نویسنده: عباس معروفی
انتشارات: گروه انتشاراتی ققنوس
«قصه یک راه فرار برای رسیدن به آرزوهای ناکام است.» بوف کور، صادق هدایت.
یکم اردیبهشت سالگرد تأسیس خانهی هنر و ادبیات هدایت در خیابان کانت شهر برلین در آلمان است؛ جایی که زمانی صادق هدایت در هتل کانت در خیابانی با همین نام ایامی گذراند و میخواست یک کتابفروشی دایر کند. آرزویی که هیچگاه برآورده نشد و در نهایت هم هدایت به پاریس برگشت. اما حدود نیمقرن بعد، یکی از دوستداران هدایت این کتابفروشی را به نام «هدایت» راهاندازی و در همین خانهی هنر و ادبیات هدایت، کلاسهای هنری و ادبی برگزار کرد؛ و او کسی نبود جز عباس معروفی. در یادداشت پیشِ رو قصد داریم با ارتباطِ عباس معروفی، داستاننویس برجسته با صادق هدایت، نویسندهی بزرگ ایرانی آشنا شویم. ارتباطی که از گذر آثار هدایت برای معروفی امکانپذیر بوده، چراکه معروفی متولد ۱۳۳۶ بود و هدایت در سال ۱۳۳۰ با خودکشی به زندگی خود پایان داد.
عباس معروفی (۱۳۳۶-۱۴۰۱) تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهی هنرهای دراماتیک پی گرفت. علاوه بر آن در روزنامهنگاری و موسیقی هم علاقه و فعالیتهایی داشت. حتی بهمدت سه سال (۱۳۶۶-۱۳۶۹) مدیر ارکستر سمفونیک تهران شد. اما آشناییاش با هوشنگ گلشیری که محمدعلی سپانلو و محمد محمدعلی این امکان را برایش فراهم کردند، باعث شد نکتههای بسیار زیادی در داستاننویسی از گلشیری و نیز سپانلو بیاموزد. علاقهی وافر او به ادبیات داستانی باعث شد هیچگاه از نوشتن بخصوص داستان دست نکشد. وقتی معروفی بهاجبار به آلمان مهاجرت میکند، پس از مدتی آرزوی دیرینهی نویسندهی محبوبش، صادق هدایت، را که زمانی میخواست در برلین یک کتابفروشی داشته باشد، برآورده میکند و خانهی هنر و ادبیات هدایت را تأسیس میکند. این خانه علاوه بر کتابفروشی دو اتاق دارد که معروفی برای برگزاری کلاسهای داستاننویسی خود از آن استفاده میکرد.
اما علاقهی معروفی، بهطور مشخص به صادق هدایت، به تأسیس خانهی هنر و ادبیات هدایت ختم نمیشود. وی در طی سالهایی که شروع به نوشتن کرد، نکتههای بسیاری از نویسندگان پیش از خودش، بخصوص صادق هدایت و هوشنگ گلشیری آموخت و در داستانهای خود به کار گرفت. اگر داستانها و رمانهای معروفی را خوانده باشید، ویژگیهای مشترک بسیاری در همهی آنها دیده میشود که درواقع معروفی آنها را درونیِ خود کرده و بهنوعی ویژگی سبکی و شاخص عباس معروفی محسوب میشود. بهرهگیری از فضاهای ذهنی و حالات درونی و روانی شخصیتها بارزترین ویژگی داستانهای اوست. برای مثال، در رمان سمفونی مردگان به واسطهی فضای روانی و حالات درونی هر یک از شخصیتها با آنها آشنا میشویم. فضای بخشی از رمان «تماماً مخصوص» رؤیایی و سوررئال است. در رمان «نام تمام مردگان یحیاست» (۱۳۹۷) فضا و ماجرای رمان در رؤیا و خواب رخ میدهد. سال بلوا به شیوهی جریان سیال ذهن روایت میشود. همین ویژگیها را در آثار هدایت که رمان بوف کور شاخصترین آنهاست میتوان جستوجو کرد.
درواقع معروفی این نکتهها را از هدایت آموخته ولی بهاصطلاح آنها را درونیِ خودش کرده بود. همانطور که خود معروفی در مقالهای با عنوان «شصت سال پس از خودکشی هدایت؛ آینهای برابر انحطاط» مینویسد:
«هدایت با تیزبینی مخصوص به خود جامعهای نارس و منحط را در بوف کور به تصویر کشیده است و اکنون او میخواهد همین طرز نگاه و همین دوربین را در زمان و فضاهای معاصر بیاورد تا ببیند چه چیز از آن موقع تغییر کرده و چه چیز همچنان به همان شکل است.»
به باور معروفی، هدایت توانست بوف کور را به یک ژانر در داستان فارسی بدل کند، آن هم با تغییر زاویهی دوربین روایت از وضعیت روایت بیرونی به روایت درون ذهن خودش. یعنی «دوربینی که طرف نقلش کسی نبود جز سایهی راوی داستان». به عبارت بهتر، هدایت بوف کور را برای سایهی خود نوشت. چراکه «چنان فاصلهای میان او و جامعهاش افتاده بود که نه کسی میتوانست او را شصت سال به عقب برگرداند، و نه چشماندازی برای پیشرفت آن جامعهی منحط وجود داشت». هدایت تصویرگر انحطاط جامعهی ایرانی زمانهی خود است و معروفی به سبک و سیاق هدایت میخواهد ببیند «بعد از شصت سال دوربین راوی داستانش چه میبیند؟ پس از شصت سال در کجای این دنیا ایستادهایم؟» معروفی از هدایت آموخت که با تیزبینی باید نگریست، اما در حد تقلیدِ صرف از هدایت نماند، بلکه این سبک را درونیِ خود کرد و روش و دیدگاه و زاویهدید خود را در روایت پیدا کرد.
معروفی هم همچون هدایت جهان داستانهایش تیره و تراژیک است؛ با این تفاوت که شکل روایت زمانهی خود را برگزیده است. اما ورود به دنیای ذهن و روان شخصیتها، ترکیب و درهمآمیختن عالم خیال و واقعیت، استفاده از نماد و عناصر رؤیاگونه و خیالی، طنز تلخ و سیاه و بهطور کلی نگاه انتقادی به جامعه از مهمترین ویژگیهایی است که هدایت میراثدار آن است و معروفی بهخوبی از آن بهره برده است.
اما نکتهای که شاید بد نباشد بدان اشاره کنیم، تأثیرپذیری معروفی از جهانبینی فروغ است. تأثیری که بعدتر در رمان «پیکر فرهاد» آشکارا رخ مینماید. معروفی در رمان پیکر فرهاد که بنا به گفتهی خودش ادای دینی به صادق هدایت است، فروغ فرخزاد را در برابر هدایت میگذارد و روایت جدیدی را در ادبیات معاصر فارسی خلق میکند. در بخش بعدی بیشتر دربارهی ارتباط پیکر فرهاد با بوف کور و تأثیرپذیری نویسندهاش از هدایت سخن خواهیم گفت.
الهام مهویزانی بهدرستی در ابتدای کتاب خود با عنوان «مرگ رنگ: نقد و بررسی رمان سمفونی مردگان» اشاره میکند که «رمان مدرن رمان روانکاوانه است». در تاریخ ادبیات معاصر ایران، صادق هدایت و بیشتر با بوف کورش در رأس رمان مدرن فارسی قرار دارد و آثار مدرن و روانشناختی پس از آن بهنوعی رنگ و بویی از آن را به ارث بردند.
همانطور که پیشتر هم اشاره کردیم، اغلب آثار معروفی (بیشتر رمانها) فضایی روانشناختی و درونگرایانه دارند و از عناصر روانی و ذهنی استفاده میکند، که از جملهی آنها رنگ است. عنصری که در علم روانشناسی بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه به راز و رمزهای درونی شخصیتها میتوان پی برد. برای مثال، رنگ سیاه بسیار با شخصیت آیدین، شخصیت اصلی سمفونی مردگان، قرین است. همه چیز آیدین سیاه است؛ از چشمان و موی و دل و لباسهای وی تا روزگار او و محیط اطرافش. علاوه بر این رنگهای سرد و بیروح مثل آبی و خاکستری/ طوسی از دیگر رنگهایی است که معروفی فضا و موقعیت آیدین را در آن به تصویر میکشد. این نوع پردازش رنگ در بوف کور هم مشاهده میشود. تیرگی محیط راوی و سایهاش از جمله رنگهای تاریک بوف کور است.
همچنین معروفی در هر کدام از آثارش این فضای روانشناختی را با آدمهای گوناگون و خلقیات متفاوت ایجاد کرده و بنا به قول مهویزانی از اسطوره هم بهره برده است تا بگوید که صرفاً به این دوره که روایت در آن رخ میدهد معطوف نمیشود، بلکه متعلق به همهی زمانهاست؛ شیوه و سیاقی که میتوان گفت هدایت با بوف کور بنای آن را گذاشت و نویسندگان پس از آن هر کدام به سبک خود از آن الگو گرفتند و آثار خود را خلق کردند. اگر نگاهی به پژوهشها پیرامون رمانهای معروفی بیندازیم، میبینیم که اغلب روشهای اسطورهشناختی و روانکاوی را برای نقد به کار گرفتهاند.
نویسندگان بسیاری در چند دههی اخیر از بوف کور هدایت تأثیر پذیرفتهاند. برای مثال، شهرنوش پارسیپور در رمان مشهور خود، طوبا و معنای شب، اشارهای به شخصیت زن اثیری و پیرمرد خنزرپنزری بوف کور میکند. هوشنگ گلشیری در رمان جننامه نیز دو بعد متناقض اثیری و لکاته شخصیت زن بوف کور را در روایت خود میآورد. اما وقتی آثار عباس معروفی را بررسی میکنیم، میبینیم وی بیش از همه از هدایت و بوف کورش تأثیر پذیرفته است. این تأثیرپذیری در پیکر فرهاد به اوج میرسد و بهنوعی رابطهای بینامتنی بین این دو اثر ایجاد میکند.
«پیکر فرهاد ادای دین به هدایت است.» این جملهی عباس معروفی دربارهی رمان خودش است که در برخی از مصاحبهها نقل کرده بود. ماجرای پیکر فرهاد چنین است که خیالات و خاطرات گذشته را اکنون از ذهن زن درون نقاشی روی جلد قلمدان بوف کور میگذرد و مرور میشود. راوی همان زن اثیری است که گاهی ذهن خود را روایت میکند، گاهی هم پرسهزنان در خواب نقاش میآید و در ذهن او و گاهی حتی در ذهن مخاطب قرار میگیرد. ضمن آنکه وقایع و رویدادها به شیوهی جریان سیال ذهن و تداعی خاطرات روایت میشود. در پیکر فرهاد نویسنده با درهمآمیختن خیال و واقعیت خواننده را در لایههای زیرین متن درگیر میکند.
بوف کور هدایت اثری سوررئالیستی است؛ یعنی با رمزگشایی از نمادها میتوان به مفاهیم مد نظر نویسنده پی برد. از سویی، اگر پیکر فرهاد معروفی را بخوانیم، میبینیم که ویژگیهایی چون تناقض، ابهامات، تکرار، فضای وهمآلود، شک و تردیدهای بسیار و عدم قطعیت ساختار آن را تشکیل داده است که کاملاً همسو با بوف کور هدایت است. به عبارتی، پیکر فرهاد پاسخی به راوی داستان بوف کور است. شخصیت زن بوف کور همان راوی و قهرمان پیکر فرهاد است. شخصیت مرد در پیکر فرهاد همان نقاش راوی بوف کور است و با توجه به توصیفات چهرهاش، تصویر هدایت را به یاد میآورد. اما این اشارات فقط به هدایت ختم نمیشود، در بخشی از رمانْ معروفی میان هدایت و نظامی گنجوی ارتباط برقرار میکند؛ ارتباطی که به قول نویسنده هیچگاه عینیت پیدا نکرده بود و فقط در ناخودآگاهش موج میخورد.
همانطور که میبینیم، معروفی در پیکر فرهاد نهتنها از هدایت و بوف کورش بلکه از متنهای مرتبط با بوف کور که بهنوعی هدایت بدانها نظر داشته، از آنها هم بهره برده و تأثیر پذیرفته است.
معروفی در یادداشتی با عنوان «شصت سال پس از خودکشی هدایت؛ آینهای برابر انحطاط» مینویسد که هدف هدایت از نوشتن بوف کور داستانسرایی نبود، بلکه با آگاهی به اینکه حرفی برای گفتن دارد، اینکه زبان تراژدی در اینجا کار نمیکند و باید طنز به کار گرفت و به جان رجالهها و لکاتهها بیفتد، اینکه همه چیز مسخرهتر از خط فقر فرهنگی قرار میگیرد؛ با این پیشزمینه بوف کور را نوشت و حرفی حسابی برای گفتن داشت. در ادامه میگوید:
«بوف کور آینهی تمامنمای جامعهی ماست. هدایت در بوف کور، مهمترین و بهترین اثرش، از جامعهای حرف میزند که نماد و نمودش دلالی و دروغگویی و دغلبازی و دزدی است، جامعهای منحط که رجالهها و لکاتهها عنانش را به دست دارند، و حتی روشنفکرانش کورند و کرند و بلد نیستند جامعه را اداره کنند، چشماندازی ندارند، برنامهای ندارند، رجالهها باری به هر جهت کنترلش میکنند و بر منصبها نشستهاند.»
معروفی در مصاحبهای دیگر (من و بوف کور و هدایت: گفتوگویی منتشرنشده با عباس معروفی) از تلاشهایش برای رمزگشایی از راز بوف کور و از سایهی بلند هدایت بر قلم و ذهن خودش میگوید. اینکه پیکر فرهاد تکنیکیترین نوشتهاش است و پاسخی به بوف کور در زمانهای دیگر است؛ چراکه هنوز چیزی در این جامعه تغییری نکرده و هنوز دنیای رجالهها و دلالهاست.
معروفی در پاسخ به این پرسش که اگر هدایت بود بوف کور را از دیدگاه او مینوشت؟ میگوید:
هدایت «اگر امروز هم بود، همین دلالها و رجالهها را بهخوبی میدید و بار دیگر آنها را تصویر میکرد، منتها با شیوهای دیگر.» به عبارتی، هر نویسندهای دغدغههای خاص خود را دارد که سعی میکند در رمان بدان بپردازد؛ چنانکه هدایت هم در بوف کور از جامعهاش حرف زده است، فقط آن زمان با آن فرم و به آن سبک نوشته است، اما اگر اکنون بخواهد بنویسد، احتمالاً فرم و شیوهی زمانهی کنونی را برمیگزیند.
صادق هدایت را اولین نویسندهی رمان مدرن فارسی میدانند. از این رو نویسندگان بسیاری از شیوهی داستاننویسی وی تأثیر پذیرفتهاند و در آثار خود اشاراتی هم داشتهاند؛ شهرنوش پارسیپور و گلشیری و معروفی از جملهی این نویسندگان هستند. در این میان، عباس معروفی بیش از همه از هدایت الهام گرفته است و همیشه از سایهی بلند هدایت بر قلم و ذهن خودش هم سخن گفته است و اینکه رمان پیکر فرهاد را در پاسخ به بوف کور هدایت نوشته است، منتها در زمانهای دیگر. در این یادداشت از ارتباط معروفی و هدایت و تأثیرپذیری معروفی از هدایت سخن گفتیم. امید که پژوهشهای بیشتری پیرامون این موضوع صورت بگیرد و دلایل این تأثیرپذیری ریشهیابی شود و گفته شود چه عواملی باعث میشود پس از چند دهه، نویسندهای دوباره به بوف کور مراجعه کند و از آن الهام گیرد و رمانی به نام پیکر فرهاد بنویسد که خود ریشه در تاریخ ایران و اساطیر دارد.
منابع
چند مقالهی پژوهشی دانشگاهی پیرامون پیکر فرهاد معروفی و بوف کور هدایت:
مصاحبههایی که معروفی از علاقهاش به هدایت سخن گفته است:
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه