نویسنده: آلن رب گرییه
مترجم: پرویز شهدی
انتشارات: نشر افکار
دنیای رمانها یکی از شگفتانگیزترین دنیاهای انسان مدرن است. تا قرن بیستم، یعنی آغاز عصر مدرن، رمان صورتی واقعگرایانه داشت، پس از آن به جنبههای روانشناختی شخصیتها پرداخته شد. اما در قرن بیستم جنبشی ادبی در فرانسه شکل گرفت که پس از جریان ادبی مدرنیسم و پیش از پستمدرنیسم در سالهای پس از جنگ جهانی دوم رخ داد. از این جنبش به ضد رمان هم یاد میشد، چراکه در ساختار رمان سنتی تغییراتی ایجاد کرده بودند. البته در صورت و محتوای اثر نوآوری ایجاد کردند و هدفشان آزادیِ هنر در مقابل تعهداتِ سنّتی در رمان بود. در ادامه دربارهی رمان نو و ضد رمان خواندنش، ویژگیهای این نوع رمان، تفاوت رمان با رمان نو و بهترین نویسندگان و آثار آنها جزئیات بیشتری ارائه خواهیم کرد.
رمان نو همانطور که از اسمش پیداست نوتر و جدیدتر از رمان است؛ یعنی دیگر قرار نیست با عناصر و سازههای داستانی که در طول حدود دو قرن بدان عادت کرده بودیم روبهرو شویم. گفته میشود نویسندگان رمان نو خود را پایهگذار مطلق و اولیهی این شیوهی رماننویسی نمیدانند، بلکه پیشینهی این نوع رماننویسی را باید در آثار رماننویسان برجستهای چون پروست و جویس و حتی کافکا و کامو و سارتر جستوجو کرد.
رمان نو مربوط به سالهای دههی ۱۹۵۰ است. شکلگیری این نوع رمان که از آن به جنبش هم تعبیر میشود، در فرانسه آغاز شد. در این سالهای پس از جنگ جهانی، تحولات عمدهای در جوامع به وجود آمده بود که ظهور رمان نو یکی از محصولات آن بود. رمانی که از زبان و ساختار و فرمی خبر میداد که متناسب با اوضاع و شرایط اجتماعی و اقتصادی آن روزها بود. همچنین میتوان گفت رمان نو یکی از شاخههای مدرنیسم متأخر است و همزمان با آغاز جریانهای پستمدرن شکل گرفت.
از وقتی که علم روانکاوی بخشهای تاریک و تزلزل شخصیت آدمها را آشکار کرد، در رمان نو هم دیگر خبری از قهرمانسازی نبود. حتی آنقدر بیاهمیت بود که شخصیت اصلی داستان با یک ضمیر شخصی معرفی میشد. عنصر زمان نیز چندان قابل اعتنا نیست، چرا که نویسندگان رمان نو اصلاً قصد وقایعنگاری ندارند و فقط به زمان حاضر توجه میکنند. همچنین در رمان نو نوآوریهایی در محتوا به وجود آمد. در واقع برخلاف بعضی نویسندگان رمان که بهشکلی متعهدانه موضوعاتی را در رمانها مطرح میکردند و نوعی رمان ارزشی خلق میکردند، در رمان نو دیگر خبری از ایدئولوژی و تعهدات اندیشگانی برخاسته از تعلقات حزبی نبود. بیشتر توجهها بر فرم بود نه محتوا. به همین دلیل، به مسائل نوشتاری توجه میکردند و هیچ تمایل نداشتند واقعیات جامعه را در رمان خود انعکاس دهند.
یکی از برجستهترین ویژگیهای رمان نو توصیف است. نویسندگان رمان نو بهگونهای اشیا، مکان، پدیدهها و حتی آدمها را توصیف میکنند که خواننده بهراحتی میتواند تصویر جامعی از آن را در ذهن خود منسجم کند. اگر لازم باشد نویسندهی رمان نو چندین صفحه را به اتاق شخصیت داستانش اختصاص میدهد و همه چیز را کامل توضیح میدهد. یا مثلاً به جای اینکه بنویسد شخصیت داستان در فلان صحنه عصبانی میشود و از کوره درمیرود، هر توصیفی از مکان آن صحنه و حالات و رفتارهای آن شخصیت را مفصل انجام میدهد تا خواننده خود متوجه شود که شخصیت الان عصبانی شده است. به همین دلیل، خوانندهی رمان نو همیشه باید هوشیار و حواسش جمع باشد تا متوجه هر گونه تغییر در هر جزء از داستان باشد، زیرا اغلب اینها نشانههایی است که بعدتر نویسنده دوباره به آنها مراجعه میکند.
تغییرات گاه عجیب و غریب در شیوهی نگارش از دیگر ویژگیهای رمان نو است که بسیاری از منتقدان چندان روی خوشی به آن نشان ندادند.
تا پیش از رمان نو، خوانندگان رمان وقتی رمان مورد نظر را شروع به خواندن میکردند، بیشتر در پی زندگی قهرمان داستان بودند، اینکه چهجور شخصیتی است، چه اخلاقی دارد، در موقعیتهای مختلف چطور واکنش نشان میدهد و خلاصه تا پایان رمان ماجراها در خدمت قهرمان جلوهدادن این شخصیت بودند. اما در رمان نو دیگر خبری از قهرمانسازیهای رمان سنتی نیست؛ برعکس، نویسنده به توصیف شخصیتهایی شکستخورده، پوچ و گوشهنشین میپردازد. البته گوشهنشینی این نوع قهرمانان به این دلیل هم هست که نمیتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. مثلاً نویسندهای شخصیت اصلی خود را در موقعیت بیگانگی، مثل زبان آن منطقه را بلد نبودن، قرار میدهد.
میتوان در یک جمله گفت که رمان نو در پی تکرار مضمون و شخصیتها و خلق بازیهای پیچیده است.
شاید بد نباشد به ارتباط تنگاتنگ این نوع رمان و سینما هم اشاره کنیم. فیلمنامهی سال گذشته در مارینباد که در سال ۱۹۶۱ فیلم آن هم به کارگردانی آلن رنه ساخته شد، یکی از مشهورترین فیلمنامهها به سبک نو است. باید بگویم خیلی سخت میشود با فیلم ارتباط گرفت و از آن لذت برد، اگرچه جایزهی شیر طلایی جشنوارهی فیلم ونیز را از آنِ خود کرده است. همچنین میتوان به فیلمنامهی هیروشیما عشق من نوشتهی مارگریت دوراس اشاره کرد. آلن رنه فیلم این فیلمنامه را نیز کارگردانی کرد. فیلمنامهای که نامزد دریافت جایزهی اسکار در بخش بهترین فیلمنامه هم شد.
درست است که رمان نو به جریان غالب ادبیات تبدیل نشد، اما تأثیر عمیقی بر رمان مدرن، نقد ادبی و سینمای آوانگارد گذاشت. بنابراین میتوان رمان نو را جنبشی نخبهگرا دانست که با وجود مخاطبان محدود، اثری ماندگار و عمیق بر ادبیات معاصر و سینما بر جای گذاشت.
رمان یا داستان بلند از الگویی نسبتاْ تکراری پیروی میکند؛ به این شکل که از جایی شروع میشود، حوادث متعددی، نه لزوماً پشت سر هم، رخ میدهد؛ به نقطهی اوج داستان میرسیم؛ در یکی دو نقطه تعلیق ایجاد میشود و در نهایت از نقطهی اوج آن کاسته و کاسته میشود تا به پایان رمان نزدیک میشویم. بعضی از منتقدان چنین میگویند که همه جور خوانندهای از رمان خوشش میآید و با آن بهراحتی ارتباط میگیرد، چراکه به فعالیت چندانی نیاز ندارد، البته خواننده منفعل هم نیست. در مقابل، ضد رمان این ریتم را به هم میزند، از این رو به خوانندهی فعال و حواسجمعی نیاز دارد که وقتی داستان از ریتم خود خارج میشود، سر نخ اصلی را گم نکند و حواسش باشد.
هرچه در رمان پیگیر شخصیت اصلی، یعنی قهرمان داستان بودیم و حتی رفتارهای او را در زندگی واقعی خود الگو قرار میدادیم، در رمان نو نهتنها با چنین شخصیتی روبهرو نیستیم، بلکه با ضدقهرمان روبهروییم؛ کسی که دیگر بهدنبال قهرمانسازی خود نیست و برعکس شکستخورده و ضعیف است. همچنین شخصیتها دیگر گفتوگوهای ساده و روانی ندارند، اغلب گفتوگوها پیچیده است و این خواننده است که بایستی تلاش کند تا آنها را بفهمد و گاهی از آنها رمزگشایی کند.
چهار نویسندهای که در ادامه معرفی میکنیم، اولینها و بهترین نویسندگان ضد رمان بودند. پس از آنها، خودِ این جنبش تغییرات عمدهای کرد، به همین دلیل دیگر نمیشد ویژگیهای عمدهای برای نویسندگان آن برشمرد، زیرا هر کدام ویژگیهای منحصربهفرد خود را پیدا کرده بودند.
از رب گرییه بهعنوان اولین نظریهپرداز رمان نو یاد میشود. کسی که اولین بار علیه عناصر سنتی رمان نکاتی را مطرح کرد و رفتهرفته در رمانهای خود آنها را پیاده کرد. پاککنها، شاهد، در تو در تو، طرحی برای انقلاب در نیویورک از جمله آثار خواندنی و مشهور اوست. همچنین «برای رمانی نو» را که مجموعه مقالاتی پیرامون رمان نوست، نوشت تا به این ترتیب خوانندگان بیشتری را جذب این نوع رمان کند.
وی پس از رب گرییه تلاش بسیاری در نوشتن به سبک رمان نو کرد. او هم در کتاب عصر بدگمانی به مباحث نظری رمان نو میپردازد. افلاکنما، تصویر مردی ناشناس، میان مرگ و زندگی و دو نمایشنامهی دروغ و سکوت از آثار داستانی برجستهی ساروت است.
رماننویس و برندهی نوبل ادبیات ۱۹۸۵ فرانسوی که به باور بعضی از منتقدان از پیروان جنبش رمان نو است. سیمون را شاید با رمان جادهی فلاندر بشناسیم، اما کتاب مهم دیگری هم دارد با عنوان تراموا که در طاقچه با ترجمهی محمدمهدی شجاعی و چاپ نشر چشمه موجود است.
او را شاید بیشتر به مقالهنویس و منتقد ادبی بشناسیم. بوتور نیز از دیگر نویسندگان مهم رمان نوست. رمان دگرگونی که در ایران مهستی بحرینی، مترجم سرشناس، آن را ترجمه کرده، از جمله آثار برجستهی این نوع رمان محسوب میشود و جایزهی رنودو را در سال ۱۹۵۷ به خود اختصاص داد.
در ادامه تعدادی از بهترین رمانهای نو را برای شما معرفی کردهایم:
این رمان نوشتهی نویسندهی مشهور، آلن رب گرییه است که پرویز شهدی به فارسی ترجمه کرده و انتشارات افکار آن را منتشر کرده است. همانطور که از عنوان رمان پیداست، نویسنده در فضایی مبهم و پیچیده و چندلایه برنامهای برای انقلاب در نیویورک را طراحی و بررسی میکند. ابهامات داستان آنقدری هست که خواننده سررشتهی واقعیت و خیال را گم کند.
کلود اوژن سیمون نویسندهی فرانسوی و برندهی نوبل ادبی، رمان خود را با عنوان تراموا در سال ۲۰۰۱ منتشر کرد. تراموا صورت خاطرهگونه و تا حدودی زندگینامهای دارد. این رمان که به شیوهی جریان سیال ذهن نوشته شده دوران کودکی راوی، خاطرات سالهای جنگ جهانی دوم، و اکنون است که در پیری و در بستر بیماری و مرگ آنها را بهواسطهی تراموا به یاد میآورد.
مارگریت دوراس نویسندهی رمان عاشق جزو نویسندگان رمان نو محسوب میشود. وی در عاشق که صورتی از زندگینامهی خود دارد ماجرای عاشقشدن دختری نوجوان است که در منطقهی هند و چین عاشق یک مرد ثروتمند چینی میشود. اکنون در دوران پیری بار دیگر با یکدیگر ملاقات میکنند. بهکارگیری زبان بیواسطه و نثری شاعرانه، سنتشکنی، پرداختن به موضوعهای غیرمعمول و البته بهشکلی جدید از ویژگیهای دوراس است که در اغلب آثارش به چشم میخورد.
بخشی از کتاب صوتی عاشق را بشنوید.
عاشق
نویسنده: مارگریت دوراس
گوینده: سحر بیرانوند
انتشارات: آوانامه
این رمان نوشتهی یاروسواف ایواشکیه ویچ نویسندهی لهستانی است و نشر چشمه با ترجمهی شبنم سعادت آن را چاپ و منتشر کرده است. توس نام شخصیت اصلی رمان است که پس از مرگ همسرش به روستای زادگاه خود بازمیگردد. مرگ همسرش باعث میشود در چنین محیطی به مفاهیم عمیقی مثل هویت انسانی، مرگ، معنای زندگی و عقاید و باورها و اخلاقیات بیشتر بیندیشد. به باور اغلب منتقدان، درختستان توس را باید اثری فلسفی و در عین حال نمادین دانست، چراکه خوانندگان را به تفکر وا میدارد.
این رمان را با عنوان تغییر هم ترجمه کردهاند. میشل بوتور نویسندهی رمان دگرگونی در عین حال که تلاش میکند تا خیلی ساده و بدون پیچیدگی داستان را روایت کند، به سبک رماننویسان نو زاویه دید خود را به دوم شخص تغییر میدهد و بهنوعی خواننده را شخصیت اصلی خود فرض میگیرد. ماجرای دگرگونی تغییرات تدریجی ذهن مردی است که معشوقهای در رم دارد و در تمام طول داستان گویی نشخواری ذهنی صورت میگیرد.
از آنجایی که بعضی مخاطبان شاید به این نوع ادبی علاقهمند شدهاند یا میخواهند بیشتر دربارهی آن بدانند، لازم میدانیم منابعی هم که به این نوع رمان پرداختهاند معرفی کنیم؛
مجموعه مقالاتی از موافقان و مخالفان این جریان ادبی قرن بیستمی بود که منوچهر بدیعی آن را ترجمه کرده و در انتشارات نیلوفر چاپ و منتشر شده است.
این ماهنامه شمارهی خود را به معرفی و نقد رمان نو اختصاص داده است. علاوه بر مقالاتی از منتقدان ایرانی که دربارهی رمان نو نوشتهاند، یک بخش جذاب دارد که با چهار چهرهی شاخص رمان نو یعنی آلن رُب گرییه، ناتالی ساروت، مارگریت دوراس و میشل بوتور گفتوگویی صورت گرفته که اطلاعات جالب و جامعی در اختیار مخاطبان قرار میدهد.
عنوان کتابی از جمال میرصادقی است که در فصلی به رمان نو/ ضد رمان میپردازد. این کتاب که از آثار مهم در شناخت ساختار و فرم داستان است، بر پایهی مثالهایی از ادبیات داستانی جهان و فارسی ساختار داستان را توضیح میدهد؛ از جمله همین رمان نو را.
شهریار مندنیپور در این کتاب خود به ساختار داستان و رمان میپردازد. به دلیل اهمیت رمان نو، وی بخش آخر کتاب خود را به این نوع رمان اختصاص داده است. مندنیپور با زبانی بسیار ساده و روان این نوع رمان را واکاوی میکند.
در این یادداشت از رمان نو یا ضد رمان سخن گفتیم. نوعی از رمان که میتوانست ساختار جدید خود را در دنیای ادبیات داستانی به تثبیت برساند و جریان داستاننویسی را تماماً عوض کند، اما این اتفاق نیفتاد؛ چراکه برای تثبیت یک جریان ادبی عناصر گوناگونی باید دست به دست هم بدهند. در جریان رمان نو، خوانندگان چندان حوصلهی آشفتگی یا خارج از فرم بودن رمان نو را تاب نیاوردند و خیلی زود اغلبشان از آن رویگردان شدند. رمان نو هم ویژگیهای مثبت داشت و هم ویژگیهای منفی، اما از آنجایی که در چرخهی کتاب، خواننده و نویسنده و اثر ادبی هر سه نقش خاص خود را ایفا میکنند، گویی در رمان نو خواننده رغبتی به ادامهی خواندن این نوع رمان نشان نمیداد. البته که رمانهای نوی شاخص در ادبیات جهان در نوع خود بسیار خواندنیاند و جذاب.
طاقچه دریچهای است به دنیای کتابهای الکترونیکی؛ جایی که با یک کلیک، به دنیایی از داستانها، دانش و تجربههای تازه قدم میگذارید. هر زمان و هرجا که بخواهید، میتوانید کتاب دلخواهتان را در فروشگاه کتاب طاقچه پیدا کنید و بیدرنگ مشغول خواندن شوید. لذت یک کتابخانهی همیشه در دسترس را با خرید کتاب در طاقچه تجربه کنید!
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه