نویسنده: دیوید فاستر والاس
مترجم: معین فرخی
انتشارات: نشر برج
مزاح بیپایان از زمان انتشار در میان دوستداران رمانهای پستمدرن سروصدای زیادی به پا کرده است. مجلهی تایم آن را جزو صد رمان برتر انگلیسیزبان از ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ قرار داد و دیوید فاستر والاس یکی از نویسندگان مبتکر و تأثیرگذار نامیده شد. بنابراین بهتر است پیش از واردشدن به معرفی و نقد رمان مزاح بیپایان کمی با زندگی فاستر والاس آشنا شویم.
دیوید فاستر والاس ۲۱ فوریهی ۱۹۶۲ در ایتاکا، شهری در ایالت نیویورک، زاده شد. پدرش، جیمز دانلد والاس استاد فلسفه در دانشگاه اوربانا-شامپین ایلینوی و مادرش، سالی فاستر والاس معلم زبان انگلیسی در کالج پارکلند بود. والاس در ایلینوی بزرگ شد و در کالج آمهرست و دانشگاه آریزونا در توسان فلسفه خواند. پایاننامهاش دربارهی ارادهی آزاد و جبرگرایی بود. او همزمان کارشناسی زبان انگلیسی هم میخواند و بعد از آن، دورهی کارشناسی ارشد هنرهای زیبا را در رشتهی نویسندگی خلاق در همان دانشگاه به پایان رساند. پایاننامهاش در این مقطع پایهی رمان مزاح بیپایان بود. والاس علاوه بر داستاننویسی در دانشگاه نویسندگی خلاق تدریس میکرد و در کالج امرسون، دانشگاه ایالتی ایلینوی و کالج پومونا به تدریس زبان انگلیسی مشغول بود. او در طول زندگی با افسردگی، اعتیاد به الکل، اعتیاد به مواد مخدر و تمایل به خودکشی دستوپنجه نرم کرد و بارها برای مراقبتهای روانی در بیمارستان بستری شد. سال ۱۹۸۹، چهار هفته را در بیمارستان روانپزشکی مکلین گذراند تا سمزدایی بدن از مواد مخدر و الکل را پشت سر بگذارد. تلاشهای او برای نوشتن مزاح بیپایان که طرح آن را از دورهی تحصیل یعنی بین سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹ آغاز کرده بود، در ۱۹۹۳ با دادن پیشنویس آن به ویراستار به ثمر نشست. از آن زمان گزیدههایی از این رمان پراکنده در مجلهها منتشر میشد تا زمانی که اصل کتاب در ۱۹۹۶ به چاپ رسید. درواقع نوشتن این کتاب بعد از سالها درگیری با اعتیاد و افسردگی والاس بود. عوارض این ابتلائات و تداخلهای دارویی کار او را به درمان با شوک الکتریکی کشاند؛ اما بیاثر بودن درمانها در نهایت منجر به خودکشی او شد. والاس در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۸ با حلقآویز کردن خود در ایوان خانه به زندگیاش پایان داد. پیش از خودکشی نسخهی نهایی آخرین کتابش با عنوان پادشاه رنگپریده را تنظیم کرده بود. رمانی که فینالیست جایزهی پولیتزر برای ادبیات داستانی در سال ۲۰۱۲ شد.
مزاح بیپایان (Infinite Jest) در سال ۱۹۹۶ منتشر شد. عنوان این رمان از دیالوگی در نمایشنامهی هملت نوشتهی ویلیام شکسپیر گرفته شده است. در پردهی پنجم، صحنهی اول این نمایشنامه گورکن نبش قبر میکند و جمجمهی یوریک، دلقک مردهی دربار را بیرون میآورد. هملت که از دوران کودکی خود خاطراتی با او دارد با دیدن جمجمه میگوید: «افسوس، یوریک بیچاره… مردی با شوخیهای بیپایان با ذهنی سرشار از خیال.» این نکته باعث شده بسیاری میان موضوع این رمان بهویژه خانوادهی اینکاندنزا و پسرشان هل با خانوادهی سلطنتی دانمارک شباهتیابی کنند.
مزاح بیپایان که به آن عنوان رمان پستمدرن و رمان دایرهالمعارف نیز دادهاند در ژانر کمدی سیاه، علمیتخیلی، اجتماعی و روانشناسی قرار میگیرد. در این رمان گروهی گسترده از شخصیتهای پستمدرن حضور دارند؛ از الکلیهای در حال بهبودی ساکن خانهای به نام انت گرفته تا دولتمردان خارجی و ستارههای آکادمی تنیس.
والاس با الهام از داستانهای علمیتخیلی، مناسبات سیاسی و جغرافیایی را تغییر داده؛ اما تنها به دستکاری بسنده کرده و دنیایی جدید خلق نکرده است. جهان معوج این کتاب دریچهای به ذهن پروسواس نویسندهی آن است که میخواهد به خوانندهاش بگوید جهان را چگونه میبیند و آنچه میبیند، جهانی است که در آن زندگی میکنند.
داستان ساختاری غیرخطی دارد در زمینهای که آمریکا، کانادا و مکزیک در هم ادغام شدهاند. محور اصلی داستان فیلمی خیالی به نام مزاح بیپایان است که هرکس آن را ببیند دیگر نمیتواند از آن دست بردارد و در نهایت از شدت بیتحرکی و اعتیاد به آن از دست میرود. فاستر والاس با روایتهای غیرخطی که با نخ تنظیمگر این فیلم به یکدیگر مرتبط میشوند، به موضوعاتی چون اعتیاد، سرگرمی در دنیای جدید، افسردگی، فروپاشی خانواده، نظریهی رسانه، هویت ملی، جداییطلبی، زبانشناسی، سرگرمی و پیچیدگیهای دنیای مدرن پرداخته است.
محور اصلی داستان در سه خط زمانی مختلف و تا حدودی درهمتنیده روایت میشود. روایت پسری به نام هل اینکاندنزا که در زمان حال میگذرد؛ روایت مربوط به دان گیتلی و خانهی بازپروری اعتیاد او؛ گذشتهی خانوادهی اینکاندنزا و چگونگی ساختهشدن فیلم مزاح بیپایان و گروهی حاشیهای از رادیکالهای کبکی. رمان دو مکان اصلی دارد. یکی در آکادمی تنیس انفیلد و دیگری در یک مرکز بازپروری. کتاب پایان مشخصی ندارد. خطهای زمانی آن گسسته هستند و بخشهایی از اطلاعات نیز در پینوشتهای انتهای کتاب پنهان شدهاند. این ۳۸۸ پینوشت که گاهی بخشی از متن آنجا ادامه مییابد برای فهم رمان مهم هستند. والاس با مزاح بیپایان به پرسش دربارهی چیستی سرگرمی و چرایی تسلط آن بر زندگی پرداخته است. اینکه چگونه میل ما به سرگرمی بر نیاز ما برای ارتباط با افراد دیگر تأثیر میگذارد.
«اگر چیزی را پیدا کنید که واقعاً شما را خوشحال اما نابودتان کند، چه میکنید؟» مزاح بیپایان چنین چیزی است. دنیای این رمان تغییرات عجیبی را تجربه میکند. ایالات متحده، کانادا و مکزیک در اتحادیهای سیاسی ترکیب شدهاند. این اتحاد بیشتر به نفع قدرتطلبی و منافع ایالات متحده است تا همکاری واقعی. آمریکا بخشی از زمینهای زائد خود را به کانادا داده چون این مناطق با زبالههای رادیواکتیو آلوده شدهاند. در واکنش، یک گروه تروریستی کبکی میخواهد نسخهای از فیلم مزاح بیپایان را که گم شده است به عنوان سلاحی بیولوژیک علیه آمریکا استفاده کند. این فیلم آنقدر سرگرمکننده و خندهدار است که بیننده آن را دوباره و در تکراری بیپایان تماشا میکند، به قیمت تمام چیزهای دیگر در زندگی خود تا زمانی که در حالتی از شادی کنترلناپذیر میمیرد. از اینجا رمان وارد یک آکادمی تنیس، یک مرکز ترک اعتیاد و یک گروهک تروریستی میشود. نکته این است که کاملاً معلوم نیست این فیلم چه محتوایی دارد و نسخهی کامل آن در اختیار چه کسی است. از آن طرف، ایالات متحده قصد دارد نسخهی اصلی فیلم را بیابد تا از انتشار انبوه و بیثبات کردن سازمان ملل آمریکای شمالی جلوگیری کند یا در غیر این صورت، یک ضد سرگرمی پیدا یا تولید کند که بتواند با اثرات فیلم مقابله کند. تمام شخصیتها و وقایع به نوعی با سرنوشت خانوادهی اینکاندنزا و پسر کوچکش، هل، گره خوردهاند. خواننده بخشبخش با تکههای مختلف پازل این دنیا روبهرو میشود.
به رمان مزاح بیپایان عنوانهای مختلفی دادهاند: از رمان پستمدرن تا رمان دایرهالمعارفی. پستمدرن به این دلیل که روایت مستقیم و منظمی ندارد. زمانها دائم به جلو میآیند یا به عقب میروند، روایتها بی مقدمه تغییر میکنند و خواننده خودش باید این تکهها را در کنار هم قرار دهد. کتاب ۳۸۸ پینوشت دارد. برخی از اینها توضیحات بیشتری نسبت به متن دارند و برخی با اطلاعات داخل متن در تضاد هستند. این یکی از تکنیکهای پستمدرنی برای شکستن فرم سنتی داستانگویی و بازی با ذهن خواننده است. همچنین رمان پر از ارجاع به فلسفه، پزشکی، ادبیات و حتی متون مذهبی است. منابعی که پستمدرنیسم عاشق ترکیب کردن آنها در هم است. کتاب پایان مشخص ندارد. بسیاری از پرسشها پاسخی نمییابند که این هم بخشی از فلسفهی پستمدرنیسم است: دنیا همیشه قابل فهم نیست. شاید اصلاً فهمیدنی نباشد. مزاح بیپایان به این دلیل دایرهالمعارفی نامیده شده که پر از اطلاعات از حوزههای مختلف علم و دانش است. ساختار غیرخطی و پراکندهی رمان آن را شبیه چیدمان دایرهالمعارف میکند که به موضوعات مختلف از زاویههای مختلف نگاه میکند و مدام در حال گسترش است و شاید هیچوقت به پایان نرسد. همچنین رمان از فرمهای مختلف نوشتاری استفاده کرده و در آن داستانهای شخصی، مقالههای علمی، گزارشهای خبری، دیالوگهای فیلم و نامهها در کنار هم دیده میشود.
روایت رمان عمدتاً بین سومشخص و دانای کل در چرخش است؛ اما چندین روایت اولشخص هم دارد. والاس از اشکال بسیاری از کنایه استفاده کرده است. روایت رمان زمانپریش و تکهتکه است. شخصیتهای زیای دارد. وقایع قبلاً یا بعداً اتفاق میافتند بدون آنکه بفهمیم از کِی. داستان از میانهی وقایع اصلی آغاز میشود؛ یعنی با صحنهای از آینده که در آن هل اینکاندنزا در جلسهی مصاحبهی آکادمی کاملاً ازهمپاشیده و با زبانی نامفهوم حضور دارد. در حالی که اتفاقاتی رخ داده که او را به آنجا کشانده است.
داستان والاس ترکیبی از حالتهای روایی است که شامل اصطلاحات و واژگان ابداعشده است؛ مانند کلمات اختصاری که خود او تولید کرده، جملههای طولانی و چند بند و گنجاندن گستردهی پینوشتهای توضیحی. کل طرح روایت در چندین خط زمانی، در میان شخصیتهای مختلف و در میان پیرنگهای فرعی مختلف اتفاق میافتد که همگی بر اساس یک موضوع پنهان ساخته شدهاند.
این رمان بیش از حد طولانی است که به نظر برخی باعث خستگی، سردرگمی و دوری مخاطب از آن میشود. جیمز وود، منتقد ادبی رمان پستمدرن را به دلیل طولانی بودن، جزئیات، انحرافات و یادداشتهای پایانی واقعگرای هیستریک نامیده است. او از این اصطلاح برای اشاره به مفهوم «رمان بزرگ و جاهطلبانه» استفاده کرده که «هزار چیز را میداند اما یک انسان را نمیشناسد». سبکی که نثر آن «هیستریک» با جلوههای واقعگرایانه و تقریباً روزنامهنگارانه است. او چنینی تلاشهایی را در جهت تبدیل کردن داستان به نظریهی اجتماعی میدانست و اعتقاد داشت والاس گاه بیش از اندازه در بازیهای فرمی غرق شده و عمق انسانی رمان را قربانی کرده است. با این حال تحسینکنندگان رمانهای پستمدرنیستی قرن بیستم، جسارت و خلاقیت والاس را در تلاش برای جابهجایی فرم و محتوا قابل احترام دانستهاند. بلوم نیز مزاح بیپایان را نمونهای از زیادهروی پستمدرنیستی، خودنمایی زبانی و فاقد عمق معنوی واقعی خواند و آن را دور از سنت بزرگ رماننویسی دانست که بیشتر مشغول بازی با زبان، فرم و ارجاعات است تا پرداختن به روان و درون انسانها به سبک نویسندگان بزرگ. به همین دلیل گفته میشود خواننده در مزاح بیپایان بیشتر با ذهن نویسنده و زندگی او طرف است تا شخصیتها.
احتمالاً از توضیحاتی که بالا آمد متوجه شدهاید با چه نوع رمانی مواجه هستید. کتابی که خواننده را بدون توضیح شرایط یا منشأ آن وارد خود میکند، به تمرکز نیاز دارد؛ زیرا بین چشماندازها و مکانها در جهش است و در برابر تداوم سبک مقاومت میکند. پس اگر میخواهید خواندنش را شروع کنید باید صفحات اول را تاب بیاورید تا کمکم در آن جا بیفتید. از آنجا که رمان پرحجم است شاید خواندن نسخهی چاپی آن برایتان مناسبتر باشد؛ زیرا پینوشتهای زیادی دارد و شما در حین خواندن به دو نشانک برای تردد بین متن و این توضیحات نیاز دارید. یادتان باشد برای فهم متن هرجایی که عدد پینوشت را دیدید حتماً همان لحظه به توضیح مراجعه کنید. اگر خط داستان را گم میکنید، بهتر است هم آهسته پیش بروید و هم از شخصیتها، خطوط داستانی و ارجاعها یادداشتبرداری کنید. پیشنهاد دیگر این است که برای خواندن رمان، یک گروه از علاقهمندان تشکیل دهید و همزمان با هم پیش بروید تا بتوانید گاهی دربارهی خواندههایتان حرف بزنید. کتاب سه محور اصلی دارد که در قسمتهای قبل توضیح داده شدند. بیشتر از داستانهای فرعی روی آنها تمرکز کنید. اگر جایی احساس میکنید نمیفهمید چه خبر است، سردرگم نشوید. خود نویسنده گفته است کتاب در قسمتهایی نامنسجم، گیجکننده و بینتیجه است! پس مشغول تجربهی همان چیزی هستید که نویسنده خواسته است.
در این رمان انواع شیوههای نوشتاری از محاوره تا رسمی دیده میشود. هرکدام از خطهای زمانی و شخصیتهای آن لحن خاص خود را دارند. مترجم تلاش کرده در برگردان به این لحنها نزدیک شود؛ بنابراین بخش زیادی از متن با اصول گفتارینویسی ترجمه شده است. حروف اختصاری و بسیاری از واژههای ابداعی این کتاب به همان صورت اصلی خود داخل متن قرار گرفتهاند. از این ترجمه ایرادهایی هم گرفته شده است. برخی با مقابلهی متن اصلی و ترجمه، اشتباهات این ترجمه را گوشزد کردهاند که با جستوجو در فضای وب میتوانید بیابید و بخوانیدشان. به هر حال ترجمهی معین فرخی تنها ترجمهی فارسی از این کتاب است که به تازگی منتشر شده و یکی از نامزدهای جایزهی ابوالحسن نجفی برای بهترین کتاب سال هم بوده است.
رمان مزاح بیپایان ۱۵۱۲ صفحه است. چنانچه علاقهمند به خواندن آن هستید اما در دست گرفتن کتاب سنگین و حجیم برایتان سخت است یا به هر دلیل خواندن کتاب الکترونیکی را بر نسخهی چاپی ترجیح میدهید، میتوانید آن را از طاقچه تهیه کنید.
طاقچه دریچهای است به دنیای کتابهای الکترونیکی؛ جایی که با یک کلیک، به دنیایی از داستانها، دانش و تجربههای تازه قدم میگذارید. هر زمان و هرجا که بخواهید، میتوانید کتاب دلخواهتان را در فروشگاه کتاب طاقچه پیدا کنید و بیدرنگ مشغول خواندن شوید. لذت یک کتابخانهی همیشه در دسترس را با خرید کتاب در طاقچه تجربه کنید!
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه