لوگو طاقچه
خرید کتاب با تخفیف
نقد کتاب در جستجوی زمان از دست رفته

نقد کتاب در جستجوی زمان از دست رفته

رمان در جستجوی زمان ازدست‌رفته، نوشته‌ی مارسل پروست یکی از بزرگ‌ترین و درعین‌حال چالش‌برانگیزترین آثار ادبی قرن بیستم است. این رمان به‌خاطر حجم زیادش، حتی در رکوردهای گینس به‌عنوان طولانی‌ترین رمان جهان ثبت شده است؛ اما سختی این اثر فقط به طولانی‌بودن آن محدود نمی‌شود، بلکه عمق ایده‌ها و پیچیدگی‌های آن نیز خواندنش را به تجربه‌ای دشوار ولی در نهایت ارزشمند تبدیل می‌کند.  پروست چیزی را در ما بیدار می‌کند که از یاد برده‌ایم: توانایی دیدن زیبایی در لحظه‌های روزمره، حس‌کردن طعم چای و شیرینی با تمام وجود، گوش‌دادن به صدای افتادن قاشق در فنجان و بازشناختن خاطراتی که در پستوی ذهنمان خاک خورده‌اند. این کتاب درواقع تجربه‌ی زمان را از نو برایمان معنا می‌کند. در این یادداشت از بلاگ طاقچه، قرار است نقدی از این شاهکار ارائه دهیم.

برای مشاهده و دانلود تمام مجموعه کتاب‌های در جستجوی زمان از دست رفته از قفسه «مجموعه رمان در جستجوی زمان از دست رفته» در سایت طاقچه دیدن کنید.

معرفی مختصر کتاب در جستجوی زمان از دست رفته

رمان  در جست‌وجوی زمان از‌دست‌رفته، نه‌‌تنها اثری ادبی که تجربه‌ای وجودی‌ است؛ آینه‌ای تمام‌نما از ذهن و دل انسان، خاطره و فراموشی، گذر زمان و چگونگی تبلور آن در ژرف‌ترین لایه‌های ادراک ما. این اثر هفت‌جلدی که طی سال‌های ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ منتشر شد، با نثری ظریف، پرپیچ‌وخم و شاعرانه، از مرزهای روایت کلاسیک عبور می‌کند و خواننده را به سفری درونی می‌برد؛ سفری نه در مکان، بلکه در زمان درونی و حافظه‌ی انسان.

مارسل پروست، با نگاهی که می‌توان آن را پروستی نامید، زندگی را تجربه می‌کند؛ با همه‌ی لطافت‌ها، زخم‌ها، اضطراب‌ها و لذت‌های پنهانش. او از زمان نمی‌نویسد، بلکه زمان را می‌چشد؛ مزه‌ی یک شیرینی آغشته به چای، دریچه‌ای به گذشته‌‌ی راوی می‌گشاید و چنان در رگ‌های این روایت می‌دود که مرز میان حال و گذشته، خاطره و واقعیت، جسم و روح را از میان می‌برد. آنچه در حافظه زنده می‌شود، فقط گذشته نیست؛ بلکه نوعی کشف دوباره‌ی خویشتن است. این رمان  همچنین یکی از ارکان بنیادین در شکل‌گیری سبک جریان سیال ذهن در ادبیات مدرن است. با این حال، ساختار آن برخلاف بسیاری از آثار این ‌سبک، در پسِ ظاهری پراکنده، از انسجامی پیچیده برخوردار است که بر محور ذهن و حافظه شکل می‌گیرد.

خلاصه کتاب در جستجوی زمان از دست رفته

در جستجوی زمان از دست رفته (جلد اول)

نویسنده: مارسل پروست

مترجم: مهدی سحابی

انتشارات: نشر مرکز

رمان در جستجوی زمان ازدست‌رفته، در هفت جلد روایت می‌شود و سفری عمیق به درون حافظه، زمان و تحولات اجتماعی فرانسه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. داستان از دوران کودکی مارسل در شهر کومبره آغاز می‌شود؛ جایی که انتظار شبانه برای بوسه‌ی مادر، پیاده‌روی‌ در دو مسیر نمادین «طرف خانه‌ی سوان» و «طرف گرمانت» و عشق کودکانه‌اش به دختر سوان، ژیلبرت، پایه‌های ذهنی و احساسی شخصیت او را شکل می‌دهند.

