دانلود و خرید کتاب خُردم کن طاهره مافی ترجمه شبنم سعادت
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب خُردم کن اثر طاهره مافی

کتاب خُردم کن

نویسنده:طاهره مافی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۹۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خُردم کن

کتاب خُردم کن نوشته طاهره مافی و با ترجمه شبنم سعادت منتشر شده است. این کتاب ماجرای دختری به اسم جولیت است که متوجه می‌شود توانایی مرگباری دارد.

درباره کتاب خُردم کن

هیچ‌کس نمی‌داند چرا تماس دست جولیت مرگبار است، اما «سازمان» برایش نقشه‌هایی دارد. نقشه‌هایی تا او را مثل سلاحی به کار گیرد. اما جولیت هم نقشه‌های خودش را دارد. پس از یک عمر اسارت، سرانجام برای اولین‌بار پی می‌برد قدرت مقابله و مبارزه دارد و آینده‌ای با همان پسری که فکر می‌کرد برای همیشه از دست داده است.

در این کتاب هیجان‌انگیز آغازین، طاهره مافی یک دنیای پادآرمان شهریِ میخکوب کننده، داستان ابرقهرمانی مهیج، و قهرمانی فراموش‌نشدنی را معرفی می‌کند.

خواندن کتاب خُردم کن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌نویسی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب خُردم کن

خودکار تقریباً بی‌مصرفم را با همان یک ذره جوهری که یاد گرفته‌ام جیره‌بندی روزانه کنم برمی‌دارم و به آن خیره می‌شوم. نظرم عوض می‌شود. از زحمت نوشتن صرف‌نظر می‌کنم. داشتن یک هم‌سلولی شاید خوب باشد. حرف زدن با یک آدم واقعی شاید شرایط را راحت‌تر کند. تمرین می‌کنم تا دوباره از صدایم استفاده کنم، لب‌هایم را تکان می‌دهم تا کلماتِ آشنای ناآشناـ با ـ دهانم را ادا کنم. تمام روز تمرین می‌کنم.

تعجب می‌کنم هنوز حرف زدن از یادم نرفته است.

دفترچهٔ کوچکم را لوله می‌کنم و توی دیوار می‌چپانم. روی فنرهایی که با پارچه پوشانده شده و مجبورم رویش بخوابم می‌نشینم. منتظر می‌مانم. به جلو و عقب تکان می‌خورم و منتظر می‌مانم.

از بس منتظر می‌مانم خوابم می‌برد.

تا چشم باز می‌کنم ۲ چشم و ۲ گوش و ۲ ابرو می‌بینم.

صدای جیغم، میل شدیدم به فرار، و وحشت فلج‌کننده‌ای که به دست و پایم چنگ می‌زند، را خفه می‌کنم.

«تو پ...پ...پ...پ...»

«و تو هم دختری.» یک ابرویش را بالا می‌اندازد. صورتش را عقب می‌برد. نیشخند می‌زند اما لبخند نمی‌زند و دلم می‌خواهد زار بزنم، چشم‌هایم نومیدانه و وحشت‌زده به‌سرعت سمت دری می‌چرخد که به دفعاتی که تعدادش از دستم در رفته سعی کرده‌ام بازش کنم. آن‌ها من را با یک پسر زندانی کرده‌اند. یک پسر.

وای خدای من.

سعی دارند من را بکشند.

به‌عمد این کار را کرده‌اند.

تا شکنجه‌ام کنند، تا عذابم بدهند، تا دوباره خوابِ شب را بر من حرام کنند. بازوهایش خالکوبی شده، تا آرنج‌هایش را پوشانده. روی ابرویش جای حلقه‌ای که حتماً توقیفش کرده‌اند مشخص است. چشم‌های آبی تیره، موهای قهوه‌ای تیره، فک زاویه‌دار و اندام لاغر و خوش‌بنیه.

خوش‌قیافه خطرناک. وحشتناک. هولناک.

می‌خندد، از تختم پایین می‌افتم و سریع می‌دوم گوشه‌ای.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۶۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۶۲ صفحه