افسانههای آذربایجان
نویسنده: بهروز دهقانی
انتشارات: انتشارات نگاه
صمد بهرنگی ؛ بابای قصههای آذربایجان، همان مرد خندانی که میتوانست حتی با یک تکه ترکهی خشک هم نوای زندگی را بلند کند، در اوج جوانی به ارس پیوست. اما در همین سالهای اندک زندگیاش، آنچنان تاثیرگذار بود که ماندگار و جاودان شد. صمد بهرنگی، معلم بود، قصهگویی خلاق و هنرمند بود. پژوهشگر بود و عمرش را صرف گردآوری قصهها و ادبیات فولکلور آذربایجان کرد. او همان هانس کریستین اندرسن بود، از نوع خوب ایرانیاش.
وقتی حرف از صمد بهرنگی میشود، اولین چیزی که به ذهن همهمان میآید، داستان بینظیر ماهیسیاه کوچولو و جملهی معروفش است: «مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید، اما من تا میتوانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم –که میشوم– مهم نیست ، مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد…» زندگی صمد بهرنگی، به معنای واقعی کلمه، مصداق این جمله بود. او همیشه به تاثیر زندگی و مرگش بر دیگران فکر میکرد و تلاش میکرد دانستههایش را در قالب داستانهای خواندنی قرار دهد و در مسیر آگاهیبخشی قدم بردارد. خوب است بیشتر دربارهی زندگی او و فعالیتهای بینظیرش بدانیم. گفتنی است برای خرید نسخه الکترونیکی و صوتی کتابهای صمد بهرنگی میتوانید به سایت طاقچه مراجعه کنید.
صمد بهرنگی معلم بود و دغدغهی کودکان و زندگی آنان را داشت. بازتاب این دغدغهمندی او را میتوانیم در داستانهایش ببینیم. مثل تقدیمنامهای که اول داستان «بیستوچهارساعت در خواب و بیداری» نوشته است: «قصهی خواب و بیداری را به خاطر این ننوشتهام که برای تو سرمشقی باشد. قصدم این است که بچههای هموطن خود را بهتر بشناسی و فکر کنی که چارهی درد آنها چیست؟» داستانش را اگر خوانده باشید خوب میدانید منظورش چیست و اگر هم نخواندهاید، خودتان را به لذت خواندن داستانی بینظیر مهمان کنید و سفری جادویی به شبی فراموش نشدنی داشته باشید.
صمد بهرنگی دوم تیرماه ۱۳۱۸ در تبریز به دنیا آمد. در خانوادهای فقیر. اما شوق او به درس خواندن و ادبیات، او را به تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی واداشت. او معلم بود. دلش برای بچهها میتپید. با خانوادهها گفتگو میکرد و راضیشان میکرد که بچهها را بهجای فرستادن به سرکار، به مدرسه بفرستند. به کتابهای درسی نقد داشت چون به نظرش نمیآمد که به بچهها راه و روش زندگی کردن را یاد بدهد. به همین دلیل هم خودش تا آنجا که در توانش بود، میکوشید به بچهها بیاموزد که چگونه زندگی کنند. او داستانها و نوشتههایش را با اسمهای مستعار در نشریهها منتشر میکرد و از او یادداشتهای تربیتی برای کودکان نیز به جا مانده است. در نهایت صمد بهرنگی در نهم شهریورماه سال ۱۳۴۷ در رود ارس غرق شد و از دنیا رفت.
در این یادداشت، مروری بر محبوبترین کتابهای خواندنی و یادگارهای بهیادماندنی بهرنگ میکنیم.
افسانههای آذربایجان
نویسنده: بهروز دهقانی
انتشارات: انتشارات نگاه
افسانهها بخش مهمی از ادبیات عامیانه و محلی ما هستند. هر افسانهای اصیلترین و دلنشینترین نوع از زبان و ادبیات محل خودش را به ما میدهد و در کنارش زیباترین، عمیقترین و لطیفترین تعابیر هم وجود دارد. افسانهها نه فقط گویای زبان، که نماد جاودانگی فرهنگ هستند و باید ارزش و جایگاه حقیقی خودشان را در ادبیات پیدا کنند. کتاب افسانههای آذربایجان به لطف و همت صمد بهرنگی و با مقدمهای جذاب و خواندنی دربارهی افسانهها، گنجینهی ارزشمند ادبیات آذری است. اگر از علاقهمندان به ادبیات محلی هستید یا پژوهشی درباب افسانهها میکنید، از این کتاب غافل نشوید.
قصههای بهرنگ
نویسنده: صمد بهرنگی
انتشارات: انتشارات نگاه
کتاب قصههای بهرنگ، متن کامل قصههایی است که صمد بهرنگی نوشته است. داستانهایی خواندنی و دلنشین که نه تنها از خواندنشان خسته نمیشوید، که میتوانند به پناهگاه روزهای خستگیتان هم بدل شوند. قصههای زیبایی که از زندگیها میگوید. مرزهای بین خیال و واقعیت را جابهجا میکند و آنچنان ظریف و با مهارتی باور نکردنی این کار را میکند، که باورتان نشود در قصهاید. در کتاب قصههای بهرنگ میتوانید به راحتی با اولدوز و کلاغها در آسمان درخشان شب پرواز کنید یا از سادگی آدی و بودی، بخندید. میتوانید همراه آه شوید و سفر کنید یا از بوی دلنشین لبوهای سرخ پسرک لبو فروش، سرمست شوید. قصههای بهرنگ یک انتخاب عالی برای تمام کسانی است که دوست دارند قصههای ناب و دلنشین ایرانی بخوانند.
تلخون
نویسنده: صمد بهرنگی
انتشارات: طاقچه
تلخون، نام یکی از داستانهای خواندنی صمد بهرنگی و نام کتابی با همین عنوان است. قصهی تلخون، قصهی عجیب دختران یک تاجر است. تاجر که آماده میشد به سفر برود، به دخترانش میگوید تا هرچیزی میخواهند به عنوان سوغات انتخاب کنند و هرکدام هم چیزی میخواهند. نوبت که به تلخون میرسد، چیز سادهای انتخاب میکند: دل و جگر. تاجر تمام چیزهایی که دخترها خواستهاند را حاضر و آماده میکند ولی دل و جگر را از یاد میبرد و آهی میکشد، آه ظاهر میشود…
کتاب تلخون، دهتا از بهترین داستانهای صمد را در یک مجموعه گردآوری کرده است. این اثر یک نمونهی عالی برای آشنا شدن با سبک نوشتاری و داستانهای صمد بهرنگی است و مطمئنا ناامیدتان نمیکند.
ماهی سیاه کوچولو
نویسنده: صمد بهرنگی
انتشارات: طاقچه
ماهی سیاه کوچولو، نمادی از شجاعت، جسارت، ماجراجویی و میل به زندگی است. داستان ماهی سیاه کوچکی که از زندگی یکنواختش در جویبار کوچک خسته شده و میخواهد دنیا را کشف کند. با رود همراه شود تا به دریا برسد و ببیند آسمان هرکجا آیا همین رنگ است؟
این داستان که شاید جز معروفترین داستانهای صمد بهرنگی باشد، با تصویرگری بینظیر فرشید مثقالی آراسته شده است. داستان ماهی سیاه کوچولو، کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷ شد. جایزه ششمین نمایشگاه کتاب کودک در بولونیای ایتالیا و جایزه بیینال براتیسلاوای چکسلواکی را در ۱۹۶۹ دریافت کرد و به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شده است.
صمد بهرنگی در کنار پرداختن به افسانههای آذربایجان، تزریق عشق به کودکان و تلاشش برای ساختن دنیای بهتر از راه تعلیم و تربیت، مجموعه مقالاتی دربارهی تربیت کودکان، تاریخ، هنر و ادبیات، دستور زبان آذربایجانی و … هم دارد. همچنین چند نمونه ترجمه هم در میان آثارش دیده میشود ولی شاید بهترین تعریف همان لقبی باشد که به او دادهاند: هانس کریستین اندرسن ایران. شاید بد نباشد اگر در انتها هم، خاطرهی زیبای خسرو گلسرخی از صمد بهرنگی را بخوانیم:
«هر وقت به کتابفروشی میآمد، کارش این بود که مواظب خرید دانشآموزان باشد. نمیگذاشت بچهها کتاب مبتذل عشقی بخرند. یادم نمیرود که صمد روزی به کتابفروشی آمده بود، به جوانی که میخواست کتاب جنایی بخرد خیلی اصرار کرد که منصرف بشود، جوان نپذیرفت. اصرار صمد فایدهای نکرد. صمد چون معلم بود میدانست که چطور حرف بزند. هر طوری بود آدرس جوان را گرفت. جوان کتاب دلخواه خود را خرید و رفت، ولی صمد کتابهایی که میخواست او بخواند را خودش خرید و برای جوان پست کرد. همین جوان، بارها به کتابفروشی آمد و سراغ صمد را گرفت، ولی صمد رفته بود. «صمد» به «ارس» پیوسته بود.»
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه