لوگو طاقچه
نقد و خلاصه کتاب ملکوت

خلاصه، معرفی و نقد کتاب ملکوت

1,306 بازدید

با اولین لبخندِ تلخی که با خواندن رمان ملکوت بر چهره‌ام نشست، ناخودآگاه به یاد نمایشنامه‌های ساموئل بکت افتادم. حلول جن در آقای مودت هنگام تفریح با دوستانش به همان اندازه که غیرعادی و شاید دهشتناک به نظر می‌رسد، برای خود آقای مودت صرفاً تعجب‌آور است و دوستانی که در تاریکی شب در حال رساندنش به جایی برای نجات او از شر جن هستند، از اینکه می‌دانستند از لذت تفرج و تفریح، محروم خواهند شد ناراحت بودند! هرچه جلوتر می‌رفت. بی‌هدفی و بی‌تفاوتی شخصیت‌های داستان، زندگی خالی از معنای آن‌ها، گفت‌وگوها و رفتارهای عجیب و تکراری‌شان شباهت بیشتری با شخصیت‌هایی مانند ولادیمیر و استراگون، هام، کلاو، نگ و نل در نمایشنامه‌های بکت (نمایشنامه‌ی آخر بازی و در انتظار گودو اثر ساموئل بکت) پیدا می‌کرد، ویژگی‌هایی که باعث می‌شوند توجه خواننده به پوچی این جهان معطوف شده و در پایان داستان، تجربه‌های حسی انسان در آخرین لحظه‌ی وجود احساس شود. شخصیت‌ها در رمانِ موفق ملکوت حتی اگر بدانند که درمانده‌ شده‌اند و به دام معناباختگی افتاده‌اند، راه چاره‌ای نمی‌بینند؛ چون آسمان و ملکوت را به‌تمامی فراموش کرده‌اند. آن‌ها از نظر روان‌شناسی پیچیده و مرموز تصویر شده‌اند و در شخصیت‌پردازی‌ها از توصیف گفتار و رفتارشان استفاده شده است. این مسائل نشان از این دارد که خواننده با اثری ذهنی روبه‌رو است که آدم‌های آن درگیری ذهنی بسیاری در دنیای بیرون و درون خود دارند و در حل مسائل اطراف خود ناتوان هستند. این است که با یأس به دنبال لذت‌های زندگی هستند.

جُنگ اصفهان یکی از تأثیرگذارترین جریان‌های ادبی معاصر ایران است که از دل آن نویسندگان بزرگی سر برآوردند. بهرام صادقی یکی از چهره‌های این حلقه‌ی ادبی بود که گرچه آثار فراوانی ندارد؛ اما همان چند داستان کوتاه و داستان بلند ملکوت، او را در زمره‌ی نویسندگان برجسته‌ی معاصر و از بزرگان ادبیات ایران قرار داده است. ملکوت بهرام صادقی در ۲۵سالگی این دانشجویِ پزشکی منتشر شد.

خلاصه رمان ملکوت

«در ساعت یازده شب چهارشنبه‌ی آن هفته جن در آقای مودت حلول کرد» ملکوت آغازی چنین میخکوب‌کننده دارد و گنجاندن آیه‌ای از قرآن در ابتدای صفحه: «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» این غافلگیری را چند برابر کرده و خواننده را گیر می‌اندازد تا خواندن داستان را ادامه دهد. بهرام صادقی عقیده داشت شروع و پایان داستان باید طوری باشد که خواننده‌ی فرضی را یک‌دفعه تکان بدهد و او را وادارد که قصه را رها نکند (کتاب بهرام صادقی، بازمانده‌های غریبی آشنا).

داستان با رفتن جن در جسم و جان آقای مودت آغاز می‌شود که با سه تن از دوستانش، مرد چاق، منشی جوان و دوست ناشناس، در باغ مشغول تفریح بودند. بعد از حادثه به پیشنهاد آقای ناشناس نزد دکتر حاتم می‌روند. این دکتر که بدن جوان و سر و گردن پیری دارد، موفق می‌شود به‌راحتی جن را بیرون بکشد؛ طوری که انگار از قبل در این کار مهارت داشته است. در این دیدار دکتر حاتم از آمپول‌های معروفش برای منشی جوان و مرد چاق می‌گوید؛ آن‌ها هم مثل تمام مردم شهر با اشتیاق اجازه می‌دهند که دکتر حاتم آمپول‌هایی را که موجب زیادشدن عمر و میل جنسی می‌شود به آن‌ها تزریق کند. غافل از اینکه دکتر حاتم شیطان مجسم است و آمپول‌هایش مرگ‌بار. خواننده که تا اینجا خیال می‌کرد مودت شخصیت اصلی است، برخلاف تصورش متوجه می‌شود که دکتر حاتم و شخصی  به نام م ل که برای قطع خودخواسته‌ی آخرین عضو بدنش آمده و ۱۳ روز است که در خانه‌ی دکتر حاتم زندگی می‌کند، شخصیت‌های محوری داستان هستند.