در ادامه، داستان عاشقانه‌ی پرتنش سوان و اودت در دل جامعه‌ی اشرافی پاریس شکل می‌گیرد؛ عشقی بیمارگونه، آغشته به وسواس و حسادت. راوی، با دل‌سردی از عشق اول خود، ژیلبرت، به دنیای هنر، ادبیات و محافل اشرافی وارد می‌شود و به‌تدریج با شخصیت‌های بزرگ و هنرمندان آشنا می‌گردد. در این میان، دیدار با آلبرتین، دختری مرموز، نقطه‌ی آغاز یکی از پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین روابط عاشقانه‌ی رمان می‌شود؛ رابطه‌ای رازآلود که از ابتدا با سوءظن و میل به سلطه‌جویی گره خورده است.

مرگ مادربزرگ چهره‌ی محبوب و آرام‌بخش دوران کودکی، ضربه‌ای عمیق به مارسل وارد می‌کند و حس خلأ و بی‌پناهی را در درونش می‌نشاند. رابطه‌اش با آلبرتین به مرحله‌ای پیچیده می‌رسد؛ ابتدا او را نزد خود در پاریس نگه می‌دارد، اما پس از یک مشاجر، آلبرتین خانه را ترک می‌کند و کمی بعد خبر مرگش به مارسل می‌رسد.  مارسل، با سفری به ونیز، درمی‌یابد که شادی و اندوه در هم تنیده‌اند. در آخرین جلد، با بازگشت مارسل به پاریسِ پس از جنگ، او شاهد دگرگونی چهره‌ها و ارزش‌های جامعه است. شخصیت‌ها پیر شده‌اند و نقش‌ها تغییر یافته‌اند. او در آخرین مهمانی مهم رمان به درک عمیقی از معنای زمان، حافظه و نقش نویسنده در احیای لحظات گذشته می‌رسد. مارسل درمی‌یابد که باید کتابی درباره‌ی همین خاطرات بنویسد و خواننده در پایان متوجه می‌شود که این همان کتابی ا‌ست که اکنون در حال خواندن آن است.

موضوع کتاب در جستجوی زمان از دست رفته

موضوع اصلی رمان در جستجوی زمان ازدست‌رفته، زمان و حافظه‌ی انسانی است؛ اما این مفاهیم نه به‌صورت انتزاعی، بلکه از خلال زندگی، خاطرات، تجربه‌های احساسی، روابط انسانی و تحول اجتماعی بررسی می‌شوند. در این رمان، پروست به دنبال کشف چگونگی تأثیر گذشته بر حال و نقش حافظه به‌ویژه حافظه‌ی غیرارادی در شکل‌گیری هویت فردی و معنای زندگی است. زمان در نظر او نه خطی و مکانیکی، بلکه درونی و سیال است. او در قالب داستان زندگی مارسل، از کودکی تا بزرگسالی، با جزئی‌نگری حیرت‌انگیز و نگاهی تحلیلی به روابط خانوادگی، عشق، مرگ، هنر، طبقات اجتماعی و گذر عمر می‌پردازد و نشان می‌دهد که انسان در طول زمان تغییر می‌کند؛ اما این تغییر درک‌پذیر نیست مگر با بازگشت به گذشته، بازسازی خاطرات و جست‌وجوی لحظاتی ناب و زنده که در گوشه‌ای از ذهن خفته‌اند. در این مسیر، پروست از عناصر داستان‌های جریان سیال ذهن الهام گرفته؛ اما فراتر از آن رفته است: او بیش از آنکه بر ثبت بی‌واسطه‌ی افکار در لحظه تأکید داشته باشد، به فرایند یادآوری می‌پردازد؛ یعنی رجعت ذهن به گذشته برای یافتن معنایی پنهان یا ناپیدا. در واقع او بر این باور است که واقعیت، نه در لحظه‌ی وقوع، بلکه در حافظه و تأملی که پس از آن رخ می‌دهد، شکل می‌گیرد.

تحلیل و نقد کتاب در جستجوی زمان از دست رفته

رمان در جستجوی زمان از دست‌رفته را می‌توان نه‌تنها  یک اثر ادبی، بلکه تجربه‌ای فلسفی دانست؛ سفری درون ذهن، احساس و خاطره‌ی انسانی. پروست از ما نمی‌خواهد فقط داستان بخوانیم، بلکه از ما می‌خواهد زندگی را دوباره حس کنیم نه آن‌گونه که در تقویم ثبت شده، بلکه آن‌گونه که در حافظه‌ی ما ته‌نشین شده است. در فلسفه‌ی پدیدارشناسی، به‌ویژه نزد ادموند هوسرل، گفته می‌شود که جهان همان‌طور که در تجربه‌ی آگاهانه‌ی ما ظاهر می‌شود، اهمیت دارد؛ نه آنچه بیرون از ما واقع است، بلکه آنچه چگونه در آگاهی ما شکل می‌گیرد. پروست دقیقاً همین کار را می‌کند: به‌جای روایت بیرونی از وقایع، درون ذهن راوی را می‌کاود؛ جایی که زمان خطی دیگر معنا ندارد و گذشته ناگهان در لحظه‌‌ی اکنون فوران می‌کند. در نگاه فلسفی، این حافظه‌ی غیرارادی فقط یادآوری خاطرات نیست؛ بلکه نوعی بازگشت به هستی است. لحظه‌ای که مزه، بو، یا یک احساس پلی میان حال و گذشته، زمان و تجربه می‌سازد و ما را به چیزی فراتر از حافظه می‌رساند: ادراک معنا در دل لحظه.

 در جهان پروست، زمان یک خط مستقیم نیست؛ بلکه یک چرخش درونی است. گذشته، فقط پشت سر ما نیست؛ بلکه در دل اکنون، در لایه‌های پنهان ذهن، در خاطرات فراموش‌شده، بوی نان و صدای پای مادر پنهان است. کافی است محرکی بیاید، تا دری گشوده شود.

 مارسل پروست، در این رمان، فقط به دنبال داستان‌سرایی نیست، بلکه در جستجوی فهمی تازه از تجربه‌ی انسانی است آن هم از طریق امر زیسته. این رمان، بیش از هر چیز، سفری در لایه‌های پنهان آگاهی است؛ تجربه‌ای که با لمس، طعم، صدا یا یک بو، گرهِی از گذشته باز می‌شود؛ بی‌آنکه خواسته باشیم، بی‌آنکه انتظارش را داشته باشیم. این همان مفهوم حافظه‌ی غیرارادی است. در سراسر رمان، لحظاتی هست که گذشته، نه با فکر و تأمل، بلکه بدون اختیار، از درون اشیا سر برمی‌آورد. معروف‌ترین نمونه‌اش، لحظه‌ای ا‌ست که یک شیرینی‌ صدفی‌شکل خیسانده در چای تمامی گذشته‌ی راوی را به ذهنش باز می‌گرداند و سیلی از خاطرات کودکی‌اش در کومبره از راه می‌رسد. در اینجا با تقابل حافظه‌ی ارادی (آگاهانه و هدفمند) با حافظه‌ی غیرارادی که از دل حواس و اشیا ناگهان و بی دعوت ظاهر می‌شود روبه‌رو هستیم. در نگاه پدیدارشناختی، پروست نویسنده‌ای است که با زبان داستان، چیستیِ آگاهی را کندوکاو می‌کند. امر زیسته در نظر پدیدارشناس‌ها، تجربه‌ای مستقیم و بی‌واسطه است؛ و پروست با شگفت‌انگیزترین ابزار هنری، یعنی زبان، آن را به تجربه‌ای قابل‌انتقال بدل می‌کند.

آنچه این رمان را خاص می‌کند، نه فقط کشف گذشته، بلکه کیفیت این کشف است: لحظه‌هایی که ما نه در گذشته زندگی می‌کنیم و نه در اکنون، بلکه در تعلیقی میان این دو قرار می‌گیریم. گذشته در زمان حال جاری می‌شود؛ اما نه به‌صورت بازنمایی، بلکه به‌صورت احضار. این احضار اما بار عاطفی سنگینی دارد؛ زیرا برخلاف حافظه‌ی فعال که اغلب دچار تحریف و گزینش است، حافظه‌ی غیرارادی با تمام بافت و بار احساسی‌اش بازمی‌گردد. در نتیجه، در جستجوی زمان ازدست‌رفته، تجربه‌ی حافظه است. پروست به ما نمی‌گوید راوی چه گذشته‌ای داشته، بلکه ما را وارد سازوکاری می‌کند که در آن گذشته چگونه پدیدار می‌شود و درست در همین نقطه است که هنر و فلسفه به هم می‌رسند: جایی که تجربه‌های حسی و فکری، خاطره و زمان، فرد و جهان بیرونی، در هم می‌تنند و به لحظه‌ای زیسته و عمیق تبدیل می‌شوند؛ لحظه‌ای که نه صرفاً فکر است و نه احساس، بلکه ترکیبی است رازآلود از هر دو.

شخصیت های رمان در جستجوی زمان از دست رفته

شخصیت اصلی و قلب تپنده‌ی رمان در جستجوی زمان ازدست‌رفته، راوی است؛ راوی‌ای که نامش به‌گونه‌ای نمادین با خالق اثر گره‌خورده و سفری پر رمز و راز را از کودکی تا میان‌سالی روایت می‌کند. او در جست‌وجوی معنای زندگی است و همین جست‌وجو در زمان و حافظه، داستان را پیش می‌برد. مارسل، مردی درون‌گرا و متفکر است؛ کسی که جهان پیرامونش را با دقتی استثنایی می‌کاود و جزئیات زندگی روزمره را به دقتی شاعرانه و فلسفی می‌نگرد. ذهنش محل تلاقی خاطرات شیرین و تلخ است؛ احساسی و حساس، گاهی درگیر تردید و گاهی به اوج شوروشعف. کنجکاوی مارسل نسبت به دنیای اطرافش، به‌ویژه طبقه‌ی اشراف و مناسبات پیچیده‌ی اجتماعی، نیروی محرکه‌ای است که او را به ژرفای روابط انسانی، عشق، حسادت و فاصله‌های طبقاتی می‌کشاند. او نه‌تنها ناظر دقیق جهان بیرون است، بلکه مدام در حال کاوش در دنیای درون خود نیز هست؛ بازتابی از کشمکش میان فرد و اجتماع، میان گذشته و حال، و میان واقعیت و خیال.

سوان

سوان، یکی از شخصیت‌های برجسته و به‌یادماندنی رمان، تصویری زنده از دنیای پیچیده‌ی طبقه‌ی اشراف و دغدغه‌های درونی انسان است. او مردی ثروتمند، فرهیخته و هنردوست از طبقه‌ی اشرافی قدیم است؛ کسی که ظرافت و درایت را در رفتار و گفتارش می‌توان به‌وضوح دید؛ اما در پس این ظاهر آرام و متمدن، سوان با ناامنی‌ها و تردیدهای عمیقی دست‌به‌گریبان است، تردیدهایی که اغلب از ترس ازدست‌دادن جایگاه اجتماعی و عدم‌پذیرش در جمع اشراف نشئت می‌گیرد.

عشق سوان به اودت، نیروی محرکه‌ی اصلی اوست؛ عشقی که او را از هر مانع و دشواری‌ای نمی‌ترساند و گاهی او را به رفتارهای عجولانه و غیرمنطقی وا می‌دارد. این عشق او را در گرداب احساسات متناقض فرو می‌برد، از شور و هیجان آغاز تا دل‌نگرانی و حسادت. درعین‌حال، سوان به‌شدت به نظر دیگران اهمیت می‌دهد و تلاش می‌کند با شرکت در محافل و کسب تأیید افراد سرشناس، جایگاهی مستحکم در جامعه‌ی اشرافی بیابد. سوان نه‌تنها نمادی از اشراف و ارزش‌های آن دوران است، بلکه داستان عشق و کشمکش‌های درونی‌اش مسیری است که رمان با آن پیش می‌رود. تحولی که او در طول داستان تجربه می‌کند، نمایانگر رشد فردی و پذیرش خویشتن است.

اودت

اودت، زن مرموز و جذابی که در رمان حضور دارد، تصویری چندوجهی از دنیای زنان در میان طبقه‌ی اشراف و ناپایداری عشق را به نمایش می‌گذارد. او زنی زیبا و دلربا با شخصیتی مملو از جذابیت است که به‌سادگی دل دیگران را می‌رباید، اما در پس این جذابیت، فردی بسیار آسیب‌پذیر و سرشار از تردیدهای درونی و ناامنی است. اودت همواره به دنبال عشق و پذیرش است، اما در کنار این خواسته، دغدغه‌ی تأمین امنیت مالی و موقعیت اجتماعی نیز همواره ذهنش را به خود مشغول کرده است. ویژگی‌هایی مانند قدرت بازیگری و زیرکی باعث می‌شود اودت بتواند از جذابیت‌های خود برای پیشبرد اهدافش استفاده کند.

رابطه‌ی اودت با سوان یکی از مهم‌ترین محورهای داستان است؛ رابطه‌ای آکنده از حسادت، سوءتفاهم، اشتیاق و درد که به شکلی عمیق به کشمکش‌های انسانی و روانی می‌پردازد. این پیوند نه‌تنها تعادل میان عشق و مالکیت را به تصویر می‌کشد، بلکه قدرت خاطره و تأثیر آن بر شکل‌گیری احساسات و درک گذشته و حال را نیز به نمایش می‌گذارد. اودت، با تمام پیچیدگی‌هایش، یک نیروی محرکه مهم در رمان است که کشمکش‌های درونی و اجتماعی شخصیت‌ها را به جلو می‌راند و به خواننده فرصتی می‌دهد تا نگاهی عمیق‌تر به پیچیدگی‌های روابط انسانی و نقش جنسیت و طبقه در آن‌ها داشته باشد.

آلبرتین

آلبرتین، یکی دیگر  از شخصیت‌های محوری و پیچیده در رمان، دختری است که رابطه‌ای پر از تناقض و ابهام با راوی داستان، مارسل، برقرار می‌کند. این رابطه، برخلاف الگوهای رایج عاشقانه، مسیری پیچیده، پر از تردید و نوسان را طی می‌کند و به‌نوعی نمادی از عشق‌های درهم‌تنیده و دشوار است؛ عشقی که هم نزدیک است و هم دور، هم دلگرم‌کننده و هم آزاردهنده؛ عشقی که مارسل نمی‌تواند با آن زندگی کند؛ اما بی آن نیز نمی‌تواند بگذراند.

آلبرتین با جذابیت و زیبایی خاص خود ابتدا توجه مارسل را جلب می‌کند، اما هم‌زمان او را در شک‌وتردید فرومی‌برد. مارسل روزبه‌روز نسبت به او حس مالکیت و حسادت بیشتری پیدا می‌کند و به گذشته‌ی آلبرتین با دیده‌ی تردید و کنجکاوی نگاه می‌کند؛ گذشته‌ای که هرچند پنهان است، بر رابطه‌شان سایه می‌اندازد. این کشمکش‌های درونی، سوءتفاهم‌ها و ناکامی‌ها رابطه آن‌ها را پرتنش و در نهایت تراژیک می‌کند. رابطه‌ی مارسل و آلبرتین تنها یک داستان عاشقانه‌ی ساده نیست، بلکه بازتابی از پیچیدگی‌های روانی، تمایل و ترس‌های درونی انسان است. این رابطه به خواننده نشان می‌دهد چگونه عشق می‌تواند آمیخته با ناامنی‌ها، ترس‌ها و پیش‌داوری‌های ما باشد و چگونه خاطرات و احساساتمان به واسطه‌ی برداشت‌های ذهنی ما دستخوش تغییر و تحریف می‌شوند.

مادربزرگ مارسل

مادربزرگ مارسل، یکی از تأثیرگذارترین و عمیق‌ترین شخصیت‌هاست؛ کسی که مارسل نسبت به او عشقی بی‌چون‌وچرا، پرشور و احترامی عمیق دارد. او نمادی از دنیای اشراف قدیم است که در برابر تغییرات و ظهور طبقه‌ی اقتصادی جدید ایستاده و جایگاه خاصش باعث می‌شود که مرگش برای مارسل، اتفاقی جبران‌ناپذیر باشد. مادربزرگ برای مارسل نه‌تنها یک فرد دوست‌داشتنی، بلکه ملاکی است برای سنجش ارزش‌ها و فضایل دیگران؛ مارسل او را با دوستان و معشوقه‌هایش مقایسه می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که هیچ‌یک از آن‌ها نمی‌توانند جایگاه والای او را پر کنند. این مقایسه‌ها مارسل را به درکی تلخ از خلأ و تنهایی وجودش می‌رساند؛ خلائی که در دل خاطرات شیرین و گرم کودکی‌اش و آنچه مادربزرگ به او داده بود، بارها بازتاب می‌یابد.
رابطه‌ی مارسل با مادربزرگ، جلوه‌ای عمیق از قدرت حافظه و تأثیر آن بر زندگی انسان است؛ چگونگی شکل‌گیری احساسات و برداشت‌های ما از گذشته که چگونه خاطرات عزیزانمان می‌توانند آرام‌بخش و درعین‌حال تعیین‌کننده‌ی مسیر زندگی‌مان باشند. مادربزرگ همواره سرچشمه‌ی امید، پناه و الهام مارسل است و نشان می‌دهد که پیوندهای خانوادگی تا چه اندازه در شکل‌دادن به هویت و جهان‌بینی ما نقش دارند.

نکات جالب درباره‌ی این کتاب

مارسل پروست زمانی که تصمیم گرفت نخستین جلد از رمان در جستجوی زمان ازدست‌رفته را منتشر کند، با مخالفت و بی‌اعتنایی ناشران مواجه شد. حجم بالا و نثر پرجزئیات و پیچیده‌ی کتاب، بسیاری از ناشران را مردد کرد تا جایی که یکی از ناشران در نامه‌ای نوشت: نمی‌فهمم چرا کسی باید ۳۰ صفحه وقت بگذارد تا فقط توصیف کند که چطور در رختخواب غلت می‌زند؛ چون خوابش نمی‌برد! در نهایت، پروست تصمیم گرفت هزینه‌ی چاپ را خودش پرداخت کند؛ اما انتشار این جلد با استقبال فراوانی روبه‌رو شد و اعتبار پروست در محافل ادبی بالا رفت. جالب‌تر آنکه آندره ژید، نویسنده‌ی مشهور و از اعضای همان مجله‌ای که قبلاً اثر را رد کرده بود، بعدها این تصمیم را بزرگ‌ترین اشتباه دانست.

پروست در سال ۱۹۲۲، پیش از آنکه سه جلد پایانی اثرش منتشر شود، درگذشت. هرچند نگارش نسخه‌های اولیه‌ی این سه جلد را به پایان رسانده بود؛ اما این نسخه‌ها هنوز به مرحله نهایی نرسیده بودند و حتی آخرین جلد هنوز تایپ هم نشده بود. پس از مرگ او، مسئولیت آماده‌سازی و ویرایش این سه جلد آخر بر دوش برادرش، رابرت پروست و نویسنده‌ی فرانسوی ژاک ریویر افتاد.

هنگامی که این اثر بزرگ برای نخستین‌بار به انگلیسی ترجمه شد، مترجم آن، C.K. Scott Moncrieff عنوانی شاعرانه برایش برگزید: Remembrance of Things Past (خاطرات گذشته). این عنوان برگرفته از غزل شماره‌ی ۳۰ شکسپیر بود. هرچند این انتخاب حال‌وهوایی شاعرانه و نوستالژیک داشت؛ اما پروست از آن راضی نبود. او در نامه‌ای از زحمات و کیفیت ترجمه قدردانی کرد، اما صراحتاً از نادیده‌گرفتن عبارت «زمان ازدست‌رفته» در عنوان انگلیسی گلایه کرد. برای پروست، مفهوم زمان ازدست‌رفته، جوهره‌ی اصلی اثر بود و حذف آن ‌نوعی بی‌وفایی به مضمون اصلی رمان محسوب می‌شد. هفتاد سال بعد، ناشران انگلیسی تصمیم گرفتند به اصل وفادارتر باشند و عنوان ترجمه‌شده را به In Search of Lost Time تغییر دادند؛ ترجمه‌ای مستقیم، دقیق و منطبق با نیت نویسنده.

بخشی از کتاب صوتی گزیده هایی از در جستجوی زمان از دست رفته را بشنوید.

گزیده هایی از در جستجوی زمان از دست رفته

نویسنده: مارسل پروست

گوینده: مهیار ستاری

انتشارات: نوین کتاب گویا

چگونه کتاب در جستجوی زمان ازدست‌رفته را بخوانیم؟

حقیقت این است که بسیاری از اهالی کتاب، حتی مشتاقان ادبیات از رفتن به سراغ خواندن کتاب در جستجوی زمان ازدست‌رفته طفره می‌روند چراکه شاهکاری سخت‌خوان است. این رمان هفت‌جلدی، با نثری کش‌دار، جمله‌هایی بسیار طولانی، توصیف‌هایی وسواس‌گونه و تکرارهای گاه خسته‌کننده، خواننده‌ی امروزی را می‌ترساند و احتمالاً در برابر جریان آرام و پُرپیچ‌و‌خم کتاب دچار سرگیجه شود؛ اما درست همین‌جا، جادوی پروست آغاز می‌شود. پروست با حوصله‌، لحظه‌ها را از چنگ فراموشی بیرون می‌کشد و از جزئی‌ترین حس‌ها و رخدادها، جهانی پر از عمق، زیبایی و تأمل می‌سازد.

باید دانست که راز لذت‌بردن از رمان پروست، تسلیم‌شدن است؛ خواننده نباید انتظار داشته باشد که این اثر  سریع پیش برود. این کتاب را باید مثل آب‌نبات در دهان مزه‌مزه کرد. بهتر است هر بار بخش کوچکی از کتاب را بخوانیم، غرق توصیف‌ها شویم، آن را در ذهنمان مرور کنیم و بگذاریم درونمان ته‌نشین شود؛ مانند لذت‌بردن از یک قطعه‌ی موسیقی یا یک تابلوی نقاشی که باید بارها نگاهش کرد. ممکن است ذهن در آغاز پراکنده یا خسته شود، اشکالی ندارد؛ طبیعی است. حتی خوانندگان حرفه‌ای هم بار اول موفق به خواندن تمام آن نمی‌شوند. در واقع این کتاب دعوتی‌ است به تغییر شیوه‌ی خواندن و یادگرفتن زیستن در متن.

درست است که در جستجوی زمان ازدست‌رفته هفت جلد دارد و چند هزار صفحه است، اما این حجم نباید ما را بترساند. مهم نیست چقدر طول می‌کشد؛ مهم این است که خواندنش، تبدیل به بخشی از زیستِ ما شود، نه پروژه‌ای برای تیک‌زدن. همچنین می‌توان این کتاب را بلندبلند خواند. موسیقی نثر پروست، با صدا، شنیدنی‌‌تر است.

جمع‌بندی

اگرچه در جستجوی زمان ازدست‌رفته، رمانی سخت و نفس‌گیر است، اما خواندنش، تجربه و چالشی بسیار بزرگ و ارزشمند است؛ سفری شگفت به ژرفای ذهن انسان، به لطافت لحظه‌هایی که در حافظه‌مان خانه کرده‌اند و به بازی زمان با خاطرات. این اثر، نه صرفاً روایتی داستانی، بلکه تأملی عمیق در معنای بودن، گذر عمر و شکل‌گیری هویت است. پروست با نثری آکنده از ظرافت و کندوکاوی فلسفی، ما را با خود به جهان مدرن می‌برد؛ جایی که زمان خطی نیست و حافظه می‌تواند در یک طعم، یک صدا یا عطری پنهان شود.

42 بازدید
برچسب ها
بستن تبلیغ
خرید اشتراک بی نهایت با تخفیف

سارا موسوی‌پور هستم. متولد ۱۳۶۸ در بهشهر (مازندران) و در رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرده‌ام. علاقه‌ام به ادبیات، به‌ویژه ادبیات داستانی و ادبیات جهان، باعث شد تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسی‌ارشد در همین رشته ادامه دهم. به حوزه‌های ادبیات داستانی، نقد ادبی، مطالعات زنان، فلسفه، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی نیز علاقه‌مندم. از دیگر فعالیت‌هایم در کنار کار اصلی، ترجمه‌ی آثار ادبی است. دو سال سابقه‌ی تدریس زبان انگلیسی دارم و تجربه‌ام در حوزه‌ی تولید محتوا بیشتر با تمرکز بر کتاب بوده است. در مجموعه‌ی طاقچه در زمینه‌ی تولید محتوای مرتبط با کتاب فعالیت می‌کنم؛ از جمله نوشتن مرور کتاب، معرفی آثار، نقدوتحلیل، نگارش زندگی‌نامه‌ی نویسندگان و ویرایش متون. همچنین با سایت‌های ادبی مانند وینش همکاری داشته‌ام و چند یادداشت معرفی کتاب برای این وب‌سایت نوشته‌ام. باور دارم ادبیات می‌تواند فراتر از سرگرمی، وسیله‌ی تفکر و درک عمیق‌تر زندگی باشد؛ به همین دلیل دغدغه‌ی اصلی‌ام این است که با نوشتن درباره‌ی کتاب‌ها، تحلیل و معرفی آثار ادبی، مخاطبان عادی هم بتوانند از دل داستان‌ها به پرسش‌ها و مسائل انسانی، اجتماعی، اخلاقی و روانی فکر کنند و درک تازه‌ای از خود و جهان اطرافشان داشته باشند.


اشتراک گذاری یادداشت
0 0 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه