لوگو طاقچه
شعر عاشقانه شاملو

گوشه چشمی به اشعار عاشقانه شاملو

109,979 بازدید

«شعر شورانگیز شاملو، چکیده‌ی تاریخ نانوشته‌ی این سرزمین است». تکرار چندباره‌ی این جمله در وصف احمد شاملو، نشان از تأثیرگذاری و ماندگاری او در تاریخ فرهنگ و ادبیات معاصر ایران دارد. برای رمزگشایی راز این ماندگاری، مطالعه‌ی زندگی و اشعار شاملو از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در میان آثار پرشمار شاملو، عاشقانه‌های او را می‌توان در زمره‌ی بهترین اشعارش دانست؛ چرا که این عشق در حقیقت بازتابی است از آینه‌ی یک ذهن سرشار از خاطرات تلخ و پربار از واقعیت‌های تلخ اجتماعی که ماحصل آن خلق تصاویر بکر و بدیع و عاری از سوز و ناله‌های متداول عاشقانه است. در این یادداشت گوشه چشمی به اشعار عاشقانه شاملو داشته‌ایم.

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

مختصری در باب زندگی و اشعار شاملو

احمد شاملو در ۲۱ آذرماه سال ۱۳۰۴ در تهران متولد شد. پدرش حیدر و مادرش کوکب عراقی نام داشتند. پدربزرگ مادری احمد، میرزاشریف‌خان عراقی، متولد بخارا و مرد کتاب‌خوانی بود و پدربزرگ پدری‌اش، میرزامحمدعلی‌خان اهل کابل بود که با همسرش به ایران مهاجرت کرده و ماندگار شده بود.

شاملو زندگی پرفرازونشیب و پرتلاطمی را پیمود. کوچ‌های اجباری پیاپی به علت شغل نظامی پدرش، دوران کودکی احمد را از آرامش و نشاط کودکانه تهی و ادامه‌ی تحصیل را برای او دشوار ساخت. دوران نوجوانی شاملو با گرایش‌های وطن‌پرستانه و نفرت از متفقین اشغال‌گر آغاز شد و همین مسائل او را به سوی طرفداری از آلمان نازی سوق داد. این علاقه سبب شد تا تحصیل در سال سوم دبیرستان ایران‌شهر تهران را رها کرده و به شوق یادگیری زبان آلمانی، در کلاس اول دبیرستان صنعتی -که اساتید آلمانی داشت- ثبت‌نام کند؛ اما دستگیر و زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲، پایان‌بخش تحصیلات آشفته و نقطه‌ی آغاز مبارزات سیاسی و اجتماعی او بود.

مطالعه‌ی شعر «ناقوس» از نبما یوشیج در سال ۱۳۲۵، در ذهن شاملو به جرقه‌ای بدل شد تا از بستر تازه‌فراهم‌شده‌ی شعر نو برای نگارش ذهنیاتش استفاده کند.

آهنگهای فراموش‌شده

آهنگهای فراموش‌شده

نویسنده: احمد شاملو

انتشارات: انتشارات مروارید

خرید کتاب

در سال ۱۳۲۶ و پس از ازدواج با اشرف‌الملوک اسلامیه، اولین اثر احمد شاملو با نام «آهنگ‌های فراموش‌شده» منتشر شد؛ کتابی که خود او هرگز آن را در شمار آثارش ندانست، اما به عنوان نخستین مجموعه‌ی شاملو از اهمیت بالایی برخوردار است.

شاملو در ادامه، گاه به فراخور شرایط زمانه و گاه به تناسب احوال شخصی، آثار متعددی را منتشر کرد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به «هوای تازه» (۱۳۳۶)، «باغ آینه» (۱۳۳۹)، «آیدا در آینه» (۱۳۴۳)، «ابراهیم در آتش» (۱۳۵۲) و «در آستانه» (۱۳۷۶) اشاره کرد.

بخشی از کتاب صوتی ابراهیم در آتش را بشنوید.

ابراهیم در آتش

نویسنده: احمد شاملو

گوینده:

انتشارات: انتشارات موسسه فرهنگی و هنری ماهور

احمد شاملو که عشق را لازمۀ تحمل محنت زندگی می‌دانست، سرانجام در تاریخ دوم مرداد ۱۳۷۹ چشم از جهان فروبست و سفر جانکاه اما عاشقانه‌ی خود را به پایان رساند.

اگر عشق نیست

هرگز هیچ آدمی‌زاده را

تاب سفری این چنین نیست

بریده‌ای از یک شعر عاشقانه شاملو

بستن تبلیغ

فردا و همیشه

عشق یکی از مفاهیم مجرد است که شاملو نگاهی عمیق و جدی به آن دارد؛ چنان‌که در گفت‌وگویی با روزنامه‌ی رستاخیز نیز بیان می‌کند: «… مگر زندگی چیزی بیش از یک فرصت تاریخی است؟ مگر تاریخ حاصل انسان و کار انسان نیست؟ مگر انسان می‌تواند بدون قلب مشترک، نبض مشترک، عاطفه‌ی مشترک، عشق مشترک و کلام مشترک خواص انسانی خود را حفظ کند؟». به باور او عشق می‌تواند عامل پویایی، حرکت و جاودانگی انسان گردد.

زیباترین حرفت را بگو
شکنجه‌ی پنهان سکوتت را آشکار کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانه‌ای بیهوده می‌خوانید
چرا که ترانه‌ی ما ترانه‌ی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست.


حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی است؛
چرا که عشق،
خود فرداست
خود همیشه است.

یکی از اشعار عاشقانه شاملو

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

ابدیت باغ آینه

در اشعار عاشقانه شاملو زن چهره‌ی مشخصی دارد و به همین دلیل زیباترین شعرهای او آن‌هایی هستند که در باب عشق به زن سروده شده‌اند. او که پس از جدایی از همسر اولش، ماه‌ها در اندوه ویرانی خانواده به‌ سر می‌برد، بازگشت خود به عشق و روشن شدن تاریک‌خانه‌ی وجودش را چنین شرح می‌دهد:

… جریانی جدی
در فاصله‌ی دو مرگ
در تهیِ میانِ دو تنهایی
[نگاه و اعتمادِ تو بدین‌گونه است!]

شادیِ تو بی‌رحم است و بزرگوار
نفس‌ات در دست‌های خالیِ من ترانه و سبزی‌ست

من
برمی‌خیزم!

چراغی در دست، چراغی در دلم.
زنگارِ روحم را صیقل می‌زنم.
آینه‌یی برابرِ آینه‌ات می‌گذارم
تا با تو
ابدیتی بسازم.

یک شعر عاشقانه دیگر از شاملو

فراسوی پیکرها

شاملو را به‌جد می‌توان آفرینش‌گر زنده‌ترین، شاداب‌ترین و متعالی‌ترین شعرهای عاشقانه معاصر فارسی دانست؛ اشعاری که اگرچه در وصف معشوق زمینی است، اما محتوای آن فراتر از پرده و رنگ و فراسوی تن‌ها است.

در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم.

آینه‌ها و شب‌پره‌های مشتاق را به من بده

روشنی و شراب را

آسمان بلند و کمان گشاده‌ی پل

پرنده‌ها و قوس‌  قزح را به من بده

و راه آخرین را

در پرده‌ای که می‌زنی مکرر کن.

در فراسوی مرزهای تنم

تو را دوست می‌دارم.

در آن دوردست بعید

که رسالت اندام‌ها پایان می‌پذیرد.

و شعله و شور تپش‌ها و خواهش‌ها

به تمامی

فرو می‌نشیند…

در فراسوهای عشق

تو را دوست می‌دارم

در فراسوهای پرده و رنگ.

در فراسوهای پیکرهایمان

با من وعده‌ی دیداری بده…

یکی از اشعار عاشقانه شاملو

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

چون فرمان بخشش

ظهور آیدا در زندگی شاملو، زمانی‌که پس از جدایی از همسر دومش در اوج سرگشتگی و بی‌پناهی بود و هیچ امیدی به رهایی نداشت، به زندگی سرد و بی‌جان او جانی دوباره می‌بخشد. تمام نارضایتی‌های پیش‌ازاین جای خود را به رضایت از بازیافتن معشوق داده و شاعر به جز عشق به معشوق نیاز دیگری را احساس نمی‌کند.

جستنش را پا نفرسودم:

به هنگامی که رشته‌ی دار من از هم گسست

چنان چون فرمان بخششی فرود آمد.

هم در آن هنگام

که زمین را دیگر

به رهایی من امیدی نبود…

شعری عاشقانه از شاملو

شاملو در وصف آیدا چنین می‌گوید: «از نگاه شما شاید آیدا یک زن باشد، اما برای من بهانه‌ی زندگی کردن و انسانی بودن است. او تمثیل همه‌ی مردمی است که دوستشان دارم…»

من و تو یکی دهانیم

که با همه آوازش

به زیبا سرودی خواناست.

من و تو یکی دیدگانیم

که دنیا را هر دم

در منظر خویش

تازه‌تر می‌سازد.

… 

من و تو یکی شوریم

 از هر شعله‌ای برتر

که هیچ گاه شکست را بر ما چیرگی نیست

چرا که از عشق روئینه‌تنیم

یکی از اشعار عاشقانه شاملو

پناه بر عشق

شاملو آن‌جا که از مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه‌ی خود سرخورده شده و جریانِ به‌ظاهر راکد اجتماعی، ایمان او را به رهایی و دگرگونی متزلزل کرده است به عشق پناه می‌برد. او با شهر به ستیزه در می‌آید؛ شهری که روزگاری شعر زندگی را با آحاد آن سروده بود و اکنون خود را از آن جدا می‌بیند.

و آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر
که با هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می‌کند…

نمونه‌ای از اشعار عاشقانه شاملو

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

غم‌نامه‌ی شهر بی‌عشق

با این‌همه، تحقق عشق در نگاه شاملو منوط به تحقق عدالت است. در دیدگاه شاعرانه‌ی او، بی‌عدالتی، فقر، فساد، تبعیض و ستم باعث می‌شود که روی زمین جایی برای عشق ورزیدن باقی نماند. شاملو در غیاب عشق، جهان را زندانی از یأس، مرگ و نیستی می‌داند.

… دخترای ننه‌دریا! رو زمین عشق نموند
خیلی وخ پیش باروبندیلِشو بست خونه تکوند
دیگه دل مثلِ قدیم عاشق و شیدا نمی‌شه
تو کتابم دیگه اون‌جور چیزا پیدا نمی‌شه.

دنیا زندون شده: نه عشق، نه امید، نه شور،
برهوتی شده دنیا که تا چِش کار می‌کنه مُرده‌س و گور …

یکی دیگر از اشعار عاشقانه شاملو

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

109,979 بازدید
برچسب ها
بستن تبلیغ

Avatar

فاطمه ارغوان


اشتراک گذاری یادداشت
3.9 7 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی ترین
جدیدترین بیشترین رای
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه