کتاب رقصیدن با خاک
معرفی کتاب رقصیدن با خاک
کتاب رقصیدن با خاک، اثر پژوهشی سعید نجاتی، نگاهی به سینمای ابوالفضل جلیلی دارد و آن را از منظر نئوفرمالیسم بررسی میکند. این کتاب را با مقدمه دکتر احمد الستی میخوانید.
درباره کتاب رقصیدن با خاک
سعید نجاتی در کتاب رقصیدن با خاک، نگاهی به سینمای ابوالفضل جلیلی انداخته است و آن را از منظر نئوفرمالیسم بررسی کرده است. این کتاب بخشی از پروژه پایاننامه کارشناسی ارشد نجاتی در سینما بوده است.
او کتاب را با تشریح رویکرد نئوفرمالیسم آغاز میکند و نظریه دیوید بوردول را که یکی از نظریهپردازان مهم این رویکرد است، بیان میکند. او فیلمهای ابوالفضل جلیلی را با تاکید بر سبک، نقش پیرنگ، اهمیت دکوپاژ، کارکرد صدا و بازیگری بررسی میکند. همچنین در هر فصل به طرح داستان، ساختار روایت، الگوی گسترش پیرنگ، سبک فیلم و تقسیمات دکوپاژی میپردازد.
کتاب رقصیدن با خاک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه علاقمندان به سینما خصوصا دانشجویان، فیلمسازان و پژوهشگران حوزه سینما، کتاب رقصیدن با خاک را اثری جذاب و مفید مییابند.
بخشی از کتاب رقصیدن با خاک
محتوا از منظر نئوفرمالیسم
دیوید بوردول و کریستین تامسون در کتاب هنر سینما دیدگاه نئوفرمالیستها را درباره محتوا بهروشنی مشخص میکنند و مینویسند: «مردم اغلب چنین فکر میکنند که ’فرم‘ بهعنوان یک مفهوم در مقابل آن چیزی است که ’محتوا‘ خوانده میشود. [...] از این فرض چنین برمیآید که یک شعر یا یک قطعهموسیقی یا یک فیلم مثل یک کوزه است که قواره خارجی، یعنی کوزه، حاوی چیزی است که میتوانست در یک فنجان یا سطل هم جا بگیرد. بر اساس این فرضْ فرم اهمیتی کمتر از آنچه فرضاً محتوای آن است خواهد داشت. ما این فرض را قبول نداریم. اگر فرم آن سیستم کلی است که بیننده به فیلم منتسب میکند، دیگر درون یا بیرونی وجود نخواهد داشت. هر جز متشکله، بهعنوان بخشی از الگوی فراگیری که ادراک میشود، کارکرد دارد. بنابراین خیلی چیزها را که بعضیها محتوا تلقی میکنند، ما بهمثابهٔ عناصر فرمال در نظر میگیریم. از نظر ما موضوع و مفاهیم انتزاعی همه در سیستم کلی اثر هنری حل میشوند. آنها ممکن است ما را به طرح انتظارات خاص یا استنباطهای خاص سوق دهند. مخاطب این عناصر را به یکدیگر مربوط میکند و آنها را به کنش و واکنشی پویا وامیدارد. در نتیجه موضوع و مفاهیم تا حدودی متفاوت میشوند از آنچه در خارج از اثر هنری بودند.»
نئوفرمالیستها معتقدند که آشناییزدایی در تمام آثار هنری وجود دارد، ولی مفهوم و مقدارش در آثار مختلف فرق میکند و قدرت آشناییزدایی هر اثر هنری در طول تاریخ تغییر میکند. این آشناییزدایی و خودکارشدن به نئوفرمالیستها اجازه میدهد که از یک مشخصهٔ عمومی بسیاری از تئوریهای زیباییشناختی صرفنظر کنند. «جدایی فرم از محتوا» نتیجهٔ غایی اثر هنری نیست، بلکه یکی از اجزای تشکیلدهندهٔ آن است. هنرمند اثر خود را بر بسیاری چیزها، از جمله معنا، بنا میکند. معنا در اینجا نظامی متشکل از سرنخهایی است که معانی صریح و معانی ضمنی را شامل میشود (برخی از سرنخها معانی موجود است که اثر آنها را بهمثابهٔ مصالح بنیادین به کار میگیرد). کلیشهها و قالبها مثالهای مشخص معانی پیشساختهایاند که وارد اثر هنری میشوند، گرچه همینها میتوانند کاربردهای بسیار متنوعی داشته باشند.
این معانی به چهار دسته تقسیم میشوند که بهطور خلاصه آنها را بیان میکنیم.
معانی ارجاعی: فیلم به چیزها و جاهایی ارجاع میدهد که از پیشتر معنایی از آنِ خود دارند. معانی ارجاعی در بطن فرم کلی فیلم کارکرد دارند.
معانی آشکار: معنای کاملاً واضحی که توسط بافت فیلم تعین مییابند. این معانی هم مانند معانی ارجاعی در بطن فرم کلی فیلم کارکرد دارند. فرم فیلم میتواند یک جملهٔ عادی را اهمیتی غیرعادی ببخشد. معانی هم مانند احساسْ ماهیت فرمال دارند. آنها همراه با سایر عناصر در ساختن سیستم کلی فیلم نقش دارند. معمولاً نمیتوان یک لحظهٔ معنیدار از فیلم را جدا کرد و گفت این معنای کل فیلم است. معنای آشکار فیلم از تمامی فیلم برمیآید. و این معانی در یک رابطهٔ فرمال داینامیک و پویا با یکدیگر قرار دارند. برای دیدن لحظات معنیدار یک فیلم، بهمثابهٔ اجزای یک کل بزرگتر، بهتر است تکتک لحظات معنیدار فیلم را در مقابل یکدیگر چید.
معانی ضمنی: معنای القاشده از طریق فیلم که از دو معنای ارجاعی و آشکار انتزاعیتر است و فراتر از چیزی است که بهوضوح بیان شود. وقتی مخاطب یک معنای ضمنی از یک اثر میسازد، معمولاً میگوییم آن اثر را تفسیر کرده است. بدیهی است که تفسیرها متفاوت است و هر بینندهای ممکن است نوعی تفسیر خاص داشته باشد. یکی از جذابیتهای اثر هنری این است که ظاهراً از ما میخواهد تفسیرش کنیم. اثر هنری بیننده را برمیانگیزد که به استخراج معانی ضمنی بپردازد، ولی مثل همیشه فرم کلی اثر هنری به جستوجوی ما برای یافتن معانی ضمنی شکل میدهد. تقسیمکردن فیلم به دو بخش محتوا (معنا) و فرم (محمل معنا) نادرست است.
معانی دلالتگر: امکان این هست که معانی ضمنی و آشکار یک فیلم را بتوان بهعنوان حاملان علاماتی از نظام بهخصوصی از ارزشهای اجتماعی (ایدئولوژی) درک کرد. یک فیلم معانی ایدئولوژیک را از خلال سیستم ویژه و منحصربهفرد فرمال خود وضع میکند (معانی دلالتگر را باید در پیکرهٔ ویژهٔ فیلم توضیح داد).
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه