مقایسهی ترجمههای مختلف صد سال تنهایی
یکی از مهمترین رمانهای قرن بیستم، شاهکار ادبیات اسپانیاییزبان، برآمده از رسوم کهن و روزگار غریب مردم آمریکای لاتین، خاطرهساز نسلها و اثری دورانساز است که کمتر رمانی به پایش میرسد؛ از رمان صد سال تنهایی میشود روزها سخن گفت و مقاله پشت مقاله و کتاب بعد کتاب نوشت. در این یادداشت از وبلاگ طاقچه هم اندکی از آن گفتهایم؛ اما بحث اصلی ما اینبار ترجمههایی است که از این رمان منتشر شده است؛ از اولین ترجمهی فارسی که چند سال پس از انتشار رمان به بازار کتاب ایران وارد شد تا برخی ترجمههای امروزی. در این فرصت کوتاه تنها به معرفی و مقایسهی بسیار مختصر ترجمهها بسنده کردهایم به آن امید که راه انتخاب ترجمهی بهتر کتاب صد سال تنهایی برای شما تسهیل شود.
چرا باید کتاب صد سال تنهایی را بخوانیم؟
رمان صد سال تنهایی نوشتهی گابریل گارسیا مارکز، داستان چند نسل از خانوادهی «بوئندیا» است. جد بزرگ خانواده، «خوزه آرکادیو بوئندیا» پس از ارتکاب قتل و از ترس مجازات، میگریزد. براساس یک رویا، محلی جدید برای زندگی برمیگزیند و «ماکوندو» مینامدش. خاندان بوئندیا نسل بعد نسل در ماکوندو زندگی میکنند. تجربههایی عجیب و خارقالعاده را پشتسر میگذارند. رخدادهایی که مختص داستانهای مکتب رئالیسم جادویی است. رمان پر از شخصیتهایی با نامهای شبیه به هم، پر از ماجراهای غریب، پر از جذابیت و کشف است. رمانی پیچیده که تمام نسخههای انتشار اولش در سال ۱۹۶۷ در آرژانتین طی یک هفته فروخته شد.
این کتاب، رکوردهای متعدد ثبت و مکتب رئالیسم جادویی را به قبل و بعد خود تقسیم کرده است. بنابراین دربارهی یکی از مهمترین رمانهای تاریخ سخن میگوییم که نخواندنش خسرانی بزرگ است.
ویژگیهای یک ترجمهی خوب
ترجمه، بهخصوص ترجمهی ادبی، فارغ از اینکه یک تخصص است، هنری است که نیاز به توانایی در چند حوزه دارد. مترجم پیش از زبان مبدأ، باید زبان مقصد را خوب بداند. زبانی که احتمالا سالها به آن سخن گفته و نوشته و حالا میخواهد اثری ادبی را به آن برگرداند. درک خوب از زبان مقصد و دانستن دستور و ظرایف آن زبان، حداقل چیزی است که یک مترجم باید از آن بهره داشته باشد. زبان مبدأ هم معمولا زبانی است که مترجم آن را بهطریقی آموخته است. بدیهی است که باید این زبان را هم بهخوبی بداند.
مترجم ادبی باید به متن وفادار باشد. آن را درست به زبان مقصد برگرداند. ترجمهاش روان و بیتکلف بوده و سبک نویسنده تا جای ممکن در آن حفظ شده باشد. برای مثال اگر نوشتهی اصلی ریتمی تند و جملاتی کوتاه داشته باشد، یک ترجمهی سنگین از آن با جملات طولانی را نمیتوان ترجمهای خوب و اصولی دانست. با این توضیح کوتاه بهسراغ برخی از مهمترین ترجمههای فارسی کتاب صد سال تنهایی میرویم.
ترجمههای فارسی کتاب صد سال تنهایی
اولین ترجمهی فارسی رمان صد سال تنهایی در سال ۱۳۵۳ به بازار کتاب ایران وارد شد. مانند بسیاری از رمانهای بزرگ و پرطرفدار دیگر، این اثر بارها به فارسی برگردانده و توسط نشرهای مختلف به چاپ رسیده است. در این فرصت برخی از این نسخهها را بررسی و با هم مقایسه خواهیم کرد.
در این یادداشت از یکی از مقالات مهم در زمینهی مقایسهی ترجمههای معروف رمان صد سال تنهایی به فارسی بهره بردهایم؛ مقالهای با عنوان «نقد ترجمههای صد سال تنهایی» از الهه موعودی که یکی از مقالات برگزیدهی نخستین جشنوارهی نقد کتاب شد. برگردان دقیق جملات اول کتاب صد سال تنهایی برای بررسی و مقایسهی ترجمههای منتشرشده، از این مقاله وام گرفته شده است. با این توضیح که عیار ترجمههای این رمان را از همان جملات و پاراگرافهای ابتدایی میتوان تا حد قابلقبولی سنجید.
جملات آغازین کتاب به زبان اسپانیایی
Muchos Años después, frente al pelotón de fusilamiento, el coronel Aureliano Buendía habia de recordar aquella tarde remota en que su padre lo llevó a conocer el hielo. Macondo era entonces una aldea de veinte casas de barro ycañabrava
ترجمهی دقیق جملات آغازین کتاب صد سال تنهایی
ترجمهی دقیق جملات اول کتاب صد سال تنهایی براساس مقالهی الهه موعودی از این قرار است: «قرار بود سالهای سال بعد، در برابر جوخهی اعدام، سرهنگ آئورلیانو بوئندیا به یاد آن بعدازظهر دوردستی بیفتد که پدرش او را برای شناختن یخ برد. آن زمان ماکوندو دهکدهای با بیست خانهی گلی و نیای بود».
اولین ترجمهی صد سال تنهایی به فارسی
اولین ترجمهی صد سال تنهایی به فارسی توسط بهمن فرزانه انجام گرفت و در سال ۱۳۵۳ بههمت نشر امیرکبیر چاپ شد. فرزانه این کتاب را از زبان اصلی به فارسی برنگرداند، اما از بسیاری کسان که بعدها بهگفتهی خودشان اثر را از زبان اصلی ترجمه کردند، دقیقتر و بسامانتر کار کرد. این شد که ترجمهی او دههها مهمترین برگردان فارسی صد سال تنهایی بود. او ترجمهی خود را ۳۷ سال پس از انتشار، ویرایش و دوباره راهی بازار کرد و برای توضیح اینکار، این رمان را به درخت کهنسالی تشبیه کرد که چیدن چند شاخوبرگ اضافی به تنهی آن صدمهای وارد نمیکند.
فرزانه جملات اول کتاب را اینگونه ترجمه کرده است: «سالهای سال بعد، هنگامی که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در مقابل سربازانی که قرار بود تیربارانش کنند ایستاده بود، بعدازظهر دوردستی را به یاد آورد که پدرش او را به «کشف یخ» برده بود. در آن زمان، دهکدهء ماکوندو تنها بیست خانهء کاهگلی و نئین داشت».
پیداست که بخش آغازین ترجمهی فرزانه، از متن اصلی طولانیتر است. او «جوخهی اعدام» را «سربازانی که قرار بود تیربارانش کنند» ترجمه کرده است. احتمالا تشخیصش این بوده که پیام و حس جملات اینگونه بهتر منتقل میشود ولی بههرحال با متن اصلی تفاوت دارد. ترجمهی فرزانه روان و رسا است و قدیمیتر بودن و اصالت آن بسیاری را به خواندنش ترغیب میکند.
ترجمهی کیومرث پارسای
کیومرث پارسای دیگر مترجم نامآشنایی است که رمان را به فارسی برگردانده است. او رمان را از زبان اصلی یعنی اسپانیایی به فارسی ترجمه و نشر آریابان حاصل کارش را منتشر کرد. ترجمهی پارسای از این رمانِ پیچیده، پرطرفدار اما بسیار پرمناقشه بوده است. برای مقایسهی ترجمهی پارسای با دیگر ترجمهها، جملات آغازین رمان با برگردان او را بررسی میکنیم:
«چندین و چند سال بعد، در لحظاتی که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا، در برابر جوخه اعدام ایستاده و در انتظار فرمان آتش بود، به یاد گذشتهی دور افتاد، هنگامی که برای تماشای مراسم کولیها در مورد یافتن یخ در یک بعدازظهر زیبا همراه با پدرش، به دهکدهی ماکوندو رفت. دهکده در آن زمان، تنها بیست خانوار داشت که در کلبههای کاهگلی کنار رودخانه زندگی میکردند».
با یک خواندن سطحی، چند مورد قابلتأمل در این ترجمه به چشم میآید. اول اینکه در این ترجمه هم عبارتی به «ایستادن در مقابل جوخهی اعدام» اضافه شده و آن «انتظار برای فرمان آتش» است. پارسای هم مانند فرزانه به ذکر ایستادن مقابل جوخهی آتش بسنده نکرده و توضیحی اضافه بر آن آورده است. دوم استفاده از کلمهی یافتن است در جایی که مراد نویسنده «کشف» یا «شناخت» یخ بوده است.
نکتهی دیگر در جملهی آخر است. در متن اصلی به «بیست خانهی گلی و نیای» در ماکوندوی آنزمان اشاره میشود درحالیکه مترجم آن را به «بیست خانواری که در خانهی کاهگلی زندگی میکنند»، تغییر داده است. در بابِ میزانِ دقیق بودن این ترجمه، مباحث زیادی، چه در قالب مقاله و چه مصاحبه مطرح شده است. بههرحال ترجمهی پارسای سالها جایگاه خود را بهعنوان پرفروشترین ترجمه از رمان حفظ کرد؛ اما بیتردید به دقت و اصالت ترجمهی فرزانه و میرعباسی که در ادامه از آن خواهیم گفت نیست.
ترجمهی کاوه میرعباسی
ترجمهی کاوه میرعباسی از صد سال تنهایی، در میان ترجمههای قابلاعتنای این رمان، جدیدترین است. میرعباسی کارگردانی سینما و زبان اسپانیایی خوانده و کتاب را از زبان اصلی به فارسی برگردانده است. این ترجمه دقیق، روان و خواندنی است و برای دوستداران این رمان، انتخابی رضایتبخش خواهد بود. کیفیت ترجمهی میرعباسی را از همان جملات اولش هم میتوان تشخیص داد:
«خیلی سال بعد، جلوی جوخهی آتش، سرهنگ آئورلیانو بوئندیا بیاختیار بعدازظهرِ دوری را به یاد آورد که پدرش او را برد تا یخ را بشناسد. آنوقتها ماکوندو روستایی بود با بیست تا خانهی کاهگلی…».
ترجمهی بهروز و ارزشمند او از این رمان را انتشارات کتابسرای نیک منتشر کرده است. میرعباسی سابقهی درخشانی در ترجمهی رمانهای اسپانیاییزبان دارد. این ترجمه نیز نقطهی درخشان دیگری در کارنامهی اوست. با خواندن این ترجمه، برگردان دقیقتری از این رمان را خواهید خواند و ترجمه باری بر پیچیدگیهای داستان اضافه نمیکند.
ترجمهی محمدرضا سحابی
انتشارات جامی کتاب صد سال تنهایی را با ترجمهی محمدرضا سحابی به بازار کتاب روانه کرده است. به سیاق پیش جملات ابتدایی رمان را با برگردان سحابی ذکر میکنیم:
«سالهای سال بعد، زمانی که سربازان جوخهی آتش برای اجرای حکم در مقابل سرهنگ «آئورلیانو بوئندیا» صف کشیده بودند، وی بعدازظهر روزی را به یاد آورد که پدرش او را برای یافتن یخ همراه خود برده بود. در آن زمان دهکدهی «ماکوندو» تنها بیست خانهی خشتی و گلی داشت…»
در این ترجمه نیز میتوان نکاتی را برجسته کرد. اول اضافه کردن «اجرای حکم» به متن است. استفاده از «یافتن» بهجای «کشف» یا «شناخت یخ» در این برگردان نیز تکرار شده است. در این برگردان مسائل دستوری و نگارشی عموما رعایت شده و ترجمه روان است.
در ادامه بخشهای ابتدایی ترجمههای موجود از این رمان در اپلیکیشن طاقچه را برای مشاهده و مقایسه و امتیاز مخاطبان طاقچه به ترجمهها را بررسی خواهیم کرد. با نگاهی مختصر به جملات آغازین اثر، میتوان ترجمههای صد سال تنهایی را مقایسه کرد.
ترجمهی زهره روشنفکر، نشر مجید
«بعد گذشت سالهای طولانی، هنگامی که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا مقابل گروهی از سربازان جوخه اعدام قرار گرفت تا حکم را در موردش اجرا کنند، بهیاد عصریکروز افتاد که با پدرش برای اکتشاف یخ رفته بود. در آنهنگام، ساکنان روستای ماکوندو فقط شامل بیست خانوار بود که در خانههایی از نی و کاهگل میزیستند.»
ترجمهی عبدالرسول اکبری، نشر شبگون
«پس از گذشت سالهای سال که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا، در مقابل جوخه اعدام در انتظار فرمان آتش بود به یاد گذشتههایش افتاد، وقتی که برای پیدا کردن یخ در بعدازظهری زیبا همراه پدرش به دهکده ماکوندو رفت. روستا در آن زمان، فقط بیست خانوار داشت که در خانههای گلی کنار رودخانه زندگی میکردند.»
ترجمهی اسماعیل قهرمانیپور، نشر روزگار
«سالها بعد، وقتی که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در مقابل جوخهی آتش قرار گرفت، آن بعدازظهر دوردستی را به یاد آورد که پدرش او را برای یافتن یخ برده بود. در آن زمان ماکوندو یک روستای بیست خانواری با خانههای خشتی بود.»
رضا دادویی، نشر سبزان
«سالهای سال بعد، وقتی سرهنگ آئورهلیانو بوئندیا روبروی سربازان جوخهآتش که قرار بود تیربارانش کنند ایستاده بود، آن بعدازظهر دوری را به یاد آورد که پدرش او را به مراسم کشف یخ برده بود. در آن زمان، ماکوندو دهکدهء کوچکی بود با بیست خانهٰٔٔٔء کاهگِلی و سقفهایی از نِی که همگی در کنار رودخانه بنا شده بود.»
محمدصادق سبطالشیخ، نشر عطر کاج
«پس از گذشت سالها، وقتی که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در مقابل سربازانی ایستاده بود که حکم اعدامش را داشتند، خاطرات دوری را به یاد آورد. خاطرهی روزی که پدرش او را به تماشای صخرهی یخ برده بود. در آن روزها روستای ماکوندو از بیست کلبهی کاهگلی تشکیل شده بود.»
سیدحبیب گوهریراد، انتشارات رادمهر
«بعد گذشت سالها، زمانی که سرهنگ اورلیانو بوئندیا در برابر سربازانی که حکم تیربارانش را داشتند ایستاده بود، خاطرات دوری را به خاطر آورد که پدرش او را به تماشای قالب یخ برده بود. در آن ایام، روستای ماکوندو از بیست کلبهی گالیپوش و کاهگلی شکل گرفته بود.»
نظر مخاطبان طاقچه دربارهی ترجمههای کتاب
در باب ترجمههای موجود در طاقچه، دو نکته حائز اهمیت است. یکی تعداد مراجعهکنندگان به یک نسخه و دیگری امتیازی که به آن دادهاند. در میان ترجمههای موجود در طاقچه -تا زمان انتشار این یادداشت- نسخههای الکترونیکی از ترجمههای محمدرضا سحابی و کاوه میرعباسی و نسخهی صوتی از ترجمهی بهمن فرزانه، با فاصله از دیگر نسخهها رایدهندگان بیشتر و میانگین امتیاز قابلتوجهتری داشتهاند.
جمعبندی
- قدیمیترین ترجمهی فارسی رمان صد سال تنهایی متعلق به بهمن فرزانه است. این ترجمه باوجود اینکه از زبان اصلی صورت نگرفته، هنوز هم یکی از بهترین و مهمترین ترجمههای موجود در بازار است.
- ترجمهی کاوه میرعباسی، ترجمهای جدید، دقیق و روان است. او رمان را از زبان اسپانیایی به فارسی برگردانده و میتوان آن را بهترین ترجمهی موجود از صد سال تنهایی دانست.
- ترجمهی کیومرث پارسای، برای سالها، پرفروشترین و پرطرفدارترین ترجمهی فارسی این اثر بوده است.
- در پایان یادداشت، امتیاز مخاطبان به ترجمههای موجود در طاقچه را ذکر کردیم تا اگر این فاکتور برایتان مهم است، براساس آن انتخاب کنید.
- درنهایت دوباره به این نکته تأکید میکنیم که مقایسهی ترجمههای فارسی صد سال تنهایی در این یادداشت، مختصر و ابتدایی و برای آشنایی کلی مخاطبان رمان بوده است.