بخشی از کتاب صوتی ملکوت را بشنوید.

ملکوت

نویسنده: بهرام صادقی

گوینده: بهنام تشکر

انتشارات: رادیو گوشه

ساختار و سبک رمان ملکوت

ملکوت روایتی چندلایه دارد. به‌طورکلی داستان از طریق راوی دانای کل روایت می‌شود. فصل دوم و سوم رمان به شیوه‌ی جریان سیال ذهن و از زبان م ل روایت شده که در حال نوشتن خاطرات است. خواننده در این دو فصل تنها با گفته‌های او روبه‌رو است و از این طریق با او  آشنا می‌شود. در فصل‌های چهارم تا ششم، راوی دانای کل باز می‌گردد و روایت را ادامه می‌دهد. 

بهرام صادقی بیش از هر چیز یک داستان‌نویس قهار است و در ساخت قصه چنان خلاق که هر بار حیرت خواننده را که به خواندن داستان‌های عادی، عادت دارد برمی‌انگیزد و او را دچار یک نوع گیجی می‌کند که از فضای داستانی‌اش نشئت می‌گیرد. ملکوت فضایی تاریک و وهم‌آلود دارد که با شگفتی عجین است، غریب و ناآشنا. همه چیز در عین اینکه واقعی به نظر می‌رسد، غیرمعمول است و در عین دهشتناک بودن کنجکاوی خواننده را برمی‌انگیزد. 

رمان کوتاه ملکوت شبیه به یک کابوس است؛ ولی کابوسی دقیق و دارای جزئیات حساب‌شده؛ بنابراین برای دریافت تصویر درست  از آن، تمامی پس‌زمینه‌ها و پیش‌زمینه‌ها باید بررسی شود. ملکوت داستانی سمبلیک است و مجاورت برخی اتفاق‌ها در کنار هم استعاری بودن آن را تأیید می‌کند. از رفتن جن در بدن آقای مودت، حضور سوررئالیستی جن که با بچه‌ای در بغل و کاغذی از گزارش بیماری  سرطان آقای مودت بیرون می‌آید! آمپول‌های مرگ‌بار دکتر حاتم، بی‌تفاوتی مرد چاق نسبت به درد دوستش، سکوت مرد ناشناسی که آدرس دکتر حاتم را می‌دهد و آن‌ها را به‌سوی شیطان می‌کشاند گرفته تا قتل پسر به دست پدر (م ل) و قطعه‌قطعه کردن تدریجی و خودخواسته‌ی اندام برای انتقام از خود و همچنین کشتار مردم شهر توسط دکتر حاتم. این نمونه‌ها و نمونه‌های دیگر محور هم‌نشینی و ساختار مجازی متن را پررنگ می‌کند و عناصر غالب در لایه‌ی ظاهری داستان، لایه‌های زیرین را آشکار می‌کند. 

آمپول‌های دکتر حاتم میوه‌های ممنوعه‌ای هستند که او مردم را به زدن آن تشویق می‌کند، وسیله‌ای که شیطان با آن مردم را به تباهی می‌کشاند. مردم به تزریق آمپول‌ها راغب می‌شوند؛ اما به‌جای زندگی سراسر لذت به مرگ فراخوانده می‌شوند. این آمپول‌ها حتی توانستند م ل را که در فکر انتقام از دکتر حاتم بود، افسون کند و او را به این فکر وادارد که می‌تواند زندگی تازه‌ای را شروع کند.

بستن تبلیغ

نقد رمان ملکوت

ملکوت درواقع یک داستان تمثیلی و اسطوره‌ای است؛ به‌طوری‌که همه چیز رنگ و بوی اسطوره‌ای به خود گرفته است. جمال میرصادقی در کتاب «ادبیات داستانی، قصه، ‌داستان کوتاه، رمان» آن را داستانی تمثیلی و اسطوره‌ای دانسته که خدا و شیطان در آن به مقابله برمی‌خیزند. بهرام صادقی خواننده را وارد دنیایی می‌کند که اعمال و رفتار شخصیت‌هایش یادآور اسطوره‌ها هستند. برای مثال پسرکشی و پدرکشی در اسطوره‌ها فراوان دیده شده است. م ل در دوران کودکی رابطه‌ی چندان خوبی با پدر ندارد و کشتن او را در سر می‌پروراند. در نقش پدر هم پسر خود را که تحت‌تأثیر افکار دکتر حاتم قرار گرفته می‌کشد؛ اما پسرش را دفن نمی‌کند. این حوادث یادآور داستان رستم و سهراب است که در آن پدر البته ناخواسته پسر را می‌کشد. م ل همچنین دشنه را مانند رستم به قلب پسرش فرو می‌برد. مثله‌کردن‌ها و قربانی‌کردن‌ها را نیز در اسطوره‌های مختلف می‌توان یافت و در این داستان، م ل هم پسر خود را قطعه‌قطعه می‌کند و هم بعد از این عمل شنیع، برای انتقام از خود، بدن سالم خود را خودخواسته قطع عضو می‌کند.

مرگ، شیطان و خدا؟ 

ملکوت

نویسنده: بهرام صادقی

انتشارات: رادیو گوشه

خرید کتاب

ملکوت مرگ‌آلود است. یکی از مؤلفه‌هایی که در ساختار و بافت رمان‌های مدرن نقش محوری ایفا می‌کند، مسئله‌ی مرگ است. بهرام صادقی هم مرگ را موضوع اصلی رمان خود قرار داده است به‌طوری‌که در فضای کلی داستان جاری است و هیچ‌کس جز شیطان از آن خلاصی ندارد. می‌دانیم که مسلمانان مرگ را نقطه‌ی اتصال به ملکوت می‌دانند و جایگاه انسان پس از مرگ را در این جهان دانسته‌اند. وجود دکتر حاتم در رمان که اعمال شیطانی از او سر می‌زند با مرگ مفهوم پیدا کرده است. او به خیال خودش می‌خواهد مردم را از رنج روزمرگی نجات دهد و به ملکوت برساند. ملکوتی که در رمان از نام‌برده می‌شود می‌تواند استعاره‌ای از مرگ باشد. علاوه بر عنوان رمان، نام دو نفر در داستان نیز ملکوت است؛ زن قبلی دکتر حاتم که به دست او کشته شده و زن در حال مرگ منشی جوان که آمپول مرگبار دکتر حاتم به او تزریق شده است. دکتر حاتم که در این رمان در جایگاه شیطان قرار گرفته به نابودی ملکوت برخاسته است. نام م ل، دومین شخصیت اصلی نیز تداعی‌کننده‌ی ملکوت است.

رمان کوتاه ملکوت از آغاز تا پایان بوی مرگ می‌دهد؛ چه انسان‌هایی که به دلیل لذت‌جویی، از مرگ هراس دارند، و چه کسانی که زندگی ساده را برای خود برگزیده‌اند تا خوشبختی را لمس کنند، همه در نهایت گرفتار مرگ می‌شوند. گویی بشر بر روی زمینی در بن‌بستی از گرفتاری و رنج اسیر است که جز مرگ چاره‌ای برای آن وجود ندارد. این مسئله به‌وضوح در سخنان دکتر حاتم، م ل و پسرش دیده می‌شود. همه به دنبال عمر جاودان و لذت بیشتر هستند تا جایی‌که م ل هم افسون آمپول‌های مرگبار می‌شود و آن را طلب می‌کند. شخصیتی مثل آقای مودت هم که در پایان نسبت به رنج  و مرگ دیگران بی‌تفاوت است و از اینکه آمپول مرگ‌بار را نزده خوشحالی می‌کند، خبر ندارد که به سرطان کشنده‌ای مبتلاست و او هم به‌زودی به کام مرگ کشیده می‌شود. ملکوت نمایش زندگی زمینی پوچی است که آدم‌هایش همدلی ندارند و فقط می‌خواهند زنده بمانند. این است که سرگشته و درمانده‌اند. 

همان‌طور که گفته شد، اعمال و نقشه‌های شوم دکتر حاتم او را در جایگاه شیطان قرار داده است. شیطان در ادبیات همواره نماد بدی و شر مطلق بوده و در برابر نیکی قرار گرفته است. این نماد که به نظر می‌رسد بیشتر در اساطیر و آثار گذشتگان دیده شده، در داستان مدرن ملکوت نقش مهمی ایفا می‌کند. برخی معتقدند که تقابل دکتر حاتم و م ل، تقابل میان شیطان و خداست؛ اما این موضوع جز به‌صورت اشاراتی در گفت‌وگوی میان شخصیت‌ها، دیده نمی‌شود. م ل اگر خدا هم باشد، خدایی مثله شده است که فرزند خود را می‌کشد. تمرکز اصلی داستان بر تاریکی است و خواننده در جای‌جای داستان حضور شیطان، شر، بدی و تاریکی را احساس می‌کند و تمام این‌ها در اعمال پلیدی که دکتر حاتم انجام می‌دهد دیده می‌شود، او تمام ویژگی‌های بد را توأمان دارد، در همه‌ی حوادث داستان نقش پررنگی ایفا می‌کند، تمام شخصیت‌های داستان برای حل مشکلشان به سراغ او می‌روند و اوست که با نقشه‌های شومش همه چیز  را آن طور که می‌خواهد پیش می‌برد. دکتر حاتم قصد کشتار دسته‌جمعی مردم را دارد و هرکسی را نخست با زبان تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و در مرحله‌ی بعدی به بهانه‌ی زندگی طولانی‌تر و لذت بیشتر در زندگی، آن‌ها را به تزریق آمپول مرگ‌آور تشویق می‌کند. شخصیت شیطانی دکتر حاتم نه برملا می‌شود و نه خودش از بین می‌رود گویی عمر جاودان دارد؛ چنان‌که خودش در داستان می‌گوید همیشه بوده‌ است. او درست مانند شیطان در زمان‌ها و مکان‌های مختلف، نقش‌های متفاوتی دارد مثل وقتی که در لباس شاعر و فیلسوف، پسر م ل را از راه به در کرده؛ طوری که از زندگی سیر شده و به پوچی می‌رسد.

لحن، زبان و درون‌مایه

زبان بهرام صادقی در عین سادگی و بی‌تکلفی از زیبایی ادبی برخوردار است، گاهی کلمات و عباراتی قدیمی یافت می‌شود؛ اما خواننده برای فهم آن مشکلی ندارد. او واقعیت و خیال را چنان هنرمندانه درهم‌آمیخته است که خواننده گرچه از وهمی و نمادین بودن شخصیت‌های داستان به‌ویژه دکتر حاتم و م.ل آگاه است، باورشان می‌کند و در ذهن خود آن‌ها را با برخی افراد جامعه که در پی نابودی دیگران هستند و یا تلاش می‌کنند خود را از بین ببرند مقایسه می‌کند. نویسنده مسائل غیرواقعی و غیرمعمول را چنان استادانه برای مخاطب به شکل واقعیت در می‌آورد که همواره سرگردان است که کدام واقعیت است و کدام رؤیا. نویسنده به معمای زندگی، هستی و مرگ می‌پردازد و جامعه‌ای راکد و پوچی را نشان می‌دهد که آدم‌های آن زندگی فلاکت باری دارند و همسر، فرزند و حتی ضروریات زندگی از معنا تهی شده‌اند. ملکوت خواننده را با چالش هستی و مرگ روبه‌رو می‌کند. بهرام صادقی به‌خوبی توانسته است ناشناختگی و وحشتی اسرارآمیز را به شکلی واقعی و عادی در داستان جاری کند  و در همان حال ذهن خوانندگان را به عمیق‌ترین اندیشه‌های فلسفی دعوت کند. 

برخی از منتقدین رمان ملکوت را به جهت ویژگی‌هایی مانند طرح حوادث دهشتناک و وهم‌انگیز، پیشگویی آینده، پوچ‌گرایی، درگیری ذهنی، واقعی جلوه‌دادن مطالب غیرواقعی، طرح شخصیت‌های شرور، عصبی و روانی، طرح خواب و رؤیا و سؤالات بی‌پاسخ و قتل و خون در دسته‌ی داستان‌های گوتیک قرار می‌دهند (مقاله‌ی مشخصه‌های ادبیات گوتیک در رمان ملکوت بهرام صادقی) و عده‌ای به دلیل عناصر مربوط به معنا و مضمون: خیال و وهم، عقاید و باورهای شگفت‌انگیز و توجیه‌ناپذیری برخی وقایع غافل‌گیرانه، این اثر را سرآغازی برای سبک رئالیسم جادویی (مقاله‌ی ملکوت، نقطه‌ی عطف رئالیسم جادویی ایران) در آثار ایرانی می‌دانند.

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

1,306 بازدید
برچسب ها
بستن تبلیغ

Avatar

سارا موسوی‌پور


اشتراک گذاری یادداشت
4.5 4 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
قدیمی ترین
جدیدترین بیشترین رای
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه