دوباره می سازمت وطن
نویسنده: سیمین بهبهانی
مترجم: سارا خلیلی
انتشارات: انتشارات سخن
بیشک هر روح لطیف و صاحب طبعی میتواند در دنیای شعر گذر کرده و تا حد توان خود از آن بهره بگیرد و یا بر این دریای بیکران بیفزاید. اگرچه شعر امری است که در نگاه نخست جنسیت نمیشناسد اما در پرداختن به مضامین و مفاهیم مطرحشده در آن و با گذر بر دورهای که شعر در آن سروده شده، گاه جنسیت مفهومی متعالی مییابد چرا که همواره اقتضائاتی در حواشی و بطن ماجرا هستند که تاثیری شگرف بر اصل موضوع میگذارند. ضمن اینکه گاه زنانگی حاکم بر جان شعر خود یک ویژگی بارز به شمار میرود. همین موارد سبب شد تا ما در طاقچه به این نتیجه برسیم که یادداشتی در معرفی بهترین شاعران زن ایرانی داشته باشیم.
شاید اصلیترین توضیح در باب این یادداشت همین جمله باشد که کم نبوده و نیستند زنانی که به شعر بهصورت حرفهای و دائم و یا امری گهگاهی پرداختهاند و از قضا هرکدام در این عرصه موفق نیز بودهاند اما مجال یک یادداشت تنها به معرفی تعدادی اندک از آنان میرسد؛ شاعرانی که احتمالا نامشان به گوش همه ما خورده و آثاری از آنها را شنیده و خواندهایم. حتما بوده و هستند زنانی که در شهرت و یا غیر از آن از دنیای شعر برای ما تحفههایی ناب میآورند و جان ما را سیراب میسازند و قطعا دریچههایی نو به دنیای ادب فارسی بازکرده و میکنند.
سیمین بهبهانی را میتوان تاثیرگذارترین فرد در درک ظرفیتهایی نو در قالب غزل دانست. کسی که در این کار توانا و موفق بود و شاهکارهایی ماندگار خلق کرد. او با استمرار و اصرار بر استفاده از این ظرفیتها و پرداختن به آنها و سرودن اشعار بسیار بر این پایه، زمینه تثبیت این ویژگیها را در اذهان فراهم آورده است.
دوباره می سازمت وطن
نویسنده: سیمین بهبهانی
مترجم: سارا خلیلی
انتشارات: انتشارات سخن
سیمین بهبهانی شاعری بود که با وزن و ساختار بهگونهای مواجه میشد که نتیجه شعری خاص و با طراوت میشد و جوابی مناسب برای مخاطب روز و جوان نیز بود. او اشعار را از درون و وجود خود برمیآورد و همین ویژگی آنها را ماندگار میساخت. اشعار او بهعنوان یکی از بهترین شاعران زن ایرانی ساختاری قوی دارند. مثال این سروده که منتقدین نیز بر ساختار استوار آن تاکید کردهاند:
دوباره میسازمت وطن/ اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم/ اگرچه با استخوان خویش
دوباره میبویم از تو گـل/ به میل نسل جوان تو
دوباره میشویم از تو خون/ به سیل اشک روان خویش
اشعار سیمین بهبهانی را گاه خوانده و گاه شنیدهایم مانند این شعر از او که با صدای همایون شجریان بر جانها نشسته است:
نه بستهام به کس دل نه بسته کس به من دل/ چو تختهپاره بر موج رها رها رها من
ز من هر آنکه او دور چو دل به سینه نزدیک/ به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی/ که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
پیشنهاد میکنیم برای آشنایی بیشتر با این شاعر یادداشت «نگاهی به زندگی و آثار سیمین بهبهانی» را هم بخوانید.
فروغ فرخزاد نیز قطعا در میان بهترین شاعران زن ایرانی قرار دارد. او گونهای از اعجاز و اعجاب برآمده از اشعار، زندگی شخصی و اتفاقاتی که پیرامون خود رقم زد، همراه خود دارد. با این همه اگر بخواهیم از یک ویژگی خاص اشعار او حرف بزنیم حضور جاری زن است، زنی که از عشق و دوست داشتن میگوید، اتفاقی که تا پیش از این تا این حد نمایان نبود. اتفاقی خرق عادت جامعه آن روزگار که به زبان شعر و از زبان یک زن رقم خورد.
آنچه از فروغ فرخزاد در شعرهایش جلوه کرد جسارت او بود. جسارتی که هنوز هم وقتی این سرودهها را میخوانی برایت زنده و تاثیرگذار است. اشعار او نهتنها ماندگار که بر سر زبانها جاری ماندند.
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
و یا آنجا که میگوید:
همه هستی من آیه تاریکیست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتنها و رستنهای ابدی خواهد برد
و این سروده از فروغ فرخزاد که گروه پالت به زیبایی آن را خوانده است:
نگاه کن
که غم درون دیدهام
چگونه قطرهقطره آب میشود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کن
تمام هستیم خراب میشود
شرارهای مرا به کام میکشد
مرا به اوج میبرد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب میشود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
نگاه کن
که موم شب به راه ما
چگونه قطرهقطره آب میشود
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب میشود
پروین اعتصامی را با شعرهای روان و سرشار از حکمتش میشناسیم. اشعاری که از کودکی در گوشمان زمزمه شده و تا بزرگسالی همراه ما بوده است. او را هم حتما در میان بهترین شاعران زن ایرانی باید جا داد. بیان ساده و روان و انتقال مفاهیم اخلاقی به مخاطب از ویژگیهای شعر پروین اعتضامی است. او گاه با جانبخشی به اشیا، گاه از زبان دیگر موجودات و گاه با ترتیب دادن مناظرهای میان آنها نوعی داستانسرایی در پیش میگرفت و بهاینترتیب دست مخاطب را گرفته و با خود تا آخر ماجرا همراه میکرد.
سیر یک روز طعنه زد به پیاز/ که تو مسکین چقدر بدبوئی
گفت از عیب خویش بیخبری/ زان ره از خلق عیب میجویی
گفتن از زشترویی دگران/ نشود باعث نکوروئی
تو گمان میکنی که شاخ گلی/ به صف سرو و لاله میرویی
یا که همبوی مشک تاتاری/ یا ز ازهار باغ مینوئی
خویشتن بیسبب بزرگ مکن/ تو هم از ساکنان این کویی
ره ما گر کج است و ناهموار/ تو خود این ره چگونه میپوئی
در خود آن به که نیکتر نگری/ اول آن به که عیب خود گوئی
ما زبونیم و شوخجامه و پست/ تو چرا شوخ تن نمیشویی
در اشعار پروین اعتصامی کنایه به وضعیت اجتماعی و اعتراض به حاکمان نیز دیده میشود. مفهوم «عدالت اجتماعی» مغز کلام این سرودههای اوست.
روز شکار پیرزنی با قباد گفت/ کاز آتش فساد تو جز دود و آه نیست
روزی بیا به کلبه ما از ره شکار/ تحقیق حال گوشهنشینان گناه نیست
هنگام چاشت سفره بینان ما ببین/ تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد/ دیگر به کشور تو امان و پناه نیست
از تشنگی کدوبنم امسال خشک شد/ آب قنات بردی و آبی به چاه نیست
سنگینی خراج بما عرضه تنگ کرد/ گندم تراست حاصل ما غیر کاه نیست
در دامن تو دیده جز آلودگی ندید/ بر عیبهای روشن خویشت نگاه نیست
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است/ کار تباه کردی و گفتی تباه نیست
پیشنهاد میکنیم یادداشت «نگاهی به زندگی و آثار پروین اعتصامی» را هم بخوانید.
طاهره صفارزاده شاعر، نویسنده، محقق و متـرجم بود و در طول عمر خود در همین امور مشغول به فعالیت بود. از او علاوه بر مقالهها و مصاحبههای علمی، ادبی، دینی و اجتماعی، مجموعهای داستانی، چندین مجموعه شـعر و گزیـده اشعار و نیز چند اثر ترجمه یا درباره نقد ترجمه منتشر شده است. او را شاعری نواندیش و صاحب سبک و از جمله بهترین شاعران زن ایرانی میدانند.
صفارزاده اگرچه سرودههایی بر پایه وزن دارد اما گاه حتی از این مقوله نیز گذشته و به شعر سپید روی آورده است. شعرهای او در حوزههای مختلف حرفهایی بر گفتن دارند و از همین رو ماندگار شدهاند.
آوارگونه میافتد بیداد/ بر روی حنجره حقخواهی/ بر روی استخوان صـدق و صـبوری/ در طرد این شریر/ دستی باید باشد/ دستی به اقتـدار توکـل/ دسـتی کـه دور میشود از دستگیرهها/ دستی که وصل میشود/ به جاودانگی ایمان…
و یا:
ایوان خانهام/ به وسعت قبری است/ از آفتاب و خـاک/ نشستهام بـه وسـعت قبـر/ و منتظرم/ که دست رهگذری/ ادامه دستانم باشد/ و قفـل خانـه را بگـشاید
که اینگونه ادامه میدهد:
در ایـن سکون سکوتآلود/ پیکار پلکان را/ یاران بر خود/ هموار میکنند/ بـا رنـج ایـن خبـر سالهای سال/ امروز هم هوا دوباره گرفته است/ امروز هم هوا دوباره خراب است…
و شعری دیگر که میگوید:
وقتیکه صاعقه میبارد/ از هر سو/ چگونه اغتشاش الفبـا را/ بـه نظـم درآورم/ حـروف ذهن/ پراکنده است/ ما زیر اینهمه آوار ماندهایم…
به نظرم سخن گفتن از شعر و بهترین شاعران زن ایرانی بیآنکه از شاعری که برای کودکان شعر میسروده سخن گفته شود، ناقص است. چرا که آنچه در سنین پایین در اذهان ما نقش میبندد ماندگارتر و تاثیرگذارتر است.
پروین دولتآبادی از پیشگامان شعر کودک و از جمله کسانی بود که مختص کودکان میسرود. از او بیش از ۵۰ اثر برای کودکان به یادگار مانده است. اگر به قول متخصصان سه ویژگی «آهنگین بودن»، «خیالانگیز بودن» و «گویا و بیانگر بودن» را از ویژگیهای بارز شعر کودک بدانیم در بررسی اشعار پروین دولتآبادی میتوانیم توانایی نسبی در این حوزهها را دریابیم.
دولتآبادی در شعرهایش با جان بخشیدن به عناصر مختلف تصویری ماندگار در ذهن تازه کودکان میساخت و مفاهیم را بهخوبی به آنها منتقل میکرد.
خواند رودبار / شاد و بیقرار/ دلنشین سرود / قصههای رود
خاک را سلام / کشت را پیام / باغ را صفا / جوی را جلا
در تن درخت / در زمین سخت / پای مینهم / زندگی دهم
نعمت آورم / سبزه پرورم / شادمانه رود / خندهها نمود / خواند این سرود
و یا این شعر از او:
هر کس که با تو آید / هر برگ تو به رویش / صد گونه در گشاید / تو نور و روشنایی
تو گلشنی و باغی / در دست من کتابی / در پیش من چراغی
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه