روان شناسی تاریک
نویسنده: مایکل پیس
مترجم: بیتا دارابی
انتشارات: سبزان
احتمالا همهی ما مایل بودیم بدانیم کلاهبرداران، قاتلان، تبهکاران و بهطور کل افرادی که جرایم و اعمال غیراخلاقی انجام میدهند (چه در سطح کلان که به یک دولت و مردم آن آسیب میزند و چه در سطح کوچکتر مثل سوءاستفاده عاطفی یک شخص در یک رابطه) چه کسانی بودند، چگونه عمل میکنند و چطور میتوان از خود در برابر آنها محافظت کنیم؟ این طبیعی است که همواره بهدنبال اطلاعاتی باشیم تا به ما کمک کند از یک معاملهی پرخطر، مدیر و فرهنگ سازمانی یا حتی ازدواج با فردی به اصطلاح سمی، دوری کنیم. بنابراین، تصمیم گرفتیم در این یادداشت از وبلاگ طاقچه به یکی از جالبتوجهترین موضوع که در حیطه روانشناسی طرفداران زیادی را به خود جلب کرده است بپردازیم که اصطلاحا آن را روانشناسی تاریک (Dark Psychology) مینامند.
احتمالا کلمهی روانشناسی تاریک یا دارک سایکولوژی را زیاد شنیده باشید. بنا بر آنچه که منابع مختلف اشاره میکنند، بهنظر میرسد به علم روانشناسی مرتبط باشد و تعاریف بسیاری توسط سایتها و کتابهای مختلف در این حوزه ارائه شده است که در اکثر آنها بر استفاده از تکنیکها و اصول مبتنی بر روانشناسی در جهت اهداف فریبنده و استثماری تاکید میشود. اینکه چطور افکار و رفتار دیگران را بر اساس منافع شخصی کنترل کنیم، موضوع اصلی روانشناسی تاریک یا دارک سایکولوژی است و این حیطه تلاش میکند به شما اطلاعاتی در مورد ترفندهای بازی دادن دیگران، فنون متقاعدسازی، فریبدهی، نفوذ پنهان، کنترل ذهن، سوءاستفاده عاطفی (gaslighting) و غیره بدهد.
استفاده از روشهای نامحسوس و محتاطانه برای شکلدادن به افکار، تصمیمها یا اعمال دیگران بدون آگاهی آنان را «نفوذ ذهن»، تکنیکهایی با هدف تغییر یا کنترل افکار، باورها و رفتارهای فرد، اغلب از طریق دستکاری روانی و عاطفی را «کنترل ذهن» گویند، و سوءاستفاده عاطفی نیز شامل بازیدادن شخص است تا با ایجاد شک در برداشتها، خاطرات یا سلامت عقل او، به اهداف خود برسد. بنابراین، روانشناسی تاریک این هدف را دنبال میکند تا شما را با این افراد و ترفندهایشان آشنا نماید تا در معرض آسیب این افراد قرار نگیرید.
خوب است کمی از تاریخچه و روند شکلگیری این اصطلاح بیشتر توضیح دهیم. اینکه از چه زمانی این اصطلاح محاورهای رایج شده است مشخص نیست اما بهنظر میرسد استفاده از آن به مرور زمان، در بحثهای مرتبط با نفوذ غیراخلاقی، فریب و… رایج شده باشد. بنابراین، رفتارها و اعمالی که تحت عنوان روانشناسی تاریک دستهبندی میشوند، عمدتا بهعلت این رویدادهای تاریخی است: استفادهی افراد در جهت تحقق اهداف شخصی یا سیاسی، ایجاد و معرفی دستهای از اختلالات روانی همچون سایکوپاد، شخصیت خودشیفته و شخصیت ضداجتماعی، شکلگیری مکتب ماکیاولیسم و اصطلاح ماکیاولی، افزایش مطالعات علمی در زمینهی روانشناسی اجتماعی و بالینی و همچنین، ارتقای اهمیت و ضرورت روانشناسی اخلاق. اگرچه بهنظر میرسد محتوای این موضوع برخاسته از یافتههای رایج روانشناسی باشد اما اصطلاح روانشناسی تاریک همچون اصطلاح روانشناسی زرد، برخاسته از متون معتبر علمی نیست و نمیتوان مقالات علمی-پژوهشی معتبری با این کلیدواژه یافت و همچنین، زمانی که اسامی نویسندگان این مطالب را جستوجو کنیم، عمدتا رزومهی معتبر و مبتنی بر دانش تخصصی روانشناسی دیده نمیشود. به بیان دیگر، این اصطلاح به عنوان یک رشته یا گرایش رسمی از روانشناسی، شناخته شده نیست و به شکل محاورهای برای توصیف رفتارهای بازیدهنده و غیراخلاقی از منظر روانشناسی استفاده میشود. استفاده از مضامین مرتبط با آن در رسانههای مختلف از جمله فیلم، تصویر، موسیقی، مجلات خبری، رسانههای دیجیتال و غیره، توسعهفردی و نگرانی از آسیبهای احتمالی و انتشار حداکثری (اگر علاقهی زیادی به موضوع خاصی وجود داشته باشد، ناشران ممکن است مطالب بیشتری در مورد آن منتشر کنند)، از جمله عوامل جذب مخاطبین و پرطرفدار درک شدن روانشناسی تاریک است.
با اینکه بهنظر میرسد این موضوع از مفاهیم روانشناسی علمی استفاده میکند و عناصر بازیدادن دیگران و نفوذ غیراخلاقی در طول تاریخ نیز مشاهده شده است، با این حال، بسیار مهم است که به این موضوع، با ذهنیتی حساس و انتقادی نزدیک شویم چراکه ملاحظات اخلاقی و تعهد به ترویج تعاملات مثبت و سالم، جریان اصلی متون روانشناسی علمی است و عمدتا روانشناسی تاریک از این اصول فاصله میگیرد. روانشناسی علمی برخلاف روانشناسی تاریک، به مطالبی همچون چگونگی کنترل بر ذهن و روان دیگران نمیپردازد، بلکه، تلاش میکند علت شکلگیری این گونه رفتارهای تاریک را ریشهیابی و شفاف نماید و راهحلهایی جهت مقابله با آنها ابداع کند تا به یک زندگی اصیل، صادقانه، اخلاقی و سرشار از آرامش نزدیکتر شویم. علاوهبر این، خوب است بدانید که روانشناسی علمی بسیار بیشتر از روانشناسی تاریک میتواند به شما مهارتها و راهکارهایی ارایه دهد تا در برابر افراد پرخطر و آسیبزننده از خودتان محافظت کنید؛ از جمله، رفتار جراتمندانه و قاطعانه، مهارت ابراز وجود سالم و نه گفتن، تقویت تفکر نقاد و قوهی قضاوت، خودشناسی و شناخت نقاط آسیبپذیر روان، شناخت ویژگیهای افراد دارای اختلالات شخصیت و بیشمار راهکارهای دیگر.
آیا نباید این کتابها مطالعه شوند؟ با تمام آن چیزی که تا اینجا مطرح شد، باز هم نمیتوان قضاوت مشخصی بر تایید یا رد کامل این منابع کرد زیرا شرایط در تمام کتب و منابع یکسان نیست. علاوهبر این، با اینکه گفته شد روانشناسی تاریک اصطلاحی عامیانه است، اما عمده مطالبی که از این کتابها و دیگر منابع ارایه میشوند را نمیتوان انکار کرد چراکه در واقعیت رخ میدهند. این موضوع واقعیت موجود در سیاستهای کلان تا سازمانها و محیطهای کار، مذهب، تبلیغات و صنعت مد، و بدتر از آن، در روابط بینفردی است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. بنابراین، کسب آگاهی از این حوزه برای پرورش قوهی قضاوتمان احتمالا مفید باشد اما اجرا کردن آن را به هیچوجه توصیه نمیکنیم. گاها این کتابها بهشکل کلی، مبهم و یکطرفه به این موضوع میپردازند و بههمین علت، احتمال سوگیری ذهنی برای مخاطبین را افزایش میدهند و باعث میشوند به این جریان منفی و غیرسازنده از این زندگی مدرن فعلی ادامه دهیم. بنابراین، به هنگام مطالعهی هر کتابی خوب است که منتقدانه و نه متعصبانه، به مطالب نوشته شده بنگریم و نوشتههای مختلف را در کنار هم مقایسه کنیم چرا که این همان یادگیری است که جویای آن هستیم. در ادامه به برخی از کتابهایی که در این زمینه نگاشته شده است اشاره میکنیم.
روان شناسی تاریک
نویسنده: مایکل پیس
مترجم: بیتا دارابی
انتشارات: سبزان
کتاب روانشناسی تاریک اثر مایکل پیس در ۹ فصل به انواع تکنیکها اشاره میکند که در فصل آخر (دهم)، مثالهای واقعی از اشخاص ارایه میکند. نویسنده شروع صحبت خودش را با یک مقدمهی هیجانانگیز و جذاب آغاز میکند. در همین آغاز جملات مبهمی همچون «آگاهی نسبت به علم روانشناسی، معادل برخورداری از قدرتی فوقالعاده است» دیده میشود و سوالی که پس از آن میآید: آن قدرت چیست؟ که در ادامه، جملهی «کسی که به علم روانشناسی آگاهی دارد، کلید اصلی جهت نفوذ بر دیگران را یافته است» نوشته شده است که واقعیت روانشناسی را تحریف میکند. روانشناسان و درمانگران، با هدف تسهیل روند درمان، جلب اعتماد و رشد انگیزهی تغییر در فرد، از روشهایی استفاده میکنند که فرد آگاهانه و با میل خود مسیر بعدی را انتخاب کند. علاوهبر این، درمانگران در سایهی اصول اخلاق حرفهای (همچون خیرخواهی و صداقت) از آنها استفاده میکنند و نه به هدف تحتکنترلگرفتن اختیار دیگران! در فصل هشتم این کتاب به سهگانه تاریک اشاره میکند که این موضوع در مقالات علمی-پژوهشی مورد بررسی قرار گرفته و تایید شده است. این سهگانه اشاره به سه شخصیت تاریک یعنی خودشیفتگی، ماکیاولیسم و ضداجتماعی دارد که کارهای غیراخلاقی زیادی از آنها سر میزند.
رازهای روانشناسی تاریک
نویسنده: ویلیام کوپر
مترجم: سارهسادات علوی
انتشارات: انتشارات یوشیتا
این کتاب از دیگر کتابهای پرطرفدار این حوزه است. نویسندهی این کتاب، ویلیام کوپر، سعی میکند بین روانشناسی علمی و روانشناسی تاریک یک ارتباط منطقی و نسبتا درستی را توصیف کند. همچنین، به روانشناسی عصبشناختی که یکی دیگر از گرایشهای علمی این حیطه است اشاره میکند که از مطالعات آن بسیار در حیطهی بازاریابی و تبلیغات استفاده میشود و کوپر بهخوبی به توضیح این موضوع میپردازد.
او در کتاب خود به این موضوع مهم نیز اشاره میکند که گاهی اوقات آن فرد خاطی و آسیبرسان خود ما هستیم و نه دیگران. بنابراین، اگر نتوانیم عواطفی مثل غم، خشم، اضطراب، ترس و … را در درونمان آرام کنیم، ممکن است به اطرافیانمان آسیب بزنیم. بهطور کلی، مقدمهی این کتاب بهخوبی میتواند ضرورت این آگاهی را بدون برانگیختن هیجانات و جملات مبالغهگونه، به مخاطب انتقال دهد که این از نکات مثبت آن است. سرفصلها و موضوعات این کتاب نسبتا با کتاب مایکل پیس یکسان است. در فصل هشتم و نهم این کتاب با شخصیت کنترلگر و ویژگیهایشان آشنا میشویم که در انتها نکاتی برای مقابله با آنان نیز اشاره میشود. بهطور کل، این کتاب میتواند مکمل یا حتی جایگزین بهتری برای کتاب پیس باشد.
روانشناسی تاریک
نویسنده: زاک آدامز
مترجم: محبوبه زنگنه قشلاقی
انتشارات: انتشارات آفتاب گیتی
این کتاب نیز همچون دو اثر قبل، مقدمهی مشابهی را ارائه میکند اما یک جملهی تامل برانگیزی که در این بخش به چشم میخورد این است: «برخی از قربانیان به دلیل ویژگیهای رفتاری و حتی شرایط خاص خود، راحتتر از دیگران مورد هدف قرار میگیرند» که در ادامه علت این موضوع را ناآگاهی از روانشناسی تاریک ذکر میکند. این جمله (خصوصا اگر مکررا رخ میدهد) کاملا درست است و مبنای علمی دارد اما علت آن صرفا ناآگاهی از روانشناسی تاریک نیست. ما تا زمانی که خود و نقاط آسیبپذیرمان را نشناسیم، هر اندازه هم دانش روانشناسی تاریک داشته باشیم، نمیتوانیم از خودمان مراقبت کنیم. برای مثال، جدای از آنکه شخصیت ضداجتماعی چقدر میتواند ظاهری جذاب و گمراهکننده برای همه داشته باشد، یک فرد با عزت نفس آسیب دیده که بهراحتی به چیزی کمتر از آنچه لایقش است قانع میشود، بیشتر از همه در معرض خطر است. پس، بهتر است علاوهبر دانستن این شخصیتهای آسیبرسان، از خودمان و نقطه ضعفهایمان آگاه باشیم تا مورد سوءاستفاده قرار نگیریم. در بخش دوم این کتاب، ضمن بیان این نکات، چگونگی محافظت از خود و راهکارهای مقابلهای در برابر این افراد را توضیح میدهد.
مغالطههای پرکاربرد، ۴۴ ترفند کثیف برای برنده شدن در بحثها
نویسنده: لیندا الدر
مترجم: مهدی خسروانی
انتشارات: نشر نو
این کتاب در مورد روانشناسی تاریک نیست اما شما را با 44 مغالطه رایج آشنا میکند. مغالطه روشی است که افراد به دلایل گوناگون و به شکل تعمدی از آن استفاده میکنند و به بحثی مغالطه (یا مغلطه) میگویند که فرد به وسیلهی یک استدلال غلط، به یک نتیجهگیری درست یا غلط میرسد. بهعنوان یک مثال روشن، این جمله یک مغلطه است: در باز است؛ باز در پرواز است؛ بنابراین، در نیز در پرواز است.
البته همهی مغلطههایی که افراد بهکار میبرند مثل این جمله واضح و شفاف نیست و چنان ظریف استدلال میشوند که در صورت عدم وجود اطلاعات و دانش کافی، فرد را در بحث یا گفتوگو شکست خواهد داد. در حال حاضر، در مطبوعات و اخبار، سخنرانان مختلف و هر کسی که اهداف غیراخلاقی و منافع شخصی داشته باشد، از مغلطه زیاد استفاده میکند و گاهی گروه کثیری از مردم را گمراه کرده و فریب میدهند. علاوهبر این، در این کتاب به مکانسیمهای دفاعی نیز اشاره میکند که شباهت بسیاری با مغلطه دارند اما این مکانیسمها عمدی و آگاهانه نیستند؛ همچون مکانیسم دلیلتراشی. این کتاب قبل از معرفی ۴۴ مغلطه، به مفاهیم پایهای اشاره کرده و پس از ارایهی مغلطهها به یک جمعبندی میرسد و به بحث افراط و تفریط در این موضوع میپردازد که بهخوبی، برداشتهای ما را نرم و متعادل میکند.
بخشی از کتاب صوتی مغالطه های پرکاربرد را بشنوید.
مغالطه های پرکاربرد
نویسنده: ریچارد پل
گوینده: حمید یزدانی
انتشارات: انتشارات ماه آوا
این کتاب نیز همچون موارد قبلی به بررسی بعد تاریک وجود ما اشاره میکند. مباحثی که عمدتا در این کتاب به آن پرداخته میشود مشابه دیگر کتابهایی است که قبلتر به آن اشاره شد. علاوهبر آن، به موضوعاتی مثل پروپاگاندا، هنر اغواگری و … نیز اشاره میکند که از جمله جزئیات جالب توجه در این کتاب است. دنیل جیمز نیز به این موضوع اشاره میکند که گاهی اوقات افرادی که از این ترفندها استفاده میکنند، اهداف خودخواهانه، ریاکارانه و بهطور کل، غیراخلاقی خود را در ظاهر و رفتاری شیرین و جذاب پنهان میکنند. گاهی نیز به وسیلهی این تکنیکها تلاش میکنند تا با ایجاد احساس گناه یا همدردی بتوانند کنترل بیشتری بر طرف مقابل اعمال کنند. این کتاب نیز جزو کتابهای پرطرفدار در حیطهی روانشناسی تاریک است که میتوانید به آن رجوع کنید.
عموما کتابهای روانشناسی تاریک ما را ترغیب به استفادهی از این تکنیکها میکنند و بر مفید بودن آن تاکید دارند اما روانشناسی علمی در اکثر مواقع تاکید بر کنترل درونی به جای کنترل بیرونی دارد. پیشنهاد میشود در کنار مطالعهی کتابهای روان شناسی تاریک، از مطالب و یافتههای روانشناسی علمی نیز برای کسب یک دید جامع و متعادلتر استفاده نمایید.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه