الدوز و کلاغها
نویسنده: صمد بهرنگی
گوینده: شاهین علایینژاد
انتشارات: نوین کتاب گویا
خیالپردازی یکی از ابزارهای مهمی است که هر نویسندهای برای خلق داستانهای جذاب به آن نیاز دارد. حال باید به این سوال پاسخ دهیم که چه چیزی سبب میشود از خواندن داستانهای تخیلی لذت ببریم؟ تجربه خواندن هر داستان لذتبخشی درست مانند تجربه یک زندگی است. در واقع هر کتاب دری به سوی یک جهان داستانی به روی ما باز میکند. جهانی که امکان تجربه یک زندگی متفاوت را به ما هدیه میدهد. باعث میشود نگاهمان به دنیایی که در حالحاضر در آن زندگی میکنیم، تغییر کند. کتابهای تخیلی خلاقیت را در وجود ما پرورش میدهند و البته نباید فراموش کرد که هر چیزی که رنگ خیال به خودش بگیرد، زیباتر است.
در این یادداشت از وبلاگ طاقچه به سراغ معرفی کتابهای تخیلی برای کودکان رفتهایم. به این امید که فهرستی از کتابهای جذاب برای خواندن داشته باشید.
به نظر شما میتوان با کلاغها دوست شد و همراه آنها پرواز کرد؟ اولدوز در خانه، همراه با بابا و زنبابا زندگی میکرد. زنبابا اما خیلی با او مهربان نبود. شاید هم چون دلش میخواست یک بچه از آن خود داشته باشد و نشده بود، تمام غصهها و عصبانیتش را سر او خالی میکرد. یکبار هم آنقدر عصبانی شد و ترسید که عروسک اولدوز را، که البته عروسک معمولی نبود و بلد بود حرف بزند، از بین برد. او که دیگر هیچ همدمی نداشت، یک روز با ننه کلاغی که آمده بود توی حیاط دوست شد. به ننه کلاغ قول داد برایش غذا پیدا کند و مراقب جوجهاش باشد.
یاشار که رفیق و همسایه آنها بود، حسابی به او کمک میکرد تا بتواند پنهان از چشم زنبابا از جوجه کلاغ مراقبت کند. بعدتر، کلاغها تصمیم گرفتند حسابی هوای اولدوز را داشته باشند تا او غصه نخورد و از اینکه زنبابای نامهربانی دارد، ناراحت نباشد. آنها حتی برایش یک غافلگیری درستوحسابی هم تدارک دیدند…
او کمی بعد از این ماجراها از پیش بابا و زنبابا رفت و تصمیم گرفت تا در خانه همراه با مادر خودش زندگی کند. همان روزها بود که با آقای بهرنگ آشنا شد. معلم مهربانی که قصهگوی خوبی هم بود. او هم ماجراهایش را شنید و قصهاش را توی کتاب مشهورش، قصههای بهرنگ نوشت. حالا شما هم اگر دوست دارید بدانید اولدوز با کلاغها و عروسکهایش چهکار کرد، این قصه را بخوانید.
بخشی از کتاب صوتی الدوز و کلاغها را بشنوید.
الدوز و کلاغها
نویسنده: صمد بهرنگی
گوینده: شاهین علایینژاد
انتشارات: نوین کتاب گویا
چارلی و کارخانه شکلات سازی
نویسنده: رولد دال
مترجم: علی هداوند
انتشارات: كارگاه فيلم و گرافيگ سپاس
رابطه شما با شکلات خوردن چطور است؟ چارلی باکت مثل تموم بچههای دیگر رابطه خیلی خوبی با شکلات داشت و از خوردن آنها حسابی لذت میبرد. تنها مشکلی که این وسط وجود داشت این بود که خانوادهی او خیلی فقیر بودند. «حقوق آقای باکت کفاف یک وعده غذای ساده برای آنها را هم نمیداد…» و اینطوری میشد که غذای آنها اکثر اوقات سوپ کلم بود. اما خب روزهای تولد، روزهای خاصی بودند. آنقدر خاص که چارلی بتواند یک شکلات هدیه بگیرد، با لذت بخورد و از طعم خوشمزهاش کیف کند!
حالا به نظر میرسید که شانس در خانهی او را زده است. چون نهتنها توانسته یک شکلات خیلی خوشمزه بخورد، بلکه یکی از پنجتا بلیط طلایی ورود به کارخانهی آقای ویلی وانکا را هم برنده شده است. حالا چارلی همراه با چهارتا بچه دیگر میتواند به کارخانه آقای وانکا برود، از شکلاتهای جادویی آنجا بچشد و آنقدر شکلات و آبنبات هدیه بگیرد که تا آخر عمر برایش کافی باشد!
رولد دال، یکی از خلاقترین و خیالبافترین ذهنهای دنیا را داشت. او بلد بود خاطرههای مختلف، مهم یا حتی به ظاهر بیاهمیت دوران کودکیاش را بردارد و بالهای خیالش را به آن بچسباند و آنوقت به سمت دنیایی جادویی پرواز کند. قصه چارلی و کارخانهی شکلاتسازی هم از دل یکی از همین خاطرهها درآمد؛ زمانی که به مدرسه میرفت، هرهفته یک جعبه شکلات از طرف کارخانهی بغل مدرسه به بچهها هدیه داده میشد. در عوض بچهها باید بعد از خوردن شکلاتها میگفتند که کدام یکی را دوست داشتند و کدام یکی را نه. اینطوری کارخانه خیلی خوب میفهمید سلیقه مشتریهایش چیست! همین خاطره، الهامبخش او برای نوشتن یکی از مهمترین کتابهایش شد.
بخشی از کتاب صوتی چارلی و کارخانه شکلاتسازی را بشنوید.
چارلی و کارخانه شکلاتسازی
نویسنده: رولد دال
گوینده: گروه گویندگان
انتشارات: کتابهای صوتی کتابسرای نیک
جن شیشه مربا
نویسنده: آنی دالتون
مترجم: بيتا ابراهيمي
انتشارات: انتشارات شرکت کتاب هرمس
اگر شما هم از جنها میترسید باید حتما با جن شیشه مربا ملاقات کنید. او اصلا ترسناک نیست، اتفاقا خیلی کوچولو، ریزهمیزه و مهربان است. علاوهبر این، این جن میتواند آرزوهایتان را برآورده کند. اگر شما بودید، دلتان نمیخواست یک دانه از این جنهای آرزو برآورده کن برای خودتان داشتید؟
البته تایلر بیشتر از جن، دلش میخواست که پول داشته باشد. او تازگیها متوجه رازهای وحشتناکی درباره خانوادهاش شده بود. آنها پول نداشتند و اوضاع مدام بدتر میشد. اوج ماجرا وقتی بود که تاکسیشان که بابا با آن مسافر سوار میکرد درست جلوی چشمش خراب شد. دیگر بدتر از این نمیشد. حالا پیدا کردن یک جن که بلد باشد آرزوها را برآورده کند اما به جای سکههای واقعی، فقط سکههای شکلاتی درست کند، به درد تایلر میخورد؟ خب این را دیگر خودتان باید در این کتاب داستان بامزه بخوانید!
بخشی از کتاب صوتی جن شیشه مربا را بشنوید.
جن شیشه مربا
نویسنده: آنی دالتون
گوینده: آرش راسخ
انتشارات: رادیو گوشه
رفتن به مدرسه خیلی بد است. از آن بدتر این است که قرار باشد بعد از یک تابستان کسل کننده، بدون مسافرت به جاهای هیجانانگیز، شهربازی رفتن و ترنهوایی سوارشدن، مجبور باشی به مدرسه بروی. هر آدمی که باشد حسابی کلافه، دمغ، پکر، بیحوصله و … میشود. جودی هم یکی از آنها. اما خب، او جودی دمدمی است دیگر، یک روز بیحوصله است، یک روز دیگر میخواهد انجمن مخفی تشکیل دهد، یکروز تصمیم میگیرد ملکه باشد و روز دیگر، باید دنیا و تمام جنگلها را از نابودی نجات دهد. یکروز کارآگاهبازیاش گل میکند و روز بعدی، مریخی میشود…
خب، البته جودی ماجراهای خیلی زیادی دارد که برایتان تعریف کند؛ اما باید اول از همه عضو انجمن مخفی او بشوید. یک راه خیلی ساده برای این کار وجود دارد: کافی است از یک قورباغه بخواهید روی دستتان جیش کند!
مگان مک دونالد با آفریدن مجموعه قصههای جودی دمدمی، نشان داد که پرورش قدرت تخیل در کودکان چرا و چقدر اهمیت دارد. جودی در هر جلد از کتابهایش تصمیم جدیدی میگیرد و ماجراهای جدیدی خلق میکند، او با هر کار عجیبغریب یا معمولی که انجام میدهد، یک یادگیری جدید و مهم به دست میآورد و البته، حسابی از زندگی کردنش، لذت میبرد!
دلمه وقتی حرف زدن بلد نبود
نویسنده: بزرگمهر حسینپور
انتشارات: انتشارات پرتقال
اگر از شما بپرسند که دقیقا چه چیزی هستید، میتوانید به این سوال جواب بدهید؟ احتمالا بدون فکر کردن میگویید من یک آدمم. (البته مگر اینکه درخت، اسباب بازی یا هر چیز دیگری به غیر از یک انسان باشید) اما خب، برای دلمه، پیدا کردن جواب این سوال راحت نبود.
پطرس، سگ خانگی دلمه به او گفت احتمال اینکه او آدم باشد کم است. آخر آدمها روی دوتا پاهایشان راه میروند! اما شاید دلمه، گربه باشد. اما گربهای که سر راهشان دیدند هم با تعجب گفت او نمیتواند گربه باشد چون اصلا شبیه به گربهها نیست. اما شاید موش باشد…
خب، مشکل دوتا شد. این شد که دلمه و پطرس تصمیم گرفتند بروند سراغ هرکسی که میبینند و از او بپرسند که به نظرشان دلمه چیست؟ دلمه وقتی حرف زدن بلد نبود، دوست داشت بداند که چیست. به نظرتان او در نهایت موفق میشود که خودش را بهتر بشناسد؟
بهترین قصههای برادران گریم
نویسنده: برادران گریم
مترجم: هرمز ریاحی
انتشارات: نشر نو
اگر نگاهی به داستانهای تخیلی و افسانههای قدیمی بیندازیم که با آنها بزرگ شدهایم، چند نام و چند شخصیت پررنگ را در در آن میان میتوانیم پیدا کنیم؛ سفید برفی و هفتکوتوله، سیندرلا، راپونزل، هانسل و گرتل و … همه این شخصیتها از دل قصههای برادران گریم بیرون آمدهاند. افسانههایی که به دلیل وجود شخصیتها و ماجراهای خیالی، امکان وقوع ندارند اما چنان با دنیای ما درهم تنیده شدهاند که به عنوان بخشی طبیعی از جهان بهشان نگاه میکنیم.
برادران گریم، یاکوب و ویلهلم به دلیل علاقهای که به ادبیات، افسانهها زبان شناسی و داستانهای فولکلور داشتند راهشان را به دانشگاه باز کردند و یکی از استادانشان بود که متوجه علاقه و استعداد آنها در این زمینه شد. با تشویق همان استاد بود که آنها دست به کار بزرگی زدند؛ جمعآوری قصهها و افسانههای فولکلور، گوش دادن به قصههای قدیمی که نسلبهنسل و سینهبهسینه میان مردم چرخیده بود و در نهایت، جمعآوری همه این قصهها در یک مجموعه ارزشمند. کار آنها چنان دقیق بود که روششان، به یکی از روشهای مطالعه ادبیات فولکلور بدل شد.
در قصههای قدیمی و افسانههای پریان، همیشه شاهد حضور شخصیتهایی ماورایی هستیم. فرشتهها، دیوها، غولها اجنه و پریهایی که درست سر بزنگاه به داد قهرمان داستان میرسند. در واقع این قصهها به بچهها کمک میکنند تا سازوکار جهان را درک کنند. با دنیاهایی جدید آشنا شوند و مهارتهایی را که برای زندگی به آن نیاز دارند، مانند مهارت حل مسئله، به دست بیاورند.
جیمز و هلوی غول پیکر
نویسنده: رولد دال
مترجم: ندا ترابی
انتشارات: انتشارات ویکتور هوگو
اگر یک بچه چهارساله باشید که ناگهان کرگدنی پدر و مادرتان را بخورد و شما را همراه با دو عمه وحشتناک و بدجنستان تنها بگذارد، چه میکنید؟ جیمز کوچولو مجبور بود شرایط سخت و بدبختیهایش را تحمل کند. عمههایش حسابی بداخلاق بودند و هرطور که فکرش را بکنید، جیمز را اذیت میکردند. اما بالاخره نوبت او هم رسید. شانس در خانهاش را زد و مرد اسرارآمیزی به او یک پاکت جادویی داد؛ پاکتی با مخلوطی از چیزهای مختلف که میتوانست او را خوشبخت کند.
خب اگر فکر میکنید او موفق شد تا به یک زندگی عادی و خوشحالکننده برسد، باید بهتان بگویم که سخت در اشتباهید چون پاکت از دستش افتاد و معجون شگفتانگیزی که قرار بود زندگیاش را روبهرو کند، از دست رفت. اما خب، در عوض یک درخت هلوی غول پیکر و بزرگ آنجا سبز شد. حالا باید دید که عمههای جیمز چه نقشهای برای هلوهای غول پیکر میکشند.
چرا داستانهای تخیلی رولد دال اینقدر در ادبیات کودکان و نوجوانان اهمیت دارند؟ در قصههای او، همواره بچهها هستند که نقش اصلی را بازی میکنند. آنها مجبورند با آدم بزرگهایی سروکله بزنند که گاهی هیچچیزی درباره بچهها نمیدانند. اما البته مانند کتاب جیمز و هلوی غول پیکر تمام بچههایی که در کتابهای این نویسنده با آنها آشنا میشویم آنقدر قدرت و شجاعت دارند که اگر اوضاع بر وفق مرادشان نبود، آن را به نفع خود تغییر دهند. بنابراین با خواندن کتابها رولد دال یک تیر و دو نشان میزنید: پرورش تخیل یک طرف، پرورش قدرتهایی مانند اعتمادبه نفس، باور به خود و خود ابرازگری در طرف دیگر.
درخت بخشنده
نویسنده: شل سیلوراستاین
مترجم: کمال مرادی
انتشارات: انتشارات پلک
تابهحال شنیدهاید که درخت و پسربچهای باهم دوست شوند؟ خب در دنیای کودکان این چندان چیز عجیبی نیست. بچهها آنقدر خلاق، خیالباف و رویاپرداز هستند که بتوانند با تمام موجودات زنده و غیرزنده در کره زمین دوست شوند. اما از آن مهمتر، وجود یک آدمبزرگ خلاق است که قصه این دوستی را بنویسد و آن را زنده نگه دارد. عمو شلبی یا همان شل سیلور استاین، همین آدم بود!
درخت بخشنده همانطور که از نامش هم پیداست، بخشنده است. او میبخشد و میبخشد. هر زمان که پسرک به چیزی احتیاج دارد، درخت آنجا حاضر است. وقتی پسرک برای استراحت کردن و خوابیدن به سایه نیاز دارد، شاخههای پر برگ درخت آماده هستند تا برایش سایه درست کنند. وقتی او گرسنه است، درخت آماده است تا سیبهایش را به او ببخشد و وقتی میخواهد تاب بازی کند، درخت با فداکاری دو شاخه در اختیارش قرار میدهد تا از آن آویزان شود و تاب بخورد. درخت همیشه برای او حاضر است حتی زمانی که چیز چندانی از وجودش باقی نمانده است…
اگر شعر یا داستانی از سیلوراستاین خوانده باشید، حتما میدانید که او چطور میتواند با یک جمله کوتاه یا یک داستان بامزه غافلگیرتان کند. اگر هم تابهحال چیزی از او نخواندهاید، این لذت را از خودتان دریغ نکنید!
جادوگر شهر اُز
نویسنده: گروه نویسندگان دریملند
مترجم: حوا میرمحمدیان
انتشارات: نشر آبستا
در داستانهای تخیلی همیشه باید انتظار موجودات عجیبوغریب مثل جادوگرها را کشید. گاهی اوقات این جادوگرها مهربانند و به آدمها کمک میکنند، گاهی اوقات هم حسابی شرورند و باید به دست قهرمان داستان نابود شوند. کتاب جادوگر شهر از، هر دو نوع این جادوگرها را دارد. تازه داستان با یک طوفان خیلی بزرگ شروع میشود. آنقدر بزرگ که دوروتی را همراه با سگش بلند میکند و به آن طرف دنیا میبرد. اما او برای برگشتن به خانه باید یک جادوگر شرور را از بین ببرد. به این ترتیب ماجراجویی او در شهر زمردی آغاز میشود!
بخشی از کتاب صوتی جادوگر شهر از را بشنوید.
جادوگر شهر از
نویسنده: ال فرانک بام
گوینده: آسمان مصطفایی
انتشارات: کتابهای صوتی کتابسرای نیک
اگر این کتابها را خواندهاید، از تجربهتان برایمان بنویسید. شما چه کتاب تخیلی دیگری را به این فهرست اضافه میکنید؟
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه