لوگو طاقچه
خرید کتاب با تخفیف
نقد کتاب ۱۹۸۴

خلاصه، تحلیل و نقد کتاب ۱۹۸۴

6 بازدید

در قرن بیستم چندین رمان‌ دیستوپیایی (پادآرمان‌شهری، ویران‌شهری) نوشته شد. اولین آن‌ها «ما» نوشته‌ی یوگنی زامیاتین در ۱۹۲۱ بود که پایه‌ای برای رمان‌های بعدی از جمله ۱۹۸۴ شد. جهان این داستان‌ها حول محور تسلط کامل حکومت‌ها بر زندگی فردی انسان‌ مدرن و ناممکن‌بودن هرگونه مقاومت است. آنچه در این یادداشت می‌خوانید خلاصه‌‌ی رمان ۱۹۸۴، بررسی و تحلیل داستان و شخصیت‌های آن است. اگر این رمان را نخوانده‌اید توجه کنید که به پایان آن اشاره می‌شود.

معرفی کتاب ۱۹۸۴

جورج اورول این کتاب را در ۱۹۴۸ نوشت. او که در فعالیت‌های ضد فاشیستی حضور داشت و نیز به عنوان خبرنگار از نزدیک سرکوب‌ها و تبلیغات حکومت‌های کمونیستی و فاشیستی را مشاهده می‌کرد. نگرانی او از گسترش کنترل دولت بر زندگی فردی و آزادی‌ها و ترس از شکل‌گیری هرچه بیشتر حکومت‌های توتالیتر در آینده بر نوشتن این رمان تأثیرگذار بود. اورول زمانی این رمان را می‌نوشت که جنگ جهانی دوم تمام شده و جهان دوقطبی و جنگ سرد در جریان بود، نگرانی از نفوذ کمونیسم در اروپا وجود داشت و بنابراین کنترل اجتماعی افزایش یافته بود. به‌علاوه، دولت بریتانیا در حال بازسازی خود بخش گسترده‌ای از زندگی مردم را مدیریت می‌کرد. اورول که خود سوسیالیستی مؤمن بود، دغدغه‌ی کنترل ذهن و شست‌وشوی مغزی در نظام‌های توتالیتر و دولت‌گرا را داشت. عنوان کتاب اشاره به تاریخی دارد که وینستن اسمیت، شخصیت اصلی رمان، شروع به نوشتن یادداشت‌های ممنوع خود می‌کند: ۴ آوریل ۱۹۸۴.

خلاصه کتاب ۱۹۸۴

۱۹۸۴

نویسنده: جورج اورول

مترجم: کاوه میرعباسی

انتشارات: نشر چشمه

جهان میان سه قدرت بزرگ و متخاصم تقسیم شده است: اقیانوسیه، اوراسیا و شرق‌آسیا. وقایع رمان در اقیانوسیه می‌گذرد. جایی که به اشاره‌هایی درمی‌یابیم بریتانیا است. دولت اقیانوسیه به دست حزبی توتالیتر هدایت می‌شود. این حزب بر جزئیات زندگی اعضای خود و شهروندان سلطه دارد. هر چهار سال یک بار با یکی از دو قدرت دیگر مشغول جنگ است و هر بار تاریخ را از نو بازنویسی می‌کند. در داخل و خارج از دیوان‌خانه‌های حزب، چشم و گوش حکومت با دستگاهی به نام تله‌اسکرین که خاموش نمی‌شود تمام حرکات و گفت‌وگوهای افراد را زیر نظر دارد. 

در کنار این دستگاه، سازمان خبرچینان و پلیس اندیشه بخش دیگری از وظایف تسلط کامل حزب را بر عهده دارند. اعضای سازمان خبرچینان، کودک‌قهرمانانی هستند که با فالگوش ایستادن والدین خود را به پلیس اندیشه معرفی می‌کنند. در گوشه‌گوشه‌ی شهر و خانه و اداره تصویر مردی قرار دارد که با سبیل‌های پرپشت و نگاه نافذ به افراد خیره شده و زیر آن نوشته شده است: «برادر بزرگ مراقب توست.» هیچ‌چیز متعلق به فرد نیست و راه فراری وجود ندارد. در اقیانوسیه هر روز و هر دقیقه گذشته به‌روز می‌شود.

کار وینستن اسمیت، شخصیت اصلی داستان، اصلاح اسناد و مدارک است. او باید حافظه‌ی مکتوب را به نفع آنچه حزب «اکنون» می‌خواهد نابود کند. در اقیانوسیه افراد به هر دلیلی شبانه بازداشت و برای همیشه حتی از بایگانی‌ها محو می‌شوند گویی که هرگز نبوده‌اند. وینستن که روحی بیگانه با زمانه‌ی خود است، ذهنی شورشگر دارد و در اولین عصیان عملی علیه حزب دفترچه‌ای از «بازار آزاد» تهیه می‌کند. چیزی که در زبان نوگفتار حزب به آن جرم‌اندیشی می‌گویند. در مرحله‌ی بعد وارد رابطه‌ی عاشقانه‌ی ممنوعی می‌شود که به او امید و فرصت خطر کردن بیشتر می‌دهد. اما در نظامی که همه‌چیز تحت نظر است هر امیدی به حقه می‌ماند و سرانجامش ناکامی است.

بخشی از کتاب صوتی ۱۹۸۴ را بشنوید.

۱۹۸۴

نویسنده: جورج اورول

گوینده: علی تاج‌میر

انتشارات: رادیو گوشه

بررسی و نقد کتاب ۱۹۸۴

وینستن اسمیت، کارمند دیوان حقیقت است. در شروع داستان او در خانه و پشت به تله‌اسکرین ایستاده و شهر را تماشا می‌کند. او مانند روحی بیدار و دارای حافظه نمی‌تواند بپذیرد زندگی انسان همیشه چیزی بوده است که اکنون وجود دارد. با این حال، هیچ‌چیز به یاد نمی‌آورد. او به‌واسطه‌ی شغلش می‌فهمد حزب چطور عمل می‌کند؛ اما نمی‌فهمد چرا. در آن تنهایی که گرفتارش است با نوشتن در دفترچه‌ای متعلق به خود اولین طغیان فردی‌اش را آغاز می‌کند.

مرگ بر برادر بزرگ

این اولین جمله‌‌‌ای بود که وینستن در یادداشت‌هایش علیه حزب نوشت که شورش علیه تمامیت آن بود. او برخلاف همکارانش که زیر یوغ وقیحانه‌ترین روایت‌های تحریف‌شده می‌رفتند، مردد بود که آیا دیوانه است یا نه. وینستن در چرک و کثافت اطرافش، قاشق‌های کج‌وکوله، لیوان‌های زمخت، میز و صندلی‌های فلزی داغان و خوراک مهوع چیزی می‌دید که وجودش را به اعتراض وامی‌داشت. احساس اینکه چیزی را با حقه از چنگش درآورده‌اند درحالی‌که حق مسلم او بوده و حافظه‌ی آن در اسناد و مدارک دست‌کاری‌ شده است. او با نوشتن می‌خواست مونولوگ ناآرام و پایان‌ناپذیری را که سال‌ها در ذهنش جریان داشت روی کاغذ بیاورد. اما این حقه‌ها چه بودند؟

فقط پرولترها و حیوانات آزادند

در حکومت اقیانوسیه اقشار فرودست که پرولتر نامیده می‌شدند در بندگی نگه داشته شده بودند؛ مانند گله‌هایی که آن شیوه‌‌ی زندگی برایشان طبیعی بود: الگوی زندگی آبا و اجدادی‌شان. پرولترها لازم نبود وابستگی عمیق سیاسی پیدا کنند. تنها انتظار از آن‌ها نوعی میهن‌دوستی بدوی بود که در مواقع لزوم وادارشان می‌کرد ساعت کاری بیشتر و جیره‌ی کمتر را بپذیرند. نارضایتی آن‌ها هم راه به جایی نمی‌برد؛ زیرا بدون آرمان فراگیر صرفاً می‌توانستند روی بی‌عدالتی‌های جزئی متمرکز و از پلیدی‌های بزرگ غافل شوند. به همین دلیل یکی از شعارهای حزب این بود: «پرولترها و حیوانات آزادند.» پس برخلاف مدعا، حزب خیرخواه پرولتر نبود.

?=۲+۲

برای وینستن آزادی، آزادی گفتن این بود که دو به‌علاوه‌ی دو می‌شود چهار. اگر این گزاره درست بود همه‌ی حقایق دیگر نیز منطقاً از آن منتج می‌شد. اما در منطق معیوب حزب، حاصل جمع هرچه بود جز چهار. گاهی پنج می‌شد، گاهی سه و گاهی همه‌ی پاسخ‌ها در آن واحد درست بود. شرط وفاداری به حزب پذیرش این دوگانه‌ی معیوب بود.

دوگانه‌اندیشی

ستون‌های ایدئولوژیک اقیانوسیه سه شعار متناقض بودند که در زبان نوگفتار به آن دوگانه‌اندیشی می‌گفتند: جنگ صلح است؛ آزادی بردگی است؛ نادانی توانایی است. دوگانه‌اندیشی نوعی مهارت فکری تحمیلی به شهروندان بود که باید هم‌زمان دو عقیده‌ی متضاد را باور کنند و به درستی آن شک نداشته باشند. این تنها راه تسلط کامل بر ذهن بود. وقتی فرد بپذیرد هم‌زمان دو واقعیت متناقض وجود دارد تسلیم قدرت می‌شود؛ چون مغزش نمی‌تواند دائم با تضادهای ذهنی درگیر باشد و منطقی بیندیشد. با تسلیم در برابر تناقض هر تغییری سریع پذیرفته می‌شود و در نتیجه‌ی آن، حزب می‌تواند هر لحظه تاریخ و حقایق را بازنویسی و قدرت را تا مدتی نامحدود حفظ کند.

زبان نوگفتار

در اقیانوسیه زبانی جدید ابداع شده که متناسب با ایدئولوژی حزب بود؛ اما وینستن به آن علاقه‌ای نداشت. این زبان، نوگفتار نامیده می‌شد که در برابر کهن‌گفتار قرار می‌گرفت. زبانی که سال‌به‌سال کوچک‌تر می‌شد و هدفش محدودکردن دایره‌ی اندیشه و در نتیجه ازبین‌بردن جرم‌اندیشی بود؛ چون دیگر واژه‌ای برای بیان آن نمی‌ماند. با تکمیل این زبان، انقلاب هم تکمیل می‌شد؛ زیرا تسلط قطعی ایدئولوژی به زبان جدید و کامل نیاز داشت.

عصیان از طریق غریزه‌ی جنسی

طبق قوانین حزب هرگونه فعالیت جنسی باید عاری از لذت می‌بود. تنها هدفی که در ازدواج به رسمیت شناخته می‌شد به‌دنیاآوردن فرزندانی برای خدمت به حزب بود. سرکوب و انباشت نیاز جنسی که از طریق سازمان جوانان ضد سکس انجام می‌شد انگیزه‌ای هیستریک ایجاد می‌کرد که مطلوب حزب بود و می‌توانست با انحرافش به سمت خود در جنون جنگ‌طلبی و پرستش رهبر به کار گیرد و به صورت نیرویی پیش‌برنده از آن استفاده کند. وینستن در عین تأهل ده سالی می‌شد که از زنش کاترین جدا زندگی می‌کرد؛ زیرا ازدواجشان به تولید فرزند منجر نشده بود و به تشخیص حزب باید جدا از یکدیگر می‌ماندند اما طلاق مجاز نبود. وینستن در عصیان‌های ذهنش زنی دلخواه و رابطه‌ی عاشقانه‌ی واقعی می‌خواست. برای وینستن این موضوع بیش از آنکه عاطفی باشد نوعی عصیان بود. او می‌خواست آن برج و باروی پرهیز را در هم شکند. کام‌جویی هم عصیان بود و هم جرم. او میان پاک‌دامنی و راست‌کیشی سیاسی ارتباط مستقیم می‌دید. ورود متهورانه‌ی جولیا به زندگی وینستن او را وارد مرحله‌ی دیگری از شورش ذهنی کرد. رابطه با جولیا در ابتدا برای وینستن نه عشق انسانی بلکه هوس و غریزه‌ای حیوانی و ساده بود. همان نیرویی که به گمانش می‌توانست حزب را متلاشی کند؛ بنابراین درآمیختن آن‌ها نوعی نبرد و عمل سیاسی بود.

قدرت برای قدرت

حزب قدرت را فقط برای خود قدرت می‌خواست نه صلاح دیگران، نه ثروت، نه تجمل و نه خوشبختی. قدرت وسیله نبود، هدف بود. آن‌ها با دیکتاتوری نمی‌خواستند از انقلاب محافظت کنند بلکه انقلاب کرده بودند تا دیکتاتور باشند. «آدم چطور می‌تواند قدرت خودش را به آدم دیگری تحمیل کند؟ با آزار دادنش. فرمان‌برداری کافی نیست. تا وقتی آزار نبیند و رنج نبرد چطور می‌توانی مطمئن باشی که دارد از اراده‌ی تو اطاعت می‌کند نه از اراده‌ی خودش؟ قدرت یعنی آزاررساندن و تحقیرکردن. قدرت یعنی تکه‌پاره‌کردن ذهن آدم‌ها و بعد دوباره به هم چسباندنشان به شکل تازه‌ای که تو می‌پسندی». برای این کار باید همه‌ی پیوندهای عاطفی را می‌شکستند. پیوند والدین و فرزندان، مردان و زنان تا دیگر هیچ‌کس قابل اعتماد نباشد و تنها وفاداری، وفاداری به حزب باشد. این پاسخ چرایی بود که وینستن تا مدت‌ها نمی‌فهمید.

واقعیت در ذهن ماست

«هرکس گذشته را کنترل کند، ‌آینده را هم کنترل خواهد کرد و هرکس حال را کنترل کند گذشته را هم کنترل خواهد کرد». هرآنچه اکنون در اقیانوسیه حقیقت داشت از ازل تا ابد حقیقت بود. تنها نیاز به مجموعه‌ای پایان‌ناپذیر از پیروزی‌های متوالی بر ذهن داشت؛ یعنی کنترل واقعیت. همان کاری که با اصول دوگانه‌اندیشی می‌کردند. لازمه‌ی باورداشتن به هر تناقضی به‌کاربردن منطق علیه منطق و فراموش‌کردن هر آنچه باید فراموش می‌شد و دوباره به‌یادآوردنش هر زمان که لازم بود و بعد فراموش‌کردن مجدد آن. وینستن که کارش اصلاح همین «خطاها» بود تا پیش از آنکه دستگیر شود هرگز نتوانست بپذیرد واقعیت نه در چیزی که می‌بیند بلکه در ذهن اوست.

خیانت به عشق آخرین مرحله‌ی تسلط قدرت است

در ۱۹۸۴، خیانت به عشق و گسستن پیوند عاطفی آخرین مرحله در سرسپردگی کامل به حزب است. وقتی وینستن دستگیر می‌شود، شکنجه‌گر در سه مرحله مقاومت او را می‌شکند: شکستن جسم با شکنجه و بازجویی؛ شکستن ذهن با منطق معیوب و دوگانه؛ شکستن روح از طریق مواجه کردنش با بزرگ‌ترین ترس زندگی و در نتیجه خیانت به عشق. گسست پیوند وینستن و جولیا به تسلیم کامل او و تسلط تمامیت‌خواهانه می‌انجامد. عشق، حس تعلق و آزادی همه‌ی آن چیزی است که حوزه‌ی خصوصی انسان را می‌سازد. وقتی پیوندهای فردی و اجتماعی گسسته شوند، فرد منزوی می‌شود، انگیزه‌ی مبارزه در او از بین می‌رود و جز تسلیم باقی نمی‌ماند. وینستن در اتاق ۱۰۱ به آخرین مرحله‌ی فروپاشی روح و روان رسید و مرگ بر برادر بزرگ تبدیل به عشق به برادر بزرگ شد.

انسان کامل

«من تو را به انسان کاملی تبدیل می‌کنم». این جمله‌ای است که شکنجه‌گر به وینستن می‌گوید. حزب اقیانوسیه مانند دادگاه تفتیش عقاید قرون‌وسطا نمی‌خواست از مرتدان شهید پرافتخار بسازد یا مانند نازی‌های آلمان و کمونیست‌های شوروی با گرفتن شرافت مخالفان و تبدیلشان به آدمی حقیر و مفلوک در دادگاه به اعتراف و طلب بخشش وادارشان کند تا بعدها متهم به اعترافات اجباری شوند. حزب به جای شهید ساختن از مخالفان، آن‌ها را به «انسانی کامل» تبدیل می‌کرد. برای انسان کامل‌شدن باید اول وجود فرد را تسخیر کرده و بعد او را از نو شکل می‌دادند تا صادقانه و با تمام روح و قلب به سمت آن‌ها کشیده شود. همان‌طور که وینستن تبدیل به انسان کامل شد.

اسم اولیه ۱۹۸۴ چه بود؟

جورج اورول در ابتدا قصد داشت رمان مشهورش را با نام «آخرین مرد در اروپا» (The Last Man in Europe) منتشر کند؛ عنوانی که به‌خوبی حس تنهایی، استیصال و مبارزه‌ی فردی در برابر یک نظام تمامیت‌خواه را منتقل می‌کرد. اما پیش از انتشار، ناشرش، فردریک واربورگ، پیشنهاد کرد عنوانی انتخاب شود که هم تأثیرگذارتر باشد و هم کنجکاوی بیشتری برانگیزد.

اورول پس از بحث و بررسی، در نهایت عنوان «۱۹۸۴» را برگزید؛ عددی که آن زمان نه‌تنها آینده‌ای نزدیک را به ذهن متبادر می‌کرد، بلکه با تغییر ساده‌ی جای ارقام سال ۱۹۴۸ (زمان نگارش کتاب) به دست آمده بود.

معرفی و تحلیل شخصیت‌های اصلی ۱۹۸۴

وینستن اسمیت نماینده‌ی حافظه‌ی تاریخی بشر است که در برابر فراموشی اجباری مقاومت می‌کند. او نشان می‌دهد در اقلیت بودن حتی به تعداد یک نفر همیشه به معنای دیوانگی نیست. به همین دلیل دفترچه‌ی خاطراتش تبدیل به آخرین سنگر مقاومتش می‌شود.

جولیا دومین عصیانگر کتاب است. عصیان او عملی و بر پایه‌ی لذت‌های زندگی است. جولیا از طریق فرار از محدودیت‌ها با ایدئولوژی مقابله می‌کند. او آزادی‌هایی چون عشق، رابطه‌ی جنسی و خوراک‌های خوشمزه و مرغوب می‌خواهد نه تغییر کلی سیستم؛ زیرا باور دارد که سیستم قابل تغییر نیست پس باید به جای آرمان‌گرایی در همان چهارچوب لذت‌ها را جست‌وجو کرد. جولیا یکی از جوانان برآمده از دوران انقلاب است که حزب را همچون واقعیتی پذیرفته‌اند و در برابرش طغیان نمی‌کنند؛ اما قوانینش را تا جایی که بتوانند دور می‌زنند.

اوبراین نماینده‌ی تمام زوایای تاریک و هوشمندانه‌ی دستگاه سرکوب است. او مقامی حزبی یا جلادی ساده نیست بلکه فریبکاری است که با ظرافت ذهن و روح وینستن را تسخیر می‌کند. اوبراین با وعده‌ی شورش وینستن را فریب می‌دهد و بعد در نقش شکنجه‌گر و مغز متفکر حزب وارد میدان می‌شود. دوگانه‌اندیشی در وجود اوبراین متمرکز شده است. او هم شکنجه‌گر است هم تکیه‌گاه، هم ترساننده است هم نجات‌دهنده و در نهایت از وینستن «انسان کامل» می‌سازد.

نظرات کاربران درباره کتاب

بسیاری از خوانندگان ۱۹۸۴ معتقدند که این رمان فراتر از یک داستان تخیلی است و مانند آینه‌ای تاریک، واقعیت‌های تلخ دنیای امروز را نشان می‌دهد. کاربران در نظرات خود از فضای پرتنش و خفقان‌آور کتاب، شخصیت‌پردازی دقیق جورج اورول و پیام‌های عمیقش درباره‌ی آزادی و حقیقت گفته‌اند. برای عده‌ای، این کتاب تکان‌دهنده و حتی نگران‌کننده بوده، به‌طوری که پس از خواندن آن، مدتی ذهنشان درگیر شده است. بعضی‌ها هم آن را شاهکاری خوانده‌اند که هر انسان بالغ باید دست‌کم یک‌بار در زندگی بخواند؛ چه برای لذت بردن از روایت قوی، چه برای اندیشیدن به خطرات کنترل و دستکاری افکار. در مجموع، اغلب خوانندگان آن را اثری ضروری و تأثیرگذار دانسته‌اند که ارزش بارها خواندن را دارد.

عده‌ای از کاربران هم با خواندن این رمان، به شباهت این رمان با فضای سیاسی حاکم بر بعضی کشورها اذعان کرده‌اند.

جمع‌بندی

۱۹۸۴ تصویری از جهانی است که در آن آزادی فردی، نابود و تمامیت‌خواهی فراگیر شده است. اورول ایدئولوژی حزب کمونیست شوروی را در بستر جغرافیایی کشور خودش می‌برد تا هشدار دهد توتالیتاریسم می‌تواند حتی در کشورهای دمکرات هم به وجود بیاید و اگر اجازه دهیم قدرت به نقطه‌ی مطلق برسد، نه‌تنها آزادی‌های فردی و جمعی بلکه ذهن و اندیشه‌مان را از آن خود می‌کند.

طاقچه پلی است به دنیای بی‌کران کتاب‌های الکترونیکی و صوتی؛ جایی که هر داستان، دری به جهانی تازه می‌گشاید. در فروشگاه طاقچه، با چند کلیک می‌توانید کتاب دلخواهتان را بخرید و هر لحظه و هر کجا، از خواندن یا شنیدن آن لذت ببرید.

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

6 بازدید
برچسب ها
بستن تبلیغ
خرید کتاب صوتی با تخفیف

حدیث اورک هستم. متولد ۱۳۶۸. در دانشگاه رشته‌ی تاریخ ایران خواندم. پایان‌نامه‌ام در حوزه‌ی مسائل تاریخ معاصر ایران بود. علایق مطالعاتی من تاریخ، فلسفه‌ی سیاسی و ادبیات به‌ویژه ادبیات داستانی است. جز کارهای تخصصی که مرتبط با رشته‌ی تحصیلی‌ام است، بیشترین تجربه‌ی من از ارتباط و کار با کتاب، ویرایش حدود ۲۰ عنوان کتاب‌ و مجله‌ی علمی، مرورنویسی و هم‌اکنون همکاری با طاقچه در زمینه‌ی تولید محتواست. این همکاری ابتدا در بخش مرورنویسی برای کتاب بود و حالا در بخش بلاگ. در این بخش نقد کتاب، معرفی کتاب، معرفی نویسندگان و زندگی‌نامه می‌نویسم.


اشتراک گذاری یادداشت
0 0 رای
امتیاز مطلب
اشتراک
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
بازخورد داخلی
نمایش همه کامنت ها
یادداشت های مشابه

دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه

نصب طاقچه