نویسنده: فئودور داستایفسکی
مترجم: جلال آل احمد
انتشارات: انتشارات جامی
امروزه فئودور داستایفسکی را بهعنوان یکی از پیشگامان رمان روانشناختی میشناسند، اما روانشناسی داستایفسکی، همان روانشناسی معمول نیست. او تمرکز روایت را بر عناصر مفهومی و ذاتی روح آدمی قرار میدهد و بهجای نمونههای عینی، از انسان به مثابه یک کلیت، که در موقعیتهای مختلف واکنشهای متفاوتی دارد، صحبت میکند.
در میان آثار پرشمار او، رمان «قمارباز» (۱۸۶۶) داستانی با جزئیات روانشناسانه است که از بطن تجربهی شخصی نویسنده برخاسته و با سرعت و شوری وصفناپذیر نوشته شده است. این رمان که تنها در ۲۶ روز به نگارش درآمد، صرفاً داستانی دربارهی قمار نیست، بلکه تصویری نفسگیر از انسان مدرن است که در چنگال حرص، پول، عشقهای بیمارگونه و پوچی گرفتار شده است. داستایفسکی در این اثر، با نثری موجز و پرکشش، خواننده را به سفری پر مخاطره در دنیای پرالتهاب قمارخانهها میبرد و او را با شخصیتهایی آشنا میکند که هر یک نمادی از زوال اخلاقی و روانی جامعه هستند. این رمان بهویژه به دلیل نمایش عمیق پدیدهی اعتیاد به قمار اهمیت بسیاری در بین آثار داستایفسکی دارد. نویسنده چگونه این اعتیاد و تباهی را نمایش میدهد؟ چه چیزی در پس آن وجود دارد؟ و در نهایت رمان داستایفسکی چگونه درک عمیقتری از پدیدههای مشابه ارائه میدهد؟ این جزئیات را میتوان در بطن خود رمان پیدا کرد، فقط با خواندن اثر است که میتوان به درک عمیقی از کار رماننویس رسید. پس بهتر است آن را در لیست «سریعاً بخوانیم» کتابهایتان قرار دهید و بدون معطلی شروع به خواندن این رمان نفسگیر کنید؛ رمانی که فرایند نوشتنش خود حدیث مفصلی برای داستایفسکی داشت، میخواهید داستان را بدانید؟ پس ادامهی این یادداشت را بخوانید.
رمان «قمارباز» از زبان راوی اولشخص، «آلکسی ایوانوویچ»، جوانی تحصیلکرده و معلم خصوصی، روایت میشود که در یک شهر تفریحی به نام «رولتنبورگ» (که الهامگرفته از شهرهای واقعی قمار مانند بادن-بادن آلمان است)، زندگی میکند. آلکسی دلباختهی «پولینا الکساندرونا»، دختری زیبا و مغرور است که در خانوادهی ژنرالی روس زندگی میکند. پولینا، با رفتار سرد و متناقض خود، آلکسی را بازی میدهد و از او برای قمار و بهدستآوردن پول استفاده میکند. در این میان، شخصیتهای دیگری نیز حضور دارند که هر یک انگیزههای مالی خاص خود را دارند: مارکیز دوگریو (یک اشرافزادهی فرانسوی)، مادام بلانش (زنی که میخواهد با ژنرال ازدواج کند)، و آقای آستْلی (یک انگلیسی ثروتمند و دلسوز)؛ انتظار همه، بخصوص ژنرال، مادام بلانش و دوگریو، برای مرگ و بهارثبردن ثروت «مادربزرگ»، کلید اتفاقات اصلی داستان است. با ورود ناگهانی مادربزرگ به شهر و باختهای مکرر او در قمار، تمام نقشهها و روابط درهم میریزد و جنون قمار و عشق زندگی آلکسی را به تباهی میکشاند. در این رمان، داستایفسکی تمایز روشنی میان دو نوع قمار قائل میشود: «قمار اشرافزادگان» که برای سرگرمی است و «قمار عوام» که برای کسب درآمد انجام میشود و آلکسی خود را به گروه دوم متعلق میداند.
«قمارباز» یک شاهکار روانشناختی است که در آن داستایفسکی با ظرافت، وسواس و جنونی را که قمار در انسان ایجاد میکند، به تصویر میکشد. باوجوداین، نباید روانشناسی داستایفسکی را با مفهوم معمول روانشناسی که تمرکزش بر رفتار تجربی انسانهای واقعی است، خلط کرد. داستایفسکی روانشناس روح انسان است، «شخصیتهایی او نمایندهی ایدهها یا کشمکشهای ذاتی انسان هستند».[۱] او بهخوبی نشان میدهد که چگونه یک نفر بهتدریج کنترل خود را از دست میدهد و به موجودی تبدیل میشود که تنها به اعداد و شانس فکر میکند. این رمان، در عین حال، نقد تندی بر جامعهی اروپایی و روسی نیز است که در آن ارزش انسان به داراییهایش سنجیده میشود. داستایفسکی با استفاده از جزئیات دقیق و فضاسازی استادانه، حال و هوای پرهیجان و در عین حال رقتانگیز کازینوها را بهخوبی منتقل میکند و خواننده را به تماشای فروپاشی روانی قهرمانش مینشاند. قدرت اصلی این رمان در پیوند میان معنای قمار و جایگاه اجتماعی قماربازان است.[۲]
با وجود این نقاط قوت، برخی منتقدان معتقدند که در مقایسه با دیگر آثار عمیق داستایفسکی، «قمارباز» از لحاظ شخصیتپردازی و ساختار داستانی کمی سادهتر است، از اینرو ابعاد فلسفی آن نیز کمررنگتر است. برخی شخصیتها، مانند مادام بلانش و ژنرال، گاهی اوقات تیپهایی تکراری به نظر میرسند که بیشتر در خدمت طرح داستان هستند تا اینکه از خودشان عمق روانشناختی قابل توجهی نشان دهند. اما در کلیت اثر نویسنده توانسته با ایجاد فضای پر از تنش، حس بدبینی و بیثباتی را در شخصیتها و محیط اطرافشان القا کند. با این حال، باید در نظر گرفت که این رمان در شرایطی سخت و در مدت زمانی بسیار کوتاه نوشته شده است.
میتوان باز هم به نقاط قوی رمان «قمارباز» اشاره کرد، از تحلیل عمیق روانشناختی گرفته تا پرداختن به مسائل اخلاقی و روند تباهی انسان. داستایفسکی، با استادی تمام به کالبدشکافی روان یک فرد در موقعیت قمار دست میزند، افکار و وسواسهایش، امیدها و ناامیدیهایش و از همه مهمتر جنبههای تحریککنندهی «قمار» را تحلیل میکند و بهعبارتی نشان میدهد که چگونه فرد قمارباز در تلاش برای کسب ثروت و یا موقعیت، درگیر نبردی با «کنترل خود» میشود. با وجود این، رمان تنها به قمار، بهعنوان یک بازی در کازینوها نمیپردازد، بلکه این عنصر را در سراسر زندگی شخصیتهای داستانی بهکار میگیرد. برای نمونه، «ژنرال» با انتظاری که برای مرگ «مادر بزرگ» و بهدستآوردن بخشی از میراث او دارد، به مثابه یک قمارباز رفتار میکند؛ قماربازی که منتظر است تاس شانس در عدد دلخواهش بیفتد. یکی دیگر از نقاط قوت داستان، درهمآمیزی سیالیت، شانس، اتفاق و منطقِ بیمنطقِ قمار با زندگی شخصیتهای داستانی است. هر کدام از شخصیتها، بدون پشتوانهای منطقی و استدلالی دست به اعمالی میزنند که آنها را در موقعیتهای خاصی قرار میدهد؛ آنها انگار در زندگی شخصیشان نیز با همان منطق بیمنطق قمار عمل میکنند؛ مدام در تغییر و سیالیت به سر میبرند و همه منتظر هستند تاس شانس در سبد آنها بیفتد. داستایفسکی در کنار بازنمایی رفتار چنین افرادی، به توصیف دقیق و پر جزئیاتی از کازینوهای قمار و هیجان و اضطراب حاکم بر آن نیز میپردازد تا شدت و تاثیرگذاری چنین رفتارهای را بهتر به خواننده منتقل کند.
به گفتهی برخی منتقدان ساختار رمان «قمارباز» به نسبت دیگر آثار داستایفسکی، «برادران کارامازوف»، «جنایت و مکافات» و «ابله»، از پیچیدگی کمتری برخوردار است، در نتیجه ابعاد فلسفی و ادبی آن نیز کمررنگتر است. همچنین ابعاد مختلف برخی از شخصیتها، کمتر نشان داده شده است و تنها به منظور پیشبرد طرح داستان از آنها استفاده شده است. در واقع، نویسنده بیشتر توان خود را بر شخصیتهای راوی و پولینا، معشوقهاش، قرار داده است و کمتر جنبههای دیگر برخی از آنها را واکاوی میکند.
رمان «قمارباز» از چند شخصیت محوری تشکیل شده که هر کدام به نحوی ساختار روایی داستان را چینش میکنند. شناخت و نقش آنها کمک قابل توجهی در درک ابعاد مختلف رمان دارد. اسم و خلاصهای از نقش آنها را در زیر ارائه میدهیم، شما میتوانید جزئیات بیشتری را در هنگام مطالعه از آنها پیدا کنید:
رمان «قمارباز» مضامین مختلفی را که هر کدام حول محور «قمار» میچرخند را در بر میگیرد. از این مضامین میتوان به مادیگرایی و حرص اشاره کرد که دامان شخصیتهای اصلی را میگیرد و هرکدام را به نحوی به سوی تباهی میکشاند. همچنین اعتیاد و وسواس جنونآمیزی که در بازی قمار وجود دارد، نهتنها اعمال شخصیتها را در کنترل خود قرار میدهد بلکه موجب میشود تمام رفتار و کردار اجتماعی خود را نیز بر حسب همان جنون قمار تعریف کنند. همه این مضامین با تاکید بر ابعاد روانشناختی شخصیتها و نیز تمایزی که بین قمار برای لذت اشرافزادگان و قمار برای بقای طبقات پایین، با جزئیات پرشماری در متن رمان نمایش داده شده است.
«قمارباز» در سال ۱۸۶۶ در روسیه منتشر شد. داستان در شهر خیالی به نام رولتنبورگ اتفاق میافتد. این دوره، زمانی بود که قمارخانهها در شهرهای اروپایی به پاتوقی برای اشرافزادگان، ثروتمندان و حتی روشنفکران روسی تبدیل شده بودند. این رمان مستقیماً بر اساس تجربیات شخصی داستایفسکی در شهرهای قمار آلمان مانند ویزبادن و بادن-بادن نوشته شده است. داستایفسکی به شکلی استادانه، فضای کازینوها، هتلهای لوکس و سالنهای قمار را توصیف میکند. چنین فضاهای پر از هیجان، اضطراب و امید کاذب هستند. توصیفات دقیق نویسنده از چهرهها و حرکات بازیکنان، حال و هوای قماربازان را بهخوبی به خواننده منتقل میکند. در این رمان، کازینو بهعنوان یک «عرصه اجتماعی» عمل میکند، مکانی که در آن افراد طبقه بالا و پایین ملاقات میکنند و میتوانند ثروت و موقعیت اجتماعی خود را به نمایش بگذارند.
داستایفسکی در این اثر نشان میدهد که انسان چگونه در برابر وسواسها و خواستههای خود تسلیم میشود، چگونه اعتیاد به قمار، چه در معنای بازی و چه در مفهوم بهکارگیری روش سیال و بیمنطق آن در زندگی، ماهیت انسانی را به تباهی میکشاند. این رمان، با پیوندزدن معنای قمار به جایگاه اجتماعی قماربازان، جامعهای را به تصویر میکشد که در آن ثروت و موقعیت اجتماعی، تعیینکننده ارزش انسان است. در کنار این اهداف، رمان نقد آشکار و پنهانی به جامعهی اشرافی روسی نیز دارد که به دلیل تنبلی و ولخرجی جامعه را به سمت سراشیبی سوق میدهند.
«قمارباز» همچون مابقی آثار داستایفسکی در سبک رئالیسم یا همان واقعگرایی قرار میگیرد؛ واقعگرایی که نویسنده آن را «رئالیسم به مفهومی والاتر» مینامید. سبک نگارش او، پر از جزئیات و توصیفات دقیق از حالات روحی شخصیتهاست، بهعبارتی نهتنها رفتارهای عینی را به تصویر میکشد بلکه به عمق روانی و ذهنی آنها نیز نفوذ میکند تا نشان دهد که چگونه تصورات ما در رفتار عینی بازآفرینی میشوند. همچنین نثر «قمارباز» سریع، پر از دیالوگهای پرشور و گاهی اوقات آشفته است که نشاندهندهی وضعیت روانی راوی است.
رمان با زاویه دید اول شخص و از زبان شخصیت اصلی، آلکسی ایوانوویچ، روایت میشود. این نوع روایت به خواننده اجازه میدهد تا به طور مستقیم با افکار، احساسات و جنون آلکسی درگیر شود و تمام تجربههای تلخ او را از نزدیک حس کند. استفاده از این زاویه دید، به داستایفسکی امکان میدهد تا ماهیت مبهم و دوگانه موقعیت آلکسی را بهخوبی نمایش دهد، کسی که نه به طبقهی اشراف تعلق دارد و نه به عوام. زاویهی دید اول شخص، همیشه بستری را برای روایت غیرقابل اعتماد فراهم میکند. منظور از روایت یا راوی غیرقابل اعتماد، روایتی است که فقط از یک منظر اتفاقات داستان را کانونی میکند، تکبعدی نگریستن روایت موجب میشود روایت به نفع راوی رقم بخورد. از این رو، روایت توانایی ارائهی همه ابعاد روایی داستان را ندارد. معمولاً این نوع راوی برای روایتهای استفاده میشود که تلاش دارند ذهن پریشان و روایت نامنسجم شخصیت اصلی را به تصویر بکشند. در واقع، نویسنده با همچین روایتی به شکل غیر مستقیم خواننده را با قضاوتها و داوریهای راوی درگیر میکند و این امکان را به او میدهد که با روایت راوی مخالفت ورزد.
جریان نوشتن رمان «قمارباز» خود جذابیت کمتری از خواندن رمان برای خواننده ندارد. دورهای که داستایفسکی قرار بود این رمان را بنویسد یکی از حساسترین دورانهای کاری وی به شمار میرود.
داستایفسکی در سال ۱۸۶۶ به دلیل مشکلات شدید مالی، قراردادی با انتشارات «استلوفسکی» میبندد که بر اساس آن باید در مدت کوتاهی یک رمان جدید مینوشت. در این قرارداد آمده بود که اگر داستایفسکی رمان را به موقع تحویل ناشر ندهد، استلوفسکی نهتنها مبلغ کلانی را بهعنوان خسارت از نویسنده مطالبه خواهد کرد، بلکه مجاز خواهد بود به مدت نُه سال کلیهی آثار آیندهی او را بدون پرداخت کوچکترین حقالزحمهای به طور رایگان و به هر نحو که مصلحت میداند به چاپ برساند[۳]. دوست داستایفسکی، «آ. میلیوکوف» در خاطراتش از وضعیت بسیار پریشان داستایفسکی در آن زمان میگوید، بخصوص که در این میان فقط سه ماه فرصت داشت تا رمان عظیم «جنایت و مکافات» را به نشریهی «پیک روسیه» تحویل دهد؛ حجم کار بالا و وقت بسیار تنگ بود. میلیوکوف پیشنهاد میدهد موضوع رمان جدید را با تنی چند از دوستان مشترک در میان بگذارند و هر کدام بخشهای از آن را بنویسند و در نهایت داستایفسکی ضعفها و تناقضهای اثر را برطرف کند. اما غول ادبیات روس، قاطعانه به میلیوکوف میگوید: «نه! من هرگز نام خود را زیر مطالبی که دیگری آن را نوشته است نمیآورم»[۴].
داستایفسکی که خود به قمار اعتیاد داشت و تجربههای تلخ زیادی در این زمینه از سر گذرانده بود، طرح کلی داستان را از مدتها پیش در ذهن داشت، اما تا آن زمان سطری از آن ننوشته بود. با هر دشواری که بود، سرانجام رمان «قمارباز» طبق قرارداد سرموقع تحویل ناشر داده شد- اگرچه ناشر بهانههایی آورد. اما به نظر میرسد رمان تندنویسیشدهی داستایفسکی در صورت عدم حضور دختر بیست ساله تندنویسی به نام «آنا گریگوریفنا اسنیتکین» هرگز با این سرعت، در مدت ٢۶ روز، به سرانجام نمیرسید. آنا، که بعد از انتشار رمان همسر دوم نویسنده شد، نسخهی پاکنویسشدهی دستنوشتهها را با سرعت تمام در روز تولد داستایفسکی، ٣۰ اکتبر، تحویل او داد. نکته قابل توجه این است: اگرچه رمان در نهایت پریشاناحوالی نویسنده و سرعت تحریر شده، اما هرگز موجب آن نشد که نویسنده وسواسهای مکرر خود را در تعیین خط داستانی، شخصیتپردازی دقیق، مضامین، عمق روانشناختی و هدف اصلی کتاب به خرج ندهد.
آنا، در خاطراتش، تعریف میکند که داستایفسکی چه وسواس جنونآمیزی را در نگارش رمان به خرج داده است. او تعریف میکند به دلیل تعجیل در پاکنویسی «یک نقطه از قلم میافتد» و داستایفکسی به این خاطر «به شدت مشوش و خشمگین شد و بارها تکرار کرد: ممکن نیست…»[۵]. البته وسواس داستایفسکی کاملاً منطقی به نظر میرسید، چراکه یک لغزش کوچک ادبی کافی بود تا نویسندهی سرشناس روس، در برابر غولهای ادبی رقیبش، ایوان تورگنیف و تولستوی، که در آن دوران از شهرت و محبوبیت بسیاری برخوردار بودند، برای همیشه به حاشیه برود، اما موفقیت رمان «قمارباز» دوباره اسم او را بر سر زبانها آورد؛ پیروزی که هم از ورشکستگی مالیاش جلوگیری کرد هم از ورشکستگی ادبی. به همین خاطر باید درنظر داشت اگرچه این اثر با سرعت بیشتری به نسبت دیگر آثار نویسنده نوشته شده است، اما هرگز به معنای عدم توجه به نکات ریز و جزئیاتپردازیهای مخصوص داستایفسکی نیست.
بخشی از کتاب صوتی قمارباز را بشنوید.
قمارباز
نویسنده: فئودور داستایفسکی
گوینده: آرمان سلطانزاده
انتشارات: آوانامه
خوانندگان نظرات مختلفی در «طاقچه» در مورد کتاب اظهار کردهاند، برخی از آنها ترجمهی «سروش حبیبی» را بهتر از ترجمهی «جلال آل احمد» میدانند و برخی دیگر هر دو ترجمه را میپسندند. آنها عموماً نظرات مثبتی در مورد رمان عنوان کردهاند و آن را اثری شایسته برای مطالعه میدانند. برخی دیگر، معتقداند داستایفسکی میتوانست اثر را کوتاهتر بنویسد و لازم به کشدادن آن نبود.
تجربهی خواندن، همیشه منوط به موقعیت و وضعیت روانی، اجتماعی و فکری خوانندگان است. احتمال دارد اثری که در سن بیست سالگی جذابیتی برای ما نداشته، پنج سال بعد به یکی از آثار بزرگ زندگیمان تبدیل شود. همچنین به یاد داشته باشیم، دوباره و چند باره خواندن اثر، چه از طریق ترجمههای مختلف و چه حتی از یک مترجم، همیشه تجربهای متفاوت برایمان به همراه خواهد داشت، چون هر بار اثر را در موقعیت خاص روانی و فکری میخوانیم. از این گذشته، دوباره خواندن یک اثر تنها به معنای «دوباره خواندن آن» نیست، بلکه هر بار که ما اثری را مجدداً میخوانیم به شکل غیر مستقیم «خودمان» را نیز میخوانیم، یعنی با دوبار خواندن، این امکان به ما داده میشود که «خود فعلی» را با «خود گذشته» مقایسه کنیم و از این رهگذر امکانی برای تجربههای جدید بگشایم.
میتوانید جملات معروف کتاب قمارباز را، که از روی ترجمهی جلال آل احمد توسط خوانندگان آن گردآوری شده است، در طاقچه بخوانید.
غالباً آثار داستایفسکی با نقدهای مثبت همراه بوده است. در میان اگرچه رمان «قمارباز» به نسبت دیگر آثار، کمتر توجههای فلسفی را به خود جلب کرده اما ارزشهای روانشناختی و انتقادی و ادبی آثار داستایفسکی را همچنان در خود دارد. عموماً منتقدان به جنبههای زیر بیشترین اشارات را داشتهاند:
برای درک بهتر فضای داستان، به پیشینهی تاریخی و اجتماعی آن دوره و وضعیت قمارخانهها در اروپا توجه داشته باشید. مضامین را بر حسب شخصیتهای داستان دستهبندی کنید و ویژگیهای اصلی شخصیتها را فراموش نکنید. با توجه به اینکه رمان از زبان آلکسی روایت میشود، سعی کنید به توصیفات روانشناختی داستایفسکی از حالات روحی او دقت کنید و در حین همدلی با روایت او، به دنبال جنبههای دیگر از روایت نیز باشید. این عمل شما را بیشتر با جریان داستان درگیر میکند. وقتی آلکسی در مورد شخصیتی قضاوت میکند و یا رویدادی را نقل میکند، همیشه جنبهی مخالف را هم در نظر بگیرید. با این عمل، شما نیز در فرایند آفرینش رمان همکاری میکنید و به بطن داستان بیشتر نزدیک میشود.
«قمارباز» یکی از کوتاهترین و در عین حال بهترین آثار داستایفسکی است. این رمان، که با سرعت و هیجان نوشته شده، زمینهساز آثار بزرگتر او مانند «ابله» شد و نشان داد که داستایفسکی در تحلیل روان انسان تا چه اندازه مهارت دارد. با وجود حجم کم، این کتاب به دلیل سبک نگارش پویا و پرداختن به مسائل عمیق روانشناختی، جایگاه ویژهای در میان آثار او دارد. «قمارباز» همچنین به درک دیدگاههای خردهفرهنگی و نسبیگرایانه فرهنگی در مورد اعتیاد به قمار کمک میکند و تاکنون تأثیر ماندگاری در این زمینه داشت است.
«قمارباز» اثری است که در آن، داستایفسکی با سرعت و استادی تمام، تصویری از جنون، عشق بیمارگونه و تباهی را ارائه میدهد. این رمان، نهتنها یک داستان هیجانانگیز از قمار است، بلکه سفری به درون ذهن آشفته انسان نیز است که در جستوجوی ثروت و عشق، همه چیز خود را از دست میدهد. «قمارباز» برای هر کسی که به ادبیات روانشناختی و آثار کلاسیک روسیه علاقهمند است، یک انتخاب فوقالعاده میتواند باشد. این کتاب، تصویری صادقانه از ضعفها و درونیات انسان ارائه میدهد و خواننده را به تامل در زندگی و انتخابهایش وا میدارد. با خواندن این رمان، نه تنها از یک داستان پرکشش لذت میبرید، بلکه درسهای ارزشمندی درباره طمع، اعتیاد و ماهیت انسان میآموزید. این رمان، به ما یادآوری میکند که قمار، فارغ از انگیزههای مالی یا تفریحی، میتواند تبدیل به نیرویی ویرانگر شود که زندگی فرد را به کلی تغییر دهد.
منابع
١ . تئودور آدورنو، جایگاه راوی در رمان معاصر، ترجمه: ابوالفضل فکور و جواد هدایت.
۲٫ Kingma, Sytze F. “Dostoevsky and Freud: Autonomy and addiction in gambling.” Journal of Historical Sociology, vol. 30, no. 4, 2017, pp. 891-917,
٣ . لئونید گروسمان، داستایفسکی، زندگی و آثار، ترجمه: سیروس سهامی. مشهد: نشر نیکا، ١٣٧٠، ص ٣٨٨.
۴. همان، ص ٣٨٩.
۵. همان، ص ٣٩١.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه