چگونه کتاب بخوانیم که یاد بگیریم؟
کتاب را باید برای لذتبردن خواند یا برای آموختن؟ در یک یادداشت به این سوال پاسخ دهیم و راهکارهای هر کدام را شرح دادیم. روشهای SQ3r، SRR، PQ4R از جملهی این روشهاست. در این یادداشت اما میخواهیم بدانیم چگونه باید کتاب بخوانیم که فراموش نکنیم. روشی که در این متن دربارهی آن نوشتهایم، روش SQ4R است که شامل شش مرحله میشود. این روش که هدفِ آن خواندنِ تحلیلی کتاب و آموختنِ بهتر مطلبِ کتاب است میتواند برای آموزندگان در همهی سنین و با تواناییهای مختلف کاربرد داشته باشد. در این روش، لازم است که متن را ابتدا بررسی کنید، سؤال بپرسید، بخوانید و نکاتی را یادداشت کنید. اگر کتابی که میخوانید کتاب الکترونیکی است، کارِ شما راحتتر است. میتوانید جملهها را هایلایت کنید و نکاتِ اضافهتان را در حاشیهی آن یادداشت کنید.
در این یادداشت، پس از شرح این روش، توضیح میدهیم که چگونه رمان بخوانید و همچنین، بهترین روش برای کتاب خواندن را معرفی میکنیم.
چگونه کتاب بخوانیم؟
گامِ اول: بررسی اولیه کتاب
به فصلی که میخواهید بخوانید، نگاهی کلی بیندازید. به دنبال عنوانها و زیرعنوانهای متن بگردید. نمودارها و تصاویر را هم بررسی کنید تا تصوری از فصلِ پیش رو دستتان بیاید. اگر ابتدای فصل، خلاصهای یا مقدمهای وجود دارد، آن را بخوانید. سپس دربارهی آنچه تاکنون از آن فصل دریافت کردهاید، فکر کنید.
ممکن است لیست واژگان دشوار یا نامتعارف یا تخصصی در انتهای فصل وجود داشته باشد. اگر نسخهی کاغذیِ کتاب را میخوانید، آنها را در دفترچهتان آنها را بنویسید و فضایی برای نوشتن معانی آنها اختصاص دهید. اگر هم کتاب الکترونیکی میخوانید، هر زمان که لازم بود، میتوانید نکاتی را در حاشیهی واژهها اضافه کنید و یا آنها را هایلایت کنید.
گامِ دوم: سؤال بپرسیم
درباره آنچه قرار است در این فصل بیاموزید فکر کنید. عناوین را به سوال تبدیل کنید و سوالها را یادداشت کنید. در کتاب الکترونیکی، میتوانید عنوانها را انتخاب کنید و سوالتان را همانجا بنویسید و بعدا سراغ آنها بروید. ممکن است سوالهایی هم در مقدمه مطرح شده باشد که آنها را هم یادداشت (یا هایلایت) کنید. هر سؤال دیگری را هم که به ذهنتان میرسد، بنویسید.
گامِ سوم: فعالانه بخوانیم
متن را قسمتبندی کنید و قسمتبهقسمت آن را بخوانید. احتیاجی نیست که این کار را ابتدای خواندن انجام دهید. همانطور که در خواندنِ متن پیش میروید، مکث کنید. تلاش کنید که هنگامِ خواندنتان به دنبال جواب سوالهایتان بگردید. ارتباطِ آنچه را که میخوانید، با عنوان متن پیدا کنید. اگر به واژهای برخورد کردید که معنای آن را نمیدانستید، در کتابِ لغت و یا در واژهنامۀ کتاب دنبال معنی آن بگردید. میتوانید از واژگانِ اطراف هم معنای واژگان مبهم را متوجه شوید. اگر هنوز هم به معنای آن نرسیدید، یادداشت کنید که بعدا از دیگران بپرسید.
ممکن است قسمتهایی از کتاب را کامل متوجه نشوید یا برایتان مبهم باشد. در چنین مواردی هم سوالهایتان را یادداشت کنید. در کتاب الکترونیکی میتوانید قسمتِ مبهم را انتخاب کنید و سؤالتان را در همان مکان بنویسید. علاوهبر آن، میتوانید آن را با دوستانتان یا با معلمتان در شبکههای ارتباط مجازی به اشتراک بگذارید و از آنها هم بپرسید.
گامِ چهارم: بلند بخوانیم
پاسخهای سوالاتتان، معانیِ واژگان و اصطلاحات جدید و نکاتِ کلیدی متن را با صدای بلند بخوانید. این کار کمک میکند که نکات، بیشتر در خاطرتان بماند. تلاش کنید بخشی از متن را هم که برایتان مبهم بود، بلند بخوانید. در بسیاری از مواقع، بلند خواندنِ این قسمتها به فهمیدنِ آن بخش کمک میکند.
گامِ پنجم: بنویسیم
اگر نسخه کاغذیِ کتاب در دستتان است، در طولِ خواندنِ متنِ کتاب، دفترچهای کنار دستتان باز باشد که از مطالبِ آن یادداشتبرداری کنید. درست مانندِ زمانی که از سخنرانیها یا از گفتههای معلم مینویسید. اگر هم کتاب الکترونیکی میخوانید، نکاتِ هر صفحه را در همان صفحه یادداشت کنید. بعد از خواندنِ هر پاراگراف، کمی مکث کنید و خلاصهای از آنچه خواندید، به زبان خودتان بنویسید.
این کار، این اطمینان را به شما میدهد که متوجهِ تمام مطالب شدهاید. کلماتِ کلیدیِ متن را یادداشت کنید (یا در کتاب الکترونیکی، هایلایت کنید). پاسخِ سوالها و همچنین معانیِ واژگانی را که در لیست خود یادداشت کرده بودید، بنویسید. میتوانید نقشهها و نمودارهایی از مفاهیمی که خواندید، رسم کنید.
گامِ ششم: مرور کنیم
یادداشتهای خود را مرور کنید. اگر نکتهای به ذهنتان رسید که در یادداشتهایتان جایی نداشت، آنها را بنویسید. اطمینان پیدا کنید که به معنای تمامِ اصطلاحات و پاسخِ تمامِ سوالهایتان رسیدهاید. اگر پاسخِ سوالی را نمیدانستید، لیستی از آنها تهیه کنید و قرار ملاقاتی با استاد یا معلمتان تنظیم کنید.
معلمهای بسیاری در سراسر دنیا، از این روش برای آموزش تحلیلی مطالبِ کتاب به دانشآموزان استفاده میکنند. همانطور که در متنهای قبل هم گفته بودیم، خواندنِ تحلیلی یک کتاب، خواندنِ دقیق و تمام و کمال کتاب است که به قولِ فرانسیس بیکن میتوان آن را معادلِ جویدن و هضم کردنِ آن دانست. این روش، به شما کمک میکند که کتابها را (بهخصوص کتابهای تخصصی و غیرداستانی) با دقتِ بیشتر و تحلیلیتر بخوانید.
چگونه رمان بخوانیم؟
افراد بسیاری به اشتباه تصور میکنند که خواندن رمان و ادبیات یک سرگرمی لوکس یا چیزی شبیه به گلف است و نکتهای برای آموختن در آنها وجود ندارد. این در حالی است که ردپایی از تمامی رنجها، آرزوها، امیال، اختراعات و حتی خیالات بشر در ادبیات و مخصوصا رمان وجود دارد. فقط کافی است که دغدغه و نیاز خود را شناسایی کنیم و بدانیم که این دغدغه در کجای تاریخ تجربه شده است.
مثلا در دوران ترس و تاریکی قرون وسطی (قرنهای ۱۳ تا ۱۵ میلادی) داستانهای قهرمانانهی رابین هود، آرتور شاه و شوالیههای جام مقدس بیشترین طرفدار را میان مردم انگلستان داشت، چراکه در این زمان ایدهی مبارزه برای تعیین سرنوشت و آزادی شکل میگرفت. داستان قهرمانانهی ژاندارک ایدهی مبارزه در برابر انگلیسیها و میل به حفاظت از وطن در برابر بیگانه را در میان فرانسویها زنده میکرد.
در دورانی که انقلاب از فرانسه شروع شد و یکی یکی به کشورهای دیگر اروپا سرایت کرد، رمانهای الکساندر دوما مثل سه تفنگدار و کنت مونت کریستو نوشته و منتشر شدند.
قرنها پس از سقوط حاکمیت کلیسا در اروپا، مثل قرن ۱۹ که تنها راه تنفس زنان در زندگیهای اعیانی همسرانشان بود، رمانهایی با محوریت زنان ساختارشکن مثل آنا کارنینا و مادام بواری نوشته شدند. در این قرن داستان زنانی که از طبقهی اشراف نبودند اما برای زندگی تلاش میکردند، اهمیت پیدا کرد و جین ایر، شرلی و غرور و تعصب منتشر شدند.
در همین قرن، با پیشرفتهای پزشکی و علوم اولین رمانهای علمی تخیلی مثل دکتر جکیل و آقای هاید یا فرانکنشتاین خلق شدند. پس از تاتی تاتیهای محافظهکارانه دیگر نوبت به رماننویسان فمینیست رسیده بود که آرزوهای بیشتری داشتند مثل ویرجینیا ولف و تونی موریسون.
قرن بیستم ایدههای جدیدتری در چنته داشت و شروع داستانهای پرمخاطب پلیسی مثل شرلوک هولمز، خانم مارپل و پوآرو بود. همزمان جنگها، حکومتهای مستبد، انقلابها و… رمانهای این قرن را پختهتر و پر از نقدهای اجتماعی و سیاسی کرد که در بطن ماجراهای عاشقانه شکل میگرفتند مثل گتسبی بزرگ، بابا لنگ دراز، ۱۹۸۴، خشم و هیاهو، دنیای قشنگ نو، لولیتا و خوشههای خشم.
هر ایدهای در هر قرنی را بهراحتی میتوان در رمانهای منتشرشده در آن زمان پیدا کرد، فرهنگها و نحوهی برخورد شخصیتهای مختلف با دنیای بیرون و مسائلشان را شناخت و جهانبینی غنیتری نسبت به دنیای امروز و مسائل دنیای پستمدرن پیدا کرد.
رمانخوانی روشهای متنوع و زیادی دارد، اما یکی از مشهورترین و شناختهشدهترین راهها برای اینکه دید نسبتا جامعی نسبت به رمانهای مختلف و جهان پیدا کنید، خواندن بر اساس مکان-زمان است. در این روش کشور و زمان مثلا ژاپن قرن ۱۶ را انتخاب میکنیم، تمام آثار شاخص این دوران را میخوانیم تا به قرن ۲۱ برسیم. کشور بعدی فرانسه قرن ۱۶ را انتخاب میکنیم و تمام رمانهای مشهور این قرن را میخوانیم تا به دو دههی قرن ۲۱ برسیم. به این شکل درک جامع و کاملی نسبت به ادبیات ملل، فرهنگ و تاریخ بشر پیدا میکنیم.
روش دیگری که برای رمانخوانی پیشنهاد میشود، خواندن رمانهای شاخص بر اساس قرن و دهه است. به این شکل که تمام آثار دههی اول قرن بیستم، بعد دههی دوم و الی آخر یکی پس از دیگری خوانده میشوند.
روش سوم برای رمانخوانی انتخاب بر اساس ژانر و زمان است. در این روش ژانر و زمان اهمیت پیدا میکنند، مثلا آثار فانتزی دههی ۸۰ و ۹۰ میلادی یا آثار رمانتیک قرن ۱۹ میلادی.
بهترین روش برای کتاب خواندن
تفکر انتقادی یکی از بهترین روشها برای خواندن کتابهاست. بسیار عالی است که افراد میتوانند از کتابها نقل قولهای خارقالعادهای بیاورند و در بحثها پیروز شوند، اما هدف غایی یک کتابخوان زیر سوال بردن تمام نظرها است! نظر و دیدگاه با واقعیتها متفاوت هستند. ما در کتاب خواندن به دنبال فکتها هستیم که البته آنها را هم میتوانیم و باید زیر سوال ببریم.
بعضی از سوالهایی که به مخاطبان در پرورش تفکر انتقادی کمک میکنند این موارد هستند:
نویسنده یا چه کسانی از مطرح شدن این موضوع به این شکل نفع میبرَند؟ چه نفعی میبرند؟
چرا این موضوع اهمیت و ارزش دارد؟
آیا از این قاعده میتوان در ابعاد دیگر زندگی هم استفاده کرد؟
آیا این موضوع واقعیت دارد؟ چرا این موضوع یک فکت است؟ چطور میتوان آن را نقض کرد یا مثال متناقضی برای آن طرح کرد؟
آیا نویسندگان دیگری هستند که این گفته، مدل یا تئوری را به چالش کشیده باشند؟
سوال بپرسید و به دنبال هر کتابی که میخوانید سوالهای بیشتری پیدا کنید و برای یافتن جواب مثل یک کودک کنجکاو باشید!
چگونه کتاب بخوانیم که فراموش نکنیم؟
طبیعیترین اتفاق ممکن برای افرادی که به شکل جسته و گریخته کتاب میخوانند، این است که محتوای کتابها را فراموش کنند. برای اینکه کتابها در ذهن خوانندگان حک شوند، چند راه وجود دارد که در این بخش به آنها میپردازیم.
اولین راه برای جلوگیری از فراموشکردن کتابها این است که از ظرفیت و امکانهای مغز استفاده کنیم. مغز اطلاعات غیرکاربردی و پراکنده را در دورترین قفسههای خود بایگانی میکند. برای اینکه محتوای کتابی که میخوانید در قفسههای جلویی مغز بایگانی شود و دسترسی به آن سادهتر باشد، محتوای کتاب باید با محتواهای مرتبط تکمیل و عمیقتر شود و البته باید در جهتی مورد استفاده قرار بگیرد.
یکی از مهمترین سیگنالهایی که مغز را مجبور میکند تا فراموش نکند، اطلاعات تکمیلی هستند. به این معنی که وقتی کتابی را مطالعه میکنید، این کتاب باید با کتابها، مقالات، پادکستها و محتواهای مشابه و مرتبط تکمیل شود. اطلاعات مشابه و مرتبط باعث میشود فرآیند یادآوری محتوای غیرپراکنده برای مغز راحتتر شود.
نوشتن و انتشار نظراتتان درمورد کتابی که خواندهاید در شبکههای اجتماعی، پلتفرمهای کتاب مثل طاقچه یا گودریدز و بلاگنویسی در دسترسترین و ارزانترین کاری است که میتوانید برای طبقهبندی کتابها در ذهنتان انجام دهید. جدا از این موارد، میتوانید با دیگران درمورد نکات جالبی که از کتاب جدید یاد گرفتهاید، صحبت کنید و آنها را به بحث بگذارید.
نکتهی بعدی عادت به مطالعه است که مغز را بیشتر برای بهیادآوردن آماده میکند. حتما شنیدهاید که کتاب خواندن برای بهبود حافظه موثر است. اما این موضوع به صرف خواندن یک کتاب اتفاق نمیافتد. کتاب خواندن باید منظم و با موضوعاتی غیرپراکنده باشد تا ذهن بهراحتی آن را پردازش و طبقهبندی کند، در آن عمیق شود و البته از آن برای تولید و خلق چیزهای جدید بهره ببرد.
سایتِ طاقچه، در تلاش است که کتابهایش را در حوزههای مختلفِ علمی و درسی افزایش دهد. اگر طاقچه را نمیشناسید آن را به صورت رایگان دانلود کنید و سری به فروشگاه کتابهایش بزنید. در طاقچه میتوانید کتابهای الکترونیک رایگان، روزنامه، مجله و کتابهای صوتی نیز پیدا کنید.
پینوشت: بخشی از یادداشتی که مطالعه کردید، به قلم شقایق ابراهیمزاده، نویسندهی وبلاگ طاقچه بود.