آداب تسلیت گفتن
برای همهی ما پیش آمده که خبر فوت یکی از آشنایانمان را بشنویم و غمگین شویم . فقدان عزیزان و سوگ ناشی از نبودن آنها، تجربهای است که برای خیلی از ما پیش آمده و واقعیتی جداناپذیر از زندگی انسان است.از آنجا که خبر فوت، ناگهانی به گوش ما میرسد، امکان دارد سریع برآشفته شویم و فراموش کنیم اقدام بعدی چیست یا هم اکنون باید چه کرد و چه گفت؛ مخصوصا اگر قصد تسلیت گفتن و دلداری نزدیکان متوفی را داشته باشیم. نحوهی تسلیت گفتن و همدردی با افراد سوگوار به همان اندازه که میتواند تسلی خاطرشان باشد، اگر صحیح انجام نشود، نتیجه عکس خواهد داد. بنابراین، اگر حمایت اطرافیان به خوبی فراهم شود، افراد داغدیده راحتتر مراحل سوگواری خود را طی خواهند کرد و به پذیرش واقعیت خواهند رسید. در این یادداشت وبلاگ طاقچه درباره موضوع آداب تسلیت گفتن نکتههایی گفتیم که میتواد به ما کمک کند همدلانهتر با فرد داغدیده رفتار کنیم.
غم ترسناک
همهی ما تا وقتی خوشحال و سرحال باشیم و روزگار بر وفق مراد باشد، دیگران نیز با ما شریک شده و ما را در آن احساس همراهی میکنند؛ اما این اتفاق در هنگامی که دچار غم میشویم کمرنگتر میشود و در نهایت، احساس تنهایی میکنیم و فکر میکنیم ما هستیم و یک غم بزرگ. حتی پیش آمده است که وقتی خواستیم از احساساتمان صحبت کنیم، مدام صحبت ما را قطع کردند تا بگویند: «سعی کن مثبت فکر کنی!» یا «بیخیال! این فکرای مسخره رو بریز دور.» هر زمان که با حال بد مواجه میشویم، بی اختیار دنبال راهی برای فرار از آن هستیم و اگر به دیگران بگوییم، آنها را هم فراری میدهیم و ناراحتشان میکنیم. در نهایت، تصمیم میگیریم دیگر به این احساسات فکر نکنیم و مدام سرکوبشان کنیم، یا به بیان سادهتر، از دستشان فرار کنیم.
تجربه مرگ برای بازماندگان همیشه سخت و ناراحت کننده است. ناراحتی و غم از دست دادن، احساسی است که بعد از هر نوع فقدان به شکل طبیعی به وجود میآید و با توجه به مقدمه قبلی، افراد سعی میکنند پیرامون آن صحبت نکنند که در نهایت، باعث میشود شرایط سختتر از آن چیزی شود که واقعا وجود دارد. بنابراین، در مورد سوگ، درک نادرستی وجود دارد که عمده علت آن، اجتناب از آن، به عنوان یک واقعیت است. اما چرا اجتناب؟ اجتناب یک پاسخ رفتاری در برابر هر چیزی است که از آن میترسیم. ترس از گربه باعث میشود حتی به آن هم فکر نکنیم.
اینکه چرا از غم میترسیم، شاید به این خاطر باشد که به واسطه آن عجیب و غریب میشویم، گریه میکنیم، درد میکشیم و حتی ممکن است به خاطر این حالاتمان در برابر دیگران شرمنده شویم. بنابراین، شاید علت اینکه مگان دیوان این نام را برای کتاب خود برگزیده است، این باشد که نشان دهد واقعا عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست! بنابراین، سوگ پاسخی طبیعی و نرمال نسبت به یک فقدان است و ما در این کتاب خواهیم آموخت «ما اینجا نیستیم که درد خود را برطرف کنیم، بلکه اینجاییم که بر آن مرهم بگذاریم.» با این مقدمه، همراه ما باشید تا یک بازنگری در رابطهمان با افراد سوگوار ایجاد کنیم.
مرا درک کنید
میخواهم شما را با کلمهی همدردی، که به واسطه ارتباطات عاطفی انسانها با یکدیگر متولد شد، آشنا کنم. همدردی، توجه، درک و واکنش ما نسبت به پریشانی یا نیاز شخص مقابل است و این اهمیت به ناخوشی او کمک میکند تا احساسات خود را تخلیه و احساس سبکی کند. اولین و مهمترین موضوعی که کمک میکند تا با افراد سوگوار به خوبی همدردی کنیم، درک کردن آنان است. ممکن است بگویید: «درک کردن افراد زمانی که خودمان در آن موضوع تجربهای نداریم، کار دشواری است» یا بپرسید: «همین که به او بگوییم درکت میکنم، کافی است؟» منظور ما از درک کردن فرد سوگوار، درک کردن احساسات درونی و افکاری است که آنها با توجه به شرایط فعلی تجربه میکنند و توان گذر سریع از آن را ندارند که این موضوع، لزوما وابسته به تجربهی مستقیم ما از فقدان نیست. حتما شاهد این ماجرا بودهاید که اطرافیان برای دلداری، از جملات سرزنشی مانند «گریه کنی برمیگرده؟»، «تا کی میخوای به این کارها ادامه بدهی؟ یکم به فکر خودت باش» و یا از جملات انگیزشی مثل «قوی باش و به زندگی ادامه بده» استفاده میکنند. باید بگوییم جملات بالا، ناشی از حس درونی اطرافیان از رخداد است که به هنگام گریههای مداوم و بیتابیهای شدید فرد داغدار بیان میشود تا با آرام ساختن او، خودشان آرام شوند.
به بیان سادهتر، حال بد فرد داغدیده برای اطرافیان اضطراب ایجاد میکند و این جملات، دفاعی است در برابر اضطراب؛ اما اگر بپذیریم سوگ و فقدان یک اتفاق طبیعی است که همه آن را تجربه میکنند، دیگر سعی نخواهیم کرد از اضطراب ناشی از آن فرار یا اجتناب کنیم. این همان چیزی است که مگان دیواین در کتابش ما را به بازنگری دیدگاهمان در مورد سوگ تشویق میکند تا سوگواری را چه برای خود چه برای فرد داغدیده، یک فرایند طبیعی تلقی کنیم، نه چیزی که باید تغییر کند. همچنین، در خصوص اضطراب و ارتباط آن با سوگواری که پیشتر به آن اشاره شد، در فصل دهم کتاب، اطلاعات مفیدی برای مطالعه ارائه شده است.
پنج مرحلهی اندوه
دانستن این موضوع که فرد داغدیده هم اکنون چه احساسی را تجربه میکند، کمک میکند تا متوجه احساسات افراد داغدار باشیم. این مدل توسط خانم کوبلر-راس ارائه شد که در آن افراد در برخورد با فقدان، پنج مرحلهی انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی و پذیرش را طی میکنند. در ادامه، به تعریف مفهومی هر کدام از مراحل میپردازیم:
- انکار: افراد در این مرحله دچار شوک شده و یک حالت گیجی، ناباوری و ترس در خصوص مرگ عزیز خود دارند. جملاتی همچون «امکان ندارد»، «درست نیست او نمرده است» و …
- خشم: در این مرحله ممکن است با عصبانیت و سرزنش افراد سوگوار مواجه شوید که یا معطوف به خود و یا معطوف به دیگران میباشد. جملاتی همچون «چرا من؟»، «این منصفانه نیست» و …
- چانه زدن: افراد در این مرحله، بسیار دچار احساس گناه، دستپاچگی و درماندگی میشوند. جملاتی همچون «اگر بیشتر مراقب او بودم»، «کاش او را پیش دکتر دیگری برده بودم» و …
- افسردگی: احساساتی همچون غم، خستگی و ناامیدی در این مرحله غالب است چراکه فرد، واقعیت فقدان عزیز خود را باور کرده است.
- پذیرش: آخرین مرحله از مراحل اندوه، منجر به تخلیه هیجانات فرد سوگوار شده که همین عامل باعث بازگشت او به جریان زندگی جدید بدون حضور فرد متوفی میشود.
نکته قابل توجه در این مدل آن است که گاهی پیش میآید افراد مراحل بالا را به ترتیب طی نکرده یا اندوه آنان از مرحله اول شروع نمیشود. همچین، امکان دارد در برخی مراحل، بازگشت به مراحل قبلی به وجود آید. در نهایت، آن زمانی که فرد بتواند بدون درد به متوفی فکر کند و به زندگی بازگردد، سوگ تمام شده است.
چگونه به آنها کمک کنیم؟
بسیاری از ما نمیدانیم به افراد سوگوار چه بگوییم یا چه کاری انجام دهیم. همین امر در بیشتر مواقع باعث میشود از مواجهه با آنان اجتناب کنیم یا موقعیت را با فشار زیادی تحمل کنیم. در واقع، مواجه شدن و مدیریت استرس یک رخداد تلخ مثل مرگ انسانها، اگر ساده نباشد، سخت هم نیست و علت بیشتر آشفتگیهای هنگام مواجهه، به علت عدم مهارت کافی است. مواردی که در زیر اشاره میشود، میتواند راهنمای شما باشد:
- سوال کردن از احساسات فرد سوگوار، گوش دادن فعال و فهم آن، یکی از بهترین و در عین حال سادهترین راهکاری است که به طور کلی به عنوان یک اقدام حمایتی برای افرادی که دچار مشکلات عاطفی و احساسی شدهاند و قادر به کنار آمدن با آن نیستند، پیشنهاد میشود. لزومی ندارد برای صحبتهای فرد پاسخ یا توصیهای ارائه دهید، صرفا به حرفهای او با توجه، و به دور از قضاوت و نصیحت گوش دهید.
- بر حسب نیاز، به آنها اجازه دهید تنها باشند. البته این موضوع کاملا فردی است و بر اساس شخصیت افراد متفاوت میشود. بنابراین، در این مورد از آنها سوال کنید.
- شبکهی حمایتی را قویتر سازید و به آنان بگویید: «متاسفم که چنین اتفاقی برای عزیزتان افتاده است.»
- آنان را به نوشتن افکار و احساساتشان تشویق کنید. نامه نوشتن و یا صحبت با فرد متوفی بسیار سودمند خواهد بود. اگر افراد سوگوار کودک هستند، نقاشی کشیدن و صحبت کردن در مورد آن مفید است.
- به آنان کمک کنید حتی با وجود خستگی یا بیحالی، به انجام کارهای روزمره خود (نظافت، آشپزی، خرید و …) بپردازند. پیادهروی و حرکات ساده ورزشی نیز توصیه میشود.
- از آنها بخواهید در مورد خاطرات مثبت خود از متوفی صحبت کنند.
- در صورت نیاز، کمک گرفتن از یک فرد متخصص در حوزه سلامت روان سودمند است.
نبایدها
- در صورت تجربه مشابه، غم و درد خود را با غم و درد آنان مقایسه نکنید. حتی بیان آنها به فرد سوگوار به هیچ وجه کمک کننده نخواهد بود.
- استفاده از شیوههای اجتنابی برای فرد سوگوار همچون مصرف مواد، الکل یا دارو (بدون تجویز پزشک)، انکار، سرزنش و … ممکن است در کوتاه مدت مفید باشد اما در نهایت، فرایند سوگ را طولانیتر خواهد کرد.
- از آنجایی که عبور از مراحل سوگ به زمان نیاز دارد، بنابراین، برای عبور سریع از آن به افراد سوگوار فشار وارد نکنید.
- در مورد جنبههای مثبت فقدان صحبت نکنید. جملاتی مثل «حداقل درد نکشید…»، «حداقل شوهرت زنده است» و … باعث نمیشود غم و درد آنان کاهش یابد.
- کنارهگیری از افراد و کارهایی که یادآور فرد متوفی هستند و انزوای اجتماعی، سودمند نخواهد بود. در عین حال پرداختن افراطی به موارد بالا نیز مشکلساز است.