لوگو طاقچه
بهترین ترجمه کتاب ابله

مقایسه‌ی ترجمه‌های کتاب ابله

16 بازدید

در دنیای ادبیات مسائل بسیاری باعث ایجاد بحث و اختلاف میان افراد می‌شود. ممکن است بعضی از کتاب‌ها از دیدگاه برخی شاهکار باشند و برخی دیگر برعکس، بگویند که لقب شاهکار برای این کتاب‌ها زیادی سنگین و ناشایست است. در این میان کتاب‌هایی نیز وجود دارند که تقریباً موردعلاقه‌ی تمامی افراد هستند یا حداقل همه بر سر اینکه این آثار شاهکارهایی ادبی هستند توافق نظر دارند. فیودور داستایفسکی، نویسنده‌ی سرشناس روس، از نویسندگانی است که نامش بر روی بسیاری از کتاب‌های شاهکار دنیا دیده می‌شود.

 اگر ادبیات روسیه را به‌عنوان بنایی عظیم در نظر آوریم، کتاب‌های قطور و سترگ داستایفسکی مانند پنجره‌هایی هستند که به زیباترین شکل ممکن بر روی این بنا قرار گرفته‌اند و به خواننده اجازه می‌دهند تا به درون آن سرک بکشد و حقایق آن را کشف کند. همان‌طور که داستایفسکی عادت داشت در آثار خود به عمیق‌ترین و تاریک‌ترین بخش‌های شخصیت آدمی وارد شود و سپس آن‌ها را تحلیل کند. امروزه حتی برخی ادعا می‌کنند که او بیشتر به یک روان‌شناس شباهت دارد تا یک نویسنده.

خوشبختانه، مترجمان بسیاری در کشور ما اقدام به ترجمه‌ی آثار داستایفسکی کرده‌اند. در این یادداشت از بلاگ طاقچه، قصد داریم ترجمه‌های کتاب ابله را تحلیل و بررسی کنیم، کتابی که نه‌تنها از آثار مهم داستایفسکی که از آثار مهم ادبیات جهان به شمار می‌رود.

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

درباره‌ی کتاب ابله

داستان کتاب درباره‌ی جوانی به نام پرنس میشکین است که به بیماری صرع مبتلا شده است و تصمیم می‌گیرد برای درمان به خارج از کشور برود. او پس از مدتی دوباره به روسیه بازمی‌گردد؛ ولی حملات صرع با او باقی می‌مانند و هرازگاهی دوباره حالت تشنج به او دست می‌دهد. میشکین فردی ساده‌دل است که نمی‌تواند با دنیای پیچیده و فاسد طبقه‌ی مرفه روسیه به‌درستی ارتباط برقرار کند. دیگران فکر می‌کنند که میشکین ابله و نادان است حال‌آنکه او تنها سرشار از عشق و خوبی‌هاست. داستایفسکی قصد داشت با خلق شخصیت میشکین انسانی را به تصویر بکشد که چون مسیح بخشنده و مهربان است. او در این کتاب، مانند اکثر آثارش، به تقابل میان خیر و شر و همچنین عشق و ظلم می‌پردازد و زندگی انسان را در دنیایی که پر از تناقض و بدی‌هاست نشان می‌دهد.

داستایفسکی این کتاب را در دوران بسیار سختی از زندگی خود نوشت. در آن زمان، او و همسرش برای فرار از دست طلبکاران از روسیه گریخته بودند و به‌هیچ‌عنوان وضعیت مالی درستی نداشتند. از طرف دیگر داستایفسکی مدام قمار بازی می‌کرد و اندک سرمایه‌ای که برایشان باقی مانده بود را در این راه به باد می‌داد. آن‌ها مدام مجبور می‌شدند برای فرار از دست طلبکاران از شهری به شهر دیگر فرار کنند و رمان ابله در چهار شهر مختلف کم‌کم کامل شد. علاوه‌بر این، داستایفسکی فرزند خود را نیز در همان دوران از دست داد. او این کتاب را در حالی نوشت که بسیار نسبت به زندگی احساس ناامیدی می‌کرد و از خود سرافکنده شده بود. در بسیاری از بخش‌های این کتاب می‌توان نشانه‌هایی را از شخصیت خود داستایفسکی پیدا کرد.

داستایفسکی خود گفته بود که این کتاب را با عجله نوشته و قسمت‌هایی از آن، آن‌طور که انتظار داشت خوب از آب درنیامده‌اند. بسیاری از منتقدان ادبی نیز اعتقاد دارند که گرچه ساختار این کتاب با معیارهای ادبی متفاوت است، چیزی از ارزش و عظمت آن کم نشده است. یک مترجم باید بتواند لحن اصلی کتاب و همچنین فضایی را که داستایفسکی در کتاب ایجاد کرده است به‌خوبی حفظ کند.

قسمت‌هایی از کتاب ابله برای مقایسه

ازآنجایی‌که برخی از مترجمان کتاب را از زبان روسی و برخی دیگر از زبان انگلیسی ترجمه کرده‌اند، متن‌های نمونه را نیز هم به صورت روسی و هم انگلیسی در اینجا قرار می‌دهیم.

نمونه‌ی اول به زبان روسی:

несколько раз усмехался; особенно засмеялся он, когда на вопрос: “что же, вылечили?” — белокурый отвечал, что “нет, не вылечили”. — Хе! Денег что, должно быть, даром переплатили, а мы-то им здесь верим, — язвительно заметил черномазый.

نمونه‌ی اول به زبان انگلیسی:

Listening to him, the swarthy man grinned several times; he laughed particularly when, to his question: “And did they cure you?” the blond man answered: “No, they didn’t.” “Heh! Got all that money for nothing, and we go believing them,” the swarthy man remarked caustically.

نمونه‌ی دوم به زبان روسی:

Обладатель плаща с капюшоном был молодой человек, тоже лет двадцати шести или двадцати семи, роста немного повыше среднего, очень белокур, густоволос, со впалыми щеками и с легонькою, востренькою, почти совершенно белою бородкой. Глаза его были большие, голубые и пристальные; во взгляде их было что-то тихое, но тяжелое, что-то полное того странного выражения, по которому некоторые угадывают с первого взгляда в субъекте падучую болезнь.

نمونه‌ی دوم به زبان انگلیسی:

The owner of the cloak with the hood was a young man, also about twenty-six or twenty-seven years old, slightly taller than average, with very blond, thick hair, sunken cheeks, and a sparse, pointed, nearly white little beard. His eyes were big, blue, and intent; their gaze had something quiet but heavy about it and was filled with that strange expression by which some are able to guess at first sight that the subject has the falling sickness.

بستن تبلیغ

ترجمه‌ی مشفق همدانی

ابله

نویسنده: فئودور داستایفسکی

مترجم: مشفق همدانی

انتشارات: انتشارات امیرکبیر

خرید کتاب

اولین ترجمه‌ای که از کتاب ابله در بازار ایران به انتشار رسید به کوشش مشفق همدانی در سال ۱۳۳۳ ترجمه شده بود. او از مترجمان پر کار کشورمان بود که باعث آشنایی مردم با بسیاری از آثار بزرگ دنیا چون مادام بوواری و آنا کارنینا شد. او به زبان فرانسه مسلط بود و اکثر آثار را از زبان فرانسه به انگلیسی برمی‌گرداند. البته در برخی از منابع آمده که او کتاب ابله را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است.

ترجمه‌ی نمونه‌ی اول:

«این توضیحات چندین بار هم‌سفرش را به خنده انداخت، مخصوصاً هنگامی که در پاسخ این سوال که «آیا بالاخره معالجه شدید» اظهار داشت: خیر! نتوانستند مرا معالجه کنند.
– پس پول خود را بیهوده خرج کردید؟
آنگاه با عصبانیت مشهودی چنین افزود: با همین کارهاست که اجازه می‌دهیم بیگانگان استثمارمان کنند.»

ترجمه‌ی نمونه‌ی دوم:

«وی نیز مردی بیست‌وشش تا بیست‌وهفت ساله به نظر می‌رسید که اندامش اندکی از حد معمول بلندتر بود و موهای ضخیم و گونه‌هایی فرورفته داشت و در زیر چانه‌اش ریش نوک‌تیزی جلب‌توجه می‌کرد. چشمانش درشت و آبی بود و هنگامی که خیره می‌نگریست دیدگانش در آغاز لطف خاصی داشت ولی به تدریج تولید ترس می‌کرد به‌طوری‌که به نظر برخی از بینندگان دقیق آدمی حمله‌ای به نظر می‌آمد.»

ازآنجایی‌که این ترجمه خیلی قدیمی است، نمی‌توان از آن انتظار داشت که به اندازه‌ی ترجمه‌های امروزی روان و خوانا و یا خالی از اشکال باشد. البته ترجمه‌ی مشفق همدانی از خوانایی خوبی برخوردار است، مشکل این است که در برخی از قسمت‌های کتاب تغییرات کوچکی ایجاد کرده است و باعث تغییر لحن اصلی شده است. در نمونه‌ی دوم می‌بینیم که او بخش ابتدایی متن را حذف کرده است. در متن اصلی اشاره شده است که جوان شنل کلاه‌داری به تن دارد؛ درحالی‌که در ترجمه‌ی مشفق همدانی این توصیف وجود ندارد. برخی از معادل‌هایی که او انتخاب کرده است کمی مبهم هستند. به‌طور مثال «دیدگانش در آغاز لطف خاصی داشت» یا «آدمی حمله‌ای» ممکن است برای خواننده بی‌معنی جلوه کنند. بااین‌وجود، این ترجمه برای زمان خودش ترجمه‌ی خوبی بوده است.

ترجمه‌ی سروش حبیبی

سروش حبیبی از مترجمان شناخته‌شده‌ای است که آثار بسیاری را از زبان‌هایی مثل فرانسه، روسی، آلمانی و انگلیسی به زبان فارسی ترجمه کرده است. ترجمه‌های او در میان خوانندگان محبوبیت فراوانی دارند و او باعث آشنایی مردم با نویسندگان بزرگی چون داستایفسکی، تولستوی و رومن گاری شده است.

ترجمه‌ی نمونه‌ی اول:

«جوانِ سیاه‌مو ضمن شنیدن این توضیحات چند بار پوزخند زده بود اما خاصه وقتی پرسید که «خوب، عاقبت معالجه‌تان کردند یا نه؟» و جواب شنید که «نه، معالجات به جایی نرسید!» قاه‌قاه خندید و با لحن گزنده‌ای گفت: «لابد پول هنگفتی هم خرج کرده‌اید که همه باد هوا شده! ما را ببین که اینجا نشسته‌ایم و حرف‌های این فرنگی‌ها را باور می‌کنیم.»

ترجمه‌ی نمونه‌ی دوم:

«صاحب شنلِ کلاه‌دار، که او هم جوانی بیست‌وشش هفت ساله بود، قامتی از میانه اندکی بلندتر و موی طلایی پُرپشتی به رنگ کاه داشت و گونه‌هایش توافتاده و زنخ ریشش تُنُک و اندکی نوک‌تیز و تقریباً سفید بود. چشمانش درشت و کبود بود و نگاهی نافذ داشت. در نگاهش کیفیتی بود آرام و سنگین، حالت عجیبی، که بعضی بینندگان به نخستین نگاه آن را به صرع حمل می‌کنند.»

بخشی از کتاب صوتی ابله را بشنوید.

ابله

نویسنده: فئودور داستایوفسکی

گوینده: آرمان سلطان‌زاده

انتشارات: آوانامه

از ویژگی‌های مثبت ترجمه‌های حبیبی، جدا از خوش‌خوان بودن ترجمه، این است که او همیشه تفاوتی را که میان لحن شخصیت‌ها وجود دارد به بهترین شکل به فارسی بازمی‌گرداند. شخصیت‌های داستایفسکی هیچ‌کدام مانند دیگری صحبت نمی‌کنند. آن‌ها لحن خاص خود را دارند و حتی دایره‌ی لغاتشان با دیگری متفاوت است. به‌طور مثال ممکن است یک شخصیت رسمی صحبت کند و شخصیتی دیگر عامیانه و کوچه‌بازاری. حفظ این ویژگی در ترجمه بسیار مهم است و می‌بینیم که در ترجمه‌ی سروش حبیبی چنین موضوعی به‌خوبی حفظ شده است.

باید گفت که در ترجمه‌های حبیبی نیز واژگان یا عبارات کهنه پیدا می‌شوند و ممکن است فهم آن‌ها برای خواننده دشوار باشد. در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی شرق از سروش حبیبی دلیل وجود این عبارات منسوخ را پرسیده بودند و او در جواب گفته بود که ازآنجایی‌که متن داستان قدیمی است، مجبور بوده تا برای حفظ زبان داستایفسکی چنین عباراتی را به کار ببرد.

ترجمه‌ی نسرین مجیدی

ابله

نویسنده: فئودور داستایفسکی

مترجم: نسرین مجیدی

انتشارات: نشر روزگار

خرید کتاب

ترجمه‌ی نسرین مجیدی از کتاب ابله در سال ۱۳۹۱ به انتشار رسیده است و او علاوه‌بر این اثر کتاب‌های کلاسیک دیگری را نیز ترجمه کرده است. زبان ترجمه‌ی او روان است و در انتخاب واژگان به‌خوبی عمل کرده است. گرچه لحن ادبی داستایفسکی در این ترجمه تا حدودی ناپدید شده است و روح روسی متن اینجا دیده نمی‌شود.

ترجمه‌ی نمونه‌ی اول:

«مرد سیه‌چرده هنگام شنیدن این حکایات چندین بار به خنده افتاد. مخصوصاً وقتی از اول سؤال کرد «خوب، بالاخره توانستند تو را درمان کنند؟» و مرد مو بور پاسخ داد «نه نتوانستند.» با صدایی بلند خندید و با لحن تمسخرآمیزی گفت: «ها، حتماً پول زیادی هم خرج کردی، ما بیهوده به این فرنگی‌ها اعتماد می‌کنیم.»

ترجمه‌ی نمونه‌ی دوم:

«صاحب این بالاپوش جوانی بیست‌وشش یا بیست‌وهفت ساله به نظر می‌رسید دارای قدی کمی بلندتر از حد معمول، موهای ضخیم و روشن، گونه‌هایی فرورفته و ریشی نوک‌تیز که بیشتر به سفیدی می‌زد. چشمانی آبی با نگاهی جدی داشت. در چشمانش حالتی آرام اما دلگیر دیده می‌شود. نگاهش چنان عجیب بود که در نگاه اول به نظر می‌رسید دچار بیماری صرع باشد.»

ترجمه‌ی مهری آهی

ابله

نویسنده: فئودور داستایفسکی

مترجم: مهری آهی

انتشارات: انتشارات خوارزمی

خرید کتاب

مهری آهی از پیش‌گامان ترجمه‌ی آثار ادبی روسی به فارسی بود. او در مسکو زبان و ادبیات روسی را آموخت و پس از بازگشت به ایران در دانشگاه تهران مشغول تدریس زبان و ادبیات روسی شد. او شاهکارهای بسیاری را از زبان روسی به فارسی ترجمه کرده است. مهری آهی کتاب ابله را تا بخش‌های انتهایی ترجمه کرده بود؛ اما متأسفانه در میانه‌ی ترجمه‌ی این کتاب درگذشت و ضیاءالدین فروشانی که خود نیز مترجم زبان روسی بود ترجمه‌ی کتاب را به پایان رساند. این کتاب پس از یک ویرایش نهایی و سرانجام در سال ۱۳۹۵ به انتشار رسید.

ترجمه‌ی نمونه‌ی اول:

«همسفر او هنگام گوش دادن به سخنانش چند بار پوزخند زد و موقعی که جوان موبور به سؤال او که «آیا سرانجام معالجه شدید یا خیر؟» پاسخ داد: «خیر، نتوانستند معالجه‌ام کنند!» خنده‌ای طولانی سر داد و با نیشخند گفت:

–       پس لابد کلی هم پول دادید. آن‌وقت، ما در اینجا به حرف‌های آن‌ها ایمان داریم!

ترجمه‌ی نمونه‌ی دوم:

«صاحب شنل کلاه‌دار جوانی بود که او هم بیست و شش یا بیست و هفت سال داشت، با قد کمی بلندتر از متوسط، و موهایی بسیار بور و پرپشت، گونه‌هایش گودرفته با ریشی کم‌پشت و تیز که تقریباً سفیدرنگ می‌نمود. چشمانی درشت، آبی و نگاهی نافذ داشت که در آن آرامشی سنگین و حالتی شگفت‌انگیز دیده می‌شد؛ به‌طوری که برخی در نخستین نگاه می‌توانستند به بیماری صرع او پی ببرند.»

ترجمه‌ی خانم آهی روان و دقیق است و ویژگی‌های متن اصلی را به‌خوبی حفظ کرده است. لحن اصلی کتاب نیز به درستی به زبان مقصد منتقل شده است. تنها باید در نظر داشته باشید که فصل‌های آخر این کتاب ترجمه‌ی مهری آهی نیستند و با همت ضیاءالدین فروشانی ترجمه شده‌اند.

ترجمه‌ی پرویز شهدی

ابله؛ جلد اول

نویسنده: فئودور داستایفسکی

مترجم: پرویز شهدی

انتشارات: انتشارات به سخن

خرید کتاب

پرویز شهدی از دیگر مترجمان پرکاری است که آثار شناخته‌شده‌ی زیادی را به زبان فارسی ترجمه کرده است. به دلیل تسلط به زبان فرانسه، او بیشتر کتاب‌ها را از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه می‌کند. البته مشخص نیست که کتاب ابله را نیز از زبان فرانسه ترجمه کرده است یا خیر. این ترجمه در سال ۱۳۹۶ به انتشار رسیده است.

ترجمه‌ی نمونه‌ی اول:

«توضیح‌هایی که می‌داد چندین بار لبخند روی لب‌های همسایۀ روبه‌رویش نشاند. حتی موقعی که از او پرسید: «بیماری‌تان را معالجه کردند؟» و جوان بیمار پاسخ داد: «نه، مداوایم نکردند.» لبخندش تبدیل به خنده‌ای بلند شد. سپس با لحنی کنایه‌دار افزود: «بَه، چه پول هنگفتی باید برای این کار صرف کرده باشید. ما را بگو که اینجا به این خارجی‌ها اعتماد می‌کنیم.»

ترجمه‌ی نمونه‌ی دوم:

«مسافر شنل‌پوش هم جوانی بیست‌وشش یا بیست‌وهفت ساله بود. با قدی کمی بلندتر از معمول، گونه‌های فروهشته، موهای بور پرپشت و ریشی پروفسوری نوک‌تیز که از بوری به سفیدی می‌زد. چشم‌های آبی درشت و نگاهی ثابت داشت، در این نگاه حالتی ملایم، اما پرجذبه دیده می‌شد، حالت عجیب نگاهش برای بیننده‌ای آگاه آشکار می‌کرد که این جوان به بیماری صرع مبتلا است.»

ترجمه‌ی پرویز شهدی نیز به راحتی خوانده می‌شود و روان است؛ گرچه روح متن اصلی در این ترجمه چندان دیده نمی‌شود. 

بخشی از کتاب صوتی ابله را بشنوید.

ابله

نویسنده: فئودور داستایفسکی

گوینده: محمدرضا علی‌اکبری

انتشارات: استودیو نوار

ترجمه‌ی سیدمحمد طهماسبی و حمید غلامی

ابله

نویسنده: فئودور داستایوفسکی

مترجم: حمید غلامی

انتشارات: انتشارات آتیسا

خرید کتاب

ترجمه‌ی حمید غلامی و سیدمحمد طهماسبی نیز مشکل ترجمه‌ی پیشین را دارد. هیچ ردی از متن اصلی در این ترجمه دیده نمی‌شود و علاوه‌بر این، گفت‌وگوها نیز به‌صورت محاوره‌ای ترجمه شده‌اند که چنین ویژگی‌ای چندان مناسب کتابی کلاسیک و روسی نیست.

ترجمه‌ی نمونه‌ی اول:

«واکنش مرد مو مشکی بعد از هر بار شنیدن پاسخ‌های او، جز خنده چیز دیگری نبود. به‌خصوص وقتی از او پرسید: «حالا بالاخره سوئیسی‌ها تونستن درمانت کنن یا نه؟» و جوان موبور گفت: «نه. نتونستن!»

«اوه! حتماً پول زیادی رو هم اونجا حیف و میل کردی و هدر دادی! ما هم اینجا نشستیم و منتظر معجزه‌ی اوناییم.»

ترجمه‌ی نمونه‌ی دوم:

«مرد جوانی که این پالتوی سوئیسی را پوشیده بود، بیست‌وشش‌هفت ساله به نظر می‌رسید. او قدی متوسط داشت. موها و ریش‌های کم‌پشت روشن و گونه‌های لاغرش، از او حالتی خاص ساخته بود؛ اما جدای از همه‌ی این‌ها، چشمان درشتش باعث شده بود تا نگاه سنگینش جلب‌توجه کند. در نگاه اول، بیشتر به بیماران مبتلا به صرع شباهت داشت.»

محبوب‌ترین ترجمه‌ی کتاب ابله در طاقچه

ترجمه‌ی سروش حبیبی محبوب‌ترین ترجمه در میان کاربران طاقچه است. این ترجمه به‌صورت صوتی و با صدای آرمان سلطان‌زاده موجود است. نسخه‌های محبوب بعدی متعلق به مهری آهی و پرویز شهدی هستند. ترجمه‌ی پرویز شهدی در طاقچه‌ی بی‌نهایت قرار دارد و کاربران می‌توانند با تهیه‌ی این اشتراک به‌صورت رایگان به این نسخه دسترسی پیدا کنند. در آخر، ترجمه‌های نسرین مجیدی، مشفق همدانی و سیدمحمد طهماسبی و حمید غلامی موردعلاقه‌ی کاربران هستند. نسخه‌ی صوتی دیگری نیز با ترجمه‌ی نازنین صابری و هوتن شاطری‌پور وجود دارد. لازم به ذکر است که این نسخه‌ی صوتی از روی متن خلاصه‌شده‌ی کتاب انجام شده است.

پیشنهاد ما به شما کدام ترجمه‌ی کتاب ابله است؟

ترجمه‌های سروش حبیبی و مهری آهی به متن اصلی کتاب وفاداری بیشتری دارند. این دو مترجم همچنین تنها کسانی هستند که کتاب ابله را از روی متن روسی به فارسی برگردانده‌اند. ازآنجایی‌که سروش حبیبی و مهری آهی هر دو به زبان روسی تسلط دارند و کتاب‌های فراوانی را نیز از روسی به فارسی برگردانده‌اند، خوانندگان می‌توانند با اطمینان بیشتری به سراغ خواندن ترجمه‌ی این دو مترجم چیره‌دست بروند. در کنار این دو ترجمه، ترجمه‌ی پرویز شهدی نیز می‌تواند گزینه‌ی خوبی باشد. 

جمع‌بندی

در این یادداشت ترجمه‌های مهم از کتاب ابله داستایفسکی را از نظر گذرانید. با دیدن قسمتی از متن ترجمه‌ها حالا می‌توانید انتخاب بهتری داشته باشید و نسخه‌ی مورد علاقه‌ی خودتان را مطالعه کنید. اگر این کتاب را هم قبلا خوانده‌اید، الان دید وسیع و جامع‌تری نسبت به ترجمه‌های این کتاب دارید.

طاقچه دریچه‌ای است به دنیای کتاب‌های الکترونیکی؛ جایی که با یک کلیک، به دنیایی از داستان‌ها، دانش و تجربه‌های تازه قدم می‌گذارید. هر زمان و هرجا که بخواهید، می‌توانید کتاب دلخواهتان را در فروشگاه کتاب طاقچه پیدا کنید و بی‌درنگ مشغول خواندن شوید. لذت یک کتابخانه‌ی همیشه در دسترس را با خرید کتاب در طاقچه تجربه کنید!

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

16 بازدید
برچسب ها
بستن تبلیغ

من هستی خیبر هستم و به‌عنوان نویسنده در وبلاگ طاقچه کار می‌کنم. زندگی‌ام از زمانی که به یاد دارم با کلمات و کتاب‌ها گره خورده است. کوچک‌تر که بودم عادت به نوشتن شعر و داستان داشتم و چند باری نوشته‌هایم در مجله‌های رشد دانش‌آموز به چاپ رسیدند، این اتفاق هنوز هم برایم یکی از بزرگ‌ترین افتخارات زندگی‌ام به شمار می‌رود. حالا که بزرگ‌تر شده‌ام باز هم میل به نوشتن دارم؛ ولی حالا دیگر بیشتر درباره‌ی خود کتاب‌ها مطلب می‌نویسم. متولد اسفند سال ۱۳۸۱ در اهواز هستم. در دانشگاه شهید چمران اهواز در رشته‌ی کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی تحصیل کرده‌ام و گهگاهی کتاب هم ترجمه می‌کنم. آرزویم این است که همیشه کارم ربطی به کتاب‌ها داشته باشد، احساس می‌کنم این‌طور دینی که از آن‌ها بر گردن دارم را ادا می‌کنم و علاوه‌بر این، خوشحال می‌شوم نقشی هرچند کوچک در مسیر کتاب‌خوانی دیگران ایفا کنم.


اشتراک گذاری یادداشت
0 0 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه