نویسنده: لئون تولستوی
مترجم: مشفق همدانی
انتشارات: انتشارات امیرکبیر
خواندن کتابهای روسی با آن حجم زیاد و شخصیتهای مختلفشان، برای اکثر مردم کار خستهکنندهای است. در ذهن بسیاری، ادبیات روسیه غول بزرگی است که ترجیح میدهند هرگز به سراغ جنگ با آن نروند، چراکه از هیبت و ظاهرش ترس دارند و خیال میکنند که هرگز نخواهند توانست از پس درک چیزهایی که در پشت ظاهر این غول پنهان شده است سر در بیاورند. واقعاً هم حقیقت این است که کتابهای روسی پیچیده و قطور هستند و شاید نتوان آنها را در دستهی کتابهایی قرار داد که در اوقات فراغت بهراحتی خوانده میشوند. بااینحال، داستانهای روسی بهقدری جذاب و گیرا هستند که شما حتی اگر خودتان هم مایل نباشید، افسون طلسم آنها میشوید. ممکن است گاهی حتی بدون آنکه متوجه گذر زمان شوید، ناگهان به خود بیایید و ببینید که صد صفحه از کتاب را در یک نشست خواندهاید.
«آنا کارنینا» یکی از همین کتابهای جذاب و خواندنی است. کتابی که نه فقط نام خودش، که نام نویسندهاش یعنی لئو تولستوی نیز بارها شنیده شده است و تقریباً همه میدانند که ادبیات روسیه تا چه میزان مدیون این نویسندهی بزرگ و توانا و شاهکارهایی است که او به قلم درآورده است. در این یادداشت از وبلاگ طاقچه قصد داریم تا هم کمی دربارهی ساختار و داستان کتاب صحبت کنیم و هم ترجمههای مختلفی را بررسی کنیم که در ایران از این اثر موجود هستند. دانستن این موارد به ما کمک میکند تا از خواندن این اثر لذت دوچندانی دریافت کنیم.
پیشنهاد میکنیم یادداشت «راهنمای خواندن آثار تولستوی» را هم بخوانید.
در کتاب آنا کارنینا، داستان زندگی چندین شخصیت مختلف را بهطور همزمان دنبال میکنیم و شخصیت آنا، در مرکز این ماجراها قرار دارد. تولستوی با استفاده از روایتی چندلایه، مفاهیمی مثل عشق، خیانت، اخلاقیات و پیچیدگیهای روابط انسانی را مورد بررسی قرار داده است و ماجرای تراژیک زندگی زنی را تعریف میکند که با انتخابهای جسورانه و دوری از سنتهای اجتماعی، خود را در تقابل با مردم جامعه قرار میدهد. در ابتدای داستان، میبینیم که او همراه با همسر و پسرش در سنپترزبورگ زندگی میکند. پس از دریافت نامهای از زنبرادرش، راهی مسکو میشود و در طی آن سفر با کنت ورونسکی جوان آشنا میشود، مردی که زندگی آنا را برای همیشه دگرگون میکند. آنها با هم رابطهای مخفیانه آغاز میکنند و آنا روزبهروز بیشتر و بیشتر در سیاهی فرو میرود.
از دیگر شخصیتهای کلیدی کتاب میتوان به کنستانتین لوین اشاره کرد که درست در مقابل آنا قرار دارد و انتخابها و مسیر زندگیاش بهکلی از او متفاوت است. لوین در سراسر کتاب به دنبال معنای زندگی است و سعی دارد تا ایمان و عشق را در همهجا پیدا کند.
تولستوی با نوشتن این کتاب سعی داشت تا عقاید خود را نسبت به جامعهی آن روزگار بیان کند. شاید آنا کارنینا در نگاه برخی از خوانندگان تنها کتابی دربارهی خیانت به نظر آید؛ ولی تولستوی درحقیقت سعی داشت نگاه دوگانهی مردم آن روزگار را نسبت به زن و مرد نشان دهد. بهطور مثال، از همان اول کتاب میبینیم که برادر آنا نیز خیانتکار است، یا همه میدانند که ورونسکی با آنا رابطه دارد؛ ولی آنا تنها کسی است که از سوی جامعه طرد میشود و به چشم زنی بدکاره به او نگاه میکنند. تولستوی همچنین به آموزشوپرورش کودکان اهمیت بسیاری میداد، همواره برایش مهم بود که کشاورزان زندگی راحتتری داشته باشند و از همین رو، یکی از موضوعاتی که در این کتاب به آن پرداخته شده مسئلهی تحصیل و آموزش شیوههای نوین کشاورزی است. شکافهای اجتماعی و تضاد میان زندگی اشراف و زندگی روستاییان نیز در این کتاب به خوبی نشان داده شده است.
این کتاب سرشار از نمادهای مختلف است و از میان آنها قطار و راهآهن دو چیزی هستند که بیشتر از دیگر نمادها از اهمیت برخوردارند. آنا و ورونسکی یکدیگر را در ایستگاه قطار ملاقات میکنند و در همان لحظه، یک کارگر راهآهن درست جلوی چشمشان کشته میشود و آنا آن را به فال بد میگیرد. بسیاری از افکار مهم آنا زمانی که او در قطار است در ذهنش شکل میگیرند. گسترش راهآهن نیز نمادی از پیشرفت و مدرنیته است که با سنتهای قدیمی در تضاد است و بهنوعی به فروپاشی زندگی آنا اشاره دارد.
مانند بسیاری دیگر از رماننویسان کلاسیک، تولستوی به جزئیات داستانهایش اهمیت بسیاری میداد. در بخشهای مختلفی از کتاب با توصیفات شاعرانه و زیبایی روبهرو میشویم و اگر مترجمی در کار خود خبره نباشد و نتواند این توصیفات را بهدرستی به زبان فارسی انتقال دهد، از جذابیت این کتاب بهشدت کاسته میشود. درنتیجه، یکی از ویژگیهایی که هنگام انتخاب بهترین ترجمهی این اثر باید به آن توجه داشت این است که مترجم این کار را بهدرستی انجام داده باشد. در ادامه، به بررسی ترجمههای مختلف این کتاب و موارد مهمی میپردازیم که در هر ترجمه به کار برده شدهاند.
این کتاب تاکنون از زبانهای مختلفی به فارسی ترجمه شده است. گرچه زبان اصلی کتاب روسی است؛ ولی بسیاری از مترجمان این کتاب آن را با استفاده از زبانهای واسطه مثل فرانسوی یا انگلیسی به فارسی برگرداندهاند. ازاینرو، ما نیز در اینجا متن را هم به زبان روسی، هم فرانسوی و هم انگلیسی قرار میدهیم تا مقایسه راحتتر و بهتر صورت بگیرد.
قسمتی از مقدمهی کتاب به زبان انگلیسی:
All happy families are alike, each unhappy family is unhappy in its own way. Everything was confusion in the Oblonskys’ house. The wife had found out that the husband was having an affair with the French governess formerly in their house, and had announced to the husband that she could not live with him in the same house. This situation had been going on now for three days, and was acutely felt by the couple themselves, as well as by the members of the family and the household.
مقدمه کتاب به زبان روسی:
Все счастливые семьи похожи друг на друга, каждая несчастливая семья несчастлива по-своему. Все смешалось в доме Облонских. Жена узнала, что муж был в связи с бывшею в их доме француженкою-гувернанткой, и объявила мужу, что не мо- жет жить с ним в одном доме. Положение это продолжалось уже третий день и мучительно чувствовалось и самими супругами, и всеми членами семьи, и домочадцами.
مقدمه کتاب به زبان فرانسوی:
Tous les bonheurs se ressemblent, mais chaque infortune a sa physionomie particulière. La maison Oblonsky était bouleversée. La princesse, ayant appris que son mari entretenait une liaison avec une institutrice française qui venait d’être congédiée, déclarait ne plus vouloir vivre sous le même toit que lui. Cette situation se prolongeait et se faisait cruellement sentir depuis trois jours aux deux époux, ainsi qu’à tous les membres de la famille, aux domestiques euxmêmes.
قسمت دوم به زبان انگلیسی:
Stepan Arkadyich’s eyes twinkled merrily, and he smiled as he became lost in thought. ‘Yes, it was good, very good. There was a lot of other excellent stuff in it too, but you couldn’t put it into words or express it in thoughts even if you were awake.’
قسمت دوم به زبان روسی:
Глаза Степана Аркадьича весело заблестели, и он задумался, улыбаясь. “Да, хорошо было, очень хорошо. Много еще там было отличного, да не ска- жешь словами и мыслями даже наяву не выразишь”
قسمت دوم به زبان فرانسوی:
Les yeux de Stépane Arcadiévitch brillèrent gaiement et il se dit en souriant : « Oui, c’était agréable, très agréable, mais cela ne se raconte pas en paroles et ne s’explique même plus clairement quand on est reveille. »
در ادامه ترجمههای مختلف کتاب آنا کارنینا را برای شما آوردهایم:
ربیع مشفق همدانی متولد سال ۱۲۹۱ در همدان است. او در حوزههای مختلفی از جمله روزنامهنگاری، مترجمی و نویسندگی فعالیت میکرد. مشفق همدانی آثار خود را از زبان فرانسه به فارسی برمیگرداند و آثار گوناگونی در زمینهی فلسفه، ادبیات، روانشناسی و جامعهشناسی ترجمه کرده است. او اولین کسی بود که کتاب آنا کارنینا را در سال ۱۳۴۲ به فارسی ترجمه کرد و البته این ترجمه را نه از روی زبان روسی، که از روی زبان فرانسوی انجام داد. ازآنجاییکه ترجمهی او از روی زبان فرانسوی انجام شده بود، وی در ابتدا نام کتاب را «آنا کارنین» ترجمه کرده بود چراکه فرانسویهای عادت دارند نامهای خاص را به زبان خودشان ترجمه کنند. در ترجمههای بعدی، مترجمان این نکته را اصلاح کردند و نام کتاب را بهصورت «آنا کارنینا» که صورت درست آن است ترجمه کردند.
ترجمهی بخش اول:
«خانوادههای خوشبخت همه بهمثل هماند، اما خانوادههای بدبخت هرکدام بدبختی خاص خود را دارند. در خانهی ابلونسکی کارها همه درهم بود. زن دریافته بود که شوهرش با پرستار قبلی بچههایش که زنی فرانسوی بود سروسری دارد و گفته بود که دیگر نمیتواند با او زیر یک سقف به سر ببرد. این وضع سه روز بود که ادامه داشت و نه فقط زن و شوهر از آن رنج میبردند، بلکه سنگینی آن بر همهی خانواده محسوس بود.»
ترجمهی بخش دوم:
«در چشمان ابلونسکی برق نشاط درخشید. خندهای بر لب آورد و به فکر فرو رفت. با خود میگفت: «وای، چه خواب لذتبخشی بود! چه مزهای داشت! چیزهای فوقالعادهی دیگر هم زیاد بود. اما این چیزها در بیداری به زبان نمیآیند و حتی در خیال هم نقش نمیبندند.»
ترجمهی مشفق همدانی از روی زبان اصلی متن مبدأ انجام نشده است و بااینحال، وی ترجمهای دقیق، روان و گویا ارائه داده است. او درعینحال که به ساختار و معنای جملات وفادار بوده است، پیامها و مفاهیم متن اصلی را به شکل صحیح ترجمه کرده و در بخش دوم میبینیم که احساسات شخصیت استپان آرکادیچ را نیز بهخوبی به زبان فارسی برگردانده است. در ساختار جملات تنها کمی تغییرات جزئی به چشم میخورد که البته به ترجمه و متن اصلی آسیب نزدهاند و تنها باعث روانتر شدن جملات و زیباتر شدن ترجمه شدهاند.
سروش حبیبی یکی از پرکارترین مترجمان کشورمان است که از زبانهای فرانسه، روسی، آلمانی و انگلیسی کتاب به فارسی ترجمه کرده است. او تاکنون کتابهای بسیاری را از ادبیات روسی به فارسی ترجمه کرده است که از میان آنها میتوان به آثار سترگی مثل ابله اثر داستایفسکی و جنگ و صلح اثر تولستوی اشاره کرد. او کتاب آنا کارنینا را مستقیماً از زبان روسی به فارسی ترجمه کرده و در سال ۱۳۷۸ به انتشار رسانده است. حبیبی در مقدمهی کتاب دربارهی علت ترجمهی دوبارهی این کتاب چنین گفته است: «قبل از شروع ترجمهی جناب مشفق را که میدانستم از روی ترجمهی فرانسوی برگردانده شده است جایجای با آن متن (یعنی متن فرانسه) مقایسه کردم و دیدم که الحق ترجمهی دقیقی است، اما تفاوت ترجمهی فرانسوی با متن اصلی فاحش بود. معلوم شد که مترجم، یا مترجمان فرانسوی چندان در بند دقت نبوده و اغلب قلم را به ترجمهی آزاد رها کردهاند. این بود که عرضهی ترجمهی به نظر خودم دقیقتری را از این کتاب و از متن اصلی آن نابجا ندیدم. خاصه آنکه از عمر ترجمهی جناب مشفق هم سی و شش سالی میگذرد.»
اگر به کتابهای تالستوی علاقهمندید، پیشنهاد میکنیم یادداشت «نقد و معرفی کتاب جنگ و صلح» را هم بخوانید.
ترجمهی بخش اول:
«خانوادههای خوشبخت همه به مثل هماند، اما خانوادههای شوربخت هرکدام بدبختی خاص خود را دارند. در خانهی آبلونسکی کارها همه آشفته بود. زن دریافته بود که شوهرش با پرستار پیشین بچهها که زنی فرانسوی بود سروسری دارد و گفته بود که دیگر نمیتواند با او زیر یک سقف بسر ببرد. این وضع سه روز بود که ادامه داشت و نه فقط زن و شهر از آن رنج میبردند بلکه سنگینی آن بر همهی اعضای خانواده و خانگیان محسوس بود.»
ترجمهی بخش دوم:
«در چشمان استپان آرکادیچ برق نشاط درخشید. لبخندی بر لب آورد و به فکر فرو رفت. با خود میگفت: «وای، چه خواب شیرینی بود! چه کیفی داشت! چیزهای فوقالعادهی دیگر هم زیاد بود. اما این چیزها در بیداری به زبان نمیآیند و حتی در خیال هم نقش نمیبندند.»
سروش حبیبی نیز ترجمهی روان و خوبی ارائه داده است. او در عین حفظ وفاداری به متن اصلی، معنا و مفهوم اصلی جملات را بهدرستی منتقل کرده است. در بخش دوم ترجمه، میبینیم که او از کلمات سادهتری استفاده کرده است تا میان لحن سخن گفتن استپان آرکادیچ و لحن اصلی کتاب که کمی رسمیتر تمایز ایجاد کند. بهطورکلی، ترجمهی سروش حبیبی در مقایسه با متن روسی از دقت خوبی برخوردار است و سبک نوشتار تولستوی تا حد زیادی در ترجمهی فارسی حفظ شده است.
ترجمهی مهدی کریمی در سال ۱۳۹۸ و از سوی انتشارات پارسه روانهی بازار شده است. این ترجمه حذفیات بسیاری دارد و کتاب بهصورت خلاصه ترجمه شده است. همچنین، مشخص نیست که این کتاب دقیقاً از چه زبانی به فارسی ترجمه شده است.
ترجمهی بخش اول:
«خانوادههای خوشبخت شبی همند؛ اما گرفتاریهای یک خانوادهی بداقبال، خاص خودش است. در خانهی آبلونسکی، زن خانه به روابط شوهرش با معلمهی سابق فرانسویشان، دوشیزه رولان، پی برده بود و اعلام کرده بود که دیگر نمیتواند با این شوهر در یک خانه زندگی کند و حالا سه روز بود که این اتفاق افتاده بود و روی زندگی همهی اهل خانه و اطرافیان، اثر گذاشته بود و آنها احساس میکردند که زندگی زیر یک سقف بیمعنی است.»
بخش دوم در این ترجمه کلاً حذف شده است.
ترجمهی مهدی کریمی کاملاً خلاصهشده است و به نظر میرسد که حتی برخی از قسمتهای کتاب را به سلیقهی خود تغییر داده است. بهطور مثال، در هیچیک از نسخهها اسم معلم سرخانهی بچهها ذکر نشده است و مشخص نیست که چرا در این ترجمه این خانم را «دوشیزه رولان» خطاب کردهاند درحالیکه حتی در متن اصلی به زبان روسی اسم این زن نوشته نشده است. بهطور کلی، این ترجمه از وفاداری کافی نسبت به متن اصلی برخوردار نیست و شاید خواندن آن تنها برای کسانی مناسب باشد که به دنبال یک نسخهی خلاصه و کمحجم هستند.
نویسنده: لئو تولستوی
مترجم: حمیدرضا آتش بر آب
انتشارات: انتشارات علمی و فرهنگی
حمیدرضا آتش برآب متولد سال ۱۳۵۶، از دیگر مترجمانی است که بسیاری از آثار بزرگ ادبیات روسیه را به زبان فارسی ترجمه کرده است. او به زبان روسی مسلط است و کتاب آنا کارنینا را نیز از همین زبان و بهصورت مستقیم به فارسی ترجمه کرده است. ترجمهی آتش برآب از این کتاب در سال ۱۳۹۹ به انتشار رسیده است. برخلاف مترجمهای پیشین، او نام کتاب را «آنا کارینینا» ترجمه کرده است.
ترجمهی بخش اول:
«خانوادههای خوشبخت همهشان لنگهی هماند، ولی هر خانوادهی بدبختی مصیبت خودش را دارد. در منزل آبلونسکیها المشنگهای بهپا بود که سگ صاحبش را نمیشناخت. خانم خانه بو برده بود که شوهرش با معلم سرخانهی فرانسوی سابق بچهها رابطه داشتند و بنابراین به شوهر گفته بود که دیگر محال ممکن است با او زیر یک سقف زندگی کند و سه روزی میشد که وضع به همین منوال بود. خلاصه جو سنگینی حاکم بود، هم بین زنوشوهر و هم خدمتکارها و باقی اهل خانه.»
ترجمهی بخش دوم:
«در چشمان ستیوا برقی شاد درخشید و با لبخندی به فکر رفت: آه، چه خوب بود، چه ناز و شیرین. همهچی معرکه. اصلاً به کلام نمیآید. پسر، تو فکروخیال هم نمیگنجد.»
نکتهای که دربارهی ترجمههای آقای حمیدرضا آتش برآب وجود دارد این است که او معمولاً سعی میکند کلمات و عبارات را به شکلی صمیمی و خودمانی ترجمه کند درحالیکه متن اصلی اکثر اوقات از چنین صمیمیتی برخوردار نیست. بهطور مثال عبارت «در منزل آبلونسکیها المشنگهای بهپا بود که سگ صاحبش را نمیشناخت.» شاید باعث شود که مخاطب فارسیزبان راحتتر با متن سخت روسی ارتباط بگیرد؛ ولی این کار بهنوعی خیانت به متن اصلی و نویسنده محسوب میشود. چنین کلمات و عباراتی باعث میشود که فضای روسی حاکم بر کتاب از بین برود. در ترجمهی بخش دوم هم شاهد استفاده از چنین کلمات عامیانهای هستیم.
از میان ترجمههایی که مقایسه کردیم، ترجمهی سروش حبیبی بیشترین محبوبیت را میان کاربران طاقچه دارد. ترجمهی حمیدرضا آتش برآب نسخهی محبوب بعدی است. بعدازاین ترجمه، ترجمههای مهدی کریمی و مشفق همدانی بهترتیب موردعلاقهی کاربران طاقچه هستند. ترجمهی مهدی کریمی در طاقچهی بینهایت قرار دارد و علاقهمندان میتوانند با تهیهی اشتراک بینهایت این کتاب را بهصورت رایگان مطالعه کنند.
سروش حبیبی تاکنون کتابهای بسیاری را از ادبیات روسیه به فارسی ترجمه کرده و نهتنها به این زبان تسلط کامل دارد، بلکه با سبک نویسندگی و پیچیدگیهای خاص زبان ادبی نویسندگانی چون تولستوی آشناست و درنتیجه ترجمهی وفادارتر و دقیقتری از این اثر ارائه داده است. البته، ترجمهی مشفق همدانی نیز کاملاً خوب و بسنده است و تنها تفاوت این دو ترجمه در این است که ترجمهی مشفق همدانی مستقیم از روسی ترجمه نشده است. اگر هم فکر میکنید که این دو ترجمه سختخوان هستند، میتوانید به سراغ ترجمهی آتش برآب بروید.
«آنا کارنینا» یکی از شاهکارهای بیبدیل ادبیات روسیه است که خوانندگان را در پیچیدگیهای عشق، خیانت، جامعه و فلسفهی زندگی غرق میکند. این اثر تولستوی، با ساختار چندلایه و پرداخت دقیق به شخصیتها، نهتنها داستانی گیرا ارائه میدهد، بلکه تصویری از شکافهای اجتماعی، مدرنیته و سنت در روسیهی قرن نوزدهم را نیز ترسیم میکند.
در این یادداشت، علاوه بر بررسی مفاهیم و نمادهای موجود در کتاب، به مقایسهی ترجمههای مختلف این اثر پرداختیم. ترجمهی مشفق همدانی، سروش حبیبی، مهدی کریمی و حمیدرضا آتشبرآب را نیز مشاهده کردید.
انتخاب بهترین ترجمه، بسته به سلیقه و انتظارات خواننده دارد؛ اما بیشک، درک عمیق این شاهکار جهانی مستلزم انتخاب ترجمهای است که بتواند زیبایی، ظرافت و عمق داستان را بهدرستی منتقل کند.
طاقچه پلی است به دنیای بیکران کتابهای الکترونیکی و صوتی؛ جایی که هر داستان، دری به جهانی تازه میگشاید. در کتابفروشی طاقچه، با چند کلیک میتوانید کتاب دلخواهتان را بخرید و هر لحظه و هر کجا، از خواندن یا شنیدن آن لذت ببرید.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه