دانلود و خرید کتاب غریزه وصلی؛ قسمت پنجم مهرداد صدقی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب غریزه وصلی؛ قسمت پنجم اثر مهرداد صدقی

کتاب غریزه وصلی؛ قسمت پنجم

نویسنده:مهرداد صدقی
انتشارات:مهرداد صدقی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۲۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب غریزه وصلی؛ قسمت پنجم

غریزه وصلی؛ قسمت پنجم نوشته مهرداد صدقی، داستانی طنز و جذاب است که رخدادهای پیش‌بینی نشده آن، محسن شخصیت کتاب را ناخواسته درگیر موقعیت‌های خنده‌داری می‌کند.

داستان غریزه وصلی اثری طنزآمیز است که در روزگار ممنوعیت ویدئو در اوایل دهه هفتاد رخ می‌دهد و راوی داستان همان راوی کتاب‌های شیرین آبنبات هل‌دار، آبنبات پسته‌ای و آبنبات دارچینی روایت میشود.

درباره کتاب غریزه وصلی؛ قسمت پنجم

همه چیز در این کتاب از ماجرای یک فیلم ویدیویی شروع می‌شود و با بدشانسی محسن، موقعیت‌های غافلگیرکننده‌ای برای او پیش می‌آید. در این میان، ماجرای آشنایی محسن با دختری به اسم «زلیخا» که تا حدودی به ماجرای آن فیلم ویدئویی هم گره خورده و سوالاتی که در مورد زلیخا برای محسن پیش می‌آید باعث اتفاقات و راه‌حل‌های عجیب و طنزی می‌شود که خود محسن و اطرافیانش را درگیر می‌کند.

کتاب غریزه وصلی؛ قسمت پنجم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر سه‌گانه آبنبات را خوانده باشید (آبنبات هل‌دار، آبنبات پسته‌ای و آبنبات دارچینی) این کتاب برایتان بسیار لذت‌بخش خواهد بود اما اگر آن را نخوانده‌اید خیالتان راحت باشد داستان در ادامه و دنباله آن کتاب‌ها نیست و اثر جدید و مستقلی است. شاید مطالعه این کتاب شما را مشتاق به خواندن آن سه‌گانه کند.

بخشی از کتاب غریزه وصلی

بدون توجه به حرف‌های قدرت پلنگ، با نگرانی به ساندویچم نگاه کردم. متاسفانه فقط بخش انتهایی آن مانده بود. برای یک لقمه بزرگ بود اما کِرا نمی‌کرد آن را در دو لقمه جداگانه ببلعم. برای همین دهانم را عین کروکودیل باز کردم و همه‌اش را یک‌جا خوردم. به جای حرف‌های قدرت به این داشتم فکر می‌کردم الان در کل فضای دهانم شاید فقط به اندازه چند مولکول فضا باقی مانده و مولکول‌های فشرده شده به اکسیژن‌های دم در دهانم می‌گویند «نیاین جا نیست» و یکی از مولکولهای گازهای نجیب، با احساس مسؤولیت، دست‌هایش را تا چند اربیتال باز کرده و در آن شلوغ پلوغی، سر بقیه مولکول‌ها داد می‌زند «خواهرا از این ور، برادرا از اون ور» و در همان حال نگران است مبادا اکسیژن‌ها و هیدروژن‌ها با هم ترکیب شوند و یکی داد می‌زند « لطفا راهِ باز کنین این مولکول بارداره» و یکی دیگر از مولکول‌ها به مولکول کناری‌اش می‌گوید «چرا سِلّی مِزنی؟» و دیگری هم می‌گوید «شرمنده الکترونِم انقد چرخید سرش گیژ رفت، از جاش دَر شد خورد بهت» و مولکولی دیگر به مولکولی که به او چسبیده می‌گوید «چُمبولی مگیری؟» و دومی می‌گوید «چمبولی کجا بود، گفتم برای یک کار خیر مزاحمت بشیم ایشالا اگه صلاح بدانی با هم پیوند کولانسی تشکیل بدیم» و مولکول اولی می‌گوید: «اشتباه گرفتی من خودم دنبال پیوندم، باز تو به من مِگی؟ اصلا بیا بریم پشت کوچه مندلیف، اونجا یک پیوند کوولانسی بهت نشان بدم که چی» مولکول پیری که شبیه بی‌بی مولکول‌هاست، به من فحش می‌دهد «خا جانِمّرگ کمتر بخور جا نداریم ارتعاش کنیم» و بعد برای بقیه مولکول‌های جوان خالی‌بندی می‌کند که «قدیم زمان ارتعاش مکردیم به قدِ منبع آب، مثل الان نبود که نتانیم تکان بخوریم که» و بعد با بقیه مولکول‌های پیر از خاطرات ارتعاشات زمان قدیم با هم حرف می‌زنند... به خاطر پرخوری و نرسیدن اکسیژن کافی، داشتم خیال‌بافی‌های علمی کاچّگی می‌کردم اما کم‌کم به خودم که آمدم، دیدم قدرت با نگاهش منتظر جواب من است. در همان حال از قدرت پرسیدم: «هِه ها هی؟»

یادم رفته بود دهانم پر است اما قدرت فهمید که دارم می‌گویم «چه کاری». خود قدرت هم در حالیکه لقمه‌ای سه امتیازی توی دهانش می‌گذاشت، چیز مبهمی گفت که احتمالا ترجمه‌‌اش به زبان آدمیزاد می‌شد «الان مِگم»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه