ روز بدن تو» دیدن کنید تا کتاب بعدی خود برای مطالعه را پیدا کنید.
در بررسیها هیچ منبعی از خودکشی فردی به نام آکیرا، نویسندهی کتاب ۳۶۵ روز بدون تو نگفته است. البته از نام آکیرا که نامی مستعار است هیچ اطلاعات شخصی وجود ندارد. ناتمام ماندن روزهای کتاب باعث شد فرضیهی خودکشی نویسنده از سوی خوانندگان مطرح شود. این شایعه در فضای مجازی ایجاد و بر اساس برداشت شخصی بود اما در ایجاد حاشیههای تراژیک حول کتاب و فروش بیشتر آن اثرگذار بود. در ضمن نویسنده بعد از این کتاب، در نوامبر ۲۰۲۳ کتاب دیگری به نام you left me on read منتشر کرد که در فارسی با عنوان «سین زدی اما جواب ندادی» ترجمه شده است.
شما میتوانید دیگر کتابهای آکیرا را در سایت طاقچه مشاهده و خریداری کنید.
دلنوشتههای این کتاب بهرغم عنوان و تصور خواننده به ۳۶۵ روز نمیرسد و در روز دویستم قطع میشود. یعنی به خلاف مدعای عنوان، کتاب نیمهکاره رها شده است. یک دلیل میتواند بازی با ذهن مخاطب باشد چنانکه به همین دلیل برخی گمانهها دربارهی خودکشی آکیرا و ناتمام ماندن کتاب به وجود آمد. یک دلیل موجهتر و محتملتر به انتخاب عنوان و بازاریابی آن توسط ناشر مرتبط است. عدد ۳۶۵ به عنوان یک سال کامل، جذابیت فریبندهای نسبت به عدد دویست دارد و ذهن مخاطب را برای خرید بیشتر تهییج میکند. در قوانین بازاریابی، در درجهی اول این عنوان است که باید کتاب را بفروشد و در درجهی دوم، محتوا. به هر حال، ۱۶۵ روز اضافه در عنوان کتاب احتمالاً یک نامگذاری برای بازاریابی بوده است. ضمن اینکه ناتمام ماندن روزها خواسته یا ناخواسته به حاشیهها و فروش بیشتر کمک کرده است که خاصیت کتابهای بازاری است.
گاهی ناشر نام نویسنده را پنهان میکند تا حس کنجکاوی در خواننده به وجود آورد. همین باعث میشود در شبکههای اجتماعی مدام این بحث وجود داشته باشد که چه کسی آن را نوشته است؟ یا در این مورد، چرا کتاب نصفه است؟ در دنیای نشر، بعضی کتابها ناشرمحور هستند یعنی نویسنده کارمند یا فریلنسری است که درخواست ناشر را نوشته است. در مواردی هم خود نویسنده به دلایل مختلف نمیخواهد هویتش برملا شود. کتابهایی هم هستند که به صورت انتشار مستقل (Self Published) و با هزینهی کم عرضه میشوند. نویسندگان این کتابها معمولاً پروفایل رسمی ندارند و گاه با نام مستعار کتابهایشان را چاپ میکنند. پس این موضوع یا به تکنیکهای بازاریابی مربوط است یا به نوع انتشار کتاب. البته با وجود در سایه بودن ناشر اصلی، این کتاب در ایران توسط ناشران بیشماری منتشر شده است.
کتاب ۳۶۵ روز جلد دوم ندارد و نوشتهای مستقل است و هیچ نسخهای به عنوان جلد دوم یا دنبالهی آن منتشر نشده است.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه