دانلود و خرید کتاب خانه تاماریس ویرژینی گریمالدی ترجمه فرزانه مهری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب خانه تاماریس اثر ویرژینی گریمالدی

کتاب خانه تاماریس

انتشارات:انتشارات خوب
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خانه تاماریس

کتاب خانه تاماریس نوشته ویژینی گریمالدی است که با ترجمه فرزانه مهری منتشر شده است. این کتاب روایتی از گذراندن رنج و عشق و زندگی است.

ژولیا روان‌شناس جوانی است که به تازگی نزدیک‌ترین افراد خانواده‌اش را از دست داده است، او برای تغییر زندگی شهر خود را عوض می کند و به شهری دیگر می‌آيد تا در یک خانه سالمندان به نام خانه تاماریس کار کند، در این خانه ۲۱ سالمند زندگی می‌کنند و هر چند نفر سوئیت‌های خودشان را دارند. فقط یک زوج هستند که سوئیت مستقل دارند.

این کتاب روایت روبه‌رویی ژولیا با آدم‌هایی است که معنای شادی و خوشحالی و محبت برایشان تغییر کرده‌ است و کوله‌باری از تجربه را پشت سر گذاشته‌اند. این کتاب عشق و جوانی و گذر عمر را کنار هم قرار می‌دهد و داستانی زیبا خلق می‌کند.

ژولیا که در ابتدای داستان با خودش فکر می‌کند تا کسی متوجهش نیست فرار کند در این خانه ماندگار می‌شود و دنیایش تغییر می کند.

خواندن کتاب خانه تاماریس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب خانه تاماریس

توی آینهٔ مقابلم، تصویرم از ریخت افتاد و صدایی وحشی از گلویم خارج شد. سپس صدایی دیگر. سپس صداهای فراوان دیگر. توی آن حمام کوچک زانو زدم و بی‌وقفه فریاد زدم، آن‌قدر که نفسم بند آمد.

یک فکر بیشتر در سر نداشتم: پیش خانواده‌ام بروم، خودم را توی آغوش مادرم بیندازم، خواهرم را محکم بغل کنم، نزدیک پدرم باشم. اما من در پاریس بودم و آن‌ها در بیاریتز بودند، باید تا روز بعد صبر می‌کردم تا سوار اولین قطار شوم. آن شب با غم آشنا شدم.

گاهی پیش می‌آمد که چند ثانیه به چیز دیگری فکر کنم و فراموش کنم که چه اتفاقی افتاده است. اما بعد، ناگهان واقعیت میخکوبم می‌کرد. پدرم مرده بود. با آرامش روی شن‌ها دراز کشیده بودم و ناگهان موجی با تمام قدرت روی سرم فرود آمد. ماه‌های پیشِ رو مجموعه‌ای از در هم شکستن امواج بودند. پدرم، نامزدم، مادربزرگم. داشتم غرق می‌شدم. در نتیجه، هفتهٔ گذشته با خواندن آن آگهی استخدام، انگار حلقهٔ نجاتی یافته بودم. یک خانهٔ سالمندان در بیاریتز، فوراً به روانشناسی متخصص نیاز داشت. امکان سکونت در محل وجود داشت. چشم‌انداز کار کردن با افراد سالمند به اندازهٔ در آغوش گرفتن یک عنکبوت برایم جالب بود، اما مسئلهٔ مرگ و زندگی بود.

نظرات کاربران

بهنوش
۱۴۰۱/۰۸/۱۶

عالی بود پر از تجربه بود .پر از امید به زندگی. خیلی عالی بود یه داستان زندگی باورپذیر با شخصیت های عمیق.

زی زی
۱۴۰۱/۱۰/۱۹

مثل خوردن کیک شکلاتی و چای، خوندنش لذت بخش بود :)

سمانه انصاف جو
۱۴۰۲/۰۱/۰۳

زیبا بود😍

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲۴)
از همان لحظاتی که وقتی داری زندگی‌شان می‌کنی، معمولی‌اند و وقتی بهشان فکر می‌کنی، جادویی‌اند.
هانیه
بزرگ‌ترین فضیلت ما این نیست که هرگز زمین نخوریم، بلکه این است که هر بار دوباره برخیزیم.
سیّد جواد
«من خیلی شانس دارم؛ هشتادوچهار سالمه، هنوز صدای جیک‌جیک پرنده‌ها رو می‌شنوم، با یه عینک معمولی می‌تونم کتاب بخونم، هنوز چندتا از دندون‌هام مال خودمن
بهنوش
«اگه نوه‌م بودین، بهتون می‌گفتم که ترس یه حس لازمه که می‌تونه ما رو از بعضی خطرات نجات بده. اما اگه بهش زیادی جای جولان دادن بدین، آدم رو فلج می‌کنه. من نمی‌دونم چه اتفاقی براتون افتاده، ژولیا، اما دارین راهتون رو با سنگریزه‌های ترس نشونه‌گذاری می‌کنین. اگه نوه‌م بودین، بهتون می‌گفتم که باید این ترس رو رام کنین. باید ازش به‌عنوان سوخت استفاده کنین، نه ترمز.
هانیه
همه‌چیز در عصر یک روز شنبه فرو ریخت. همان شنبه‌ای که پدرم مرد.
سیّد جواد
«خوشبخت بودن به معنی بی‌عیب و نقص بودن همه‌چیز نیست؛ بلکه به معنی این است که شما تصمیم گرفته‌اید به فراتر از کم و کاستی‌ها بنگرید.» ارسطو
هانیه
اما بعضی زخم‌ها قوی‌تر از بوسه‌های جادویی‌اند.
هانیه
«ما دو زندگی داریم. دومین زندگی هنگامی آغاز می‌شود که بفهمیم فقط یک زندگی داریم.» کنفسیوس
هانیه
چند وقت پیش قرار ملاقات گذاشتیم، وقتی همه‌چیز خوب بود. وقتی زندگی‌ام شبیه فیلم ترسناکی نبود که در آن نقش دختری را ایفا می‌کردم که با ضربات اره‌برقی از پا درمی‌آید و هر بار دوباره از جایش برمی‌خیزد. قبل از اینکه همه‌چیز به هم بریزد، همه‌چیز از هم بپاشد
زی زی
شاید یک روز یک نفر به عکس‌های یک مادربزرگ نگاه کند و متوجه شود که او هم جوان بوده، که لب‌هایش را غنچه می‌کرده و عکس سلفی می‌گرفته، که دوست داشته از ته دل بخندد، که عشاق زیادی داشته، که شیفتهٔ دوست‌هایش بوده. یک روز مادربزرگِ آن عکس من خواهم بود.
هانیه

حجم

۳۳۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۹۶ صفحه

حجم

۳۳۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۹۶ صفحه

قیمت:
۸۲,۵۰۰
۴۱,۲۵۰
۵۰%
تومان