تبصره ۲۲
نویسنده: جوزف هلر
مترجم: احسان نوروزی
انتشارات: نشر چشمه
جنگ جهانی دوم یکی از مهمترین تراژدیهای قرن بیستم است که در شکلدهی به دنیای امروز نقشی اساسی داشته است. فراموش نکنیم که نوع نگاه به انسان مدرن تحت تاثیر فجایع این جنگ، اعم از نسلکشی، استفاده از سلاحهای کشتار جمعی و حمله به مناطق غیرنظامی تغییر یافت؛ نویسندگان و اندیشمندان بسیاری تلاش کردهاند که نگرش خود را در قبال جنگی که دهها میلیون انسان را به کام مرگ کشاند؛ بیان نمایند. در این یادداشت به معرفی چند کتاب رمان و داستانی میپردازیم که درباره جنگ جهانی دوم حرفهایی برای گفتن دارند.
ما در یکی از پستهای اینستاگرام طاقچه هم کتابهای غیرداستانی درباره جنگ جهانی دوم معرفی کردیم. پیشنهاد میکنیم این پست را هم ببینید.
تبصره ۲۲
نویسنده: جوزف هلر
مترجم: احسان نوروزی
انتشارات: نشر چشمه
تبصره ۲۲، رمانی اثر جوزف هلر که با قلمی طعنآمیز، دستورات نامعقول مقامهای مافوق را به تصویر کشیده است؛ به عنوان یکی از اثرهای مهم ادبیات ضدجنگ ایالات متحده آمریکا شناخته میشود.
تبصره ۲۲، به عموم فهرستهای صد رمان برتر قرن بیستم مانند فهرست « ۱۰۰ رمان برتر به انتخاب مجله تایم» راه یافته است؛ همزمانی انتشار تبصره ۲۲ با جنگ ویتنام تاثیر قابل توجهی بر افکار خوانندگان آمریکایی گذاشت و به همین جهت، رمانی ضدجنگ و طرفدار صلح به حساب میآید. آنگونه که در مقدمه کتاب گفته شده؛ مخالفان جنگ ویتنام، به”شعار یوساریان زنده است “که اشارهای به نام قهرمان رمان تبصره ۲۲ دارد برای اعتراض به تداوم جنگ متوسل میشدند.
تاثیر این رمان در ادبیات روزمره باعث شده “تبصره ۲۲” به عنوان اصطلاحی که به موقعیتی تناقضآمیز اشاره میکند و به واسطه نفس قوانین ضدونقیض گریزی از آنها نیست؛ بر سر زبانها افتد.
جوزف هلر که خود تجربه حضور در جنگ جهانی دوم را داشته است تلاش میکند که با زبان طنز، در بخشهای مختلف تبصره ۲۲ به وجود نوعی تناقض در ذات و ماهیت جنگ اشاره کند.
نیتلی گفت: هر چیزی که ارزش داشته باشه براش زندگی کنی ارزش مردن هم داره.
پیرمرد خدانشناس لامذهب جواب داد: و هر چیزی که ارزش داشته باشه براش بمیری ارزش زندگی کردن هم داره
در تبصره ۲۲ ، تلاش زیردستان برای فرار از جنگ، سوء استفاده فرماندهان از قدرت، عادی شدن مرگ انسانها و زوال اخلاق را میتوان دید؛ هلر در جایی از تبصره ۲۲ مکالمه تعدادی از پزشکان درباره یوساریان را مربوط به زمان اقامتش در بیمارستان، اینگونه نوشته:
-آزمایش خون نداده.
-همین الساعه ازش بگیرین. با مریضی توی این وضعیت نمیشه خیلی خطر کرد. باید مدارک به قدر کافی داشته باشیم که اگه مُرد مشکلی پیش نیاد.
ه ه ح ه
نویسنده: لوران بینه
مترجم: احمد پرهیزی
انتشارات: نشر ماهی
لوران بینه، نخستین رمانش را ه ه ح ه نامگذاری کرده؛ ه ه ح ه مخفف عبارت هایدریش هوش و حواس هیملر است. این البته عنوانی است که مترجم فارسی کتاب با هوشمندی انتخاب کرده تا حس و حال عنوان انگلیسی کتاب را یعنی h h H h را منتقل کند.
ه ه ح ه سال ۲۰۱۰ منتشر و در همان سال برنده جایزه گنکور رمان اول شد. همچنین توانست عناوین بهترین کتاب سال مجله فرانسوی لیر در سال ۲۰۱۰ و کتاب برجسته سال روزنامه نیویورکتایمز در سال ۲۰۱۰ را کسب کند.
بینه در رمان تاریخی ه ه ح ه، روایتگر عملیات انتروپوید است؛ عملیاتی که در آن، دو چترباز چک و اسلواک، راینهارد هایدریش، ملقب به قصاب پراگ و از طراحان اصلی هولوکاست را به قتل میرسانند. بینه با نثری ساده و جذاب و با لحنی خودمانی، در خلال داستان به حوادث و زمینههای بروز جنگ جهانی دوم، رفتار رهبران سیاسی و رویدادهای جنگ میپردازد.
توجه به جزئیات آنهم با اجتناب از زیادهگویی، جذابیت رمان ه ه ح ه را دوچندان میکند. نویسنده تلاش کرده که با ارجاع به منابع تاریخی مستند به اعتبار ه ه ح ه بیافزاید.
… اینک سرزمین چکسلواکی اشغال شده، اما جمهوری هنوز زنده است و حتی از آنسوی مرزهای خویش به نبرد ادامه خواهد داد.
عبارت فوق بخشی از اولین سخنرانی بِنِش رئیس دولت موقت در تبعید چکسلواکی، پس از اشغال چکسلواکی توسط قوای آلمان نازی و پیش از آغاز جنگ جهانی دوم است. در رمان ه ح ه ه ارجاعاتی از این دست زیاد پیدا میشود.
بینه با بینشی ارزنده، ضمن توصیف وضعیت اجتماعی جهان در آستانه جنگ جهانی، وقوع آن جنایات را به چند فرد، فرو نمیکاهد؛ با این وجود از نقش و مسئولیت افرادی نظیر هایدریش چشمپوشی نمیکند و به اهمیت آن واقف است.
بادبادک ها
نویسنده: رومن گاری
مترجم: ماه منیر مینوی
انتشارات: انتشارات توس
بادبادکها نوشته رومن گاری، دیپلمات و نویسنده توانمند فرانسوی است؛ رومن گاری در سال ۱۹۳۸ به نیروی هوایی فرانسه ملحق شد و پس از اشغال فرانسه توسط آلمان نازی به حکومت فرانسه آزاد به رهبری شارل دوگل پیوست.
رومن گاری در عملیات نورماندی شرکت کرده و نکته جالب درباره او این است که بیشتر وقایع رمان بادبادکها در کلری که یکی از روستاهای نورماندی است اتفاق میافتد. بادبادکها رمانی تاریخی است که به حماسهسازی مردمانی عادی و گمنام اشاره میکند. عنصر بادبادک در بخشهای مختلف داستان وجود دارد و میتوان گفت نماد امید به آینده است.
رومن گاری در بادبادکها به وقایع تاریخی فرانسه نظیر ماجرای دریفوس و ژاندارک اشاره ای ظریف میکند آشنایی با این حوادث سبب میشود تا لذت بیشتری از خواندن داستان ببریم.
جالب آن است که قهرمانان گمنام این داستان، در کنار زندگی عادی خود، مبارزهشان برای رهایی را پیش میبرند. بادبادکهای رومن گاری مملوء از سخنان کنایه آمیز است:
میدانید ارتش آلمان وقتی به خط مارژینو رسید چه کرد؟ از آن گذشت. میدانید هنگامی که مقابل کلو ژولی { رستورانی مشهور در کلری} رسید چه کرد؟ در آن متوقف شد.
در جریان داستان بادبادکها ماجرایی عاشقانه نیز اتفاق میافتد که دارای فراز و فرودهایی است. بادبادکها سرشار از توصیفهایی دلربا از محیط است و میتواند حس صمیمیت، ترس، شادی و غم را برایمان تداعی کند.
– من دارم پایداری را تامین میکنم.
– کدام پایداری؟! پایداری صدف سن-ژاگ با گشنیز؟ یا سوپ خرچنگ با سبزیهای خرد شده؟ پایداری سفرهماهی با تره فرنگی مذاب… جوانان فرانسوی، آنها که هنوز تیرباران نشدهاند، در اردوگاهها میپوسند و تو….. ماهی سل خامه زده با سبزیهای معطر، سالاد دم خرچنگ به خورد قاتلان میدهی.
پنجشنبه گذشته به اشغال کنندگان…برنج با گوساله، مغز میوههای دریایی با قارچ و پسته….
دستمالش را بیرون آورد و لبهایش را پاک کرد. خیال میکنم دهانش آب افتاده بود.
قربانی رمان تاریخی کورتزیو مالاپارته ،داستانی است واقعی که حاصل مشاهدات مستقیم نویسنده از جبهه نیروهای متحدین و قلمروی تحت تسلط آنهاست.
آنگونه که در ابتدای ترجمه کتاب آمده کورتزیو مالاپارته، به عنوان عضوی از ارتش ایتالیا مخبر و رابط جنگی در جبهه روسیه خدمت میکرد. مالاپارته در ابتدا از روی کارآمدن دولت فاشیستی در ایتالیا حمایت میکند اما به زودی تغییر عقیده میدهد و به علت نگارش کتاب فن کودتا که محتوای ضد فاشیستی داشت محاکمه و به تبعید محکوم میشود.
قربانی، خوانندگانش را با صحنههای دلهرهآوری مبهوت میکند. توصیفات اندوهناک از گتوها، خشونت جوخههای مرگ، غم ساکنان پناهگاهها، خودکشی سربازان در جبهههای شمالی و سرکوب خشونتبار مخالفان در جای جای کتاب، نمایان میشود. با اینهمه، تمام کتاب قربانی به درد ورنجها نمیپردازد و در جلسات و مهمانیهای مقامات و نمایندگان دیپلماتیک نیز سخنی برای گفتن دارد:
دوفوسکا ( وزیر مختار اسپانیا در فنلاند) به فون بلوشر ( وزیر مختار آلمان) سلام هیتلری داد؛ دبیر سفارت فرانسه ویشی آهسته و به طعنه از دوفوسکا پرسید: چطور؟ حالا دیگر شما هم پنجهتان را بلند میکنید. دوفوسکا لبخندی زد و در جواب گفت: شما فکر نمیکنید بلند کردن یک دست، بهتر از بلند کردن دو دست باشد؟ دبیر سفارت فرانسه متلک را با خونسردی خورد و در جواب با کمال خوشرویی گفت: من هیچ تعجب نمیکنم، زمانی مردم با دست کار میکردند و با کلاه سلام میدادند. حالا با دست سلام میدهند و با کلاه کار میکنند!
آنطور که گفته شد، قربانی رمانی قوی در توصیف فضای جنگ و احوال نیروهای نظامی، به حساب میآید و از سوی دیگر نباید فراموش کرد که قلم مالاپارته به خوبی میتواند میان توصیف وضعیت و زبان کنایهآمیزش توازن برقرار نماید:
..گاهی این احساس به من دست میداد که او با این عمل خود به روی هر چه ژنرال آلمانی است تف میکند. با آنکه در حرف زدن رعایت احتیاط را میکرد، به نظر نمیآمد که احترام زیادی برای هیتلر و ژنرالهای او قائل باشد. وقتی در بین ژنرال فون هوینرت و ماهیهای آزاد لاپلاند گیر میکرد، طرف ماهیهای آزاد را میگرفت. اما در باطن، مثل همه آلمانیها، اعم از قاضی و غیرقاضی، از فرمان ژنرالها اطاعت میکرد و بدبختی ماهیهای آزاد اروپا در همین یک نکته است که حتی خود آلمانیها طرف ماهیهای آزاد را میگیرند، ولی از فرمان ژنرالها اطاعت میکنند.
و تو برنگشتی داستان کوتاهی نوشته مارسلین لوریدان ایونس، نویسنده یهودی فرانسوی لهستانیتبار است. لوریدان ایونس خودش از بازماندگان آشویتس است و در این داستان کوتاه از دردها و مرارتهای یهودیان ساکن اردوگاه کار اجباری آشویتس صحبت کرده است.
و تو برنگشتی در سال ۲۰۱۵ منتشر شد و توانست جایزه ادبی ژان ژاک روسو را از آن خود کند. کتاب با نثری ساده و روان، وقایع غمباری را حتی پس از نجات بازماندگان نسلکشی به شکلی تکان دهنده بیان میکند.
اما تو فرانسوی نبودی. پیش از جنگ تلاشهایی کرده بودی برای این که ملیتی که آرزویش را داشتی به دست آوری. بی فایده بود. تو این کشور را دوست داشتی، اما هیچ معلوم نبود که این کشور هم تو را دوست داشته باشد….تو یهودی خارجی بودی و این بود عنوان تو در اوراق رسمی.
و تو برنگشتی میتوانست گفتوگوی فرزندی با پدرش باشد؛ پدری که هیچگاه پیدا نشد.
مفیستو: داستان یک پیشرفت شغلی
نویسنده: کلاوس مان
مترجم: فرزانه شجاعیآزاد
انتشارات: انتشارات مروارید
مفیستو اثر کلاوس مان، نویسنده نامدار آلمانی، رمانی است که داستانش در آستانه آغاز جنگ جهانی دوم میگذرد. حتما افسانه پیمان بستن فاوست با شیطان و فروختن روح خود در ازای دستیابی به آگاهی را شنیده اید. مفیستو داستان زوال تدریجی شخصیت اول داستان و پیوستن یک هنرمند تئاتر به دستگاه هیتلر، در ازای دریافت شهرت و ثروت است.
در مفیستو، کلاوس مان فضای سیاسی و اجتماعی جامعه آلمان در آستانه جنگ دوم جهانی به خوبی به نشان داده. ترکیبی از خوشبینی و فرصتطلبی، نشان از وقوع یک بحران اخلاقی در جامعه آلمان است که منجر به روی کارآمدن هیتلر و درد و رنجهای بیپایان دهها میلیون انسان میشود.
پیشنهاد میکنیم اگر دوست دارید اطلاعاتی درباره «هیتلر» به دست آورید، خواندن یادداشت «کتابهایی درباره هیتلر» را از دست ندهید.
لازم به توضیح است که هنگام به قدرت رسیدن هیتلر، کلاوس مان و تعدادی از دوستانش برای اجرای تئاتر در اسپانیا اقامت داشتند. با توجه به فعالیت اعضای گروه و گرایش سیاسیشان، کلاوس مان پیشنهاد میکند که گروه به آلمان بازنگردد. با این وجود یکی از دوستانشان به نام گروند گنس به آلمان میرود و برای آنکه بتواند فعالیت هنری خود را انجام دهد؛ با نازیها همکاری گستردهای میکند. رمان مفیستو از این ماجرای واقعی الهام گرفته است و نشان میدهد چگونه فردی با افکار انقلابی و رادیکال، حاضر میشود که روحش را به شیطان نازیسم بفروشد.
جنگ چهره زنانه ندارد
نویسنده: سوتلانا آلکسیویچ
مترجم: عبدالمجید احمدی
انتشارات: نشر چشمه
کتاب جنگ چهره زنانه ندارد نوشتهی سوتلانا آکسیویچ نویسندهی بلاروسی برندهی جایزه نوبل، تاریخی شفاهی دربارهی جنگ جهانی دوم است. تفاوت اصلی این کتاب با دیگر کتابهای نوشتهشده در مورد جنگ جهانی دوم، نگاه نویسنده به جایگاه و نقش زنان در طول دوران جنگ است. این کتاب به دلیل نگاه بدون سانسورش با استقبال جامعهی ادبی همراه شد و از جمله شاخصترین آثار حوزهی ادبیات جنگ به حساب میآید.
آلکسیویچ در خلال دو دههی ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی سراغ زنانی رفت که در طول جنگ جهانی دوم مشغول خدمت در ارتش شوروی بودند. او با این زنان مصاحبههای مفصلی انجام داد که نتیجهی آن چاپ کتاب جنگ چهره زنانه ندارد در سال ۱۹۸۵در شوروی شد. ویژگی این کتاب دقیقا در مصاحبههای متعددی است که نویسنده با زنان مختلف انجام داده است. خود آلکسیویچ در مصاحبهای عنوان میکند که در خلال نزدیک به بیست سال او با زنانی نشست و برخاست کرده است که درد و رنج جنگ جهانی دوم را با خود در زندگی میکشند. او از میان صحبتهای بسیار عامیانه روزانه این زنان، توانسته به کُنه رنج زنانهی آنان برسد. بعضی از این مصاحبهها آنچنان تکاندهنده بودند که وقتی این کتاب در میانهی دههی ۸۰ میلادی به چاپ رسید، بهسرعت میان خوانندگان دست به دست شد بهنحویکه حدود دو میلیون نسخه از این کتاب به فروش رفت.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه