کتاب ولنتاین خونین من
معرفی کتاب ولنتاین خونین من
ولنتاین خونین من، نوشته السترگان از آن دسته رمانهای جنایی و در عین حال عاطفی و عاشقانهای است که کنجکاوی، هیجان و لذت خواندن را برایتان به همراه دارد.
درباره کتاب ولنتاین خونین من
کارآگاه سربازرس جوانی به نام آنتونیا هاوکینز که علیرغم رنج بردن از زخمها و جراحاتی که پیشتر توسط قاتل دیگری بر جسم و روحش وارد شده، ناگزیر است تا فشار طاقت فرسای دیگری را هم تحمل کند. در پی انجام تحقیقات در خصوص چندین مورد قتل زنجیرهای و پر سروصدا فشار و استرس فراوانی بر او تحمیل شده است. از این گذشته، رویارویی با محدویتها و ناتوانیهای جسمی و نیز تحت فشار قرارگرفتن از جانب عضو جدید گروه که در پی تصاحب مقام و موقعیت اواست، حقایقی است که هاوکینز به راحتی قادر به پنهان کردنش نیست.
آنتونیا نه تنها باید قاتل نخستین فرد قربانی را پیدا کند، بلکه باید به انگیزه او نیز پی ببرد؛ در غیر این صورت ناچار است همچنان شاهد کشته شدن افراد بیشتری در چنگال این جانی و در نتیجه از دست رفتن مقام و موقعیت خود باشد.
السترگان انگلیسی که نویسنده رمانهای پرفروش جنایی است، در این کتاب به واقعه شرکت سربازان انگلیسی در جنگ با گروههای افراطی در عراق پس از سقوط صدام و نیز پیامدهای روانی مخربی که برای سربازان انگلیسی به همراه داشته، اشاره میکند و علل به وجود آورنده این گونه مشکلات و نیز اثرات ناشی از آن را در قالب یک رمان به طرزی کاملا ماهرانه و علمی موشکافی میکند.
خواندن کتاب ولنتاین خونین من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای جنایی و عاشقانه را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم. خواندن این کتاب برای افرادی که به دنبال کشف علل و عوامل عاطفی، روحی و روانی مربوط با مسائل جنایی هستند هم بسیار جالب و گیرا خواهد بود.
بخشی از کتاب ولنتاین خونین من
بول مجبور نبود بیش از این فکر کند. وقتی به انتهای کوچه رسید، در ژرفنای سایه ایستاد و به رستوران«تندوری» که خارج از خیابان اصلی قرار داشت، چشم دوخت. قدم هایش آرام و بی صدا بود، چون او را به گونه ای آموزش داده بودند که آهسته قدم بردارد؛ دیگر مهم نیست کجا قدم بگذارد و با چه پاپوشی!
هوای تیره را استشمام می کرد، خشک و سرد بود. اما او نمی توانست تشخیص دهد که آیا بوی سوختگی واقعی است و یا تنها یک وهم و خیال.
صدای زنگی مدام همه وجودش را بهم می ریخت و فاصله میان گذشته و حال را کمرنگ می کرد.
به ساعتش نگاه کرد.
تقریبا وقتش فرا رسیده بود.
دو نفر چند قدم آن طرف تر در سمت چپ دیده می شدند بول واکنش نشان داد، دستش را به طرف ژاکتش برد و همزمان با عبور آن دو نفر از کنارش، فندک را روشن کرد. رو به دیوار ایستاد؛ سیگار می کشید و همچنان پیچ و تاب می خورد. ادرار داشت؛هیچ چیز را نمی دید. کمی صبر کرد تا آنها عبورکنند. چند لحظه ای طول کشید تا دوباره برگردد و به دوربین بالای سرش نگاهی بیندازد. دوربین، قسمت پایین خیابان و سمت راست او را نشانه گرفته بود. او در تیررس دیدش قرار نداشت، چون دوربین نمی توانست مستقیما از قسمت پایین فیلم بگیرد. موقعیت دو دوربین دیگر نیز به گونه ای بود که او را پوشش نمی داد.
هنگام چرخش دوربین، پایه های چرخاننده آن غژغژ صدا می کرد و در تصور بول، گویی که تعدادی کنترلچی بی ادب و نخراشیده نتراشیده در اتاقی کوچک و دلگیر مشغول گاز زدن ساندویچ و خیره شدن به دختران نوجوان مستی بودند که از میخانه، تلو تلو کنان، بیرون می آمدند.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه