فهیمه رحیمی؛ دنیل استیل ایرانی
فکر میکنم اکثر ما در دورهای از زندگیمان به خواندن داستانهای عاشقانه روی آورده و از طرفداران پروپاقرص این رمانها شده باشیم؛ حالا میخواهد در دوران نوجوانی ما باشد یا جوانی و یا حتی سالهای بعدتر. آنچه ما را به سمت اینگونه روایتها میبرد آن شور و هیجانی است که نویسنده با کلماتش در خون ما جاری میسازد. این خاصیت داستان و رمان است که چنان پیش میرود که خواننده خود را جای قهرمان اصلی میگذارد و زندگی نوشتهشده را پابهپای او تجربه میکند. در این مسیر ممکن است حتی گاه با آن قهرمان همسو نباشد و در طول خواندن حتی مواخذهاش کند اما باز در بسیاری مواقع این خود اوست که دارد اتفاقهایی متفاوت را از سر میگذراند؛ خواننده در در رمان غرق میشود و خواهناخواه همذاتپنداری در او شکل میگیرد. حال اگر این داستان از عشق و دنیای عاشقی بگوید چنین حسی چندین برابر خواهد بود که عشق بیشک یک بیماری مسری و لاعلاج است که همگان در پی آن هستند. در این یادداشت وبلاگ طاقچه تصمیم گرفتیم یادی از رمانهای فهیمه رحیمی کنیم و کتابهای او را معرفی کنیم.
دنیل استیل ایرانی
در ادبیات فارسی نسخه مکتوب و شعر و داستان از عشق و عاشقی کم نداشتهایم اما در میان نوشتههایی که نه مخاطب خاص که عامه مردم را به خود جلب کند، چندان نبوده است. آثار فهیمه رحیمی یکی از بهترین مثالها برای چنین رمانهایی هستند. او را میتوان از مشهورترین نویسندگان پس از انقلاب دانست. نویسندهای که بیشتر در همین حوزه رمان نوشته و آثارش خوانندگان بسیاری داشته و دارد. ا
گرچه بسیاری از مخاطبان داستانهای او از قشر جوان هستند اما او را بهعنوان نویسنده رمانهای عامهپسند میشناسند و این عنوان نه برای تخفیف که بیشتر از منظر مشخص کردن مخاطب آثار به کار میرود. بازخورد مخاطبان آثار او چنان بود که نویسندگان دیگری نیز تلاش کردند با در پیش گرفتن همین رویه آثاری از خود به جای بگذارند و خوانندگان را جذب کنند. بسیاری او را با «دنیل استیل» رماننویس آمریکایی مقایسه کردهاند هرچند خودش از چنین مقایسهای خوشنود نبود. عنصر ثابت رمانهای رحیمی عشق است. عشق محور اصلی ماجراهاست و باقی اتفاقها و رویدادها پیرامون آن شکلگرفته و پرورانده میشوند.
راز محبوبیت رمانهای فهیمه رحیمی
قهرمانها و شخصیتهای رمانهای او کموبیش باورپذیرند. گویی او برای خلقشان از مردم کوچه و بازار و اطرافیان و دیگرانی که میشناخته و یا با آنها برخورد داشته است الگو گرفته و البته کمی چاشنی اغراق به آن اضافه کرده است. از میان آثار او میتوان به «اتوبوس»، «عشق و خرافات»، «کوچهباغ یادها»، «برجى در مه»، «خلوت شبهاى تنهایى»، «روزهاى سرد برفى»، «خیال تو»، «عالیه»، «رز کبود»، «شیدایى»، «بانوى جنگل»، «حرم دل»، «آریانا»، «پنجره»، «بازگشت به خوشبختى»، «تاوان عشق»، «پاییز را فراموش کن»، «ماندانا»، «زخمخوردگان تقدیر»، «هنگامه»، «ابلیس کوچک»، «اشک ستاره»، «باران»، «پریا»، «تاوان عشق»، «خیال تو»، «سالهایی که بی تو گذشت»، «هنگامه»، «همیشه با تو»، «انتظار»، «باور آفتاب» و… اشاره کرد.
کتابهایی که مخاطبان زیادی داشته و بسیاری از آنها بیش از ۱۰ بار تجدید چاپشدهاند. داستانهایش چنان پرمخاطباند که او در فهرست کتابهای پرفروش سهمی بیش از یک کتاب دارد. همه اینها در حالی است که او در مصاحبهای گفته است که از این میزان تجدید چاپ و انتشار بالا تنها مبلغ اولیه قرارداد به او میرسد و این باور که او نویسندهای ثروتمند است صحیح نیست.
درونمایه رمانهای او
فهیمه رحیمی در نوشتههای خود و در خلال داستانهایی که برای خواننده بازگو میکند تلاش کرده تا از مسائل، مشکلات، آمال و آرزوها، ترسها و هیجانهای زنانه بگوید. او احساس مخاطب را درگیر کرده و گاه حتی در قالب یک داستان، بر خیال جامه واقعیت میپوشاند. در آثار او عشق، نفرت، وصال، جدایی، رهایی و غیره همه درهمآمیختهاند و معجونی شبیه زندگی ساختهاند.
ایسنا به نقل از حسن میرعابدینی، منتقد ادبی پیرامون فهیمه رحیمی و آثار او اینگونه نوشته است که:
«منتقدان تاکنون پاورقینویس پرتیراژی چون فهیمه رحیمی را جدی نگرفتهاند، اما واقعیت این است که او در میان جوانان خوانندگان بسیار دارد و آثارش مشغلههای ذهنی خاصی را بازتاب میدهد، پس راهحل در نادیده گرفتن یا نفی پاورقیها نیست، بلکه باید کوشید به قول گلدمن، پیوند میان «ساختهای ذهنی پارهای از گروههای اجتماعی و ساختهای اثر هنری» را کشف کرد. موفقیت این نوع نوشتهها در حدی است که آنها را به رویدادی جامعهشناختی بدل کرده و توجه به کیفیت ادبی آنها را در مرتبه بعدی قرار میدهد».
از دیگر دلایل موفقیت آثار فهیمه رحیمی میتوان به بازه زمانی شروع و انتشار آنها نام برد. رمانهایی که در دهههای ۶۰ و ۷۰، در دوره جنگ و پسازآن به بازار راه یافت. مثل این میماند که مردمانی که زندگیهایشان تحت تاثیر اتفاقی بزرگ قرارگرفته بود نوعی زندگی و درخشش امید را از خلال این داستانها میدیدند و یا شاید خواندنشان آنها را برای لحظاتی از زندگی عادی و خاکستریشان دور میکرد و یا شاید امیدها و آرزوهای خود را در سرنوشت قهرمانان این نوشتهها جستجو میکردند.
هرچه بود رمانهای این نویسنده طرفداری از تمامی اقشار اجتماع داشت و البته که توانسته بود بخشی از جامعه را به خواندن تشویق کرده و آنها را پایبند به خود نگه دارد. در این میان مخالفان آثار او هم کم نبودند؛ چه از قشر متخصص که دیدگاه آنان به ادبیات آن چیزی بود که باعث اعتلای سطح دانش مردم و آموزش آنها است و یا حتی والدینی و معلمانی که مخالف گرایش فرزندانشان، بهخصوص دختران، به سمت چنین ادبیات و داستانهایی بودند. بههرحال آنها گاه عشق را خطرناک میدانستند و گاه پرداختن به آن را آن هم در سنین نوجوانی و جوانی ناپسند. برخی از آنها حتی کتابها را نخوانده بودند و تنها شنیده بودند که داستانهایی عاشقانهاند و البته طرحهای روی جلد این رمانها هم خبر از همین اتفاق میداد.
انتقادهای تندوتیز کم نبودند. بااینهمه او بیتوجه به تمام هیاهوهایی که پیرامون آثارش وجود داشت تنها نوشت و نوشت و آثارش و عشقهایی که از آنها یادکرده همچنان در کتابفروشیها هستند و خوانندگان خود را دارند.