دانلود و خرید کتاب بیشعوری خاویر کرمنت ترجمه طیبه احمدوند
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب بیشعوری اثر خاویر  کرمنت

کتاب بیشعوری

معرفی کتاب بیشعوری

کتاب الکترونیکی «بیشعوری» نوشتهٔ خاویر کرمنت با ترجمه طیبه احمدوند در انتشارات یوشیتا چاپ شده است. این کتاب درباره خطرناک‌ترین درد انسان معاصر سخن می‌گوید. بیشعوری دردی است که عموما افراد نمی‌دانند به آن مبتلا هستند و یا اطرافیانشان با آن درگیرند. خاویر کرمنت پزشک و روان‌شناس آمریکایی است که در ایران به دلیل نوشتن کتاب بیشعوری و کتاب‌هایی که بعد از آن منتشر کرد، مشهور شد. او کسی بود که خودش را به عنوان یک بیشعور شناسایی کرد و برای جبران رفتارش، بعد از پژوهش پیرامون این مفهوم، سری کتاب‌های بیشعوری را منتشر کرد.

درباره کتاب بیشعوری

خاویر کرمنت در کتاب صوتی بیشعوری درباره بیماری‌ای صحبت می‌کند که همه انسان‌ها به نوعی با آن روبه‌رو شده‌اند. این کتاب با روایتی شروع می‌شود که در آن می‌بینیم شخصیت اول داستان خودش را بهتر از همه می‌داند و می‌بیند همه به او احترام می‌گذارند اما در حقیقت همه از او می‌ترسند و این‌جا آغاز درک بیشعوری است.

در بخش اول کتاب با تعریف، ماهیت و شدت بیشعوری آشنا می‌شوید. در بخش بعدی کتاب انواع بیشعورها را می‌شناسیم. در ادامه درباره جامعه بیشعور و همچنین زندگی با بیشعورها می‌خوانیم. خبر خوب است که بخش آخر کتاب، راه نجات، مراحل و وسایل درمان را به ما نشان می‌دهد.

خاویر کرمنت اعتقاد دارد بیشعوری یک بیماری و اعتیاد است، نه بداخلاقی و سوءرفتار؛ بر همین اساس نیز کتابی را تحت عنوان بیشعوری تالیف کرده و به معرفی بیشعوری اززوایای مختلف پرداخته است. درواقع او راهنمای عملی برای شناخت و درمان خطرناک‌ترین بیماری تاریخ بشریت را در اختیار مخاطب قرار داده است.

خاویر کرمنت می‌گوید: احتمالا بارها در جامعه با افرادی برخورد کرده‌اید که برخلاف ظاهر موجه و موقعیت اجتماعی و فرهنگی عالی، آگاهانه به حقوق دیگران تجاوز می‌کنند؛ این افراد به نوعی بیماری به نام بیشعوری دچار هستند. متاسفانه این بیماری در دنیای معاصر به سرعت در حال رشد است. او اعتقاد دارد: بیشعوری حماقت نیست. بیشتر بیشعورها از هوش بالایی برخوردارند و همین هوش و معلومات و گاه موقعیت اجتماعی، آنها را به انسان‌های بیشعور تبدیل می‌کند.

کرمنت پس از آنکه شما را با این واقعیت دردناک جهان کنونی آشنا کرد؛ به دنبال راه حلی برای رفع آن می‌گردد.

خاویر کرمنت می‌گوید خودش تا چهل سالگی از عارضه بیشعوری رنج برده است.اما زمانی که این بیماری را در خود شناسایی کرد، به دنبال رفع آن برآمد؛ پس هیچ‌وقت برای داشتن زندگی سالم و آرام دیر نیست. او تاکید می‌کند: پس از اولین مراحل تشخیص و درمان، به‌سرعت همه چیز در اطرافتان تغییر می‌کند. جایگاه ارزشمندی در جامعه به‌دست می‌آورید و دیگران برای با شما بودن، از هم سبقت می‌گیرند.

درباره خاویر کرمنت

خاویر کرمنت در دوران جوانی در مقام پزشکی مطرح فعالیت می‌کرد. او به عقیده خودش زندگی حرفه‌ای و خانوادگی موفقی داشت و همه اطرافیانش به او احترام می‌گذاشتند. اما ناگهان زندگی با تمام هیبت و قدرتش در برابر او می‌ایستد و می‌گوید: «تو بیشعوری! حالا وقت آن رسیده تا نتیجه‌ی رفتارهایت را ببینی!».

همسر، فرزندان و دوستانش، خاویر را ترک می‌کنند و او ناگهان متوجه می‌شود که آن چیزی که آن را احترام و اعتمادبه‌نفس تلقی می‌کرده، چیزی نیست جز ترس و وحشتی که دیگران از او دارند. هیچ‌کس جرات مخالفت با او را نداشته، چون همه از واکنش‌های غیرمنطقی و عجیب‌وغریب او می‌ترسیدند.

خاویر کرمنت تصمیم می‌گیرد این مساله را به‌طور جدی و اصولی برطرف کند. کرمنت ثابت کرد که بی‌شعوری بیماری است و ادعا کرد مانند هر داروی مخدر، اعتیادآور هم هست. نتیجه‌ی تفکرات و تحقیقات کرمنت، در کتابی با عنوان بیشعوری تالیف و در سال ۱۹۹۰ در آمریکا منتشر شد. کرمنت با نوشتن این کتاب، اعتراف‌نامه‌ای نوشته که در آن تکان‌دهنده‌ترین اتفاقات و رفتارها را با شهامت تعریف کرده است. پس از تمام این فراز و نشیب‌ها، کرمنت توانست بار دیگر اعتماد خانواده و دوستانش را جلب و زندگی جدیدی شروع کند. او اکنون به‌عنوان روان‌پزشک بیشعورها، به مردم کمک می‌کند تا بتوانند زندگی بهتر و سالم‌تری داشته باشند.

کتاب بیشعوری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به کتاب‌های خودشناسی و توسعهٔ فردی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب بیشعوری

هنگامـی کـه از خـواب بیـدار شـدم، حالـم خـوب بـود؛ ولـی وقتـی رفتـم تـا صبحانــه مــورد علاقــه‌ام را بخــورم، حالــم دگرگــون شــد. هــر روز صبــح، دقیقــا همــان را ســفارش مــی‌دادم: تخم‌مرغــی کــه ســه دقیقــه آب‌پــز شــده بــود، گوشـت نمـک زدهٔ پهلـو و پشـت خـوک، نـان تسـت، آب میـوه و قهـوه. آن‌هـا می‌داننــد کــه وقتــی می‌گویــم ســه دقیقــه، دقیقــا منظــورم همــان ســه دقیقــه اسـت. صبحانـه را مطابـق معمـول برایـم آمـاده کـرده بودنـد؛ امـا تخم‌مـرغ بیـش از حـد مـورد نظـر جوشـیده بـود. آنهـا حداقـل تخم‌مرغ‌هـا را سـی ثانیـه بیشـتر جوشـانده بودنـد. متوجـه نمی‌شـدم کـه چـرا آن‌هـا بـه عمـد ایـن کار را کردنـد. مــگ (پیشــخدمت) را صــدا زدم و از او خواســتم ســر میــز بیایــد و بــه تخم‌مرغــی کــه بیــش از حــد جوشــیده بــود، اشــاره کــردم. او نــگاه چنــدش‌آوری بــه مــن کــرد و گفــت: «میگویــم دوبــاره برایتــان بیاورنــد.» ســپس عصبانــی گفــت: «مــا آن را دوبــاره بــه دیــگ برمی‌گردانیــم و تخم‌مــرغ را خــام می‌کنیــم. تمایــل داریــد تخم‌مرغتــان چقــدر نیم‌پــز شــود؟» بـه او گفتـم کـه ا گـر بخواهـد بـرای مـن سـر و صـدا کنـد، بایـد انعـام امـروزش را فرامــوش کنــد. پنــج دقیقــه بعــد، پــس از آنکــه ســه بــار از او خواســتم کــه فنجــان قهــوه‌ام را دوبــاره پــر کنــد، همــه قــوری را روی لباســم خالــی کــرد. او گفـت کـه ایـن اتفـاق تصادفـی بـود؛ ولـی مـن کـه بچـه نبـودم. اگـر صبحانـه بـه انــدازهٔ کافــی بــد نبــود، در عــوض ادامــه مســیرم تــا ســر کار خیلــی مزخــرف بــود. افســر پلیــس بــه خاطــر اینکــه مســیری را کــه بایــد ۳۵ مایــل در ســاعت میرفتــم، ۵۰ مایــل رفتــم، اتومبیلــم را متوقــف کــرد و بــه دلیــل ســرعت زیــاد و نبسـتن کمربنـد ایمنـی دو برگـه جریمـه بـه مـن داد. مـن کـه دیگـر جـوش آورده بــودم، از او پرســیدم کــه چــرا آن بیشــعوری را کــه دو مایــل عقب‌تــر در جــاده نزدیــک بــود از رو‌ی مــن رد شــود را دســتگیر نمی‌کنــد؟! او هــم بــه جــای آن دو جریمــه، برگــه دیگــری بــه مــن داد و مبلغــی بــه آن اضافــه کــرد. حــالا بــرای پرداخــت آن لازم بــود وام بگیــرم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه