دانلود رایگان کتاب صوتی تقصیر من نیست با صدای مهدی رضایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی تقصیر من نیست اثر مهدی عبدالله‌پور

دانلود و خرید کتاب صوتی تقصیر من نیست

معرفی کتاب صوتی تقصیر من نیست

کتاب صوتی تقصیر من نیست، داستانی از مهدی عبدالله‌پور درباره‌ی پیرزنی است که می‌خواهد برای رد شدن از خیابان از مردم کمک بگیرد، اما ترحم رهگذرها، منت و بی‌اعتنایی آن‌ها او را از تصمیمش منصرف می‌کند...

نسخه‌ی صوتی داستان تقصیر من نیست، با پایان غافل‌گیر کننده‌اش شما را متعجب می‌کند. این داستان را با صدای تعدادی از گویندگان توانا می‌شنوید.

درباره‌ی کتاب صوتی تقصیر من نیست

مهدی عبدالله‌پور، در داستان صوتی تقصیر من نیست، ماجرای زن پیری را روایت کرده است که در یک گوشه‌ی خیابان ایستاده است. او که به روزهای خوش گذشته‌اش فکر می‌کند، برای اینکه حال و هوایی عوض کند، به خیابان آمده است. در خیابان آدم‌ها رد می‌شوند و تصمیم می‌گیرند به او کمک کنند تا از خیابان رد شود. اما حالت ترحم‌آمیزی که در صحبت‌ها و نگاهشان هست، او را از کمک گرفتن منصرف می‌کند. ماشین‌ها با سرعتی خیلی بالا رد می‌شوند. ترس وجود پیرزن را در برمی‌گیرد و بی‌حرکت و وحشت‌زده در همان‌جایی که بود می‌ایستد. کم‌کم خسته می‌شود. می‌خواهد به خانه برگردد و خستگی امانش نمی‌دهد. تصمیم می‌گیرد غرورش را کنار بزند و بالاخره از کسی برای رد شدن از خیابان کمک بگیرد اما هیچ‌کس به پیرزن اعتنایی نمی‌کند... 

کتاب صوتی تقصیر من نیست را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران داستان‌های کوتاه از نویسندگان ایرانی، از شنیدن کتاب صوتی تقصیر من نیست لذت می‌برند.

بخشی از کتاب صوتی تقصیر من نیست

گوشه‌ای از خیابان پر تردد ایستاده است. باد ملایم بدنش را به لرزه در می‌آورد. ماشین‌ها مثل فشنگ رد می‌شوند. مردم یکی پس از دیگری قصد کمک به او را دارند. زن جوانی به طرفش می‌آید. گونه‌هایش را بالا می‌دهد و می‌گوید:

«خانم جان این وقت شب چرا اومدی بیرون بابا؟ دستت رو بده ببرمت اون‌ور خیابون.»

زنی دیگر در حال صحبت با گوشی‎اش می‎گوید: «شقایق جان! بذار این زن پیر بدبخت رو از خیابون رد کنم بعد بهت زنگ می‌زنم عزیزم.»

پیرزن با اشاره‌ی دستانش آنها را از کمک نخواستنش ملتفت می‌کند.

دختر بچه ای دست در دست پدرش از کنارش رد می شود تا چشمانش پیر زن را می بیند قدم کند می‌کند و با چشمان سبز گشاد کرده‌اش می‌گوید: «بابایی… بابایی اون پیرزن رو! شبیه اون جادوگرست که توی کارتون بود…»

پدرش دستی به سر و صورتش میکشد و با خنده ای آغشته به تمسخر می گوید…

نظرات کاربران

محدثه
۱۳۹۹/۰۳/۲۷

بد نیست. ب نظرم کلیشه ای اومد. و مناسب سن نوجونان

sharare
۱۳۹۹/۰۴/۰۹

داستان خوبی بود اما پایان بدی داشت زیرا روند داستان رئال است اما به یکباره متوجه می شویم پیرزن تبدیل به روح شده است و این خیلی ضعیف اتفاق میافتد

Mohammad Bagheri
۱۳۹۹/۰۴/۱۵

خوب بود ولی می تونست بهترم باشه، موضوع داستان ساده بود.

وحید صادقی
۱۴۰۰/۱۰/۲۴

خیلی خیلی ممنون از لطفتون ممنون از گروه خانه داستان چوک با تشکر از همه افراد این گروه

الناز باقرزادگان
۱۳۹۹/۰۴/۲۲

معمولی بود چیز انچنانی نبود واقعا

محمدعلی جعفری
۱۳۹۹/۰۵/۲۲

بانظرفاطمه و الناز و محمد موافقم.

saharnaz
۱۳۹۹/۰۵/۰۸

هنوز مطالعه نکرده ام

فرزاداشرفی
۱۳۹۹/۰۷/۲۰

متوسط

زمان

۱۱ دقیقه

حجم

۱۵٫۹ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۱۱ دقیقه

حجم

۱۵٫۹ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
رایگان