دیوان پروین اعتصامی
نویسنده: پروین اعتصامی
انتشارات: مرکب هنر
نخستین مواجهه ما با شاعر بزرگی چون پروین اعتصامی چگونه بوده است؟ برخی از همنسلان من او را از شعر «اشک یتیم» در کتاب فارسی دبستان میشناسند. دیگران شاید از اشعار مناظرهگونهاش که در کودکی از زبان بزرگترها شنیدهاند و برخی شاید اصلا دیوان اشعارش را خوانده باشند. مهم نیست به چه طریقی اما هرکدام از ما او را کموبیش میشناسیم.
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی/ فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم/ کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست/ پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت/ این اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است/ این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است/ آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن/ تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود/ کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
پروین اعتصامی ساده اما عمیق میسرود. شعر او تو را گرفتار میکند و اسیر میمانی تا به انتها برسی و حتی بعد از آن به سراغ سرودههای دیگر بروی. ناگاه به خود میآیی که ساعتها غرق در خواندن و خواندن بودهای. او روایت را چنان جذاب پیش میبرد که به این زودیها از خواندن و پیش رفتن دل نمیکنی.
پیشنهاد میکنیم زندگینامه پروین اعتصامی را هم بخوانید.
دیوان پروین اعتصامی
نویسنده: پروین اعتصامی
انتشارات: مرکب هنر
پروین اعتصامی را میتوان از شاعرانی دانست که در اشعارش بسیار به مضامین اجتماعی پرداخته است. او همچنین از آن دسته شاعرانی است که نقش تمثیل در بسیاری از سرودههای او چنان پررنگ است که اگر از این شیوه بهره نمیبرد در انتقال مفهوم اینچنین موفق نبود. او با بهره بردن از این شیوه اندیشههای خود را در قالب و ظاهری باورپذیر انتقال داده است. تمسک جستن به تمثیل به او کمک کرده تا در واحدی بسیار کوچکتر از واحد اصلی که جامعه باشد، بتواند موضوع را شرح و بسط دهد. او تمثیلها را در بسترهایی چون خانواده، محله و یا شهر گسترانیده و موضوع را در این واحدها بیان میکند.
پروین اعتصامی با جانبخشی به اشیا و بیان مضامین مدنظر خود از زبان این اشیا و حتی حیوانات مفهوم را چنان به سطح فهم عموم میرساند که درک معنای آن بیهیچ راهنمایی و شرحی ممکن است. او از روش مناظره در اشعار خود بهره برده و سوال و جوابها را میان دو شیء و یا حیوان پیش میبرد. او در این مناظرهها همواره مسائلی انسانی را مطرح کرده و درنهایت موضوع را به سرانجامی درست میرساند. در اهمیت این شیوه همین بس که با گذشت زمان این اشعار و حتی تکبیتهایی از آنها را بر سر زبانها در کوی و بازار میشنویم و حتی برخیشان از پس تکرار زیاد، ضربالمثل شدهاند.
پروین اعتصامی را میتوان از آن دسته شاعرانی دانست که برای بیان نظر و عقیدهاش در باب مضامین سیاسی دوران خود روش غیرمستقیم را برگزیدهاند. در دیگر مضامین نیز این شیوه بر جذابیت اشعار افزوده است. مناظرههایی که میان انواع و اقسام چیزها خلق کرده با چنان قوتی پرداختهشدهاند که آن جانبخشی کاملا درونی شده و خواننده بسان داستانی واقعی گفتگوها را پی میگیرد. او در هر مناظره خصیصهای را مدنظر قرار داده و گفتگو حول همان موضوع پیش میرفته و در لابهلای این گفتوشنود مفاهیم اولیه اخلاق و اصول انسانی را شرح میداده است.
سیر یک روز طعنه زد به پیاز/ که تو مسکین چقدر بدبوئی
گفت از عیب خویش بیخبری/ زان ره از خلق عیب میجویی
گفتن از زشترویی دگران/ نشود باعث نکوروئی
تو گمان میکنی که شاخ گلی/ به صف سرو و لاله میرویی
یا که همبوی مشک تاتاری/ یا ز ازهار باغ مینوئی
خویشتن بیسبب بزرگ مکن/ تو هم از ساکنان این کویی
ره ما گر کج است و ناهموار/ تو خود این ره چگونه میپوئی
در خود آن به که نیکتر نگری/ اول آن به که عیب خود گوئی
ما زبونیم و شوخجامه و پست/ تو چرا شوخ تن نمیشویی
بخشی از کتاب صوتی اشعار پروین اعتصامی را بشنوید.
اشعار پروین اعتصامی
نویسنده: پروین اعتصامی
گوینده: شهربانو ولیزاده
انتشارات: گروه فرهنگی هنری اقاقیا
در نگاه پروین اعتصامی برقراری عدالت اجتماعی از مفاهیم اصلی یک رویکرد سیاسی است. توجه به برخورداری قشرهای مختلف از امکانات اولیه و دیدن فقر و تهیدستی و بیان ناخوشنودی از آنها همه از مسائلی هستند که در اشعار او به چشم میخورند. در میان اشعار او از نمونههای این دیدگاه میتوان به شعر «شکایت پیرزن» اشاره کرد که در آن پیرزن پادشاه را مخاطب قرار داده و اوضاع جاری را نتیجه حکمرانی او میداند.
روز شکار پیرزنی با قباد گفت/ کاز آتش فساد تو جز دود و آه نیست
روزی بیا به کلبه ما از ره شکار/ تحقیق حال گوشهنشینان گناه نیست
هنگام چاشت سفره بینان ما ببین/ تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد/ دیگر به کشور تو امان و پناه نیست
از تشنگی کدوبنم امسال خشک شد/ آب قنات بردی و آبی به چاه نیست
سنگینی خراج بما عرضه تنگ کرد/ گندم تراست حاصل ما غیر کاه نیست
در دامن تو دیده جز آلودگی ندید/ بر عیبهای روشن خویشت نگاه نیست
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است/ کار تباه کردی و گفتی تباه نیست
همچنین او بیان مضامین اخلاقی به این روش را به نحوی شایسته به سرانجام رسانیده است. پروین اعتصامی نکات اخلاقی ریز و حتی موارد بنیادینی چون نکوهش اخلاق ناپسند و تشویق به نیکی و احسان و… را به این روش به گوش مردم جامعه رسانیده و نوعی تربیت غیرمستقیم را در پیشگرفته است. به همین سبب برخی او را شاعر اخلاق و تربیت میدانند. او معلمی شیرینسخن برای همه بوده است.
زبان کنایی پروین قابلدرک برای عامه مردم است. پروین شاعری برای خواص و اهالی علم و ادب نیست، او هر آنچه را در سر دارد به سادهترین نحو در قالب وزن ریخته و مخاطبانش مردمانی از همه قشرهای اجتماع و با هر سطح از دانش هستند.
ز سری موی سپیدی رویید/ خندهها کرد بر او موی سیاه
که چرا در صف ما بنشستی/ تو ز یکراهی و ما از یکراه
گفت من با تو عبث ننشستم/ بنشاندند مرا خواهنخواه
گه روئیدن من بود امروز/ گل تقدیر نروید بیگاه
رهرو راه قضا و قدرم/ راهم این بود نبودم گمراه
قاصد پیریم از دیدن من/ اینیکی گفت دریغ آن یک آه
خرمن هستی خود کرد درو/ هر که بر خوشه من کرد نگاه
سپهی بود جوانی که شکست/ پیری امروز برانگیخت سپاه
رست چون موی سیه موی سپید/ چه خبر داشت که دارند اکراه
رنگ بالای سیه بسیار است/ نیستی از خم تقدیر آگاه
گه سیه رنگ کند گاه سفید/ رنگرز اوست مرا چیست گناه
چو تو یک روز سیه بودم و خوش/ سیهی گشت سپیدی ناگاه
تو هم ای دوست چو من خواهی شد/ باش یک روز بر این قصه گواه
هر چه دانی به من امروز بخند/ تا که چون من کندت هفته و ماه
از سپید و سیه و زشت و نکو/ هر چه هستیم تباهیم تباه
قصه خویش دراز از چه کنیم/ وقت بی گه شد و فرصت کوتاه
برخی پروین اعتصامی را شاعری دانستهاند که در آثارش رنگ و بویی از عشق وجود ندارد. حال آنکه اگر در پی ردپای عشق در میان سرودههای او باشیم نیز دستخالی برنخواهیم گشت؛ مثلا این گفتگو که این بار دو سمت مناظره «دیده» و «دل» هستند.
شکایت کرد روزی دیده با دل/ که کار من شد از جور تو مشکل
ترا دادست دست شوق بر باد/ مرا کندست سیل اشک بنیاد
ترا گردید جای آتش مرا آب/ تو زاسایش بری گشتی من از خواب
ز بس کاندیشههای خام کردی/ مرا و خویش را بدنام کردی
از آن روزی که گردیدی تو مفتون/ مرا آرامگه شد چشمه خون
ابیات ادامه دارند و این گفتگو پیش میرود تا جایی که اینگونه پاسخ میشنود که:
بگفت ای دوست تیر طعنه تا چند/ من از دست تو افتادم درین بند
تو رفتی و مرا همراه بردی/ به زندانخانه عشقم سپردی
مرا کار تو کرد آلودهدامن/ تو اول دیدی آنگه خواستم من
از دیگر اشعار بسیار معروف پروین میتوان به «مست و هشیار» اشاره کرد. این سروده به دلیل بیان واضح مشکلی اجتماعی در قالب تمثیلی ساده و درعینحال واقعی و باورپذیر و همچنین به دلیل روان بودنش در ذهن بسیاری از ما ماندگار شده است.
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت/ مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتانوخیزان میروی/ گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانه قاضی برم/ گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم/ گفت: والی از کجا در خانه خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب/ گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان/ گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم/ گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه/ گفت: در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی/ گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را/ گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه