دانلود و خرید کتاب روز حلزون زهرا عبدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب روز حلزون اثر زهرا عبدی

کتاب روز حلزون

نویسنده:زهرا عبدی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب روز حلزون

کتاب روز حلزون نوشته زهرا عبدی روایت کننده‌ی قصه‌هایی است که در آن‌ها بی‌تعارف و صریح با تمام زخم‌هایمان روبه‌رو می‌شویم. این کتاب به ما این شجاعت را می‌دهد که با زخم‌ها و رنج‌هایمان روبه‌رو شویم. 

این کتاب روایت آدم‌هایی است که در زمان رنج و سختی می‌ایستند و مبارزه می‌کنند.

خواندن کتاب روز حلزون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی ایران پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب روز حلزون

نیمه‌شب‌های تهران هر گوشه‌اش یک شکلی شروع می‌شود. توی دربند و درکه یک‌جوری ساعت می‌گذرد و توی میدان اعدام یک‌جور دیگر. وسطِ شهر تهران، توی محلهٔ اصیل دریان‌نو، نیمه‌شب از وقتی شروع می‌شود که من یک فیلم را می‌گذارم توی کامپیوترم و کلیک می‌کنم روی پِلِی. بعد هم گوشی را می‌گذارم توی گوشم و درست در همین لحظه، ساعت دنیا می‌ایستد و من به ساعت نیمه‌شبم اشاره می‌کنم تا عقربه‌هایش را روی دایرهٔ غیرتکراری زمان من برقصاند. این عقربه‌ها با موسیقی متن هر فیلمی، یک‌جور می‌رقصند. با موسیقی متن فیلم لاو استوری یک‌جور و با دی‌پارتِد یک‌جور و با هنگ‌اُوِر کلاً یک‌جور دیگر.

پسرک می‌گوید: «امشب فیلم نبین. مادر حالش خوب نیست.»

«من روی پِلِی کلیک کنم یا نه، نیمه‌شب از هر جایی، یک شکلی شروع می‌شود. نیمه‌شبِ مادر هم، من بخواهم یا نه، روی ساعت خودش شروع می‌شود.»

کلیک می‌کنم. صندلی‌ام را هل می‌دهم عقب. پشتی‌اش را کمی می‌خوابانم

و پاهایم را می‌گذارم روی میز. مثل قهرمان فیلم‌های وسترن که از بزن‌بزن و ماشه چکاندن خسته شده و کلاهش را کشیده روی چشمش و چرت

می‌زند، تا یک سکانس اکشن دیگر. به پسرک می‌گویم: «مادر هر شب حالش بد است.»

«می‌ترسم فردا خواب بمانی. اگر نیمه‌شب‌هایت همین‌طوری بگذرد، یا تو دیوانه می‌شوی یا من.»

«یا هر سه‌تایی.»

پسرک می‌رود توی کوله‌ام که همیشه به بدقواره‌ترین شکل ممکن، افتاده کنار دیوار. امشب آن‌جا می‌خوابد. خوب شد رفت. فیلم باشگاه مشت‌زنی، رسیده به جایی که من اصلاً حوصله ندارم کسی وسطش حرف بزند، اگرچه توی خانهٔ ما همیشه صداهای عجیب آن‌قدر هست که اعصابت را لوله کند. فیلم رسیده به جایی که ادوارد نورتن دارد می‌فهمد خودش را با خودش عوضی گرفته. از این جای فیلم را نمی‌توانم لمیده ببینم. پشتی صندلی را صاف می‌کنم تا خوب ببینم کی خودش را جای کی قالب کرده.

نظرات کاربران

maryam_z
۱۴۰۰/۱۰/۲۰

همون جا که معرکه ی درونی جریان داشت و صدایی به استهزای صاحبش گفت: "زن بودن با زن بودگی فرق دارد. آن فیزیولوژیک است و این را محیط می سازد"؛ باید متوجه می شدم که نوع روایت نویسنده کاملا زنانه

- بیشتر
bina
۱۳۹۹/۰۴/۱۱

لطفاً اینو بذارید کتابخونه.ممنون میشه اینو تخفیف بذارید.یا بذارید بی نهایت.من کارهای این نویسنده رو خیلی دوست دارم.خواهش میکنم

ارتمیس
۱۳۹۹/۰۷/۰۱

قبلا جز بی نهایت بود طبق معمول طاقچه جان کتاب های خوب رو برمیدارن از بی نهایت 😏

Eli
۱۴۰۰/۰۵/۰۱

کتاب قابل قبولی هست ولی متن ملال آوره.در مورد زمان پساجنگ هست و تاثیراتی که روی بازماندگان میذاره.کل کتاب انگار داری جنجال درونی راوی رو زندگی میکنی.اگر حس و حال خوبی ندارید، سراغش نرید.چون بعد از خوندنش اونقدری حس خوب

- بیشتر
افسانه مقدم
۱۴۰۱/۰۴/۲۷

سلام. داستان دو راوی داره. روایت‌های افسون رو بیشتر از شیرین دوست داشتم. به نظرم استفاده از نام فیلم‌ها و هنرپیشه‌های هالیوودی زیاد از حد شده بود و در بخش‌های آخر کتاب وقتی اسم فیلم یا بازیگر میومد اون چند

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲۴)
مهم نیست. خل‌وضع باشی یا روان‌درمان‌گر، پشت چراغ‌قرمز، دنیا به همه وقت می‌دهد تا تهِ تهِ خودشان را بالا بیاورند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
مراجع بعدی زنی است که او را خودت می‌دانی. موفق در کار، مثل تو. تحصیلات کامل، مثل تو. درگیری درونی در حد جنگ جهانی دوم، مثل خیلی از زن‌ها. دکتر سرابی می‌پرسد، چه‌طور زنی با این کندوکاو عمیق درونی، می‌تواند در دنیای بیرون تا این حد موفق باشد؟ دکتر سرابی زن نیست و نمی‌داند با یک دست بچه بغل کردن و با دست دیگر اتو کشیدن و با یک چشم گریه کردن و با چشم دیگر فیلم دیدن و یک گوش پای تلفن و گوش دیگر به تلویزیون یعنی چه. نمی‌داند زنی که صدای گریهٔ زنی را توی خودش می‌شنود و همان موقع بلندبلند می‌خندد و دیس برنج را به تو تعارف می‌کند و یک‌ریز حرف می‌زند، از مریخ نیامده. همین زنی است که الان از جلوت رد شده. دکتر سرابی زن نیست. دربارهٔ زن‌ها خوب مقاله می‌نویسد، اما نمی‌داند زن چه ملغمه‌ای است.
نوشین
بعضی چیزها وقتی صدای بلند شکستن‌شان تمام شد، می‌بینی خوب شد شکست. خوب شد تمام شد
Mina
نمایشگاه کتاب پر از آدم‌هایی است که در طول سال حتا کتابی را ورق نمی‌زنند. می‌آیند که یادشان برود کتاب نمی‌خوانند و شب، بعد از گزارش مفصل تلویزیون از غوغای نمایشگاه و مردم با فرهنگ، راحت سریال شب‌شان را ببینند و خیال‌شان راحت باشد به فرهنگ چند هزارساله، ادای دین کرده‌اند
mary
با خودم گفتم شیرین! دیگه ندو. هیچ‌کس دیگر حوصله ندارد بنشیند و نگاه کند که تو بدوی، خراب کنی و دوباره بچینی.
Moti
«حریم امن؟ استاد دانشگاه باشی یا دختردبیرستانی، فرقی نمی‌کند. همین حالا هم برای این‌که زندگی کنی، باید حریم امن را مثل سیم‌خاردار دور خودت بپیچی.»
Moti
تمام دخترهای محل از دست سعید کلافه بودند. به هر دختری که از خیابان سوم رد می‌شد متلکی می‌پراند.» «چه‌طور شد رفت جنگ؟» «توی محل خیلی چیزها می‌گفتند. پشت هر اتفاقی، زنی پنهان شده دکتر. حالا مادر باشد یا دختر همسایه، زن زن است.»
Moti
گفت: «عزیزجان، عشق یک توهم خودساختهٔ تاریخی است.»
Moti
تابلوِ اول اتوبان کرج می‌افتی که نوشته بود به کجا چنین شتابان. بیچاره کدکنی و عاقبت شعرش. گاز بده. به هر آن کجا که باشد به‌جز این دلِ وامانده.
Moti
«هیچ‌چیز توی دنیا این‌قدر جدی نیست. طرف‌دار با مخالف فرقی ندارد. آدم‌ها توی تغییر مسیر دادن‌ِ فوری خبره شده‌اند.
Moti

حجم

۱۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان