کتاب هشت شهر عشق
معرفی کتاب هشت شهر عشق
کتاب هشت شهر عشق نوشته کتایون شیدایی است. این کتاب که نشر داستان آن را منتشر کرده است در فضای ایران باستان و در دنیای شاهنامه روایت میشود. داستان در دوران پادشاهان باستانی اتفاق میافتد و فضای جذاب آن خواننده را به درون افسانه و خیال میبرد و اجازه رویارویی با دنیایی را میدهد که مدتها است بخش زیادی از مردم آن را فراموش کردهاند. این کتاب داستانی اصیل از دنیای اسطورههای ایرانی است.
خواندن کتاب هشت شهر عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب هشت شهر عشق
آبتین از بستگان خاندان شاهی بود. نژادش به طهمورث، پدر جمشید، میرسید و نزدیک کاخ خانهای مجلل داشت. او و همراه زندگیاش، فرانک، روزگار را بهخوبی و خوشی میگذراندند و چشم به راه اولین فرزندشان بودند که باید تا چند ماه دیگر به دنیا میآمد. اما آن روزها، امواج ویرانگر اندوه او را هم بینصیب نگذاشته بود و دلنگرانی دمی رهایش نمیساخت. هر روز، به درگاه مهر نیایش میکرد که آرامش و روشنایی به شهر و کشور بازگردد.
شبی، در خواب دید:
در سایهٔ رشته کوهی بلند، جوانی زخمی، روی زمین مچاله شده بود او و مردی آشفتهحال کنارش ایستاده بودند. هیجانزده، پرسید:
پدرجان، این چه حال و روزیه؟ چه شده؟ او کیه؟
نکیسا جان، خونسردیات را حفظ کن. میگم. همه چیز را میگم.
اشک از چشمهای کنجکاوش جاری شد:
پدر، تو خودت هم آرام نداری. ولی نگران نباش. آمبولانس الان میرسه. او نجات پیدا میکنه. حالا بگو چه شده؟
مرد گفت:
میخواستم امروز هم تا غروب پیش درویش بمانم. اما صبح خیلی زود او بیدارم کرد و گفت: «بهتره، هرچه زودتر راه بیفتی. بین راه کسی به یاریات نیاز داره» به اینجا که رسیدم این کیسهٔ خونآلود را دیدم. درش بسته بود. نمیدانستم انسان داخلشه یا حیوان؟! خیلی وحشتناک بود. به هرحال درِ کیسه را باز کردم و این جوان بیچاره را دیدم که نمیشناسمش. گمان میکنم همهٔ استخوانهاش شکسته باشه. خدانشناسها چه بلایی سرش آوردن!
عجب دردسری!
نه، جانم، دردسر نیست. ما بهش کمک میکنیم. تا آخرین لحظهٔ مداوا کنارش میمانیم.
حجم
۲۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه
حجم
۲۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۰۱ صفحه